برودپیک صعود شد این مفهوم اس ام اسی بود که از کیومرث بابازاده دریافت کردم . بله به همین سادگی ! برودپیک از مسیری نو به نام ایران صعود شد کاری که به اعتراف اعضای تیم یک کابوس است برای فدراسیون . فدراسیونی که هرچه در توان داشت برای مانع تراشی بکار برد. صعود شدن برودپیک از مسیر جدید یعنی خط بطلان کشیدن بر روی تمام فعالیتها و تبلیغات و هیاوهوی فدراسیون در این سالیان ! یعنی اوج اراده ی جوانان عاشق ایرانی که نه به دنبال شعار های ادئولوژیک بودند و نه رویای معروفیت داشتند . جوانانی که فقط عاشق بودند و این عشق امروز خواب چندین ساله ی فدراسیون کوهنوردی را به کابوسی دهشتناک تبدیل کرذده است . کابوسی که با تمام فعالیتهای آتی اش همواره دست به گریبان خواهد بود .
تبریک به بابازاده پیر کوهنوردی ایران که جانانه ایستاد تبریک به رامین که مدیر کارکشته و صبور بود و تقدیم به یکایک اعضای تیم که شجاعانه ، بی پروا و جسورانه بر قله ی افتخار ایستادند .
شهد این پیروزی بزرگ بر فرزندان ارش کمانگیر و تمام کوهنوردان ایران زمین گوارا باد
ای کاش کوهنوردی ایران چند کیومرث بابازاده داشت همین یک جمله به گمانم گویا تر از هر توضیح دیگر در خصوص متن منتشر شده ی کیومرث بابازاده است! نظر شما را به دست نوشته ی کیومرث بابازاده دز انتقاد از فدراسیون کوهنوردی جلب می کنم
برای نمایش تصاویر در سایز بزرگتر بر روی آنها کلیک کنید
قضاوت نهایی و قابل احترام دربارة مکاتبه فوق با خوانندگان است اما اجازه
میخواهم بعنوان سرپرست برنامه برود پیک 92 نظر خود را اعلام کنم و جامعه
کوه نوردی خود به قضاوت بشیند، قصدم هم تشویش اذهان عمومی (موضوع مورد
علاقه فدراسیون) نیست بلکه عین تنویر است.
قبل از هر چیز لازم میدانم اعلام کنم هدف تیم از دریافت مجوز شورای برون
مرزی صرفاً برای خروج دو نفر از دانشجویان مشمول میباشد، به هیچ عنوان
بدنبال دریافت سکه و شرکت در جشن قهرمانان و ... سایر امتیازات قانونی یا
غیر قانونی نیستیم و این را در مکاتبات خود با هئیت تهران و فدراسیون اعلام
کرده و باز هم به آن تاکید داریم.
از زمانی که فدراسیون کوهنوردی اقدام به تشکیل "تیمهای ملی" نموده و خود
را در قالب یک رقابت نابرابر با تشکلهای کوه نوردی و حتی کوهنوردان
منفرد قرار داده، همیشه و بهر نحوی توانسته از فعالیتهای شاخصتر از
برنامههای خود ممانعت بعمل آورده و فقط دربارة گروه ما، توجه کنید به صعود
زمستانه دیواره علم کوه و گرده آلمان ها که در هر دو مورد اجرای آنرا منوط
به بعد از برنامه خودشان کردند یا تریچمیر و راکاپوشی، شرط اجرا را، حضور
چند نفر از افراد خود را در آن قرار داده و حتماً ارتفاع قله میبایست کمتر
از قلهای باشد که خود قصد صعود آنرا داشتند. این فقط دربارة یک گروه کوچک
از کل کوهنوردی ایران است و به بقیه هم کمتر از این جفا نرفته که خود
باید بگویند و بنویسند.
در مورد این انحصارطلبی کمکم کار بجایی رسید که تیم ملی را تقریباً
محدود به کادر اداری فدراسیون کرده و کم نیست برنامههایی که رئیس و نایب
رئیس و دبیر و ... بدون هیچگونه تمرین و آمادگی در ترکیب اصلی تیم قرار
میگرفتند و با استفاده از خدمات شرکتها و نصب طنابهای ثابت بوسیله
شرپاها یا معدود افراد آماده تیم از مسیرهای نرمال و ساده خود را به قله
میرساندند و از مزایای بیشتر (مادی) و نه معنوی این صعودها بهرهمند
میشدند و میشوند.
راجع به نحوه انتخاب نفرات دیگر در اردوها که در حالتی نیمه نظامی برگزار
میشد، افراد شرکت کننده و رد یا قبول شده در چند جا صحبت کردهاند (نگاه
کنید به مصاحبة مقبل هنر پژوه)
همینجا اعلام میکنم که بهیچ وجه قصدم توهین یا تکذیب توان کوه نوردان
شرکت کننده در اردوها که به حق بهترین ها هم بوده اند نیست، که بسیاری از
آنها در این اردوها فقط وقت خود را تلف کرده و شاهد بسیاری از نا داوری ها
بوده اند.
