رضا زارعی تیم داری بله یا خیر؟؟؟

رضا زارعی در برنامه های مدون خود که برای تبلیغات انتخاباتی تهیه کرده بود در برنامه های یک ساله ی خود صراحتا عنوان کرده است که برگزاری اردوهای هیمالیانوردی جهت رده های سنی جوانان و امید با هدف آینده سازی یکی از فعالیتهای یک ساله فدراسیون وی خواهد بود اما پس از گذشت مدت بسیار کوتاهی در مصاحبه با ایرنا عنوان کرده است که فدراسیون به هیچ عنوان قصد ندارد تیم داری کند !

سوال این است جناب زارعی تیم داری بله یا خیر؟ 


سوپر من ، زارعی ، ماندلا

در یکی دو روز گذشته مطلبی در وبلاگ بیواک درج شد که چند کامنت در خصوص این مطلب گذاشتم  ضمن اینکه کاملا مودبانه بود توضیح کوتاهی در خصوص ماندلا و چگونگی به قدرت رسیدنش را نوشتم اما متاسفانه فیلتر شد . لازم دونستم همون توضیحات رو با گلایه ای از دوست عزیزمان آقای عزیز حبیبی در اینجا به شکلی دیگر عنوان کنم و البته تا حدودی نقدی می تواند باشد به حمایتهای به زعم من عجیب و غریب دوستانمان در فضای مجازی !

جناب حبیبی در وبلاگ خود زارعی را فردی عنوان کرده است که در شباهتی نزدیک به ماندلا در پی تغییرات اساسی است و حتی عنوان مطلب رو پیش به سوی تغییر نامیده است .

برای قیاس های اینچنین می بایست از  واقعیت های تاریخی غافل نشویم و اگر قرار است فردی را با ماندلا مقایسه کنیم دست کم یک دلیل برای آن داشته باشیم .

نلسون ماندلا چریک انقلابی بود و سالیان دراز در حزب خود و کنگره ملی آفریقا دست به مبارزه ی مسلحانه برد ، دستگیر شد و نزدیک به سی سال را در زندان سپری کرد سپس حکومت وقت ناچار شد به خواسته های او و جامعه تن دهد و اینچنین شد که اپارتاید در هم شکسته شد .

با مقایسه ای بسیار ساده می توان دید که ماندلا در سیستم حکومتی نبود سالها جنگید چه با اسلحه و چه با مذاکره و سپس در دوران ریاست جمهوریش تبعیض ها را از بین برد . اگر بخواهیم رضا زارعی را با ماندلا مقایسه کنیم یک بی انصافی غیر قابل چشم پوشی را در حق ماندلا داشته ایم .

رضا زارعی سالها در فدراسیون کوهنوردی بود از رانت خود در این فدراسیون بهره ها برد ، پشت پرده فعالیت های فدراسیون در عموم مسائل مهمی که در این سالیان رخ داد نام زارعی به چشم می خورد . همواره در حکم مشاور اصلی شعاعی ظاهر شد هیچ گاه از فدراسیون کوچکترین نقدی نکرد چرا که بنیان بسیاری از فعالیتهای فدراسیون را همین رضا زارعی بنا نهاد .

از دوستان عزیز خواهشمندم یک مورد ، فقط یک مورد اعتراض به عملکرد فدراسیون ( خصوصا در بحث تقابل با کوهنوردی مستقل ) را در وبلاگ کوه قاف و یا در کامنتهای سایر وبلاگ ها به من نشان دهند تا من بتوانم ذره ای ماندلا وار به او نگاه کنم .

هرگاه اوضاع بر وفق مراد بود ظاهر می شد هرگاه فدراسیون عملکرد اسف باری داشت اگر حمایت نمی کرد فقط و فقط سکوت میکرد . از همین فدراسیون رشد کرد ، به عنوان مسئول ارشد همواره در فدراسیون بود و آخر سر رئیس فدراسیون هم شد این کجایش به ماندلا شبیه است؟

دلیل این قیاس به گمانم یا عدم شناخت از ماندلا است ، یا رضا زارعی و یا اهداف دیگری که من شاید از آن بی خبرم اما آنچیزی که مهم است بنده نمی توانم بپذیرم واقعیت های تاریخ به سود کسی به تحریر در بیاید که در اساس با این موضوع قابل قیاس نیست ما نباید تاریخ را به خاطرمنافعمان به رشته ی تحریر در بیاوریم .

باورکنید از نظر من رضا زارعی کوهنوردی کار بلد است اما در عین حال به خاطر منافع شخصی حتی یک کتاب دروغین را نوشته است . سالهاست سرش در فدراسیون است و هیچگاه به ضرر منافع شخصیش لب به سخن نگشود . مگر می شود فرد کتابی اینچنین تاسف بار نوشته باشد آنهم فقط و فقط به خاطر منافع شخصی و بازهم وی را انقلابی بدانیم ؟؟؟؟

این یعنی خیانت به تاریخ ، خیانت به افکار عمومی و خیانت به باورهای خودمان است!

دوستان عزیز من شاید بتوانم سر دیگران کلاه بگذارم اما باور کنید نمی توانم سر خودم کلاه بگذاریم . تنها کسی را که می توانم اندکی با زارعی مقایسه کنم شاید آقای رفسنجانی باشد منتهی رفسنجانی شجاعت دارد زارعی آن شجاعت را هم ندارد .

زارعی کوهنورد با دانش ، فنی ، دروغگو و منفعت طلب کوهنوردی ایران است 


پی نوشت: پیش تر در خصوص مطلبی که در وبلاگ بیواک نوشته شده بود که در آن به این موضوع اشاره شده بود که بلاخره یک کوهنورد رئیس فدراسیون شد بسیار کوتاه نوشتم : مگر شعاعی کوهنورد نبود؟ که متاسفانه انهم فیلتر شد که باید جوابش را از جناب حبیبی پرسید که این سوال ساده چه مسئله ای را به خطر می اندازد؟ مگر غیر از این بود که شعاعی قبل از رئیس شدنش اورست را صعود کرده بود؟

پی نوشت دو : این متن صرفا دیدگاه شخصی بنده است و به هیچ عنوان در خصوص عملکرد فدراسیون جدید نیست منتظر می مانیم ببینیم ایشان ( سوپر من یا زورو یا هر عنوان دیگری که دوستان تمایل دارند ) چه اقداماتی را در فدراسیون انجام خواهند داد اما اگر می خواهیم حمایت کنیم و چک سفید امضا بدهیم قبلش بدانیم در خصوص چه کسی می نویسیم . با احترام 

زارعی و اعلام وفاداری به آقاجانی

حکایت جالبی است حکایت کوهنوردی و فدراسیون ! در رسانه ها خواندیم رضا زارعی از صادق آقاجانی به عنوان مشاور استفاده خواهد کرد . پیام روشنی که می توان بی ارتباط به رای هایی که در صندوق ریخته شده است نباشد اما وجود فردی مانند آقاجانی در فدراسیون کوهنوردی می تواند چند پیامد داشته باشد . نخست راه برای حضور باند قدیمی فدراسیون که در چند سال اخیر کم و بیش در تنش با شعاعی و هوایی بودند باز خواهد شد و در مرحله دوم حضور این افراد تائید روشی است که در سالها پیش در پیش گرفته بودند .

