اخرین اخبار از انتخابات : شعاعی به دنبال ریاست داورپور است !!!

این روزها تب و تاب انتخابات فدراسیون بحث روز کوهنوردی کشور شده است و بسیاری در حال گمانه زنی چهره های نامزد فدراسیون کوهنوردی  هستند اما در پس ماجرا واقعیت های دیگری در جریان است که عموم کوهنوردان از آن بی خبرند . یکی از مهمترین موارد مطرح در این روزهای پر التهاب بحث حضور و تلاش محمود شعاعی است هرچند این روزها ما نیز مراتب اعتراض خودمان را به عنوان کردیم اما در تلاش بودم تا در خصوص واقعیت ها موجود به اطمینان برسم .

محمود شعاعی ، حسین رضایی و منصوره گرجی در تلاشند مهدی داور پور رو برای 4 سال آینده در راس فدراسیون علم کنند . مهدی داورپوری که به عنوان یار شعاعی همواره در کنارش و در پشت پرده ی بسیاری از ماجراهای این سالیان حضور داشت. مهدی داور پور هدف نهایی شعاعی است که صد البته عنوان نمودن عملکرد شعاعی بی ارتباط با داورپور کم سواد نیست . نمی توان عملکرد فدراسیون را منتسب به یک شخص کرد چراکه مجموعه ای از مشاوران و همفکران در مقاطع حساسی وی را همراهی می کردند که مهدی داور پور یکی از این افراد بود .

نگا هها به مهدی داور پور دوخته شده است . نه حسین رضایی قصد ریاست دارد و نه منصوره گرجی اما هردو در تلاشند تا از فرصت 10 دقیقه ای خود برای حمایت از مهدی داور پور بهره بگیرند .

از جمله امتیازات مهدی داورپور در این انتخابات تلاش مستمر خود برای ارتباط با هیئت های استانهاست به شکلی که در یک سال اخیر تلاشی بی سابقه برای سفر ها متعدد و روابط وسیع را از وی شاهد بودیم . از این رو داورپور و تیم حامیان وی سعی دارند از ارتباط هایشان برای این انتخابات بهره ی لازم را ببرند . ناگفته نماند مهدی داور پور تحصیلاتی در سطح دیپلم دارد .

در حال حاضر به نظر می رسد وزارت ورزش طی جلسه ی امروز خود روی خوشی به شعاعی نشان نداده است

از سوی دیگر چهره ی نام آشنای دیگر رضا زارعی نیز قصد ندارد خود را در کوران رقابت محک بزند و اگر بخواهیم صادقانه بگوییم به دنبال پول است و با توجه به اینکه همایون بختیاری از وی به عنوان دبیر فدراسیون در فرم اعلامی خود نام برده است گمانه زنی ها را به یقین نزدیک تر کرده است . رضا زارعی به دنبال منافع مادی است و تنها شخصی که می تواند منافعش را تامین کند همایون بختیاری است . همایون بختیاری آن زمان که در کمیته روابط بین الملل بود از طرف تیم ها و گروه های هیمالیانوردی مورد اتهام به اخذ مبالغ غیر متعارف بود . به نظر می رسد 10 دقیقه زمانی که برای رضا زارعی در نظر گرفته می شود به حمایت از همایون بختیاری اختصاص بیابد . 

پی نوشت: اخبار انتخابات را سعی میکنم از طریق وزارت ورزش تا حد امکان اطلاع رسانی کنم

شایعه ها از رفتن شعاعی خبر می دهند

چندی است شایعاتی پیرامون فدراسیون کوهنوردی در محافل کوهنوردی کشور مطرح شده است که خبر از انتصاب قریب الوقوع سرپرست جدید فدراسیون می دهد .

می گویند وزارت ورزش فرد جدیدی را برای انتصابش بر صندلی فدراسیون در نظر گرفته است در همین حال شایعات از تردد زیاد مهره های شعاعی به وزارت ورزش جهت ممانعت از این تصمیم و تغییر این جریان دارند . در هر صورت این حق جامعه ی کوهنوردی است که نام ریاست فدراسیون را از صندوق رای بیرون بیاورد اما انتصاب این فرد که چندان با کوهنوردی کشور نا آشنا هم نیست شاید مسیر کوهنوردی را عوض نماید . فردی که سابقه ی مدیریت در سطوح بالا را در کارنامه دارد . فارغ از بحث فقر جوهره ی دموکراسی که در این امد و رفت ها  به شدت احساس می شود اما اگرچنانچه این گفته ها و شایعات صحت داشته باشد شاهد صف بندی های جدیدی در کوهنوردی کشور خواهیم بود . برخی از چهره های فدراسیون فعلی ظاهرا ماندگار خواهند شد و برخی هم خواهند رفت اما می بایست منتظر بود تا در عمل دید که به چه سمت و سویی خواهد رفت .

هم اکنون شایعات حکایت از مهره چینی های پنهانی می دهد و آنان که سیاستی غیر شفاف و مرموز داشته اند همچنان باقی خواهند ماند و آنان که خود را به آب و اتش زدند می روند . 

این حکایت کوهنوردی ایران است

گفتنی است محمود شعاعی قانونا نمی تواند در این سمت باقی بماند و از کسانی که به نشستن بر صندلی ریاست رغبت نشان داده اند و اعلام آمادگی کرده اند می توان به افرادی همچون : رضا زارعی ، کاوه کاشفی ، همایون بختیاری ، رضا بهادرانی ، امید آ محمدی و مرتضی موسوی اشاره کرد . 

پرستو ابریشمی : در ذهن شعاعی چه می گذرد؟

خاک خوب : جمعه ۶ بهمن مشغول درس خواندم بودم که اس.ام.اسی برایم امد که فلان شبکه تلویزیون را ببین. وقتی این پیام ها را دریافت می کنم، معولا با یک  برنامه ای راجع به گربه ها! یا کوهنوردی روبرو می شوم که دوستانم به سبب این دو موضوع از من یاد کرده اند.

سخن از هیمالیا نوردی و دیواره نوردی بود و سرپرست برنامه ترانگو سخت در تلاش برای نشان دادن جایگاه برنامه ترانگو در میان برنامه های کوهنوردی اجرا شده در خارج از کشور بود و عظیم قیچی ساز هم از سختی های برنامه های هیمالیا نوردی و خطرات اون سخن می گفت. 

مجری در انتهای برنامه از ریاست فدراسیون سوالی راجع به فعالیتهای کوهنوردی بانوان کرد و خواست  چشم اندازی از کوهنوردی بانوان را ترسیم کند و جواب کوتاه و جالبی که داده شد از طرف ریاست که اشاره داشت به برنامه پر افتخار صعود به اورست ۱۳۸۴ زنان مسلمان ایرانی(به همراه مردان مسلمان ایرانی) و با یاداوری این که ایشان  و آقای قیچی ساز با هم در این برنامه بودند و خانمها کشاورز و صادق در این برنامه افتحار افرین، پا بر اورست گذاشتند و همین.

با خودم گفتم ببین چقدر فعالیت کوهنوردی بانوان ایرانی به نظر ریاست کمرنگ است که تنها فعالیتی که از کوهنوردی بانوان در ذهن دارد همان برنامه ای است که خود در آن حضور داشته و جالبه در سال ۸۴ ریاست فدراسیون کس دیگری (آقاجانی) بود. از آن زمان تا کنون کمتر از ۸سال(۲ماه کمتر) می گذرد و در تمام این ۸سال فعالیتی انجام نشد که به یاد ریاست بماند و آن برنامه ارزش نام بردن در رسانه ملی را داشته باشد!

بدون گشتن و جستجو کردن در اینترنت، چند برنامه کوهنوردی بانوان در داخل و خارج از کشور در ذهن دارم که فهرست وار ذکر می کنم شاید در شرایط مشابه اطلاعات مسئولین مربوطه "به روزتر" باشد! 