حرف بر سر اشتباهات و انحصارطلبی کسانی است که وجود و تشکیلاتشان بایستی و
موظف به بسترسازی مناسب برای بسط کوهنوردی در تشکلها و جای جای ایران
باشد.
سطح توان بدنی و فنی افرادی که در برنامههای تمرینی شرکت میکردند اکثراً
بالا و شاید بیشتر از آن چیزی است که آقای زارعی در وبلاگش (کوه قاف) شرط
شرکت و موفقیت در برنامهای مانند اورست دانسته و منتشر کرده و قطعاً برای
حفاظت از آن دسته از نفرات کارنابلد که با روابط در تیمهای ملی قرار گرفته
بودند وجود چند نفر از این نوع کوهنوردان هم لازم بود.
اصولاً از فدراسیونی که از بدو تاسیس تاکنون «کمیتة فنی» نداشته و تا وقتی
یک عده دوست و آشنا بدون هیچگونه مطالعه و تخصصی از سالها قبل فدراسیون را
ملک مطلق و انحصاری خود میدانند و بخاطر پرهیز از اعتراض کوه نوردان حتی
حاضر به معرفی مثلاً همین کمیته هیمالیانوردی به جامعه کوه نوردی نیستند
نباید انتظار خروجی فنی و تخصصی غیر از نامة فوق داشت، شاید هم بخاطر این
نوع تفکر و انحصارطلبی باشد که تنها فرد متخصصی که مطالعه و تجربه قابل
قبولی در کوهنوردی دارد مجبور به استعفا میشود.
اما گذشت زمان و آشنا شدن جوانان با کوه نوردی روز دنیا و انتشار
برنامههای جدید و شاخص در فضای اینترنت زمان را به نفع کوهنوردی روز دنیا
تغییر داده و کسانی که گام در این راههای نوین میگذارند کم نبوده و
نیستند اما باز هم فدراسیون هنوز بخود نیامده و سه نوع رفتار را با این
حرکتها در پیش گرفته که خوشبختانه و به نفع کوه نوردی نوین برای همه مشخص
است.
اول رفتار کما فی السابق کینه توزانه.
همانند صعود K2 فریدیان و نانگاپاربات باشگاه
دماوند که به بهانههای واهی پرچم و نبشی سعی در مخدوش کردن این صعودها
داشتند و حتی کار بجایی میرسد که در مقابل تایید صعود نانگاپاربات بوسیله
کسانی مانند گرلینده کالتن برونر (نخستین زن فاتح 14 قله 8000 متری بدون
بحره گیری از اکسیژن مصنوعی)، و رالف دو موتیس (اولین آلمانی فاتح 14 قله
8000 متری) که جایگاه کوه نوردی آنان در دنیا مشخص است، کارشناسان فدراسیون
بطرز خندهآوری اعلام میکنند که قله صعود نشده.
دوم رفتاری منفعلانه.
همانند کسب عنوان پلنگ برفی بوسیله 2 تن از بهترین کوه نوردان ایران (مهدی
اعتمادفر و مهدی عمیدی) که در رده بندی جهانی کوه نوردی جایگاه خود را
دارد و میتواند برای هر کوه نوردی افتخار باشد که از نظر فدراسیون مثل
اینکه اصلا" کاری انجام نگرفته.
سوم رفتار فرصت طلبانه.
همانند ژستی که بعد از مرگ این دو مهدی بخود گرفتند یا موج سواری بر
صعودهای درخشان پروانه کاظمی یا تیم ترانگو که در بدرقه (بعلت امکان عدم
موفقیت) غایب و در استقبال از آنها با حضور در VIP و گرفتن عکسهای تبلیغاتی و ارائه آن به مقامات سعی در تحکیم موقعیت خود دارند.
هر جور که به عملکرد این فدراسیون نگاه شود واقعاً دست آورد مثبت و مفیدی
برای کوه نوردی نداشته تا صعود اورست 76 شاید بشود این عملکرد را کسب تجربه
تلقی کرد اما بعد از این صعود هیچ اثر مفیدی برای کوه نوردی نداشته و تنها
صرف بودجههای هنگفت و تکرار یک سری صعودهای ساده بوده که هیچ دست آورد
جهانی را نصیب کوه نوردان ایران با این همه استعداد و پتانسیل نداشته، علتش
هم خیلی روشن است کجا میشود با یک نوع تفکر ثابت بیست و چند ساله و یک
برنامهریزی مربوط به نسلهای گذشته، شانه به شانه کوه نوردی امروز دنیا
سائید و نام کوه نوردان ایران را در جهان مطرح کرد.
حالا نگاهی کنید به نامه فدراسیون به هئیت تهران و خواستهای خود از تیم آرش تا روشن شود فدراسیون در کجای کوه نوردی ایستاده است.