بی شک نمی توان از همین الان قاطعانه بگوییم در فدراسیون آتی چه خواهد گذشت اما تصور مبهمی که در حال حاضر وجود دارد نشان می دهد رضا زارعی می خواهد 1- به آقاجانی و همراهانش که در انتخابات بی تاثیر نبودند اعلام وفاداری کند 2- همه ی طیف های حال حاضر کوهنوردی فدراسیونی را با خود همراه کند (بر عکس مهندس هوایی ) 3- مسئولیت عملکرد فدراسیون درآینده را متوجه ی کل طیف های کوهنوردی نماید.

فراموش نکنیم رضا زارعی روزگاری برای همین صادق آقاجانی قلم به کتابت صعود دروغین ماکالو برد . 

صادق آقاجانی دو عملکرد شاخص در کارنامه دارد::

1-     در فدراسیون آقاجانی بنیان شرکت های تجاری نهاده شد .

2-     صادق آقاجانی توسط افراد خود ( که زارعی نیز یکی از آنها بود ) هیمالیانوردی دروغین را در کشور بنا نهاد


پی نوشت : در این وبلاگ صرف نظر از دل و قلوه ای که فدراسیون ، انجمن و ... به هم داده اند عملکرد فدراسیون در لحظه روایت خواهد شد 

اخرین اخبار از انتخابات : شعاعی به دنبال ریاست داورپور است !!!

این روزها تب و تاب انتخابات فدراسیون بحث روز کوهنوردی کشور شده است و بسیاری در حال گمانه زنی چهره های نامزد فدراسیون کوهنوردی  هستند اما در پس ماجرا واقعیت های دیگری در جریان است که عموم کوهنوردان از آن بی خبرند . یکی از مهمترین موارد مطرح در این روزهای پر التهاب بحث حضور و تلاش محمود شعاعی است هرچند این روزها ما نیز مراتب اعتراض خودمان را به عنوان کردیم اما در تلاش بودم تا در خصوص واقعیت ها موجود به اطمینان برسم .

محمود شعاعی ، حسین رضایی و منصوره گرجی در تلاشند مهدی داور پور رو برای 4 سال آینده در راس فدراسیون علم کنند . مهدی داورپوری که به عنوان یار شعاعی همواره در کنارش و در پشت پرده ی بسیاری از ماجراهای این سالیان حضور داشت. مهدی داور پور هدف نهایی شعاعی است که صد البته عنوان نمودن عملکرد شعاعی بی ارتباط با داورپور کم سواد نیست . نمی توان عملکرد فدراسیون را منتسب به یک شخص کرد چراکه مجموعه ای از مشاوران و همفکران در مقاطع حساسی وی را همراهی می کردند که مهدی داور پور یکی از این افراد بود .

نگا هها به مهدی داور پور دوخته شده است . نه حسین رضایی قصد ریاست دارد و نه منصوره گرجی اما هردو در تلاشند تا از فرصت 10 دقیقه ای خود برای حمایت از مهدی داور پور بهره بگیرند .

از جمله امتیازات مهدی داورپور در این انتخابات تلاش مستمر خود برای ارتباط با هیئت های استانهاست به شکلی که در یک سال اخیر تلاشی بی سابقه برای سفر ها متعدد و روابط وسیع را از وی شاهد بودیم . از این رو داورپور و تیم حامیان وی سعی دارند از ارتباط هایشان برای این انتخابات بهره ی لازم را ببرند . ناگفته نماند مهدی داور پور تحصیلاتی در سطح دیپلم دارد .

در حال حاضر به نظر می رسد وزارت ورزش طی جلسه ی امروز خود روی خوشی به شعاعی نشان نداده است

از سوی دیگر چهره ی نام آشنای دیگر رضا زارعی نیز قصد ندارد خود را در کوران رقابت محک بزند و اگر بخواهیم صادقانه بگوییم به دنبال پول است و با توجه به اینکه همایون بختیاری از وی به عنوان دبیر فدراسیون در فرم اعلامی خود نام برده است گمانه زنی ها را به یقین نزدیک تر کرده است . رضا زارعی به دنبال منافع مادی است و تنها شخصی که می تواند منافعش را تامین کند همایون بختیاری است . همایون بختیاری آن زمان که در کمیته روابط بین الملل بود از طرف تیم ها و گروه های هیمالیانوردی مورد اتهام به اخذ مبالغ غیر متعارف بود . به نظر می رسد 10 دقیقه زمانی که برای رضا زارعی در نظر گرفته می شود به حمایت از همایون بختیاری اختصاص بیابد . 

پی نوشت: اخبار انتخابات را سعی میکنم از طریق وزارت ورزش تا حد امکان اطلاع رسانی کنم

رضا زارعی و فحاشی های سریالی

رضا زارعی در وبلاگ خودش اینچنین نوشت :

"هفته گذشته و پس نگارش مطلب راز حیات که طی آن به نگاه دو طیف کوهنورد ایرانی و لهستانی به قانون حیات پرداختم، فرد معلوم الحالی که سالها از توبره صدا و سیمای این مملکت ارتزاق می کرد و به واسطه ای دست و دهانش کوتاه شد همچون سگی ترسو در صفحه فیس بوک خود اقدام به فحاشی و لگ زدن نمود! او که در زمان حضورش در ایران همچون ناتوانها تنها با نمایشهای مسخره خود دیگران را به سخره می گرفت اینک همچون سگ پاسبان سر از درب باشگاه آرش در آورده! و هرکه را خارج از تفکرات ایشان نقدی را روا می دارد با دندان می گزد.

اگرچه می دانم اقدامات شنیع این فرد بزدل از سوی باشگاه آرش نیست اما سکوت ایشان در مورد حرکات وی نشان از تایید آن دارد. از این رو ضمن احترام به دوستانم در باشگاه آرش اعلام می دارم حتی با وجود لاتهای بی سرو پایی چون ایشان لحظه ای در نقد برنامه و حادثه برودپیک در زمان مقتضی تردید نخواهم کرد.

لطفن سگهای جلوی درب باشگاهتان را ببندید..."


رضا زارعی از جمله مربیان صاحب نام فدراسیون کوهنوردی است که سالهاست به عنوان خط دهنده و مشاور فدراسیون کوهنوردی فعالیت می کند . رضا زارعی شاید یکی از تراز اول ترین مربیان کشور است اما مسبوق به سابقه است در مواجه با هر نوع پرسشگری و یا انتقاد به سهولت از الفاظ رکیک استفاده میکند . وی پیشتر نیز در جریان پرسشگری در خصوص ماکالو خطاب به وبلاگ نویسان در وبلاگش نوشت : 

اگر به طرف هر سگی که پارس می کند سنگی پرتاب شود هیچ گاه به مقصد نمی رسیم !

و بعد ها در گفتگویش با سهند عقدایی با ادبیاتی رکیک که در این قسمت می توانید ملاحظه کنید پاسخ وی را داد . اکنون روی سخنش با یکی دیگر از کوهنوردان است البته گفتگوی آقای زارعی با جواد گیاه شناس رو هم نباید فراموش کرد. آیا براستی این ادبیات شایسته ی رضا زارعی است ؟ به نظر شما عنوان کردن چنین الفاظ رکیکی در فضای عمومی اقدامی درخور شان یک مربی است؟

در خصوص ماکالو 1380 ( نقدی از مخاطبان )

دوست عزیزمان جناب آقای اسدالله نصیری در متنی نسبتا طولانی نقدی نوشته اند در خصوص آنچه در این وبلاگ در خصوص ماکالو نگاشته شده است و دیدگاه شخصی خود را در این خصوص بیان نموده اند . ضمن احترام به نظر این مخاطب عزیز مطلب ایشان را که به صورت تمام و کمال  مردود و غیر قابل دفاع می پندارم اما جهت استحضار خوانندگان عینا منتشر می نمایم . 