اورست و لوتسه پروانه کاظمی(اولین زن در جهان)

گاشربرم دو زنده یاد لیلا اسفندیاری(اولین زن در ایران)

کی دو زنده یاد لیلا اسفندیاری(اولین تلاش زن ایرانی)

ماناسلو پروانه کاظمی(اولین زن در ایران)

نانگاپاربات زنده یاد لیلا اسفندیاری(اولین زن در ایران)

آمادابلام پروانه کاظمی(صعود اولین زن در ایران)

آمادابلام مریم ساعی(تلاش اولین زن ایران)

جیانجی خانگ تیم ملی(۵نفر)(اولین زنان در ایران)

اسپانتیک استان تهران(۶نفر)(اولین زنان در ایران)

لنین و خانتانگری نادیا اسمی خانی (اولین زن در ایران)دو قله در یک برنامه

لنین و خانتانگری مهری جعفری (تلاش بر لنین، صعود خان تانگری) در یک برنامه

لنین  استان خراسان رضوی(۸نفر)

نان استان تهران(تیم امید)(اولین زنان در ایران)

پاسوپیک استان تهران(تیم امید)(اولین زنان در ایران)

مومهیل سار استان تهران(تیم امید)(اولین زنان در ایران)

و از دیواره نوردانی چون نسیم عشقی پدیده ای استثا ای در دیواره نوردی ایران،  غار نوردانی چون سارا عدالتیان (مشهد، یکی از بهترین غارنوردان کشور)، کوهنوردانی چون دنا الیکایی(تهران، صعود کننده به دره یخار، زمستانه یال داغ)، فائزه پورهادی(اراک، زمستانه یال داغ) و ... می توان نام برد.


من هیچ جستجویی در گوگل نکردم. برنامه های فوق به واسطه حضور دوستانم در این برنامه ها در ذهنم بود. تمام برنامه های خارج از کشور که ذکر شد قلل بالای ۷۰۰۰ است (به غیر از امادابلام). 

البته به خاطر سپردن این  اسامی (افراد و قلل) شاید کار راحتی نباشه(که هست) اما فکر می کنم کمتر کوهنوردی در ایران باشد که نسبت به نام لیلا اسفندیاری و پروانه کاظمی( تنها صعود کنندگان قلل بالای ۸۰۰۰ در لیست بالا) حضور ذهن نداشته باشد!

http://khak-e-khoob.blogfa.com/post-244.aspx

عکس : پروانه کاظمی ( مانسلو ) 


پی نوشت : صعود اورست زنان در سال 1384 با حمایت مردان و حمل بار زنان ایرانی انجام گرفت حتی به گفته ی یکی از اعضای  این تیم کپسول های اکسیژن زنان را در روز حمله تا آنجا که نیاز به استفاده از کپسول نبود مردان حمل کردند . البته این برنامه جزء پر خرج ترین برنامه های اکسپیدیشن تاریخ کوهنوردی ایران می توان نام برد که با آن هزینه امکان اعزام چند تیم 8000 متری فراهم بود . محمود شعاعی در ان برنامه به عنوان صعود کننده حضور داشت . یکی از پر حاشیه ترین صعود های کشور را می توان همین صعود اورست زنان نام برد که انتخاب اعضا بر اساس روابط بود که بعد ها صدای اعضای تیم را نیز بلند کرد . باری به هر جهت صعود اورست 1384 حماسه آفرینی نبود بلکه یک برنامه ی پرحاشیه و پر هزینه بود ... 

رفع تعلیق ؛ شکستی دیگر برای محمود شعاعی ...

رفع تعلیق انجمن کوهنوردان ایران چند پیام در پی داشت . نخست اینکه روند شکست خوردگی محمود شعاعی استمرار پیدا کرد و بار دیگر ثابت شد فدراسیون کوهنوردی توانی فراتر از یک نهاد کوچک ورزشی ندارد . و این قدرتی که فدراسیون کوهنوردی دارد به اندازه ی همان اعتبار  ناچیزی است که دریافت می کند .

و در وهله ی دوم یک تلنگر به انجمن کوهنوردان ایران بود که چه با فدراسیون کوهنوردی متواضعانه برخورد نمایند چه قد علم کنند نتیجه یکی خواهد بود و آن عناد و دشمنی فدراسیون با این جریان است که امیدوارم مسئولین انجمن به این موضوع واقف شده باشند که چه خوش خدمتی نمایند و چه در جایگاه خودشان باشند نتیجه همان خواهد شد .

از طرفی محمود شعاعی در حال حاضر سریالی از ناکامی را در این مسیر تجربه کرده است که اگر شخص رئیس فدراسیون از این جریانات و شکستها پند بگیرد به قول معروف باید دم خودش رو رو کولش بگذاره و سخیفانه از فدراسیون برود .

این ناکامی فدراسیون را به مستبدانی که سعی در انحصاری کردن کوهنوردی کشور در چهارچوب فکری خودشان داشتند تسلیت می گویم و برای انجمن کوهنوردان ایران نیز اندکی شجاعت و تداوم موفقیت آرزو می کنم.


چرا محمود شعاعی به یک چهره ی مستبد تبدیل شد؟!

صحبت کردن از شخص محمود شعاعی ریاست فدراسیون کوهنوردی به غایت آسان است چراکه از این دست افراد به ندرت می توان یافت و خوی و شخصیت و افکار این افراد انگشت شمار هستند . محمود شعاعی شخصیتی برون گرا دارد و همواره با رفتارش نشان داده است که چه می خواهد و همان چیزی هم که خواسته است با تمام توان در پیش تلاش کرده است .

اگر بخواهیم با رئیس فدراسیون های قبلی ( آقا جانی و هوایی ) مقایسه اش کنیم روحیه ی برون گرایی که در ذات شعاعی است را نمی توان در آن دو نفر دید .

رفتار و سیاست های فدراسیون کوهنودی در این سالیان دستخوش تغیرات فراوانی بوده است که در این قسمت به شکلی اجمالی به آن پرداخته شد . اما اتمام حضور شعاعی در پست ریاست فدراسیون کوهنوردی راه را برای یک عملیات انتحاری علیه آنچه خطر برای سازمان کوهنوردی دولتی می داند باز کرده است .


از مشخصه های تفکر وی به نسبت وقایع کوهنوردی کشور می توان به هراس وی از جریان کوهنوردی غیر فدراسیونی اشاره کرد . نمونه های بسیاری در تائید این مشخصه ی وی  می توان مثال زد. به طور مثال در سال اول حضور وی در ریاست فدراسیون کوهنوردی اگر به مصاحبه ها و سخنرانی های وی دقت کنیم و یک بار دیگر آرشیو این مصاحبه ها را از نظر بگذرانیم میتوان عدم میل شعاعی به رقابت درسطح 8000 متری را از لابلای کلامش یافت . وی بارها تاکید کرده بود که قصد دارد هیمالیانوردی پایه را در ایران گسترش دهد و تمایلی به تشکیل تیم های ملی و صعود های 8000 متری ندارد هرچند در این راه به زعم بنده شکست خورد. از سوی دیگر جریانی در کوهوردی کشور به راه افتاده بود که شعاعی گمان نمی کرد انچنان قوت بگیرد . آنهم جریانی بود به نام کوهنوردان مستقل که راه خود را نتوانستند از کانال فدراسیون پی بگیرند و تصمیم داشتند مسیری غیر از آنچه که فدراسیون ترسیم نموده است را در پیش بگیرند .

شعاعی ابتدا این جریان را جدی نگرفت اما صعود تیم نانگاپاربات باشگاه دماوند تا حد زیادی معادلات را به هم ریخت ! عده ای جوان و پر انگیزه در تلاش برای رقم زدن فصل نوینی از کوهنوردی کشور بودند . از سوی دیگر فدراسیون کوهنوردی در نخستین گام نتوانست آنچنان که باید راهشان را سد نماید . شعاعی نمی توانست نارضایتی خود را از این جریان مخفی نماید و حادثه ی مرگ زنده یاد نعمتی فضا را برای برون گرایی وی باز کرد ...

پس از مرگ زنده یاد نعمتی فدراسیون هرچه در توان داشت برای سرکوب جریان مستقل دریغ نکرد و هدف خود را نه فقط تیم نانگاپاربات  قرار داده بود بلکه کل جریان کوهنوردی مستقل برای فدراسیون هدف گذاری شد .

مرگ سامان و حوادث لنین بهانه ای خوب برای فدراسیون بود تا از تمامی امکانات رسانه ای خود از جمله صدا و سیما جهت سد کردن راه این جریان استفاده نماید .

شعاعی از این زمان به بعد اندکی پرخاشگرانه تر رفتار می نمود که حتی در مصاحبه ها و شو های تلویزیونیش این خشم و نفرت کاملا قابل تشخیص بود . اما ماجرا به همین جا ختم نشد تیم اتاق فکر شعاعی برای مسدود کردن کوهنوردی خارج از کنترل خود برنامه ای دیگر ریختند که از آن به عنوان اعطای مجوز شورای برون مرزی نام بردند که از همان ابتدا مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان بود . اما پروژه ی مجوز شورای برون مرزی چندان نتوانست فدراسیون و شعاعی را به هدف خود برساند .