دربند ب– 2 و ه-2 برای چندمین بار خواستههایی را مطرح کردهاند که هر دو
مورد بارها و بارها در چند سال قبل و برای برنامه اخیر به فدراسیون و هیئت
تهران ارسال شده که مدارک آن قابل ارائه است و حداقل کوه نوردان میدانند
که در گزارشات رسمی برنامه "گشایش مسیر ایران در برود پیک" کادر فدراسیون
اعم از رئیس و نایب رئیس و بعضی از مسئولین کمیتهها یا نمایندگان رسمی
آنها شرکت (غیر از آنکه در هر دو مورد گزارشهای مکتوب و مصور برنامه به
هیئت و فدراسیون ارسال گردیده) و یا ریز تمرینات آمادگی انجام شده یا پیش
رو نیز همراه با نامهها ارسال گردیده حال چه بوروکراسی در فدراسیون حاکم
است، یا احتمالاً همانند عکسهای نانگاپاربات در فاصله دو اتاق، این مدارک
معلوم نیست با چه نیتی معدوم میشود، مشکل فدراسیون است که قبلاً هم از طرف
ما اعلام گردیده.
راجع به بند ج-2 که معرفی شرکت طرف قرار داد و پیشنویس قرارداد با ذکر جزئیات را خواسته است. ما قطعاً با شرکت مورد نظر که بوسیله SMS
و نامه معرفی شده قرارداد نمیبندیم و سرنوشت برنامه را به یک شرکت بدون
رزومه که خیلی سعی شد به تیم ترانگو تحمیل شود و یا شرکتی همانند شرکت
خدمات دهنده به تیم تیلی چوبیک، که شرپاهایش آن شاهکار فراموش نشدنی را در
سقوط دکتر بهالو مرتکب شدند نمیدهیم، شاید از شرکتی مثل اسپیلت البرز
استفاده کنیم که از کمیسیون دریافتی خود چون میداند این برنامه در پیش برد
کوه نوردی موثر است صرفنظر و یا از شرکتهای معتبری که در پاکستان معروفیت
جهانی دارند استفاده میکنیم.
اما حسن نیست فدراسیون و در واقع جوهره حاکم بر تفکر فدراسیون در بند د-2 نمایان است که.
د : وضعیت پزشک و حضور در اردوی آمادگی سرپرست و سرپرست فنی تیم.
نخست پزشک – دیگر واقعاً حوصله کوه نوردی از این موضوع همراه داشتن پزشک
در تیمهای هیمالیا نوردی «البته فقط برای ما و چند تیم دیگر» سر رفته،
چطور وقتی فدراسیون کوه نوردی در تمام تاریخ هیمالیا نوردی ایران نتوانسته
با اینهمه آزمون و خطا به یک راهحل منطقی و قابل قبول برسد این خواسته را
از تیمهای دیگر میخواهد.
مسلم است که فدراسیون پزشکانی میخواهد مطیع، گوش بفرمان و تابع دستور
کسانی که حتی ممکن است تجربه درست و حسابی هم نداشته باشند و بازهم مسلم
است پزشکان که افرادی تحصیل کرده متخصص و بیشتر آنها خود یک پا کوه نورد و
بسیار بیشتر از تصمیم سازان توانمند هستند نمیتوانند تابع نظرات اینگونه
افراد باشند، بازهم طبیعی است که در حین اجرای برنامه با سرپرست یا
دستورهای از راه دور که با تلفن و پیغام و پسغام به مدیریت ابلاغ میشود
مشکل پیدا میکنند و نمیتوانند به جملاتی مانند (برای شما باید افتخار
باشد که در ترکیب تیمهای ملی قرار گرفتهاید) اکتفا کرده، شوق طبیعی صعود
بهمراه تیم آنها را فرا میگیرد نتیجهاش میشود این که یکی آنقدر شیفته
صعود میشود که کوه نورد محتاج به مراقبت را رها کرده و عازم قله میشود،
دیگری در راه صعود جان خود را به داو میگذارد، یکی با دستور از تهران در
مسافرخانههای ناامن پاکستان سرگردان میشود، دیگری به پائین فراخوانده
میشود و کوه نورد بعلت عدم درمان در بالا میمیرد و یکی شرط میگذارد که
من اول کوه نوردم و بعد پزشک بهتر است چند مورد از این خطهای کارشناسی
نشده و غیر فنی بررسی شود.
مورد اول : در برنامه گاشر بروم 1 پزشکی که قدرت صعود و
کوه نوردی را دارد و قبلاً در مداوا و حمل یک شرپای پاکستانی از کمپ 3
توانائیهای خود را به اثبات رسانده در صعود نهایی تیم، در کمپ اصلی نگه
میدارند، بعد در صعود نهایی محمد اوراز و مقبل هنرپژوه سقوط میکنند و با
یک امداد فوقالعاده و غیرتی در آن ارتفاع آنها را به کمپ 3 و بعد
نزدیکیهای کمپ اصلی میرسانند در حین حمل به کمپ 3 اوراز مجدداً دچار
حادثه میشود و سرش خونریزی پیدا میکند، تا رسیدن حسن نجاریان نمیتوانند
با و سرم وصل کنند یا جلوی خونریزی را بگیرند، این موردی از لزوم دانستن
کمکهای اولیه در هیمالیانوردی و عدم کارشناسی فدراسیون در استفاده از پزشک
در تیمهای هیمالیانوردی و لزوم بودن پزشک در کمپهای بالاتر.