عزیز ارجمندبا سلام و احترام

ضن تشکر از ریزبینی و موشکافی شما پیشاپیش از اینکه اسباب مزاحمت ایجاد نموده ام عذرخواهی می نمایم.

درمورد مواردی که عنوان فرمودید نکاتی به عنوان مقدمه ارائه می شود:

اگر به کلمات و لغات ،جملات و افعالی که  در کتاب ماکالو هیولای سیاه بکار رفته است دقت لازم را مبذول فرمایید متوجه می شوید که از زبان نویسنده هیچ اشاره ای به فتح  قله نشده است بلکه رویدادهای آن لحظات را همانگونه که اتفاق افتاده با قلم به تصویر کشیده است. لازم به ذکر است مواردی که با رنگ قرمز ثبت شده نظرات بنده حقیر می باشد.

به این بندها دقت فرمایید:

آقاي افلاکی دایماً به رضا تذکر میدهد تا مسیر را اشتباه نرود. وي نیز به دنبال جاي پاي

نیوزیلندیها و نفرات تیم شیلی به خط الرأس نزدیک میشود. باد شدید همه را غافلگیر کرده است. ..(شرایط جوی نامناسب ) محمد، رضا را به حرکت سریعتر ترغیب نمود. پشت سر رضا آقاي افلاکی، محمد و حسن قرار دارند. اکبر و داود نیز به همراه جلال پیش از شرپاها خود را به خط الرأس رساندند. در سمت چپ و رو به شرق نقابی عریض ..... در سمت راست نیز صخره ها و سنگهاي سرخ .... (با توجه به شرایط جوی نامناسب و قرار گرفتن در شرایطی چون نقاب امکان بروز خطر وجود داشته است) در روبرو برجی کوچک در انتظار افراد است. بچه ها به سمت برج میروند درست در جاي پاي تیم روز قبل، رشته طنابی نازك از نوك برج به پایین آمده،(با استناد این مورد می توان گفت که زیر برج رسیده بودند) آقاي افلاکی کمی نگران است، مبادا در گامهاي آخرحادثه اي رخ دهد( به نگرانی های مکرر آقای افلاکی بعنوان کمک سرپرست تیم دقت شود). ظاهرا وي رضا را نمی بیندولی محمد با نشان دادن او آقاي افلاکی را آرام میکند. در نهایت کوه سیاه و سخت با بوسه اي گرم، نرم میشود.(از هیچ کلمه ی این گزاره مفهوم صعود نهایی استنباط نمی شود و صرفا می تواند احساس نزدیکی به قله را با بیان ادبی به تصویر کشیده باشد) همه در کنار برج حلقه زده اند (نگفته است که روی قله بلکه کنار برج ثبت شده است )و باد، فریاد(زنده باد ایران) را با خود به اطراف مخروط قله میبرد. ( این جمله خود مبین این است که مخروط قله بالاتر از محلی قرارداشته است که افراد آن جا بوده اند)همه به دور یکدیگر حلقه زده اند در حالیکه دستان یخ زده خود را در دست یکدیگر قرار میدهند. حسن دوربین فیلمبرداري را در میآورد ولی دوربین یخ زده و او با عصبانیت آن را به داخل کوله پشتی خود میاندازد. (این مورد در برخی گزارش ها دیده شده است و مسئله ی غیر معمولی نیست و قطعا در صعود های زمستانی در کوه های ایران نیز مشاهده شده است که با توجه به شواهد ارائه شده در فرایند اجرای برنامه ٰدوربین همراه این افراد با توجه به وضعیت مالی گروه دوربین قوی نبوده است )خوشبختانه دوربین کوچک داود مشغول تصویربرداري است. (پس علی رغم به مشکل خوردن دوربین یکی از افراد دوربین دیگری وجود داشته و کار می کرده است )و لحظاتی بعد از پشت بیسیم آقاي افلاکی با صدایی لرزان فریاد میزند(علی حیدر کرار) ما بر فراز قله ماکالو هستیم.(در این مورد دقیقا اتفاقی که رخ داده است به صراحت و صداقت بیان شده است و این گزاره نقل قولی است که از زبان آقای افلاکی بیان می شود نه از زبان نویسنده کتاب)

و اما نکات مهم تر و موارد اصلی:

دوست عزیز و دوستان عزیز

کاش من هم یک کوهنورد بودم و موارد اعلام شده از سوی شما را بهتر درک می کردم .اگر چه علاقه ای به طبیعت دارم و این ذوق مرا به دامان طبیعت فرا می خواند اما تا جایی که با برخی کوه پیمایان و کوهنوردان مراوده داشته ام در گزارشها و خاطرات این عزیزان موارد مشابه ای ذکر شده است که تا نزدکی قله رفته اند و بنا به شرایط موجود روی قله که در این کتاب نیز بیان شده است( شرایط نامناسب جوی ،وجود نقاب) با توجه به شرایط جوی نامناسب کار عاقلانه این است که افراد دچار بیماری تب قله نشوند و با احترام به نظر سرپرست و کمک سرپرست گروه مطیع ایشان باشند که در این کتاب نیز تبعیت از سرپرست و کمک سرپرست برنامه قابل تقدیر است .

سوالی که مطرح می شود این است:

1-  1- اگر این گروه سی و پنچ متر باقی مانده را نیز صعود می کردند و به قول شما صعود کامل می شد اما به هر دلیلی حادثه ای رخ می داد اکنون در مقام قضاوت چگونه باید سرپرستی گروه و نیز افراد گروه را مورد ارزیابی قرار می دادیم؟

2-  2- با توجه به مواردی که از کتاب مورد نظر(ماکالو هیولای سیاه) استخراج شد نویسنده در هیچ قسمت اشاره به صعود قله نداشته است و تنها نقل قول یکی از افراد گروه را ثبت کرده است،اینک سوال این است که اگر من و شما در آن شرایط قرار داشتیم و از سی و پنج متری یک قله ی بالای هشت هزار متری بازمی گشتیم ادعای صعودمان تا قله ی فرعی آن قله را خدشه دار می کردند چه واکنشی نشان می دادیم؟

 اگر زحمات چند ماهه تا ارتفاع8463 نادیده گرفته می شد و نیمه ی دیگر آن که 35 متر فاصله مورد نقد ناجوانمردانه قرار می گرفت چه حسی به من و شما دست می داد؟

با توجه به شواهد موجود در این که سال 80 این قله بصورت کامل صعود نشده است جای تردید نیست تا جایی که یکی  از افراد گروه گفته است من هیچگاه به قله اصلی نرسیدم وطبعا این فرد در گروه نیز نسبت به بقیه گروه جلوتر بوده است،اما آیا بهتر نیست من و شما که از دور دستی به آتش داریم ضمن پاسداری از کار بزرگ این گروه تا همان ارتفاع 8463 متر(قله فرعی) به همان اندازه نگاهبان این میراث باشیم و مشوق دیگران برای ادامه باقی مانده تا قله ( 35متر) که خوشبختانه این مهم نیز به وقوع پیوست و آقای قیچی ساز با استفاده از تجربه ی همنوردان قدیمی خود، مفتخر به صعود ماکالو شد.