تیم هیمالیا نوردی امید ایران پس از آنکه در رنامه ی تیلی چوپیک دچار حاشیه و حادثه شد شعاعی از لاک خود بیرون آمد و شمشیرش را از رو بست . دیگر از فدراسیون شعاعی شعاری به نام امید و هیمالیا نوردی پایه شنیده نشد بلکه در کمال نا باوری فدراسیون خود به عنوان یک باشگاه به تکاپو افتاد تا اعتبار از دست رفته ی خود را به ظاهر باز پس گیرد .

تیم ملی ، واژه ای که این بار در سیاستی کاملا در تناقض با شعارهای اولیه ی فدراسیون شکل گرفت و تیمی متشکل از چند کوهنورد ایرانی تحت عنوان تیم ملی به دائولاگیری اعزام شدند ...

از صعود دائولاگیری می توان برای فدراسیون کوهنوردی به  یک قمار بد یاد کرد چراکه توان تامین مالی چنین برنامه ای آنهم از مسیر نرمال و بدون هدف صرفا یک رقابت خانمان برانداز بود که هیچ دستاوردی نداشت . اتاق فکر شعاعی در این تصور بود که جریان مستقل یک جریان ضعیف است و توان رقابت با صعود های نرمال با هزینه ی دولتی را ندارد . اما با صعود دائولاگیری فدراسیون توان خود را نیز برای رقابت ضعیف دید و توانایی تقبل و تامین چنین برنامه هایی را در خود نمی دید .

از دیگر سو تنفر از جریان غیر فدراسیونی و تکاپوی این جریان در روحیات شعاعی تاثیرات بدی گذاشته بود که سعی داشت با هر وسیله ای که در اختیار دارد این جریان را سرکوب نماید .

اما تیم باشگاه آرش و مسیر جدیدشان بر روی برودپیک برای فدراسیون موقعیتی مناسب دست داد تا به تماشای این تلاش بنشیند و آرزو نماید اتفاقی همچو نانگاپاربات برای این تیم رخ دهد و بتواند از کانالی دیگر این صعود را به رگبار اتهام ببندد.

حال همه دکتر سعید بهالور را به فراموشی سپرده اند و یک چهره ی دیگر می تواند فدراسیون را به لحاظ روانی ارضا نماید . اما شانس با فدراسیون یار نبود و تیم برودپیک به سلامت به کشور بازگشتند ...

اما در این بازی که فدراسیون به تصور بروز حادثه با حفظ ظاهری کاملا منطقی سعی داشت تیم را با بحران روبرو سازد . و این بحران را با بروکراسی اداری در سال بعد و بهانه های عجیب و غریب به تیم تزریق می کرد تا به هر وسیله ممکن مانع از رسیدن تیم برودپیک به هدف اصلیشان شود . فدراسیون سال نخست این تیم در اشتباه محاسباتی که داشت بازی را باخت و در سال دوم در تلاش برای جبران باخت گذشته ی خود بود که در نهایت این تلاش نیز بی نتیجه ماند .

صعود تیم برودپیک از مسیری جدید که طرح چندین ساله ی رامین شجاعی  و باشگاه آرش بود از جنبه های فراوانی فدراسیون را زیر سوال می برد. فدراسیون در این سالها تمام تبلیغات خود را در صعود های نرمال به قلل 8000 متری بنا نهاده بود و صعود از مسیر جدید یک قله ی 8000 متری آنهم در قراقروم می توانست تمامی رزومه ی فدراسیون را به یک باره تحت الشعاع قرار دهد  و همین امر آنچنان در دل شعاعی و اتاق فکرش هراس راه داده بود که چهره هایی همچو رضا زارعی نیز نتوانستند نارضایتی خود را از چنین برنامه ای مخفی نمایند .

فدراسیون کوهنوردی از سویی توان رقابت نداشت و از طرفی نیز در چندین قماری که خود را درگیر کرده بود سربلند بیرون نیامده بود از این رو شعاعی در تلاش برای بحران سازی بود و همچنین سرکوب چهره هایی که از وی می گفتند و نمونه ی آخر این سرکوب را می توان در شکایت از بابازاده جست !

کیومرث بابازاده چهره ی مناسبی بود برای فدراسیون که شخص محمود شعاعی حداقل بتواند ناکامیش را در سد کردن راه تیم برودپیک بر سر رئیس باشگاه خالی نماید تا از به لحاظ روانی روحیه ی برون گرایی خود را به عموم نشان دهد و بتواند به ظاهر شکست عملی خود را از جریان برودپیک وارونه نمایش دهد که بازهم نتیجه ی طرح شکایت نیز یک اشتباه فردی بود .

بسیاری از نزدیکان شعاعی که در اتاق فکر وی بودند در شکایت از بابازداه خود را به حاشیه راندند و نخواستند اشتباه گذشته ی خود را دوباره تکرار نمایند .

اما کینه ی شعاعی از کوهنوردی خارج از چهارچوب فدراسیون و همچنین بی اعتنایی این جریان به فدراسیون کوهنوردی و رانده شدن فدراسیون در حاشیه ی کوهنوردی کشور وی را از طرح شکایت مصمم کرد تا به هر شکلی که شده است بتواند شخصا از کیومرث بابازاده انتقام بگیرد .

اما این بار تک و تنها و بدون همراهی دوستان همفکر سابقش !

شعاعی این بارهم بازی را باخت و ناچار شد شکایت خود را پس بگیرد . اما همچو فردی که در باتلاق افتاده باشد و هر آن احتمال غرق شدن خود را میدید به هر ریسمانی چنگ زد تا دوره ریاست وی به پایان رسید . اما این چنگ زدن به هر ریسمان را در آخرین تلاش های خود برای تعلیق انجمن کوهنوردان پی گیری کرد تا شاید برای بار نخست اندکی روحیه تنفر و کینه اش التیام یابد ...

وجود شعاعی در ریاست فدراسیون کوهنوردی پر است از ماجرا های گاه تلخ و گاه خنده دار و هر بار شکست پشت شکست و ناکامی پشت ناکامی دستاورد سنگ اندازی کینه افکنی شعاعی و همفکرانش در فدراسیون کوهنوردی بود .

انجمن کوهنوردان در دوره ی شعاعی فعلا تعلیق شده است و صحبتها در خصوص جزئیات جلسات و جمع آوری اسناد بر علیه انجمن کوهنوردان را به آینده ای نزدیک موکول می کنم. تا شاید این بار ذهن آشفته و خسته ی شعاعی بیش از این درگیر ناکامی هایش نشود.

سخن از آنچه در این سالها در کوهنوردی کشور گذشت بسیار است اما متن فوق بخشی از رویدادهای مهمی بود که شعاعی را به سمت یک انسان برون گرا و بسیار عصبی سوق داد که بتواند به معنای واقعی کلمه کینه ی خود را از هر جریان غیر خودی نشان دهد . من از محمود شعاعی به عنوان مستبد شکست خورده نام می برم که هیچ گاه نتوانست آنچه را که می خواهد و در آرزویش است حتی با پیاده کردن سیستم استبدادی به دست بیاورد . آنچه از وی ماند کوله باری از تنفر و کینه از جامعه ی کوهنوردی است و صد البته ذهنی آشفته و عصبی !

روزگار خوشی را برای مستبد شکست خورده ی کوهنوردی ایران در پایان ریاستش آرزو میکنم .



پی نوشت : 

در این مقال سعی شد به چند مورد از مسائلی که فدراسیون و جامعه ی کوهنوردی با آن درگیر بوده اند اشاره شود اما سخن از فدراسیون و ریشه ی استبداد حاکم در این نهاد بسیار وسیع تر و قابل بحث تر از این است . به زودی در خصوص دلایل حمله و سعی در انکار و نابودی انجمن کوهنوردان ایران انگیزه های فدراسیون و  پیامدهای احتمالی این رفتار خواهم نوشت. 