مورد دوم : در صعود اورست سال 84 با عنوان دهن پرکن
"اولین صعود بانوان مسلمان به اورست"، پزشک تیم یکی از همین اولین بانوان
مسلمان ایرانی را که در کمپ دوم اِدم شده بود به امان خدا رها، با مجوز او
بهمراه سایر دوستان و فقط با دو نفر از هفت نفر خانم مسلمان راهی قله
میشود و تازه بعد از مراجعت از قله آن برخورد بد و زننده را با آن پزشک
غیر مسلمان اروپایی که دلش برای آن دختر مسلمان ایرانی تنها سوخته، و او را
در کیسه هوا قرار داده بود، میکند. شانس آوردند که آن دختر مسلمان ایرانی
زنده ماند یا شاید شانس آورد که زنده ماند.
مورد دیگر : در قضیه دکتر بهالو: فدراسیون مدعی بود چند
بار به سرپرست برنامه تاکید کردهاند (قبل از حرکت) پزشک نباید صعود کند در
جلسه کمیسیون بررسی حوادث که مسئولین فدراسیون هم شرکت داشتند (طبق
صورتجلسه) سرپرست اعلام کرد دکتر از نظر بدنی و فنی جزو پنج نفر اول تیم
بوده و فدراسیون قبلاً چنین حرفی را به او نزده و خطای شرپاهای تحمیلی از
طرف شرکتی که فدراسیون با او قرار داد بسته باعث این حادثه گردیده است.
مورد دیگر : در سال 88 سرپرست سه برنامهای که عازم قره
قوروم بودند برای هماهنگی بیشتر با رئیس و دبیر فدراسیون جلسهای داشتند در
آن جلسه آقای کاشفی سرپرست برنامه هیئت تهران که دکتر بهپور در تیم ایشان
بودند یک سوال مشخص از رئیس فدراسیون و آقای افلاکی دبیر فدراسیون
پرسیدند، که اگر پزشک مایل به صعود باشد چکار باید کرد و پاسخ صریح به
ایشان این بود که "سرپرست برنامه در این گونه موارد خود باید تصمیم بگیرد"،
مسلم است که این جواب برای تیم سراب هم بود.
دکتر ابوالفضل جوادی را همه کوه نوردان میشناسند دانش و تجربیات ایشان در
تجربههای مستقیم هیمالیانوردی و ترجمهها و تالیفات و اندیشههای انسانی
خود را در عمل ثابت کرده، زنده یاد فرشاد خلیلی نیز کوه نورد با اخلاق،
بدون حاشیه، توانمند و با دانش کوه نوردی را نیز همه به خاطر دارند، این دو
نفر با هم دوست و هم برنامه بودند در برنامه "موستاق آتا"، تا آخرین حد
کوه نوردی را با هم تجربه کردند، هم فرشاد میدانست دکتر جوادی با اعتقاد
به صعود امن هم برای تیم و هم برای خودش، در برنامه شرکت میکند و هم دکتر
جوادی میدانست فرشاد یک کوهنورد آگاه، قوی، مطمئن و تیمی است و دو نفری
میتوانند فاکتور مطمئنی برای موفقیت هر تیمی باشند.
در برنامه گاشر بروم 2 که فدراسیون کارشناسی نشده این دو نفر را بعنوان
سرپرست و پزشک به تیم تحمیل کرد، چرا آنقدر فرشاد را برای عدم صعود پزشک در
فشار گذاشتند تا جایی که دکتر جوادی صحبتهای فرشاد خلیلی را در حین
اجرای برنامه (برخلاف پیمانی که از قبل برای صعود دکتر "تا هرجا که در
توانش بود") تغییر یافته دید، که مجبور شد تیم را رها و به اسلامآباد
برگردد و بعد آن بلا را در پاکستان بر سر او آوردند، از ندادن پاسپورت برای
برگشت تا عدم پذیرش او بوسیلة شرکت ATP و مجبور به
اقامت در مسافر خانههای کثیف و آلوده و ناامن پاکستان، و بعد جاگذاشتن او
در اسلام آباد و تنها مراجعت کردن ایشان به ایران.
مورد بعدی : صعود تیم زنجان به مانسلو
این تیم بهر دلیلی با یک تیم دیگر از کوه نوردان مستقل قاطی شد، اسناد و
مدارکش را حتماً دیدهاید که دو تیم در کنار هم بودند، نه با هم، در همین
برنامه سرپرست تیم زنجان بنا به توصیه فدراسیون طبق گفته سرپرست (مقایسه
کنید با دستور قبلی که سرپرست باید تصمیم بگیرد) از صعود دکتر حمیدی که کوه
نورد توانایی است جلوگیری کرده و او را از کمپ سه برمیگرداند و در همین
کمپ یکی از افراد تیم آزاد ادم میشود، مسلماً اگر از صعود دکتر حمیدی
ممانعت بعمل نمیآمد میتوانست در آنجا خدمات پزشکی ارائه دهد (کاری به
درست یا غلط بودن صعود میرشکاری و عدم پذیرش نظرات دکتر و سرپرست و اعضای
تیم زنجان که به قیمت جانش تمام شد ندارم) بحث بر سر وجود پزشک در تیمهای
هیمالیانوردی است.