ناگفته نماند این ایراد برای مسئولین وقت همچنان وارد است که ضمن تقدیرو تشکر از اعضای محترم گروه و دست اندرکاران این برنامه، باید با بررسی شواهد و گفته ها و گزارش گروه و تطبیق آن با شواهد وگزارش های معتبر ، نسبت به برنامه نظر کارشناسی خود را اعلام           می داشتند، هر چند شاید این نظر مطابق میل برخی از اعضای گروه یا مسئولین وقت نبوده باشد ، اما این مهم مغفول مانده است.جای بسی خوشبختی است که یکی از اعضای حاضر در  آن برنامه پس از گذشت چندین سال نسبت به شبهات وارده پاسخ منطقی داده است و جای بسی تاسف است که ما به جای تقدیر از انصاف و شجاعت ایشان دست به تخریب می بریم و قانون همه یا هیچ را نسبت به دست اندرکاران آن برنامه بکار می بریم.

کاش یک کوهنورد بودم و تخصصی تر مسائل موجود را موشکافی می کردم .برایم تعجب آور است که در عالم کوه نوردی بویژه در فضای مجازی افرادی هستند که هنوز آب برف نخورده اند!و شاید دیواره ای را تا انتها پا به رکاب نشده اند!و شاید مثل من هنوز دریاچه سبلان را قله می پندارند این چنین به جای نقد منصفانه که جای تقدیر دارد بی محابا به افراد صاحب سبک و با تجربه می تازند.

امید است رنگ و بوی صداقت و احترام به بزرگان رشته های ورزشی در جامعه ی مابیش از پیش  متبلور شود ونیز بزرگان  و پیشکسوتان ما  با شجاعت و صداقت همیشگی و صعه ی صدر پاسخگوی نقادان منصف باشند.

آب دریا را اگر نتوان کشید                                       هم به قدر تشنگی باید چشید

اسدا... نصیری

در « آن روی سکه » به دنبال «حقیقت » نباشید !



عنوانی که محمد حسن نجاریان برای کتاب آتی خود در نظر گرفته است کتابی که پس از یک دهه نوشته می شود . شرح حالی از پرواز زنده یاد محمد اوراز در قله ی گاشربروم 1 . سابقه ی نوشتن کتاب در خصوص هیمالیانوردی ایران همواره همراه بوده است با اغراق و بزرگ نمایی . شاید بزرگنمایی های غیر عادی ، اندک نویسنده های حوزه ی کوهنوردی آنچنان غیر معمول است که نمی بایست از آن گذشت .

کتاب هیولای سیاه نوشته رضا زارعی عضو تیم ملی کوهنوردی ایران در یک دهه ی گذشته  نمونه ای از اولین کتابهای آمیخته با دروغ است به شکلی که آنچنان رویا پردازی و شخصیت پردازی شده است که نمی توان به سهولت آنها را پذیرفت . رضا زارعی شرح حال صعود کوهنوردان ایرانی را به قله ی ماکالو در این کتاب درج کرده است که به نظر می رسد بیشتر هدفش تبلیغات برای فدراسیون و دریافت مزایای قهرمانی است اما نوشتن کذبیات صرفا برای منافع شخصی بارزترین برداشتی است که میتوان از این کتاب داشت . سال 1391 رضا زارعی معترف شد که برخی از مطالب این کتاب و صعود به ماکالو توسط تیم ملی واقعیت ندارد و آنها بر خلاف عنوان کردن صعود ماکالو هرگز به این قله صعود نکرده بوند .

اما اورست کوهی فراتر از ابرها نیز  کتاب دیگری است که در خصوص صعود تیم ملی کوهنوردی ایران به قله ی اورست به قلم بازهم رضا زارعی به همراه همایون بختیاری منتشر شد این کتاب سرنوشتش چندان با صعود ماکالو تفاوت ندارد . رویاپردازی های بیش از حد ، بزرگنمایی ها و نهایتا صعود به قله و فریاد های زنده باد ایران و ... و صد البته در این کتاب عنوان شد 4 نفر موفق به صعود قله ی اصلی شده است که صرفا صعود جلال چشمه قصابانی در این صعود مسجل شد و ماباقی نفرات عکسی بالاتر از قله جنوبی از آنها منتشر نشد .

کتاب رویای صعود از محمد حسن نجاریان نیز شرح حال صعود کارگران ایران به قله ی برودپیک بود ، که به شخصه با برخی از اعضای تیم گفتگو کردم و همگی از دروغها و بزرگنمایی های غیرعادی که معمولا در نوشته های نجاریان به چشم می خود می گفتند . و حتی به کنایه اظهار داشتند که ممکن است این کتاب را در خواب نوشته باشد . باری به هر جهت رویای صعود برودپیک نیز چندان منطبق با واقعیت های صعود نبوده است که اتفاق نظر برخی از اعضای تیم همگی بر این موضوع صحه می گذارد .نوشته های نجاریان عموما بر مبنای ادبیاتی شبیهه رمان و یا یک اثر ادبی همچون شاعران و رویا نویسان دهه های گذشته است . کودکانه در رویا سیر کردن بدون در نظر گرفتن واقعیات رخ داده از ویژگی های بارز نوشته های نجاریان است .

در گزارش صعود با مانسلوی نجاریان که منجر به مرگ عیسی میر شکاری شد هرگز  از واقعیت مرگ عیسی که همان کنده شدن کارگاه و ضربه ی مغزی عیسی بود سخن به میان نیامد و نجاریان با چند شعر و اغراق در گزارش از این موضوع که اصلی ترین قسمت گزارش بود به سرعت گذشت.

کتاب ان روی سکه یقینا با چنین ادبیات و رویکردی متفاوت نیست . در روزهای اول مرگ اوراز صحبت های عجیب غریبی از سوی اعضای تیم شد که بعدها همه ی آنها تکذیب شد . آن زمان عامل مرگ اوراز را سقوط در بهمن عنوان کردند که با گذشت 5 سال از مرگ اوراز مشخص شد دلیل مرگ اوراز نه سقوط از بهمن بلکه سقوط به دلیل کنده شدن کارگاه بسته شده توسط دو تن از اعضای تیم بود ( ح ن – ر ب ) و محمد اوراز مرگش به دلیل شدت جراحت وارده در اثر سقوط بود و منجر به ضربه ی مغزی شده بود . اما این واقعیات هیچ گاه از زبان نجاریان شنیده نشد با اینکه پس از مشخص شدن ماجرا خود وی اظهار داشت در زمان کنده شدن کارگاه وی حضور نداشته است و اگر می بود اوراز الان زنده بود .

با این فرض که اگر نجاریان در ان امداد می بود اوراز زنده بود می بایست تمام این سالها مخفی کاری به یک باره فراموش شود چون وی در ان جریان حضور نداشته است و دلیل عدم اعلام واقعیت را نبودن در زمان وقوع حادثه عنوان کرده است . دلیل ی که هیچگاه مورد قبول جامعه ی کوهنوردی قرار نخواهد گرفت . 

 اگر مختصرا به چند صعود از جمله اورست ، گاشربروم دو ، ماکالو و حتی لوتسه  نیم نگاهی بیاندازیم خواهیم دید در همه ی این صعود ها  پای نجاریان هم در گیر بوده است و در تمام این صعود ها هیچ گاه حرفی از  حقیقت از نجاریان در خصوص صعود های نکرده یش نشنیدیم .


 توصیه میکنم چنانچه دوستان به کتابهای ماجراجویانه و تخیلی آمیخته با عبارات ادبی علاقه مند هستند کتاب «آن روی سکه» را از دست ندهند اما اگر به دنبال حقیقت هستید یقینا حقیقتی در میان خطوط این کتاب نمی توان یافت!