آقای شعاعی سکوت بس است

11 سال فریب ، 11 سال دروغ ، 11 سال ظاهر سازی و اصرار بر آن ، کافی نیست؟ 

فدراسیون می بایست به افکار عمومی پاسخی روشن ، شفاف و واقع گرایانه بدهد. براستی وقتی واضح و روشن است که دو تلاش ایرانی بر روی قله ی ماکالو بدون صعود بوده است آیا وقت آن فرا نرسیده است که برای حفظ ظاهر هم شده فدراسیون رسما این اشتباه و ظاهر سازی را بپذیرد و به افکار عمومی توضیح بدهد؟ سکوت فدراسیون به چه معناست؟ 

آیا زمان آن فرا نرسیده صعود های کوهنوردان کشور در قالب تیم های ملی و صعود های انفرادی چند سال اخیر جهت قضاوت افکار عمومی منتشر شود؟ صعودهای گاشربروم یک ، گاشربروم دو ، آناپورنا ، دائولاگیری ، لوتسه ، کانچن چونگا و ... ؟ 

آقای محمود شعاعی که خود در منطقه ی ماکالو حضور داشته است و یقینا از محل و مسیر قله ی ماکالو اطلاع کامل داشته است چرا قصد این ظاهر سازی را داشته است؟ چرا در این خصوص سکوت کرده است؟ چه کسی مسئولیت پاسخگویی به جامعه ی کوهنوردی را بر عهده دارد؟ 

به راستی در هیمالیانوردی کشور چه خبر است؟


به دلیل سفر آقای قیچی ساز به پاکستان و قله ی کی تو طرح ابهام در خصوص آناپورنا رو موکول می کنیم به بازگشت ایشان به ایران 

عکس روز : پرچم جمهوری اسلامی ایران زیر پای کوهنوردان خارجی !؟

دو سال پیش تیم ملی کوهنوردی جمهوری اسلامی ایران موفق شد قله ی دائولاگیری در کشور نپال را صعود نماید که پرچم هایی جهت این صعود به کشور نپال برده شده بود اما در میان ناباوری و بهت همگان سرنوشت این پرچم ها که توسط فدراسیون کوهنوردی برده شده بود چیزی خارج از تصورمان بود ! 

کوهنورد خوب کشورمان ( عمیدی ) سال جاری در تلاش برای صعود دائولاگیری شاهد لگدمال شدن پرچم جمهوری اسلامی ایران بوده است و از آن عکاسی کرده است که تلنگری باشد برای مسئول فدراسیون کوهنوردی کشور...

این پرچم توسط کوهنوردان خارجی و شرپاهایشان لگد مال شده است . مسئول مستقیم این هتک حرمت به پرچم جمهوری اسلامی ایران شخص رئیس فدراسیون است که علاوه بر عذر خواهی از جامعه  می بایست در این خصوص پاسخگو باشد ! 

انتظار داریم فدراسیون کوهنوردی در بیانیه ای به جهت این سهل انگاری از جامعه و مردم متعهد به این پرچم عذرخواهی نماید .

لینک های مرتبط :

http://koohnews.ir/index.php/اخبار/گفتگو/1452-مهدی-عمیدی-در-مصاحبه-اختصاصی-با-کوه-نیوز-فدراسیون-کوهنوردی-هیچ-گونه-نقشی-در-صعودهای-من-ندارد

http://magma.blogfa.com/post-519.aspx

http://newbie.blogfa.com/post-348.aspx

شعاعی با هلی کوپتر 12000 دلاری به بیس کمپ مانسلو رفت ؟

بنا به گزارش دریافتی از منطقه ی مانسلو محمود شعاعی در یک اقدام صرفا تبلیغی پس از باخبر شدن از مرگ زنده یاد جعفر ناصری با یک هلی کوپتر به کاتماندو رفت و سپس با یک پرواز دیگر خود را به بیس کمپ مانسلو رساند .

از سوی دیگر امید آ محمدی و حسین صالحی در وضعیت بسیار بدی قرار داشتند به طوری که دست و پای هر دو نفر دچار سرمازدگی شدیدشده است و با این حال خود را به سختی به بیس کمپ رسانده بودند که کوهنوردان خارجی هم بر وخیم بودن حالشان تاکید داشتند . و تاکید کرده بودند که حتما باید با هلی کوپتر به کاتماندو برگردند که متاسفانه وضعیت یکی از این کوهنوردان وخیم گزارش شده است

در این حال محمود شعاعی برای تبلیغات مبلغ 10 تا 12 هزار دلار صرف هزینه ی اجاره ی هلیکوپتر نموده است که با بازگشتش احتمالا به 18000 دلار نیز افزایش خواهد یافت !

محمود شعاعی با علم به اینکه هیچ کاری از دستش بر نمی آید ین هزینه ی سنگین را برای تبلیغات صرف نموده است 

به محض اطلاع از وضعیت سرمازدگی کوهنوردان سید حسین صالحی و امید آ محمدی در این خصوص اطلاع رسانی خواهد شد . همچنین به محض دریافت متن خبر مربوط تبلیغات برای شعاعی و آخرین وضعیت سفر هوایی ایشان اطلاع رسانی خواهد شد .   

محمود شعاعی در جریان مرگ دکتر سعید بهالو نیز در یک اقدام تبیلیغاتی بی حاصل به تیلی چوپیک رفته بود!


پی نوشت : 

بر اساس گزارش کوه نوشت : یک فروند بالگرد برای جستجو !!! و همچنین انتقال آمحمدی و صالحی جهت  به کاتماندو فرستاده شده است. 

رسوایی فدراسیون کوهنوردی : افشای بخشی از اسناد فدراسیون در سرکوب کوهنوردان

وبلاگ کوهستان در ادامه ی روند انتشار اسناد و مدارک در خصوص عملکرد فدراسیون اقدام به انتشار واقعیت های حاکم در کوهنوردی کشور نموده است که به استحضار جامعه ی کوهنوردی خواهد رساند .

فدراسیون کوهنوردی در این چند سال با مواضعی  کینه توزانه و جانب دارانه و سعی در پرونده سازی و محاکمه افرادی داشته است که در چهارچوب ایدوئولوژی خود حرکت نمی کند  که به صورت سریال وار این اسناد جهت مشاهده ی جامعه کوهنوردی انتشار می یابد ! بدون شک فدراسیون نمی تواند به این رسوایی پاسخی درخور بدهد چراکه این متن نشان از اوج نفرت فدراسیون از حرکتهای مستقل و قابل توجه ی کوهنوردان کشور است .

متن های زیر نامه نگاری فدراسیون کوهنوردی به حراست دفتر امور مشترک فدراسیون های ورزشی جهت پرونده سازی ، برخورد ، سانسور و زهر چشم گرفتن با نشر اکاذیب در خصوص رایزنی زنده یاد اسفندیاری با شبکه ی چهار ، سرقت هنری ، عنوان نمودن اهداف سیاسی برای فعالیتهای صرفا ورزشی کوهنوردان است .

در ادامه نامه های شبکه ی 4 سیما مبنی بر کذب بودن ادعای فدراسیون کوهنوردی است که به استحضار جامعه ی کوهنوردی می رسد .

1- نامه مدیر شبکه سوم در خصوص تائید نامه نگاری محمود شعاعی به صدا و سیما جهت پیگیری ( جهت مشاهده )

2- نامه هیئت خراسان به شبکه ی 4 جهت تائید مستند نظام دوست و فریدیان ( جهت مشاهده )

3- نامه قائم مقام گروه مستند شبکه 4 در تائید فریدیان و نظام دوست و متهم شدن فدراسیون به نشر اکاذیب( جهت مشاهده )


توضیحات مفصل و بسیار خوبی را در وبلاگ برج سینا در همین رابطه بخوانید


 پی نوشت : طبیعتا انتظار پاسخ را از فدراسیون کوهنوردی نخواهیم داشت . چراکه متنها خود کاملا گویا است و جامعه ی کوهنوردی جامعه ای بسیار فهیم و باهوش است و به خوبی می تواند واقعیت های حاکم در سیستم فدراسیون کوهنوردی را تحلیل نماید و به اصل قضایا پی ببرد . 

پینوشت دو : کامنتهایی که هویت نویسنده اش برای بنده مشخص نباشد امکان عدم انتشارش وجود دارد. 

پروژه ی شکست خورده ی فدراسیون کوهنوردی ( منع تعقیب برای بابازاده )

پرونده ی طرح شکایت از کیومرث بابازاده بسته شد و قرار منع تقیب صادر شد . پرونده ای که همچنان که قبلا عرض کرده بودم وارد شدن به یک قمار دو سر باخت بود که فدراسیون با عدم شناخت از جامعه ی کوهنوردی به آن وارد شد و از همان اول بازی قافیه را بسیار بد باخت .

اما شاید برای جامعه ی کوهنوردی جالب باشد که هدف فدراسیون از این طرح شکایت چه بود و می خواست به چه هدفی برسد .