مورد بعد : تیم سال گذشته مانسلو که با مجوز شورای برون
مرزی صعود کرد چرا پزشک، همراه نداشت که از سقوط جعفر عزیز جلوگیری یا
لابد بعد از سقوط خود را به او رسانده و زندهاش کند.
اما با تمام این تفاصیل حضور پزشک نه در تیمهای هیمالیانوردی، بلکه در هر
برنامه بلندمدت کوهنوردی یک غنیمت است که اگر امکان حضورش باشد در تمام
مراحل صعود اعم از هم هوایی، تغذیه و صدمات میتوند نقش موثر و مفیدی داشته
باشد اما اینهم یک واقعیت است، که هیچ پزشکی نمیتواند در ارتفاعات عمل
جراحی انجام دهد یا دست و پا پیوند بزند، اینجاست که هیمالیانوردان نیز در
این مورد وظایفی دارند که دقیقاً باید بیاموزند و در صورت لزوم انجام دهند،
یک هیمالیانورد باید با علائم بروز آدمهای مغزی و ریوی و پیشگیری برای
مبتلا نشدن به آن (هم هوایی). رعایت بهداشت فردی و گروهی، کمکها و درمانهای
اولیه، نکات فنی امداد و حمل مجروح آشنا باشد که اگر نباشد خطاست.
اگر هر کدام از مسائل فوق چه برای خود، چه برای همنوردش پیش بیاید نفرات
همراهش اولین کسانی هستند که میتوانند به مصدوم کمک کرده، الان هم دیگر در
کمپهای بزرگ پزشکی از طرف شرکتهای خدمات دهنده مستقر و در مقابل دریافت
ویزیت خدمات انجام میدهد، یا با تلفن ماهوارهای با کوه نوردان پزشکی
هماند دکتر جوادی، دکتر مساعدیان و دکتر بهپور که در هر ساعت شبانهروز
آماده پاسخگویی هستند تماس بگیرند که ما در هر دو برنامه برود پیک از
مساعدتهای این بزرگواران بسیار بهره بردهایم.
اما یک خواست فدراسیون، که حضور پزشک را در تیمهای هیمالیانوردی لازم
میداند کماکان بیجواب و خود یکی از مانع تراشیهای فدراسیون دربارة صدور
مجوز شورای برون مرزی است (میگویم مانع تراشیهای فدراسیون که اشتباهاً
مانع تراشی شورا تلقی نشود) چون همه میدانند و میدانیم همین فدراسیون
برای بسیاری از تیم ها یا نفرات تنها توانسته مجوز شورای برون مرزی را بدون
حضور پزشک برایشان بگیرد، اما هر جا هم که لازم بداند میتواند از این
حربه برای عدم صدور مجوز استفاده کند.
ما رسماً اعلام میکنیم این تیم پزشک ندارد چون
1- پول نداریم حقالزحمه پزشکی که کار و زندگی و مطب خود را رها میکند بپردایم
2- چون تیم "ملی" هم نیستیم صلاحیت نداریم با یک جمله دهان پرکن (که پزشک
باید افتخار کند که در این تیم است) منتی بر سر او بگذاریم.
3- اعتقاد نداریم که دست و پای پزشکی را بسته و او را در کمپ اصلی
نگهداریم و اجازه صعود به او ندهیم، چنانچه مصدوم را بتوان به کمپ اصلی
رساند، آن جا دیگر هلی کوپتر به بهترین بیمارستانهای منطقه وصل است.
4- پزشکی هم که در تمرینات شرکت و با نفرات به هماهنگی فنی رسیده باشد نتوانستهایم پیدا کنیم.
این شاید بدترین نوع انتخاب یعنی پاک کردن صورت مسئله باشد اما چاره دیگری
نداریم سعی میکنیم و کردهایم که آموزش نفرات را بالا ببریم و در اینمورد
سپاس گزار دکتر جوادی، دکتر بهپور و دکتر مساعدیان هستیم و خواهیم بود.
راجع به شرکت در اردوی آمادگی سرپرست و سرپرست فنی تیم
سرپرست فنی تیم آقای رامین شجاعی، مشغول کار و تحصیل در کاناداست، توانایی
فنی ایشان را فکر میکنم اکثر کوه نوردان ایران میشناسند، رزومه کوه
نوردی رامین در صعود به راکایوشی و گشایش مسیر ایران در برود پیک تا ارتفاع
7050 متر و مسیر زمستانه انجمن در دیواره علم کوه و صعود تا 7900 متری
همین برودپیک و سایر برنامههایی که در داخل و خارج کشور انجام داده مشخص و
مورد تایید کارشناسی و فنی کوه نوردان صاحب نظر است، تمرینهای هوازی خود
را هم در کانادا سنگین ادامه میدهد، با نفرات تیم هم کاملاً آشناست و
میزان آمادگی و تمرینات آنها را هم بوسیله من و چند نفر دیگر در دسترس دارد
و مشاورههای لازم را هم از اوربکو میگیرد یا من میگیرم و در اختیارش
میگذارم و مهمتر از همه امکان شرکتش هم در اردوهای موردنظر آقایان فراهم
نیست و لازم هم نیست.
