زارعی و اعلام وفاداری به آقاجانی

حکایت جالبی است حکایت کوهنوردی و فدراسیون ! در رسانه ها خواندیم رضا زارعی از صادق آقاجانی به عنوان مشاور استفاده خواهد کرد . پیام روشنی که می توان بی ارتباط به رای هایی که در صندوق ریخته شده است نباشد اما وجود فردی مانند آقاجانی در فدراسیون کوهنوردی می تواند چند پیامد داشته باشد . نخست راه برای حضور باند قدیمی فدراسیون که در چند سال اخیر کم و بیش در تنش با شعاعی و هوایی بودند باز خواهد شد و در مرحله دوم حضور این افراد تائید روشی است که در سالها پیش در پیش گرفته بودند .

بی شک نمی توان از همین الان قاطعانه بگوییم در فدراسیون آتی چه خواهد گذشت اما تصور مبهمی که در حال حاضر وجود دارد نشان می دهد رضا زارعی می خواهد 1- به آقاجانی و همراهانش که در انتخابات بی تاثیر نبودند اعلام وفاداری کند 2- همه ی طیف های حال حاضر کوهنوردی فدراسیونی را با خود همراه کند (بر عکس مهندس هوایی ) 3- مسئولیت عملکرد فدراسیون درآینده را متوجه ی کل طیف های کوهنوردی نماید.

فراموش نکنیم رضا زارعی روزگاری برای همین صادق آقاجانی قلم به کتابت صعود دروغین ماکالو برد . 

صادق آقاجانی دو عملکرد شاخص در کارنامه دارد::

1-     در فدراسیون آقاجانی بنیان شرکت های تجاری نهاده شد .

2-     صادق آقاجانی توسط افراد خود ( که زارعی نیز یکی از آنها بود ) هیمالیانوردی دروغین را در کشور بنا نهاد


پی نوشت : در این وبلاگ صرف نظر از دل و قلوه ای که فدراسیون ، انجمن و ... به هم داده اند عملکرد فدراسیون در لحظه روایت خواهد شد 

اینها صادق نیستند ، اینها کاسب اند !

در پی دو پست مربوط به وبلاگ کوه قاف ( رضا زارعی ) و اردشو ( حسن نجاریان ) در خصوص صادق آقاجانی رئیس پیشین فدراسیون کوهنوردی لازم دیدم مجددا به صورت مختصر نکاتی رو ذکر کنم .

در دوران ریاست آقاجانی مهمترین اتفاقی که افتاد تابوی هیمالیا شکسته شد و فاصله ی کوهنوردی ایران به هیمالیا به واسطه ی جنگ و دوران پس از ان کم شد و این نزدیک شدن ایرانیان به دروازه های هیمالیا را می توان تا حد زیادی مدیون فدراسیون وی بدانیم .

اما ذکر این نکته هم لازم است که در این سالها دروازه های رسانه ای دنیا نیز بروی ایرانیان باز شده بود و کوهنوردان بیش از پیش به واسطه ی سفر ها و کسب اطلاعاتی در این زمینه در همین مسیر به کندی در حال انگیزه اندوزی بودند و این پتانسیل توسط آقاجانی و تیم همراهش بالفعل شد .

اگر بخواهیم صادق باشیم می بینیم بسیاری از کارشناسانی که در سالهای اخیر قد علم کرده اند همه از فدراسیون آقاجانی سر در آورده اند و خط مشی آقاجانی و رویه های وی را سر لوحه ی زندگی شان کرده اند .

دروه ی آقاجانی سر آغازی بود برای کسب شهرت و نام و نشان و این نام نشان از تبلیغاتی بود که به واسطه ی صعود هایی نظیر ( گاشربروم 2 ، اورست ، چوایو ، شیشاپانگما ، ماکالو و لوتسه و گاشربروم یک ) نصیب اعضایش شده بود . که به غیر از چوایو و اورست صعود 100 درصد بقیه هنوز هم قطعی نشده است .

هیچ سندی مبنی بر صعود سایر قله ها هیچ گاه ارائه نشد و صعود اورست آن نیز ظاهرا توسط یک نفر از اعضایش صعود شده بود که تصویر قله ی جنوبی اورست را به عنوان قله ی اصلی همواره به نمایش گذاشته بودند .

باری - صادق آقاجانی  بنیان گذار بدعت زشتی بود به نام دروغ پردازی در خصوص صعود ها که این بدعت زشت تا کنون پا برجا مانده است . تمام هست و نیست آقا جانی صعودهای مبهمی بود که با قاطعیت از آن نام می بردند و افرادی را به نان و نوایی رسانده بود که تا کنون نیز به این نان وفادار مانده اند .

مافیای فدراسیون آقاجانی که شامل حلقه هایی بود که پیشتر به آن به صورت اجمالی پرداخته بودم  راه را بر نفوذ چهره هایی جدید بسته بودند و صد البته از این چهره ها نیز بهره ی کافی را بردند که به عنوان نمونه می توان به کتاب هیولای سیاه رضا زارعی اشاره کرد .

فدراسیون کوهنوردی پس از آقاجانی توسط این مافیا در دوره ی مهندس هوایی تحریم شد و همین تحریم باعث شد تا حدی پروژه ی برودپیک هوایی با شکست روبرو شود و بار دیگر یاران سابق آقاجانی این بار بدون حضور وی راه آقاجانی را با همان سبک و سیاق و بدون هیچ تغییر چشمگیری ادامه دهند .

صعود ها همان صعودهای 10 سال پیش بود و دروغها همان دروغهای 10 سال پیش و این بدعت توسط وی برای همیشه به یادگار باقی ماند که به طور مثال صعود دو کوهنورد جوان ایرانی به ماکالو و ادعای صعود آن و حمایت چهره ی های قدیمی  آقاجانی که به هر دری زدند که مانع از افشای واقعیت شوند نیز تلاشی برای استمرار این بدعت زشت بود .

بدعت دیگری که در تاریخ کوهنوردی کشور توسط آقاجانی و افلاکی بنا نهاده شد استفاده از رانت فدراسیون برای درامد زایی و ثبت شرکتهایی نظیر شرکت کسا و ... بود که این رسم بازهم توسط رهروانشان 10 سال بعد ادامه پیدا کرد و از همان راه و روش شاهد ثبت شرکتهایی نظیر نیما سیر محمود شعاعی بودیم که بدعت آن را همان آقا جانی بنا نهاد .

سخن در این رابطه بسیار زیاد است اما همچنان که بارها گفته ام یک جمله بیشتر  نمی توانم برای این دوستان نام آشنا به کار ببرم :

 اینها صادق نیستند اینها کاسب اند ! 

پی نوشت : قسمتی از این مقاله بنا به ملاحضاتی حذف شد هرچند به اصل مقاله نیز لطمه زده است( ! )

پی نوشت دو : در همین رابطه در برج سینا بخوانید : کوهنوردی ایران داغها بر سینه دارد از صادق کوهنوردی اش!