با توجه به گفته های بابازاده فدراسیون در تلاش بود با طرح شکایت از وی موجی از ارعاب در مقابل هرگونه نقد و اعتراض به جود بیاورد و پرواضح بود که نتیجه ی این دادگاه قطعا محکومیت بابازادهنمی شد اما استنادات و مدارک در اختیار بابازاده مسیر هدف گذاری شده ی شعاعی را منحرف کرد . شعاعی یک پاتک خورد و به گمان اینکه هیچ مدرکی بر علیه وی وجود ندارد وارد این بازی خطرناک شد .

در صورتی که بدنه ی فدراسیون آنچنان نفوذ ناپذیر نیست که اخبار و اسناد و اطلاعات از سوراخ هایش درز نکند.

فدراسیون از همان ابتدا قصد پیگیری تا مرحله ی آخر را نداشت چراکه به خوبی میدانست راه به جایی نخواهد برد اما از این طرح شکایت صرفا برای بستن راه انتقاد و ایجاد رعب در دل منتقدان استفاده می کرد که صد البته با هوشیاری جامعه کوهنوردی چنین نشد و قمار را همچنان که پیش میبینی میشد بسیار مفتضح باخت .

اکنون پرونده ی بابازاده از نظر دادگاه با توجه به بی محتوی بودن مدارک ارائه شده و درخواست فدراسیون مبنی بر صادر نمودن قرار عدم تعقیب بسته شده است اما مطمئنا از بابازاده انتظار میرود که مدارکی که در خصوصی مسائل پشت پرده ی فدراسیون در این سالها در اختیارش است شفاف سازی نماید و آن را به جامعه ی کوهنوردی ارائه دهد .

مسائل مهمی که خصوصا در بعد مالی بسیار قابل تامل است که در آینده ی نزدیک به آن پرداخته خواهد شد .

پرونده ی فدراسیون کوهنوردی و شخص آقای شعاعی و دوستان همفکر و همکارش که برای او تعیین مسیر می نمودند در نزد افکار عمومی همچنان باز است واین روند افشاگری ادامه خواهد داشت .

بستن پرونده ی بابازاده برای فدراسیون کوهنوردی یک رسوایی بزرگ بود چشم انتظار ادامه ی این داستان باشید ...

در همین رابطه : پرونده ، مختومه! ... پرونده ، مفتوح

طرح شکایت از فدراسیون کوهنوردی به   ANOC و UIAA

محمود شعاعی رئیس فدراسیون کوهنوردی حال حاضر کشور به حکم وزارت ورزش جهت برگزاری مجمع عمومی و انتخابات ریاست فدراسیون منصوب شده است . این انتصاب به جهت عدم هماهنگی لازم جهت برگزاری انتخابات در موعد مقرر انجام گرفته است اما در حالی که می بایست روند اجرای انتخابات به صورت معمول همچو سایر فدراسیونها  انجام می گرفت شاهد هستیم که هیچ نوع فعالیتی در این خصوص از سوی رئیس فدراسیون و به طور کلی سیستم فدراسیون صورت نگرفته است .

رئیس فدراسیون در حال حاضر در کشور نپال حضور دارد و به خاطر مسئولیتش می بایست در ایران به آماده سازی مقدمات انتخابات و واگذاری فدراسیون به شخص جدید اقدام می نمود که در سفری حداقل دو ماهه از این مسئولیت شانه خالی کرده است .

در سوی دیگر در تلاش است با معرفی شرکت گردشگری خود جای پای خود را در سیستم مالی کوهنوردی کشور که بسیار نیز بیمار است محکمتر نماید .

این در حالی است که عدم شفافیت مالی فدراسیون و همچنین اصرار فدراسیون به عقد قرارداد با شرکتهای معرفی شده توسط فدراسیون هستیم که به هیچ عنوان عملی قانونی نیست و می توان آن را پیگیری قضایی نمود .

فدراسیون چه دلیلی برای این اصرار غیر قانونی دارد و این شرکتها از چه رو مورد حمایت فدراسیون هستند ؟ وضعیت مالی این شرکتها که به مراتب گران قیمت تر هستند و نحوه ی تعامل آن با فدراسیون در هاله ای از ابهام و سوه ظن است .

در سوی دیگر با توجه به ساختار ورزش در کشور و دنیا  فدراسیون ها نهادهای مستقلی هستند که می بایست پیرو مقررات بین المللی باشند . از این رو تعدادی از مربیان ، پیشکسوتان ، سنگ نوردان و ... در حال رایزنی برای طرح شکایت از فدراسیون کوهنوردی به نهادهای ملی و بین المللی از جمله ، ANOC( انجمن کمیته های ملی المپیک ) و UIAA   و بازرسی کل کشور هستند .

این طرح شکایت دارای مواردی است که تا کنون رسانه ای نشده است و با تنظیم این طرح شکایت و ارسال ان به این نهادها در خصوصش اطلاع رسانی خواهد شد .

امیدوارم جامعه ی کوهنوردی در خصوص عملکرد بسیار ضعیف فدراسیون کوهنوردی فریاد عدالت خواهی را بشنوند و حمایت قلبی نمایند. امید که در رویه فدراسیون تغییرات محسوسی داده شود و راه برای مسیری غیر شفاف در فدراسیون آینده بسته شود.

در همین رابطه :

آشنایی با ساختار سازمان ورزش -1

 آشنایی با ساختار سازمان ورزش -2

افتتاح شرکت گردشگری توسط محمود شعاعی ! ؟

" محمود شعاعی یک شرکت گردشگری افتتاح نموده است "

خبری که من و بسیاری از کوهنوردان را به بهت و سکوت فرو برد و یک شوک غیر منتظره بود ! براستی لابی های متشکل از جلوداران فدراسیون شعاعی در تلاش برای سامان دهی به درامد های حاصل از گردشگری خارجی هستند ؟

خبر افتتاح شرکت گردشگری " نیما سیر " توسط محمود شعاعی و فردی به نام افشار معادله ها و جریانات کوهنوردی کشور را کمی بهم ریخت . شعاعی به عنوان شخص تام الاختیار در بالاترین مرجع کوهنوردی ایران از درامدهای گردشگری به خوبی آگاه شده است و در تلاش است پس از پایان دوران ریاست در این ارگان تام الختیار مزه ی درامد گردشگری را این بار از طریق شرکت گردشگریش به واسطه ی مسئولیت اسمیش در اتحادیه کوهنوردی آسیا  بچشد .

شرکت های گردشگری که مورد تائید فدراسیون هستند بسیار انگشت شمارند و فدراسیون به هیج عنوان اجازه نمی دهد تیم های کوهنوردی که برای اجرای برنامه های پر درامد و سنگین به مناطق مختلفی از هیمالیا می روند با شرکت های گردشگری دیگری قرارداد ببندند و می بایست این شرکتها مورد تائید فدراسیون و شخص شعاعی باشد . که از آن جمله می توان به نامه ی فدراسیون به میراث فرهنگی جهت لغو مجوز فعالیت شرکتهایی همچو ( سرزمین خورشید و اسپیلت ) اشاره کرد که به زودی اصل نامه اسکن شده برای مشاهده ی دوستان منتشر خواهد شد .

همچنین تمامی تیم های خارجی که به کشور سفر می کنند نیز که با منابع مالی فراوان پای در این مسیر می گذارند نیز می بایست در چهارچوب تعریف شده ی فدراسیون فعالیت نمایند هرچند وضعیت این درامدهای هنگفت بر هیچ کس مشخص نیست .

سفر محمود شعاعی که چند روز قبل از تعطیلات نوروز به نپال آغاز شد که صد البته به شکلی مخفیانه بود نیز در همین راستا و برای متقاعد کردن شرکتهای بزرگ نپال برای همکاری با این شرکت فدراسیونی است و استفاده از موقعیت خویش در اتحادیه ی کوهنوردی آسیا به همین منظور است .

چنین سو استفاده ای از لابی های فدراسیون را قبلا در دوران آقا جانی نیز شاهد بوده ایم که شرکت هایی همچون " کسا و مصفا " از این قبیل شرکت ها بوده اند کهمحمود شعاعی نیز این بار در گامهایی فراتر از آقاجانی در حال تکرار این ماجراست .

خبر بسیار تلخی بود که نشان از واقعیت های موجود در فدراسیون است که توسط تریبون داران فدراسیون مخفی شده است .

از این پس باید شاهد لابی هایی برای کانلیزه کردن فعالیتهای شاخص و پر درامد برای شرکت " نیما سیر " محمود شعاعی باشیم .