کمی بیشتر از 11/5
پی نوشت: مسلم است که با انتشار این نوشتار علیرضاها، مسعودها، یکی مثل بقیهها و سایر یاوه گویان مستعار به خروش میآیند.
از دوستانی که این نوشتار را منتشر میکنند خواهشمندم از تایید کامنتهای ناشناس و بدون آدرس ایمیل خودداری کنند. ایمیل من برای هر نوع بحث و اظهار نظر فنی باز و بسیار ممنونم از کسانی که بهر نوع به اجرای برنامه کمک کنند.
این شرط فدراسیون کوهنوردی است که سرپرست تیم برودپیک که سال جاری به پاکستان می رود می بایست تست دهد . خوب خبر بسیار جالب توجهی است هر روز فدراسیون کوهنوردی دست می کنه توی بخچه ی خودش و یه چیز جالب در میاره ! قدیم ها معرکه گیر ها و شعبده بازهای دوره گرد که از این روستا به اون روستا ، از این شهر به اون شهر می رفتند همیشه توی بخچه ی خودشون چیز غافلگیر کننده ای داشتند ، همیشه یه چیز بود که یا مردم رو می خندوند یا متعجب میکرد . شکر خدا فدراسیون ما هم کم از این شیرین کاری ها بلد نیست . گاهی وقتا که مار یا چیز دندن گیری توی بساط معرکه گیر پیدا نمی شه مجبور میشه لوده بازی در بیاره تا به قول قدیمیا دو لقمه نون گیرش بیاد
فکر میکنم آیدین بزرگی و کیومرث بابازاده می بایست همطناب باشند .
از فدراسیون کوهنوردی که همیشه می خواهد ملت شادباشند سپاسگذاریم که چنین بساط خنده و شادی را برای کوهنوردان فراهم می سازد . فقط یه سوال ؟ واقعا مسئولین فدراسیون چطوری فکر می کنند؟ چی تو ی اون کله ها می گذره ؟
پی نوشت : فدراسیون کوهنوردی در اقدامی بسیار بسیار غیر معقول شرط ارسال مدارک به شورای برون مرزی جهت اخذ مجوز را حضور سرپرست و مسئول فنی ( رامین شجاعی - مقیم کانادا) را در تست ها عنوان کرده است . البته نیازی به توضیح نیست که رامین شجاعی از نفراتی که این تست ها را می گیرند دانش فنی بالاتری دارد ...
تنها اعتقاد به توانایی جوانان و پیشرفت نیست که آقای بابازاده رو از بسیاری از همقطاران خودش متمایز می کنه. هستند بعضی های دیگه که قلبا به این موارد اعتقاد دارند. اون چیزی که ایشون رو از بقیه متمایز می کنه نداشتن حب و بغض و تنگ نظریه. ایشون از موسسین باشگاه آرشه ولی براش هیچ فرقی نداره بچه های آرش باعث پیشرفت کوهنوردی بشن، یا دماوند، یا هر کوهنورد دیگه ای در ایران. و این موضوع در این سخنرانی به خوبی قابل مشاهده است.
درود بر آقای بابازاده.
و درود بر بچه های تیم ترانگو که یک قدم از سطح دیواره نوردی ایران فراتر گذاشتن.
تحول در هر زمینه
ای اعم از علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ورزشی مدیون شجاعت و نو آوری انسانهایی ست
که در این زمینه ها تلاش کرده اند.
جلسه امروز در
ستایش از کسانی ست که در پیشبرد کوه نوردی فنی و خصوصا دیواره نوردی در ایران پیش
قدم و گشاینده راه های نو بوده اند.
پیش قدمانی مانند
کاظم گیلان پور، جلیل کتیبه ای، ناصر رستمی، محمود فتوحی و بسیار کسان دیگر که
الفبای کوه نوردی فنی را در این کشور تدریس و بعضا" ممکن است دیگر هیچ وقت در
بین ما نباشند و لازم هم نیست حتما" شخصی به عدم برسد تا از او تقدیر شود. در
سطح ایران کوه نوردان فنی همه کاری کرده اند ، از اولین صعود و گشایش ها در دیواره
هایی همانند علم کوه، بیستون، لجور، یافته، پل خواب و سایر دیواره های ایران تا
صعود زمستانه گرده آلمانها به وسیله چند گروه و صعود درخشان تک نفره زمستانی
دیواره علم کوه در سال 69 و صعود زمستانی مسیر انجمن در سال 79 در همین دیواره.
اما در زمینه صعود
های بین المللی یعنی آن صعودی که توجه کوه نوردی دنیا را به فعالیتهای فنی و
پتانسیل بالای دیواره نوردان ایران جلب کند، واقعا جای یک صعود درجه یک خالی بود.
در جشنواره دیواره
نوردی پل خواب که سه نفر از دیواره نوردان خوب فرانسوی به دعوت "انجمن کوه
نوردان ایران" در آن حضور موثر و مفید داشتند به پیشنهاد زنده یاد اسماعیل
متحیر پسند که اندیشه های بزرگی در سر داشت مسئله صعود ترانگو به وسیله تعدادی از
کوه نوردان حاضر در جشنواره، با لسلی فوسکو رئیس وقت سازمان GHM که سابقه درخشانی در صعود از دیواره
های مشکل جهان مانند همین ترانگو، پاتاگونیا و دیواره های آلپ دارد در میان گذاشته
و خواسته شد که صعود های این نفرات را با دقت بیشتری تحت نظر داشته باشد.