عکس: کوهنوشت


در ستایش هرزه نویسی ( برای آقای رضا زارعی )

دوست عزیزمان جناب آقای رضا زارعی در وبلاگ شان مطلبی در ج نموده اند ( هرزه نویسی در کوهنوردی ) که به انتقاد از وبلاگ نویسی در دنیای کوهنوردی بر آمده اند . اشاره ی ایشان  به  پست قبلی بنده بود که مختصرا از  کارنامه ی کاریشان گفته بود . به همین مناسبت دوست داشتم دلنوشته ای نچندان مفصل در پاسخ به نوشته ی ایشان بنویسم  

با ادای احترام و عرض ادب

جناب زارعی عزیز شما که سالهاست در دنیای مجازی حضور دارید و مرتب دست نوشته های کوهنوردان را می خوانید چه شده که اینگونه بر اشفته اید؟ مگر نه این است شما دم از حقیقت و راستی می زنید ؟ کاش از حقیقت بیشتر می نوشتید ، از راستی ، از اخلاق نوشتن من شاید مثل شما بلد نباشم در زیر جملاتی زیبا مقصود خودم را پنهان کنم و برای مخاطبانم به نگارش در بیاورم شما که ید طولایی در نوشتن دارید شما برایمان بگویید چگونه باید بنویسیم؟ برایمان بگویید هرزه نویسی چگونه است و حقیقت چیست؟

اگر یادتان باشد یک بار شما را استاد خطاب کردم حال اگر اجازه دهید دوباره از این کلمه استفاده کنم . استاد عزیز شما درست می گویید دنیای نوشتن فرق کرده ، دیگر مثل سابق نیست دنیای وبلاگ نویسی دنیای عجیبی است دنیایی است که به قول شما هر چیزی که از ذهنمان بگذرد می نویسم و پاسخگو نیستیم . شما که دنیای نوشتار و کتاب را تجربه کردید شما برایمان از مسئولیت پذیری بگویید ...

نمی خواهم از کتاب هیولای سیاهتان بنویسم دیگر آنقدر نوشته ایم که کلمات هم خجالت می کشند اما شما هیچ گاه برایمان از مسئولیت نگفتید ؟ هیچ گاه قلمتان که به ستایش آن پرداخته اید در وصف آن به چرخش در نیامد ! استاد شما برایمان بگویید تا مانیز مثل شما از حقیقت و راستی بنویسیم؟ از صعود های ناکرده یمان بنویسیم ، از افتخارات نداشته یمان ! یادمان دهید چگونه از کاه کوه بسازیم ، چگونه دست به قلمی ببریم برای زر ، چگونه در مقابل 11 سال دروغ و به بازی گرفتن همچو ما شاگردانتان لب به حقیقت نگشودید . استاد عزیز از حقیقتی که از ان دم می زنید کمی برایمان بگویید !

یادتان هست قبل از ماکالو چگونه در مدح شما قلم ها نوشته می شد؟ همین وبلاگی که گفته اید هرزه نویسی کرده است یادتان هست چگونه از شما حمایت کرد ( لینک به مطلب ) و شما هیچگاه نگفتید این قلم ، قلم هرزه نویسی است ؟! چگونه است که تا مطلبی در مورد ضعفهایتان به نگارش در آمد همه ی آن ها شد هرزه نویسی !

مگر چیزی جز واقعیت نوشته شده است ؟ مگر حتی ذره ای برای مصلحت و منافع شخصی در این وبلاگ نگاشته شده است؟ استاد شما صاحبان مقام و جایگاهی گذرایید حداقل برای ظاهر هم شده لب به انکار آن نگشایید .

شما به خاطر همین صعود دروغین ماکالو سالها از سکه های زر استفاده کردید و لب به حقیقت نگشودید شما سالها برای این صعود دروغینتان از جایگاه و منزلت قهرمانی بهره بردید اما لب به حقیقت نگشودید شما سالها به خاطر همین صعود دروغین پست ها و مقام ها بدست آوردید اما لبی به حقیقت باز نشد چگونه است که اکنون دم از حقیقت و راستی می زنید؟

از من نخواه این حقیقت شما را بپذیرم ، از من نخواه نوشتار شما را صادقانه بپندارم چراکه توانش را در خود نمی بینم از من نخواه در مقابل ضعف هایتان سکوت کنم چراکه من به دنبال زر و مقام نیستم نه از شخص شما و نه از فدراسیون کذایی نه مدرکی می خواهم و نه جایگاهی ، پس حق بدهید که مثل یک کودک بی پروا همان چیزی را که می بینم بر زبان بیاورم ! مگر بد کرده ایم که بگوییم پادشاه لخت است؟

استاد ما حقیقت را از مکتب شما نیاموخته ایم حقیقت را از کوه یاد گرفته ایم از کوهی که گاهی می غرد و گاهی همچون مادری مهربان ما را در آغوش می کشد ، استاد چقدر حقیقتی که شما از آن سخن می گویید با حقیقتی که کوه به ما آموخته است فرق دارد از من مخواه به کیش شما روی بیاورم .

آن سکه های زر نوش جانتان ، آن مقام و منسب دوخته ی بالایتان ، آن جایگاه و منزلت آراسته ی وجود شما ؛ ما از کوهستان کوله ای داریم که محتوایش بی پروایی است و زبانی گستاخ که نه برای مصلحت می نویسد ! همین یک کوله را نیز بر ما کوهنوردان روا نمی دارید؟

استاد سخن بسیار است و نمی خواهم از کارهای کرده و نکرده ی شما بنویسم از اورست تان ، از ماکالویتان ، از تجارتتان از هیچ چیز نمی خواهم بنویسم اما اگر سخن گفتن از این ها هرزه نویسی است اری من هرزه نویسم اما هرزه نویسی من برایم بسیار شریف تر از حقیقت هایی است که شما از آن سخن می رانید !

در وبلاگتان نوشته اید : هرگاه قصد بزرگ کردن کسی را داشتید از او بد گویی کنید !

استاد عزیز اگر اینگونه بزرگ می شوید شهد این بزرگی گوارای وجودتان ما کوچکیمان را به صد بزرگی اینچنین نمی بخشیم . از این که حوصله کردید و دلنوشته یک هزره نویس تلخ زبان را خوانید سپاسگزارم

اینها صادق نیستند ، اینها کاسب اند !

در پی دو پست مربوط به وبلاگ کوه قاف ( رضا زارعی ) و اردشو ( حسن نجاریان ) در خصوص صادق آقاجانی رئیس پیشین فدراسیون کوهنوردی لازم دیدم مجددا به صورت مختصر نکاتی رو ذکر کنم .

در دوران ریاست آقاجانی مهمترین اتفاقی که افتاد تابوی هیمالیا شکسته شد و فاصله ی کوهنوردی ایران به هیمالیا به واسطه ی جنگ و دوران پس از ان کم شد و این نزدیک شدن ایرانیان به دروازه های هیمالیا را می توان تا حد زیادی مدیون فدراسیون وی بدانیم .

اما ذکر این نکته هم لازم است که در این سالها دروازه های رسانه ای دنیا نیز بروی ایرانیان باز شده بود و کوهنوردان بیش از پیش به واسطه ی سفر ها و کسب اطلاعاتی در این زمینه در همین مسیر به کندی در حال انگیزه اندوزی بودند و این پتانسیل توسط آقاجانی و تیم همراهش بالفعل شد .

اگر بخواهیم صادق باشیم می بینیم بسیاری از کارشناسانی که در سالهای اخیر قد علم کرده اند همه از فدراسیون آقاجانی سر در آورده اند و خط مشی آقاجانی و رویه های وی را سر لوحه ی زندگی شان کرده اند .