پی نوشت :

آیا فدراسیون همچنان مانع از فعالیت کوهنوردان با شرکتهایی گردشگری مستقل از جمله سان لند و اسپیلت می شود؟

آیا درامدهای هنگفت از گردشگری خارجی در ایران به چه مصارفی میرسد؟

شرکت نیما سیر چه زمانی به عنوان یگانه شرکت مورد تائید فدراسیون به جامعه ی کوهنوردی اطلاع رسانی خواهد شد؟

شعاعی آیا مزه ی درامد های گردشگری خصوصا در این 4 سال ریاست را به خوبی چشیده است؟

چهره هایی همچون هادی صابری ، حسین رضایی در این ماجرا چه نقشی بر عهده دارند؟

شعاعی کجاست؟

شاید اولین جنجالی ترین خبر ابتدای سال 1391 خبر برنامه ی در حال انجام محمود شعاعی رئیس فدراسیون کوهنوردی است . شایعه ها خبر از صعود وی به همراه تنی چند از کوهنوردان همچون محمودهاشمی ، دکتر بهپور و ... به قله ی ماکالو می دهند . این در حالی است که حسین رضایی به عنوان روابط عمومی فدراسیون هیچ خبری در این خصوص درج نکرده است و ما شاهد هستیم که برای افرادی همچون عظیم قیچی ساز و حتی چهره های منتقدی همچون مهدی عمیدی خبر عزیمتشان به نپال درج شده است .

هزینه ی برنامه ای مثل ماکالو در کشور نپال حداقل 20 هزار دلار است و به پول ما میشود حدودا 40 ملیون تومان و چون تعدادشان حداقل 4 نفر است بیش از 160 میلیون تومان این برنامه هزینه در بر دارد .

اگر این شایعه ها درست باشد:

1-چرا این صعود به صورت یواشکی و بدون اطلاع رسانی در حال انجام است؟

2-محمود شعاعی تامین هزینه ی برنامه رو از چه کانالی انجام داده است؟

3-آیا با هزینه ی شخصی رفته است؟

4- مگر درامد شعاعی چقدر است که توان پرداخت هزینه 20 هزار دلاری برای این برنامه را دارد؟

5- آیا مجوز شورای برون مرزی دریافت کرده اند ؟

6- دلیل این پنهان کاری چیست؟

7- آیا با خبر شدن جامعه ی کوهنوردی از سوء استفاده ی ببخشید استفاده ی رئیس فدراسیون از امکانات این ارگان برای آنان حاشیه ساز است؟

8- آیا این سفر ربطی به پایان ریاست شعاعی در فدراسیون ندارد ؟و این شائبه که ایشان نهایت سوء استفاده اوه ببخشید نهایت استفاده از امکانات فدراسیون را در این چند ماه کرده است صحیح است یا غلط؟

9- آیا ایشان همسرشان را به عنوان کارمند فدراسیون به همراه خود به هتل 5 ستاره در کشور نپال برده اند؟

10- آیا جامعه ی کوهنوردی انقدر ساده لوح است که فریب پنهان کاری فدراسیونی ها را بخورد؟

سوالات بسیار است و شک و شبهه ی مربوط به عملکرد فدراسیون و افراد دور و برش باعث قدرت گرفتن موج نگرانی در خصوص افراد حاکم در فدراسیون شده اند. امیدوارم این سخنان همه شایعه باشد و حقیقت نداشته باشد و آقای شعاعی هم اکنون در پشت میزشان به امور کوهنوردان رسیدگی بکنند.

پی نوشت :

همین شایعه ها می گفتند در صعود دائولاگیری شعاعی همسرشون را به هتل 5 ستاره در نپال برده بودند !

شایعه ها همچنین خبر از معرفی زن شعاعی به عنوان کارمند فدراسیون به سفارت جهت اخذ ویزای فرانسه در سفر مهم شعاعی به فرانسه بود که البته دستاوردی نداشت . اما خیلی خوش گذشت ...

شایعه پراکنان همچنین از خودروی دولتی که در اختیار رئیس فدراسیون هست می گفتند که هر روز دست یکی از اعضای زحمت کش خانواده ی شعاعی می بینند که صد البته عملی شایسته است ، اصلا این شایعه پردازان  را چه به این حرفا ؟ والا؟ 

البته این سفرهای خارجی مهم که دستاوردی تاکنون نداشته بیش از سفرهای داخلی شعاعی بوده است و بر کسی مشخص نیست که این سفرها کوهنوردی ما را به کجا رسانده که خودمان بی خبریم ؟

پی نوشت آخر : به دقت سفر شعاعی به نپال رو پیگیری میکنم و امیدوارم فدراسیون در خصوص این نوع اعمال و فعالیت های سری ش اطلاع رسانی کند

در همین رابطه :

وبلاگ برج سینا : :خبر یا شایعه ی یک اکسپدیشن (دولتی؟) دیگر با دلاره ... تومانی؟؟؟!!

وبلاگ آیاز : شعاعی کجاست؟

فایل صوتی که به عنوان مدرک جرم بر علیه بابازاده استفاده میشود ...

برج سینا : فایل صوتی که در دادگاه  آقای کیومرث بابازاده بعنوان تنها مدرک اتهام ایشان در نشر اکاذیب ، تشویش اذهان عمومی و تهمت و افترا مطرح شده را هم به صورت فایل  ام پی تری با لینک دانلود و هم به صورت متن جهت اطلاع و استحضار خوانندگان و قضاوت شان در مورد اتهام مطرح شده منتشر می کنیم!

اینجا دیگر صحبت گفته ها و شنیده های این و آن نیست! بلکه انتشار عین حرفهای مطرح شده در آن جلسه است! ... مدرکی که قاضی قرار است بر اساس آن به اتهامات رسیدگی کند.

 توضیح: فایلها بصورت  پنج ترک با فرمت "ام پی تری" است  و ما بدون هیچ دخل تصرفی فقط آنها را کنار یگدیگر قرار داده و با کم کردن حجم شان  بصورت یک فایل  اینجا منتشر می کنیم. بخش هایی که در آن صدا ناگهان قطع شده در فایل اصلی  دقیقا به همین صورت است و ما به جهت وفاداری به اصل سند ، بخش های بدون صدا را به همان صورت اولیه  حفظ کرده ایم.   آنچه در گیومه آمده ، کامل کردن جمله های  ناقص هنگام پیاده کردن متن ، بشکل مکتوب است و در صدا موجود  نیست.

 بشنوید ، بخوانید و خودتان قضاوت کنید!

  » .. و اینها واقعا بهترین کوهنوردان اند. تیمی که از باشگاه آرش دو سال پیش{به برودپیک} رفته است، و تیمی که امسال دارد می رود ، تیم درجه دوم باشگاه آرش هم نیست. هر کسی نظرش محترم است. به نظر من مهمترین کار کوهنوردی که تا بحال در داخل ایران انجام شده ، صعود زمستانی بوده که آقای{محمد} نوری روی دیواره ی علم کوه بصورت تک نفره انجام داده است. اصلا جایی ما از او خواسته ایم که راجع به این صعود توضیحی بدهد؟ ..

یا در صعود های خارجی صعودهایی بوده که تیم های مستقل انجام داده اند. من کاری به شخصیت ها ندارم ولی کسانی که مطالعه دارند می دانند. که کی 2 یک کوه فوق العاده است. کوهی که با تمام کوهها فرق دارد.شما هم فیلم هایش را دیده اید هم عکس هایش را. جدای از انتقاداتی که به {کاظم} فریدیان وارد است که ممکن است بعضی از آنها درست هم باشد ، ببنید کجا این صعود {صعود کاظم فریدیان به قله کی 2} معرفی شده ؟ ..  دیگر ما حرف بهترین کوهنوردان دنیا را که باید قبول داشته باشیم؟

{رینهولد} مسنر نظرش این است که صعود قله کی 2 از مسیر نرمال از هر صعود دیگری در هیمالیا سخت تر است. ولی کسانی در فدراسیون کوهنوردی هستند که اصلا مسنر را قبول ندارند. مسنر را وقتی قبول دارند که {کار} اینها را تایید کند.