ایشان به حق یا نا
حق این صعود را برای آن کوه نوردان غیر ممکن و عقیده داشتند این کوه نوردان بدون
داشتن تجربه بین المللی و پیش نیازهایی مانند صعود دیواره های آلپ اروپا، میکس
شمال نروژ و مهمتر از همه صعود چند مسیر در پاتاگونیا در همان طول های اول ترانگو
متحمل تلفات میشوند. عین گفته های فوسکو به متحیر پسند و بقیه دیواره نوردانی که
مشتاق صعود ترانگو بودند منتقل شد. اما در عمل ثابت شد که یکی مثل فوسکو هم
میتواند اشتباه کند و یا همانند بسیاری از کوه نوردان خود و عملکردش را مرجع
بداند.
واقعا جوانی پدیده
ای شگرف است و این زمان دیگر کاربرد انگیزه را در تحقق رویاهای بزرگ یاد گرفته
اند.
پیش برنامه ها که
در دسترس نبود، اما انگیزه و همدلی این جوانان همراه با تمرینات سخت به صورت مدام
و مستمر و کسب تجربه در همین ایران و در یک پروسه زمانی سه و نیم ساله کمبود ها را
جبران کرد و حتما که مشکلات اجرایی برنامه، آسیب دیدگی های تمرینی، عدم امکان
همراهی موثر مسئولین به هر دلیل کمبود وسایل نداشتن پول و بقیه موارد هم واقعیاتی
عینی بود که لابد در گزارش برنامه خواهید شنید.
آنچه از اجرای این
برنامه موفق باید آموخت این است که "جوانان را باید باور کرد".
نباید به صرف اجرای چند برنامه که نوع و اجرای آن با این نو آوری ها متفاوت و یا
عدم اطلاع از کوه نوردی روز دنیا این شور و شجاعت را در این جوانان خاموش یا به
بیراهه کشاند.
هر کدام از ما اگر
به هر دلیل اعم از اداری یا سلیقه ای نمیتوانیم کمکی به این نوع برنامه ها کنیم
حداقل در مقابل آنها سد نسازیم. تاملی کنید به صعود پروانه کاظمی به اورست و لوتسه
در یک برنامه، بدون هیچ گونه کمک و حتی هم دلی که دستاوردش ثبت یک رکورد جهانی
برای ایران بود و تایید این نظر لیلا اسفندیاری که "زن ایرانی می تواند"
یا همین صعود به
وسیله مهدی عمیدی بدون استفاده از اکسیژن مصنوعی که با یک امداد موفق هم همراه بود
که در دنیای کوهنوردی مورد ستایش قرار گرفت.
یاد و نام مهدی
عمیدی تا ابد در قلب هر کوه نورد ایرانی میماند.
و سخن آخر
صعود ترانگو به
عنوان یک کار تیمی درجه یک از جوانانی درجه یک و رکورد جهانی پروانه کاظمی و صعود
و امداد تاریخی مهدی عمیدی تاجی هستند بر تارک کوه نوردی ایران.
این راه را برای
اینها و جوانانی که دارند می آیند باز نگهدارید.
کتاب راهنمای صعود قله های ایران تالیف
زنده یاد فریدون اسماعیل زاده که چندی پیش توسط دوستان وی از جمله دوست بزرگوارم
جناب آقای کیومرث بابازاده ی عزیز و همچنین انجمن کوهنوردان ایران به چاپ رسید در
روزهای گذشته توزیع شد .
22 جلد از این کتاب برای سنندج
، 8 جلد برای مریوان ، 5 جلد شهرستان قروه ، 7 جلد شهرستان دیواندره ،13 جلد
شهرستان بوکان و 15 جلد به شهرستان سقز اختصاص داده شده است . همچنین این کتاب
توسط دوستان عزیزم کاک فرید صدقی و احسان بشیر گنجی در استان آذربایجان غربی توزیع
شده است .
لازم به ذکر است این کتاب به
شکلی رایگان در اختیار گروههای فعال این شهرستان ها و همچنین پیشکسوتان قرار گرفته است.
لازم به ذکر است از زحمات
کیومرث بابازاده ی عزیز به سهم خودم قدردانی نمایم .
پی نوشت : طی صحبتهای صورت
گرفته با آقای بابازاده در صورت امکان این کتاب به صورت مصور به صورت پی دی اف
برای کاربران اینترنتی آماده خواهد شد و جهت دانلود منتشر می شود .
در صورتی که این کتابها جهت توزیع مجددا از تهران برای بنده ارسال شود به سایر شهرستانها ارسال خواهد شد
پرونده ی طرح شکایت از کیومرث بابازاده بسته شد و قرار منع تقیب صادر شد . پرونده ای که همچنان که قبلا عرض کرده بودم وارد شدن به یک قمار دو سر باخت بود که فدراسیون با عدم شناخت از جامعه ی کوهنوردی به آن وارد شد و از همان اول بازی قافیه را بسیار بد باخت .