دروه ی آقاجانی سر آغازی بود برای کسب شهرت و نام و نشان و این نام نشان از تبلیغاتی بود که به واسطه ی صعود هایی نظیر ( گاشربروم 2 ، اورست ، چوایو ، شیشاپانگما ، ماکالو و لوتسه و گاشربروم یک ) نصیب اعضایش شده بود . که به غیر از چوایو و اورست صعود 100 درصد بقیه هنوز هم قطعی نشده است .

هیچ سندی مبنی بر صعود سایر قله ها هیچ گاه ارائه نشد و صعود اورست آن نیز ظاهرا توسط یک نفر از اعضایش صعود شده بود که تصویر قله ی جنوبی اورست را به عنوان قله ی اصلی همواره به نمایش گذاشته بودند .

باری - صادق آقاجانی  بنیان گذار بدعت زشتی بود به نام دروغ پردازی در خصوص صعود ها که این بدعت زشت تا کنون پا برجا مانده است . تمام هست و نیست آقا جانی صعودهای مبهمی بود که با قاطعیت از آن نام می بردند و افرادی را به نان و نوایی رسانده بود که تا کنون نیز به این نان وفادار مانده اند .

مافیای فدراسیون آقاجانی که شامل حلقه هایی بود که پیشتر به آن به صورت اجمالی پرداخته بودم  راه را بر نفوذ چهره هایی جدید بسته بودند و صد البته از این چهره ها نیز بهره ی کافی را بردند که به عنوان نمونه می توان به کتاب هیولای سیاه رضا زارعی اشاره کرد .

فدراسیون کوهنوردی پس از آقاجانی توسط این مافیا در دوره ی مهندس هوایی تحریم شد و همین تحریم باعث شد تا حدی پروژه ی برودپیک هوایی با شکست روبرو شود و بار دیگر یاران سابق آقاجانی این بار بدون حضور وی راه آقاجانی را با همان سبک و سیاق و بدون هیچ تغییر چشمگیری ادامه دهند .

صعود ها همان صعودهای 10 سال پیش بود و دروغها همان دروغهای 10 سال پیش و این بدعت توسط وی برای همیشه به یادگار باقی ماند که به طور مثال صعود دو کوهنورد جوان ایرانی به ماکالو و ادعای صعود آن و حمایت چهره ی های قدیمی  آقاجانی که به هر دری زدند که مانع از افشای واقعیت شوند نیز تلاشی برای استمرار این بدعت زشت بود .

بدعت دیگری که در تاریخ کوهنوردی کشور توسط آقاجانی و افلاکی بنا نهاده شد استفاده از رانت فدراسیون برای درامد زایی و ثبت شرکتهایی نظیر شرکت کسا و ... بود که این رسم بازهم توسط رهروانشان 10 سال بعد ادامه پیدا کرد و از همان راه و روش شاهد ثبت شرکتهایی نظیر نیما سیر محمود شعاعی بودیم که بدعت آن را همان آقا جانی بنا نهاد .

سخن در این رابطه بسیار زیاد است اما همچنان که بارها گفته ام یک جمله بیشتر  نمی توانم برای این دوستان نام آشنا به کار ببرم :

 اینها صادق نیستند اینها کاسب اند ! 

پی نوشت : قسمتی از این مقاله بنا به ملاحضاتی حذف شد هرچند به اصل مقاله نیز لطمه زده است( ! )

پی نوشت دو : در همین رابطه در برج سینا بخوانید : کوهنوردی ایران داغها بر سینه دارد از صادق کوهنوردی اش!

کوهنوردان احتیاط کنند : باسن کوهنوردان رصد می شود !

سلام جناب عقدایی . تفسیر جالبی داشتید از اظهارات آقای شالوم . مهم نیست بغض و حسد همیشه وجود داره . در مقابل کارهای باشگاهی یا فدراسیونی تفاوتی نداره . البته در مورد فعالیتهای آقا جانی هم تفسیرتان جالبه . همینقدر بگم که اگر سد شکنی و تفکرات ایشان نبود امثال شما به جای دامنه های هیمالیا باید در همان کاباره های لاس و گاس و سواحل هاوایی به دنبال بخت خود می گشتید . حداقل لطف کنید و شما از کوچیک و بزرگی ننویسید که حقارتتان در همان دامنه نوردیتان حال هر کوهنوردی را دگرگون می کنه . آقای آقاجانی هم امثال شما رو خوب می شناخت که دور بهتون نداد و البته از کارهای بزرگ شاگردان ایشان همین بس که همنورد نیمه جانشان را با چنگ و دندان تا شهر رساندند ، نه آنکه با تکبر اور ار سخره بگیرند و به فکر خوش گذرانی و رقص و آواز در کمپ اصلی باشند . جناب عقدایی حداقل می گذاشتی کسی منتقد فدراسیون باشه که باسن آبکشیده ای داشته باشه ! نه حضرت عالی که بوی تعفن فعالیتهایت عالم کوهنوردی را برداشته ! متاسفم برای این ورزش که شما مدعی العلومش شدی .

متن فوق از بیانات استاد ! گرانقدر آقای رضا زراعی است که در مقابل آقای سهند عقدایی در صفحه ی فیس بوک منتشر نموده اند . لازم به ذکر است آقای زارعی نامزد ریاست فدراسیون کوهنوردی است و احتمال دارد ایشان به عنوان رئیس فدراسیون آتی مشغول به فعالیت شوند . از همین الان جامعه ی کوهنوردی چشم انتظار یک دو سه جین فحش آبدار باشند . پیشنهاد می شود باسن ها را آبکشی نمایید تا مورد لطف آقای زارعی قرار نگیرید !!! 


پی نوشت: از مهدی فرهادی عزیز ممنونم

ماکالو: اقبال برووو !!!

فایل زیر صحبتهای آقای اقبال افلاکی سرپرست برنامه تیم ماکالو در سال 1380 است. شنیدین این سخنان خالی از لطف نیست !

«تو برنامه چوایو و شیشاپانگما تا ارتفاع 8000 و 7500 رفتم حالا بنا به دلایلی که مربوط به خود تیم میشه از صعود اصلی باز موندم .

اما تو ماکالو بعد اینکه قریب به فکر می کنم 17 یا 18 ساعت بودکه هنوز داشتیم  کوهنوردی میکردیم ، نزدیکای قله محمد کاملا پشت سر من حرکت می کرد با توجه به اینکه اون اکسیژن نداشت و ما اکسیژن داشتیم ولی همش می گفت ، اقبال برو !

هی من بر می گشتیم می گفتم بقیه بچه ها بیان ، گفت اونا هم میان ! تو برو !

وقتی سر قله رسیدیم ( ایشون در این قسمت بغض می کنند ) منو بغل کردش بعد من ماسکم رو در آورده بود اونم ماسک نداشت . هنوز بقیه بچه ها نرسیده بودند ظاهراً ! برگشت گفت بلاخره حق به حق دار رسید

 منظورش این بود که بعد از 3 تا 8000 متری که با هم بودیم منم بلاخره تونستم یه 8000 صعود کردم . در صورتی که دقیقا من تو اون قسمت آخری که حرکت کردیم مثلا یک بعداظهر اعلام کردیم ما یک بعدازظهر می رسیم قله ولی 6 بعدازظهر رسیدم . از اون لحظه من وقتیکه برگشتم تو ذهن خودم مراجعه کردم دیدم از اون لحظه محمد تمام نیروش رو بجای اینکه بگذاره و به بدون اکسیژن صعود کردنش فکر بکنه تمام نیروش رو گذاشته بود که آدمی مثل من یه 8000 متری صعود بکنه !»