 ما برای برودپیک سال اول که رفتیم مجوز شورای برون مرزی بگیریم به ما{مجوز} دادند. زیاد مخالفتی نکردند. البته در جلسات فنی خیلی ما را اذیت کردند. آدم های فنی شان عکسهای {مسیر جدید} برودپیک را نمی توانستند بخوانند. کسانی که {از فدراسیون} برودپیک را صعود کرده بودند نمی توانستند تشخیص بدهند که این عکسهایی که ما نشان می دهیم مال کجای برودپیک است. ولی بلاخره ما موفق شدیم مجوز شورای برون مرزی را بگیریم. رفتیم. همان تیم درجه دوی باشگاه آرش که می گویم حالا مربیان باشگاه آرش اینجا {در جلسه}نشسته اند  و می توانند نظر قاطع تری ............... (قطع صدا به مدت پنج ثانیه)  

(ابتدای صدا نامفهوم) ... یعنی کوه سختی نیست. تا وقتی که ما در این برنامه بودیم هر روز به ما تلفن می شد ، توصیه می شد. خطر نکنید. فلان نکنید. برگردید. بس است. کافی ست. چون دیدند که تیم دارد می رود بالا و واقعا هم برنامه ریزی {تیم} طوری بود که باید می رفت بالا اگر با هوای بد مواجه نمی شد. ما خیلی آنجا هوای بد داشتیم. بعد که {تیم} برگشت تازه اینها فهمیدند که چی شده. از آنزمان مخالفت هایشان شروع شد.ما دقیقا بعد از برگشتمان در مجمع عمومی باشگاه آرش برنامه {سال بعد}  را به تصویب رساندیم و قرار شد این برنامه ادامه پیدا کند و مسیر {ایران بر روی قله برودپیک} تمام شود. (این قسمت بخاطر نویز مفهوم نیست) ... ما در 8/3/89 یعنی یک سال و چند روز پیش رسما به فدراسیون کوهنوردی و هیئت تهران اعلام کردیم که ما می خواهیم برنامه را ادامه دهیم. برنامه ریزی و تمرین کرده ایم و می خواهیم ادامه بدهیم. ضمنا اینکه احترامات {به فدراسیون} را هم رعایت کردیم . یعنی گفتیم اگر نظری دارید ، توصیه ی فنی یی دارید به ما بگوید تا انجام بدهیم. گفتند {شرح} برنامه ی تمرینی تان را ارسال کنید. در هجده .. (نامفهموم) هشتاد و نه ما برنامه های تمرینی مان را فرستادیم.  در 7/4/89  یعنی تقریبا بیست روز بعد ، نامه نوشتند به باشگاه که بازگشت به نامه ی شماره فلان، اعلام دقیق وضعیت پزشکی و فنی اعضا تیم را در سال 88 خواستند. {همچین} اسامی نفرات حاضر در اردوها ،  طرح و برنامه ریزی و کروکی مسیر مورد نظر. تمام اینها را دوباره ما برداشتیم و طی یک نامه ی دیگر در تاریخ 9/5/89  برایشان فرستادیم.

 دوباره باز فدراسیون کوهنوردی در 22/9/89 یعنی چهار ماه بعد ، دوباره عین نامه ی قبلی را برای ما فرستادند. که آقا گزارش فنی برودپیک سال 88 را بدهید.{و} گزارش پزشکی برنامه برودپیک سال 88 تیمی که ما در گزارش های {قبلی} مان گفته بودیم که پزشک نداشتیم.  اصلا وقتی {نظر} فدراسیون را داشتیم من بیایم نظر پزشکی بدهم راجع به تیم؟؟ .. خلاصه {درخواست ارسال} گزارش  اردوهای اجرا شده و منابع مالی شرکتی که می خواهید با او قرارداد ببندید. دوباره ما اینها را برای بار دوم فرستادیم برای فدراسیون. گزارش فنی را فرستادیم. گزارش اردوها را فرستادیم. همه را فرستادیم. در یک جلسه که مربیان ...... (قطع صدا به مدت شش ثانیه)

 .. فلان قله را اینجوری ، مگر اینجا شهر هرت است! نمی دانم باید از طریق هیئت تهران {برای فرستادن درخواست} اقدام کنید. چرا مستقیم به ما نامه نوشتید؟{اشاره به صحبت های رئیس فدراسیون}

 ما هیچ چیز نگفتیم! دوباره برداشتیم نامه نوشتیم به هیئت {کوهنوردی} تهران. در تاریخ 25/1/90 . یعنی دیگر شده بود سال جدید. که آقای هیئت تهران! ما می خواهیم این برنامه را اجرا کنیم و شما هم نظرتان را بگویید و مراتب را به فدراسیون اعلام کنید. ایشان {رئیس هیئت تهران} هم برداشتند و برنامه ی ما را با نظر مثبت فرستادند به فدراسیون . در همان تاریخ 25/1/90 .

در تاریخ 8/3/90 ، یعنی درست وقتی که بیست روز تا اعزام تیم مانده. و تیم باید 25 خرداد از مملکت خارج بشود. فدراسیون کوهنوردی نامه ای به ما نوشته که شما برای ما گزارش فنی نفرستاده اید. توی این {اشاره به نامه} نوشته. گزارش کامل پزشکی اعضای تیم را نفرستادید. {نام} شرکت طرف قرار داد را نفرستاده اید برای ما. شرکت طرف قرار داد چرا باید اینجوری باشد؟ {اشاره به کسی درمیان حضار} من می گویم! من مسئولیت حرفهایم را قبول می کنم!

 (ادامه صحبت) برای اینکه شرکت طرف قرار داد قله ی 4500 دلاری برودپیک را به فدراسیون کوهنوردی مثلا می دهد 6000 دلار و بعد بیست درصد به آنها کمیسیون می دهد. ولی آقای عقدایی {مسئول یک شرکت در ایران} برای ما میگیرد 4300 دلار این قله را . و آن چیزی را هم که سهم خودش {برای عقد قرارداد} است به ما تخفیف می دهد.

ببینید مسائل کوهنوردی در این مملکت چه جوری دارد جا می افتد. یعنی من می توانم بروم قرار داد  ببندم به شرطی که آقای عقدایی تویش نباشد! ببینید کاسه کوزه شان ، اختلافات شان با آقای عقدایی باید سر ما شکسته شود!

بعد یکی از ایرادات {دیگر} ی که به ما گرفته اند این است که شما نیامده اید "سکه" هایتان را بگیرید! در جشن قهرمانانی که سازمان تربیت بدنی برگزار کرده بود کسانی که هیمالیا رفته بودند {از فدراسیون} همه شان بودند. به ما ولی اصلا خبر ندادند! هیچ اعتراضی هم ما البته نکردیم. من خودم شخصا اگر از من دعوت می کردند به آن جلسه نمی رفتم. من آرزوی عکس گرفتن با کسی را ندارم.

 بعد برداشتند آمدند ، بهرحال چند نفر از اعضای جوانتر اعتراض کرده بودند {بصورت غیر رسمی} توی محافل خصوصی مثل اینجا.

آنها {فدراسیونی ها} گفتند  حالا اگر شما نبودید عیبی ندارد! ما ده تا "سکه" برای شما در نظر گرفته ایم! ما گفتیم ما که سکه نمی خواهیم! ما که نه ... (قطع صدا به مدت پنج ثانیه)

 ..  من گفتم چند تا سکه است؟ گفت: سی تا! .. گفتم مطمئنی سیصد تا نیست؟ .. سه هزار تا نیست؟؟ .. چه جوری است که ده تا سکه {گفته ی فدراسیون} شده است سی تا؟! .. گفتند: هفته ای دو تا {سکه} شما باید بیایید بگیرید! من گفتم نه! چهلم آقای فرشاد خلیلی است {کوهنوردی که در حادثه بهمن جانش را از دست داد} این سکه ها را از طرف ما هدیه بدهید به خانواده ی آقای خلیلی. بچه اش هم مریض است و احتیاج دارند. ما برای این سکه ها نرفتیم. باشگاه آرش نمی آید خودش را حراج کند بخاطر سی تا سکه. خلاصه این نامه را فدراسیون کوهنوردی به ما داد. حالا من می خواهم دلایلش را بگویم. یکی یش کمیسیون حوادث است. بنده چهار سال در کمیسیون حوادث بودم. بیشتر از چهار سال. از وقتی که مرحوم اوراز دچار حادثه شد ، دولت خیلی زور کرد روی این قضیه و یک کمیسیونی تشکیل داد مجلس که به این حادثه رسیدگی کند. آقای مهندس ادب از دوستان من که نماینده ی کردستان بود در مجلس شورا. خودش هم آدم ورزشکاری بود و مرا می شناخت.  مرا بعنوان نماینده ی مجلس معرفی کردند به این کمیسیون. بعنوان کارشناس از طرف مجلس که بروم به این کمیسیون و به قضیه ی "اوراز"  رسیدگی کنیم. من در قضیه ی "اوراز" ... تمامش هم محرمانه است و گفتند جایی حق انتشارش را نداری ،  گزارشم را دادم و در آن گزارش هم اشاره کردم که فدراسیون کوهنوردی باید یک کمیسیون حوادث بگذارد {ایجاد کند} که اگر حادثه ای چیش آمد بیخودی نیاییم سرپرست را دراز کنیم ، مربی را دراز کنیم ، یا تقصیر را بیندازیم گردن خلبان ، یعنی آن کسی که فوت کرده {تمثیلی از حوادث هوایی} .. یک جلسه ی فنی بگذاریم که اینها بررسی بشود. اگر گزارشی میدهیم  یک گزارش کارشناسی و وجدانی باشد ، چون که قاضی {پرونده ی حادثه} بر مبنای گزارش شما دارد پرونده را رسیدگی می کند.

آقای آقاجانی {رئیس اسبق فدراسیون} این را قبول کرد. کمیسیون پزشکی {تشکیل شد} در این شش سالی که من آنجا بودم مصر بودم که مطالب کمیسیون باید منتشر شود. نباید اینها برود توی بایگانی فدراسیون. که هیچوقت این کار را نکردند. هر حادثه ای که اتفاق افتاد و مورد رسیدگی قرار گرفت اگر تیم دولتی بود لاپوشانی میشد از طرف تمام اعضای کمیسیون . بی رودربایستی بگویم! ولی من به شخصه زیر هیچ صورت جلسه ای را امضا نکردم. زیر دو تا صورتجلسه را هم که امضا کردم اینجور امضا کردم که من با این تصمیم مخالفم. ولی هر جا حادثه ای برای {تیم های} کوهنوردی مستقل ، کوهنوردی خارج از فدراسیون بود ، اصلا قبل از اینکه تیم بخواهد ...  ... (قطع صدا به مدت پنج ثانیه)

 الان شما {اینجا} دارید گزارش می دهید. آقای ثابتیان می آید گزارش می دهد که  نمی دانم این کارها {در دنیا} انجام شده در سه ماه گذشته. ببینید جای کوهنوردی ایران کجاست؟ .. خیلی ساده از کار {مهدی} عمیدی گذشتند. صعود اورست و لوتسه با هم صعود فوق العاده مشکلی ست. صعود سختی ست. حتی از مسیر نرمالش. این کار کم تکرار شده. ولی شما ببینید که فدراسیون کوهنوردی با او {مهدی عمیدی} چگونه رفتار کرد. حتی اجازه ندادند یک مراسم استقبال از او در فررودگاه امام خمینی برگزار شود. ایشان را از دبی مستقیم فرستادند به مشهد! ما در این موقعیت هستیم در این مملکت.

 تیم باشگاه آرش برای دانشجویانش به این صورت مرخصی گرفته {اشاره به اجازه خروج مشمولین نظام وظیفه}. باید بروی پانزده میلیون تومان {ودیعه}بگذاری. حداکثر سی روز مرخصی داده می شود. اگر بعد از سی روز آن نفر برنگردد پولش بلوکه می شود توسط دولت. یعنی ما رفته ایم این کار را کرده ایم. حالا این برنامه دارد اجرا می شود ولی من به شما می گویم که حرکتهای نو پر از حادثه است. هیمالیا در مسیر نرمالش هم حادثه دارد. نمونه اش همین آقای "شکاری" که شما اینجا دیدید و شرحش را دادند. قرار نیست فقط ایتالیایی و آلمانی و فرانسوی {در هیمالیا} بمیرد! نه ایرانی هم می میرد! هر کس که خطا کند در هیمالیا می میرد!

ولی من می خواهم به انجمن کوهنوردان این تذکر را بدهم که بیشتر روی مسئله ی فرهنگی کوهنوردی باید کار شود. و حتی به صعود قلم هم  این پیشنهاد را داده ام که واقعا فرهنگ درست کوهنوردی را اینجا جا بیندازیم. «

پی نوشت: واقعا فدراسیون خجالت نمی کشد؟ فدراسیون با طرح شکایت از بابازاده در تلاش است ثابت کند مغزهای کوچکی آن را مدیریت نمی کند و ما نیز نظاره گر این تلاش هستیم ... براستی که خجالت اور است
پ.ن 1 : لینک فایل فلش  

پ.ن 2 : لینک دانلود

پیشکسوت کوهنوردی ایران پای میز محاکمه !

عنوان این تیتر برای خیلی از افرادی که از نزدیک فعالیتهای فدراسیون را چند سالی است زیر نظر گرفته است با توجه به رویه چند سال اخیر باشگاه دولتی فدراسیون کوهنوردی غیر منتظره و بعید نبود . اما به شخصه انتظار نداشتم این موضوع سال 1390 مطرح و رسانه ای شود . سال 1391 یقینا یکی از پر تنش ترین سالیان اخیر کوهنوردی کشور خواهد بود . سالی است که برنامه های مهمی در کوهنوردی کشور در حال وقوع است و نخستین تنش آن نیز سرکوب منتقدان از سوی باشگاه دولتی فدراسیون کوهنوردی است .

بنا ندارم زیاد به این موضع در شرایط فعلی بپردازم اما بخشی از نوشتار احسان بشیرگنجی در این خصوص را به عنوان آخرین یاداشتهای سال و آغاز به سال پر تنش 1391 را جهت مطالعه ی دوستان باز نشر میکنم .  

 

کیومرث بابازاده برای کوهنوردان کشور  چهره ی شناخته شده ای است. کارنامه ی درخور توجه او در صعود های فنی در دهه های چهل و پنجاه شمسی ، از جمله: اولین صعود ها بر روی دیواره ی بیستون 1346 * اولین صعود ایرانیان از مسیر فرانسوی ها در دیواره علم کوه در سال  1348 * گشایش اولین مسیر فنی بر روی دیواره لجور اراک در همان سال و اولین صعود یخچال شمالی سبلان *گشایش  دو مسیر مجزا برای اولین بار بروی دیواره تزرجان در سال 1349*صعود قله مون بلان – سوزنی های گراند شارموژ– اگودومیدی – گراند کاپوسین در شامونی فرانسه در سال 1352*صعود تا ارتفاع7550 متری قله تریج میر پاکستان به صورت کپسوله در سال 1355 برای اولین بار  و همچنین  عضویت در تیم گشایش اولین مسیر یکپارچه ی ایرانی بر روی دیواره علم کوه بین سالهای 60 تا 62  از جمله ی  بیشمار برنامه هایی ست که در طی پنجاه سال گذشته در کوهنوردی ایران به انجام رسانده است.

او همچنین از بنیاد گذارن و موسسین برخی از سمن ها و تشکل های مستقل کوهنوردی در ایران است که از آن جمله می توان به  تاسیس «انجمن مرکزی کوهنوردان» در سال1351  *  تاسیس «شورای کوهنوردی تهران» در سال 1357 * عضویت در شورای اداره ی فدراسیون کوهنوردی در اوایل انقلاب* سرپرست ستاد امداد و نجات در کوه های شمال تهران تا سال1360 *سرپرست کنگره کوهنوردان ایران در منطقه علم کوه 1360*شرکت در تشکیل انجمن کوه نوردان ایران در 1378 و ریاست این انجمن طی سال های 1381 تا 1385 و نیابت کمیسیون بررسی حوادث کوه نوردی در فدراسیون کوهنوردی اشاره کردادامه در وبلاگ برج سینا ....

وی به خاطر به ظاهر اظهار نظر در خصوص فدراسیون کوه نوردی مورد محاکمه قرار گرفته است و محمود شعاعی در تکمیل پروژه ی سرکوب منتقدان فدراسیون بر سر این موضوع پافشاری نموده است . ادامه در وبلاگ برج سینا ...

پی نوشت: من فدراسیون کوهنوردی فعلی را نه یک ارگان برای ساماندهی کوهنوردی کشور و متولی دولتی این رشته در کشور می پندارم بلکه عنوان بیشتر از یک باشگاه دولتی کوهنوردی را نمی توان برای این سیستم بیمار در نظر گرفت . سیستمی بیمار که دریچه ی ذهنشان در همان اتاق مدیر و رئیس مختوم میشود و تنها افرادی را در ذهنشان می بینند که برایشان سوت میزنند و یا سکوت میکنند ...