    

پی نوشت : تیم ماکالو سال 1380 برای صعود قله ی ماکالو تلاش کرد که بعد از آن برنامه اعلام شد تیم موفق شد به قله برسد . کتابی در این خصوص به قلم رضا زارعی تحت عنوان ماکالو هیولای سیاه چاپ شد که در سال جاری با بررسی فیلم ها و تصاویر منتشر شده کوهنوردان دنیا و کوهنوردان ایرانی مشخص شد که تیم موفق به صعود قله نشده است . پس از آن رضا زارعی اعلام کرد که هیچگاه تیم به قله نرسیده است و وی تنها فردی بوده است که به برج سنگی رسیده است و عکس ایشان هم در کنار برج سنگی مشخص بود . این درحالی است که هنوز کوهنوردانی همچو محمد حسن نجاریان در خصوص صعودهای ابهام آمیزش سکوت کرده است و همچنین اقبال افلاکی به عنوان سرپرست برنامه ی ماکالو از جامعه کوهنوردی به خاطر دروغ های آشکارش هیچگاه معذرت خواهی نکرد .

عدم معذرت خواهی کوهنوردان آن تیم از جامعه ی کوهنوردی در جای خود عجیب به نظر می رسد فایل فوق مصاحبه ی اقبال افلاکی است که سراسر دروغ است .

جالب اینجاست ریاست جمهوری آمریکا ( کلینتون ) در جریان ارتباط ش با خانم لوینسکی رسما در جلوی تلویزیون ظاهر می شود و از مردمش عذر خواهی کرد در صورتی که یک ارتباط کاملا شخصی و خصوصی داشته است و ربطی به مسائل کاری وی نیز نداشت . حال آیا انتظار عذر خواهی این افراد از جامعه ی کوهنوردی آیا انتظاری نا بجاست؟

پی نوشت 2: مصاحبه کاملا گویاست

نکات جالبی در این مصاحبه هست که عدم صداقت آقایان به وضوح مشخصه در این متن چند نکته نظر من رو به خودش جلب کرد .

آقای افلاکی در این فایل عنوان میکنه که وی و محمد اوراز اولین نفراتی بودند که به قله رسیدند و کسی شاهد صحبتهای اوراز و ایشون نبوده !

خیلی جالب توجه بود در صورتی که همان زمان هم رضا زارعی در کتاب ماکالو هیولای سیاه هم عنوان کرده بود که اولین نفر به قله رسیده است .لازم به ذکر است آقای افلاکی سرپرست چندین برنامه ی 8000 متری بوده است ...

به آقای زارعی از یک جوجه وبلاگیست ...

بعد از چند روز دور بودن از اینترنت بلاخره امروز موفق شدم یک بار دیگر به جمع دوستان وبلاگ نویس بیایم اما متن وبلاگ کلاغها به عنوان اولین وبلاگی که دیدم برایم تکان دهنده بود ، سپس به وبلاگ رضا زارعی رفتم و ارشیو برخی از وبلاگها را در این یک هفته مطالعه کردم .

یکی از افرادی که در خصوص کاندیداتوری رضا زارعی اعلام خوشحالی و رضایت و استقبال کرد بنده بودم که بعضا اشاره کرده بودم که شاید پاکترین فرد این جمع وی باشد . اما مدتها بود بحث های مربوط به صعود هیمالیانوردان ایرانی به قلل مختلف بدون سند و مدرک در محافل خصوصی مطرح بود اما با عمومی شدن بحث ماکالو و اعتراف رضا زارعی به عدم صعود ورق برگشت و هیمالیانوردی کشور به صورت علنی روی دیگر خود را به همگان نشان داد .

آری اساتید دیروز که همگان بر طبل اعتبارشان می کوبیدند دروغ گو و حماسه ساز غیر واقعی از آب در آمدند .

افرادی که سالها کوهنوردی های سایرین را به نقد می کشیدن و کارشناسی می کردند اما لحظه ای به دلیل منافع شخصیشان لب نگشودند .

دوست داشتم برای رضا زارعی بنویسم ، بنویسم از این همه سالی که ما هیولای سیاه را چه با افتخار بر زبان می آوردیم و چه با افتخار از صعود 8000 متری ها می گفتیم .

یادمه چند وقت پیش حسن نجاریان در وبلاگش برای صادق آقاجانی نوشته بود و عنوان مطلبش رو " صادق کوهنوردی ایران " گذاشته بود در آن لحظه خواستم بنویسم که :

اینها صادق نیستند اینها کاسبند

باری - متن اخیر رضا زارعی شاید چند دلیل مشخص داشت که به زعم من یکی از ان دلایل شکسته شدن کاریزما و شخصیت کارشناسانه ی وی بود که همانا رطب خورده منع رطب کی کند چندان بی ارتباط با شرایط حال حاضر وی نیست و از این رو جایگاه زارعی در نزد افکار عمومی به خاطر نشر کتابی سراسر دروغ و کاسبکارانه تحت عنوان ماکالو هیولای سیاه به شدت خدشه دار شده است . نشر یک دروغ آگاهانه و عنوان کردن حلقه زدن بر قله ی ماکالو توسط اعضای تیم در کتاب به عنوان سندی بر دروغ پردازی ایشان هزینه ی سنگینی بود که پرداخت کرد .

اما این تازه اول ماجرا بود ، ماجرایی که پای بسیاری از کارشناسان و صاحب نظران گذشته ی کشور را به وسط می کشید . باری سخن از این مسائل در ینده بسیار خواهد بود چراکه این جامعه دیگر این گونه دروغپردازی را از هیچ فردی نمی پذیرد  و سخن در این خصوص را به بعد ها موکول میکنیم . اما بیش از اینکه متن آقای زارعی من را ناراحت بکند بیشتر من را خنداند ...

خنده ای برای حال و روز این روزهای ورزش مان ، همه چیز روشن خواهد شد ای کاش آقای زارعی و هم قطارانش به جای تمسخر و توهین اندکی شهامت عذر خواهی می داشتند و بابت کتاب دروغین و پنهانکاری 11 ساله یشان در خصوص حداقل ماکالو عذر خواهی می کردند .

 

اما آقای زارعی این جمله  را صادقانه خطاب به شما می گویم ؛

اگر هدفت از ریاست فدراسیون کوهنوردی اشاعه ی دروغ ، حماسه سرایی کاذب ، قهرمان سازی های الکی و کسب و کار است شرافتمندانه از نامزدی ریاست فدراسیون کناره گیری نمایید


پی نوشت : در دوران ریاست فدراسیون آقای شعاعی کوهنوردان خارجی جهت اجرای برنامه هایشان به شرکت شخصی گردشگری آقای رضا زارعی معرفی میشدند و به گمانم همین یک جمله در حال حاضر کفایت میکند .جامعه ی کوهنوردی ما جامعه ی فهیمی است ...

ضرورت تشکیل یک کمیته ی حقیقت یاب در خصوص ماکالو و سایر قله ها

بررسی تصاویر و اسناد موجود نشان می دهد که دو تیم کوه نوردان ایرانی در سال های 1380 ( تیم فدراسیون ) و 1391 ( محمودهاشمی ، حسین مقدم )   با رسیدن به "برج سنگی " در مسیر صعود ماکالو به تلاش خود پایان داده و راه بازگشت را در پیش گرفته اند.

 

 

_ برنامه ی سال 1380 : تنها تصاویر موجود از اولین تلاش ایرانیان برای فتح ماکالو  در گزارش رضا زارعی و آلبوم عکس های او در سایت فیلکر  یافت می شود. ابتدا عکسی که او را در زیر برج سنگی _ و نه حتی بر فراز آن!! _ نشان می دهد:

 و بعد عکسی برش خورده  در کادری بسته و به شدت مبهم:

 

 

 برنامه ی سال 1391 : تصاویر منتشر شده‌ی محمود هاشمی و حسین مقدم در سایت رسمی فدراسیون کوه‌نوردی نیز  مرحله‌ای بالاتر از "برج سنگی" را نشان نمی‌دهد .  برج سنگی پایان مسیر آنان همان برج سنگی پایان مسیر در عکس رضا زارعی است . توجه و دقت به دو سنگ بزرگ تیره و روشنی که به صورت عمودی در کنار هم قرار گرفته‌اند  به ساده‌گی این موضوع را نشان می‌دهد :

 

 

 _ اما... و پرسش اصلی این است: آیا  این " برج سنگی " همان قله ی ماکالو است که با رسیدن به آن باید به تلاش خود خاتمه داد ، عکس های یادبود را گرفت و خبر فتح خود را برای افکار عمومی ارسال کرد؟ لطفا فیلمی  که لینک آن را در اینجا و برای شما قرار می دهیم با دقت ببینید:

http://www.youtube.com/watch?v=yIPvtQJe2gI&feature=topics

 

افراد تیم در جریان صعود  خود به قله ی ماکالو و در دقیقه ی 12/8  فیلم به این برج سنگی می رسند . همان برج سنگی که رضا زارعی عکس  یادبود خود را با عنوان   makalu summit 8463m    در  زیر آن گرفته است  و همان برج سنگی که به نظر می رسد حسین مقدم و محمود هاشمی بیش از آن نرفته اند:


ادامه‌ی تلاش اعضای این تیم برای دست یابی و فتح ماکالو  و ادامه‌ی فیلم به روشنی نشان می‌دهد که :  چه راه کم و بیش طولانی و چه مسیر دشواری هنوز تا قله  باقی مانده است!  لطفا فیلم را با دقت ببینید!

 

 _ ورزش کوه‌نوردی کشورمان در حال حاضر دو متولی بزرگ و تشکیلاتی دارد: فدراسیون و انجمن . به مدیران و مسئولان این دو نهاد پیشنهاد می کنیم با تشکیل یک کمیته‌ی حقیقت‌یاب، بازنگری و بررسی جدی  تمامی برنامه‌های اجرا شده‌ی هیمالیانوردان ایرانی  را در دستور کار خود قرار دهند.

به نقل از وبلاگ کلاغها ( فرامرز نصیری )

برج سنگی  قله ماکالو نیست ...

دیروز در جریان انتشار عکسهای قله ی ماکالو توسط دو کوهنورد کشورمان ( محمود هاشمی و حسین مقدم ) در سایت فدراسیون کوهنوردی مشخص شد عکسهای این دو کوهنورد بر فراز قله ی ماکالو گرفته نشده است . اثبات این صعود و تحقیق در این خصوص پرده از صعود سال 1380 فدراسیون کوهنوردی به قله ی ماکالو نیز برداشت . 

در صعود دو کوهنورد سال جاری بر فراز ماکالو از برجی سنگی به عنوان قله نام برده شده است که ادعا می کنند بر فراز این برج ایستاده اند هرچند این ادعا همراه با دلیل و مدرک قانع کننده نیست اما با مطالعه ی گزارش هیولای سیاه از آقای رضا زارعی ( از این قسمت دانلود کنید ) مشخص می شود که نخستین تلاش ایرانی ها نیز بر این قله همراه با این اشتباه بوده است . 

با بررسی در اینترنت و مشاهده ی فیلم ها و گزارشات کوهنورد کشورهای مختلف و همچنین بررسی تصاویر گوگل ارث مشخص می شود که برج سنگی قله نیست و بیش از 600 متر ( نه به لحاظ ارتفاع ) به صورت مسافت مسیر باقی ماند است و قله ی ماکالو پس از برج سنگی قرار دارد . 

ادعای صعود برج سنگی و صعود آن توسط ایرانی ها هرچند بدون مدرک صرفا یک ادعاست چراکه در صورتی که این برج صعود می شد قطعا ادامه ی مسیر بر کوهنوردان مشخص میشد . 

با این فرض که ایرانیان هر دو تلاش موفق به فتح برج سنگی هم شده باشند بازهم هر دو تلاش به منزله ی عدم صعود ایرانی ها بر فراز این قله است . هرچند ادعای صعود برج توسط هر دو تیم نیز بدون مدرک منتشر شده است و صرفا در حد یک ادعا است . 

چیزی که در گزارشات و تصاویر مشاهده  می شود یک جمله ی بسیار ساده است که سرنوشت صعود ایرانی ها بر فراز ماکالو را مشخص می کند و آن " برج سنگی قله ی ماکالو نیست "

http://www.youtube.com/watch?v=6CQ8T2HXJKk&feature=endscreen&NR=1


پیشنهاد می کنم کتاب ماکالو هیولای سیاه را که توسط رضا زارعی نوشته شده است و  شرحی از صعود ایرانیان به پای برج سنگی ماکالو است را مطالعه نمایید . 


رضا زارعی و نامزدی فدراسیون کوهنوردی

9 نفر از کوهنوردان کشور برای انتخابات آتی فدراسیون کوهنوردی ثبت نام کرده اند که در این بین نام برخی آشنا و برخی نیزنا آشناست !

در این بین افرادی هستند به صرف یکی دو صعود هفت هزار متری اقدام به ثبت نام نموده اند و برخی نیز با وجود سابقه ی مدیریتی در سطوح بالای این سیستم عشق به قدرت و تجارت را می توان از جدیترین نگرانی های جامعه ی کوهنوردی به نسبت آنان دانست.

به طور کامل مشخص نیست از این افراد چه کسانی مورد تائید قرار خواهند گرفت و در این انتخابات باقی خواهند ماند . اما از جمله نگرانی هایی که به نسبت برخی از این کوهنوردان وجود دارد را می توان اینگونه بر شمرد .

1-     نگاهی تجاری به قدرت اجرایی فدراسیون و بهتر نمودن شرایط برای سود اوری

2-     تلاش برای کسب قدرت در این وادی و پربار تر نمودن پرونده ی فعالیتها برخی اشخاص

3-     نگرانی از تشکیل لابی برای ایجاد بستر فعالیت برای برخی افراد مطرود و قدیمی با سابقه ی مشخص

لازم به ذکر است از شواهد و قرائن اینگونه بر می آید که برخی از این افراد کاملا واضح است که راهی حتی در حد 1 درصد هم به فدراسیون ندارند و نخواهند داشت ...

شاید بتوان از رضا زارعی به عنوان شاخصترین فرد این جمع یاد کرد فردی که سابقه ی طولانی در فدراسیون کوهنوردی دارد و یکی از برجسته ترین مربیان کشور است .

از ویژگی های بارز رضا زارعی حضور مستمر در دنیای مجازی و ارتباط نزدیک با جامعه ی کوهنوردی است. حس پاسخگو بودن و سعی در بهتر نمودن شرایط به سهم خودش را می توان به وضوح در فعالیتهای چند سال اخیر وی  دید .

امیدوارم جامعه ی کوهنوردی از حضور رضا زارعی حمایت نمایند .