اما شاید برای جامعه ی کوهنوردی جالب باشد که هدف فدراسیون از این طرح شکایت چه بود و می خواست به چه هدفی برسد .
با توجه به گفته های بابازاده فدراسیون در تلاش بود با طرح شکایت از وی موجی از ارعاب در مقابل هرگونه نقد و اعتراض به جود بیاورد و پرواضح بود که نتیجه ی این دادگاه قطعا محکومیت بابازادهنمی شد اما استنادات و مدارک در اختیار بابازاده مسیر هدف گذاری شده ی شعاعی را منحرف کرد . شعاعی یک پاتک خورد و به گمان اینکه هیچ مدرکی بر علیه وی وجود ندارد وارد این بازی خطرناک شد .
در صورتی که بدنه ی فدراسیون آنچنان نفوذ ناپذیر نیست که اخبار و اسناد و اطلاعات از سوراخ هایش درز نکند.
فدراسیون از همان ابتدا قصد پیگیری تا مرحله ی آخر را نداشت چراکه به خوبی میدانست راه به جایی نخواهد برد اما از این طرح شکایت صرفا برای بستن راه انتقاد و ایجاد رعب در دل منتقدان استفاده می کرد که صد البته با هوشیاری جامعه کوهنوردی چنین نشد و قمار را همچنان که پیش میبینی میشد بسیار مفتضح باخت .
اکنون پرونده ی بابازاده از نظر دادگاه با توجه به بی محتوی بودن مدارک ارائه شده و درخواست فدراسیون مبنی بر صادر نمودن قرار عدم تعقیب بسته شده است اما مطمئنا از بابازاده انتظار میرود که مدارکی که در خصوصی مسائل پشت پرده ی فدراسیون در این سالها در اختیارش است شفاف سازی نماید و آن را به جامعه ی کوهنوردی ارائه دهد .
مسائل مهمی که خصوصا در بعد مالی بسیار قابل تامل است که در آینده ی نزدیک به آن پرداخته خواهد شد .
پرونده ی فدراسیون کوهنوردی و شخص آقای شعاعی و دوستان همفکر و همکارش که برای او تعیین مسیر می نمودند در نزد افکار عمومی همچنان باز است واین روند افشاگری ادامه خواهد داشت .
بستن پرونده ی بابازاده برای فدراسیون کوهنوردی یک رسوایی بزرگ بود چشم انتظار ادامه ی این داستان باشید ...
برج سینا : فایلصوتی که در دادگاه آقای کیومرث بابازاده بعنوان تنها مدرک اتهام ایشان درنشر اکاذیب ، تشویش اذهان عمومی و تهمت و افترا مطرح شده را هم به صورتفایل ام پی تری با لینک دانلود و هم به صورت متن جهت اطلاع و استحضارخوانندگان و قضاوت شان در مورد اتهام مطرح شده منتشر می کنیم!
اینجادیگر صحبت گفته ها و شنیده های این و آن نیست! بلکه انتشار عین حرفهایمطرح شده در آن جلسه است! ... مدرکی که قاضی قرار است بر اساس آن بهاتهامات رسیدگی کند.
توضیح: فایلها بصورت پنج ترک با فرمت "ام پی تری" است و ما بدون هیچ دخل تصرفیفقط آنها را کنار یگدیگر قرار داده و با کم کردن حجم شان بصورت یک فایلاینجا منتشر می کنیم. بخش هایی که در آن صدا ناگهان قطع شده در فایل اصلیدقیقا به همین صورت است و ما به جهت وفاداری به اصل سند ، بخش های بدونصدا را به همان صورت اولیه حفظ کرده ایم. آنچه در گیومه آمده ، کاملکردن جمله های ناقص هنگام پیاده کردن متن ، بشکل مکتوب است و در صدا موجودنیست.
بشنوید ، بخوانید و خودتان قضاوت کنید!
» .. و اینها واقعا بهترین کوهنوردان اند. تیمی که از باشگاه آرش دو سالپیش{به برودپیک} رفته است، و تیمی که امسال دارد می رود ، تیم درجه دومباشگاه آرش هم نیست. هر کسی نظرش محترم است. به نظر من مهمترین کارکوهنوردی که تا بحال در داخل ایران انجام شده ، صعود زمستانی بوده کهآقای{محمد} نوری روی دیواره ی علم کوه بصورت تک نفره انجام داده است. اصلاجایی ما از او خواسته ایم که راجع به این صعود توضیحی بدهد؟ ..
یادر صعود های خارجی صعودهایی بوده که تیم های مستقل انجام داده اند. منکاری به شخصیت ها ندارم ولی کسانی که مطالعه دارند می دانند. که کی 2 یککوه فوق العاده است. کوهی که با تمام کوهها فرق دارد.شما هم فیلم هایش رادیده اید هم عکس هایش را. جدای از انتقاداتی که به {کاظم} فریدیان وارد استکه ممکن است بعضی از آنها درست هم باشد ، ببنید کجا این صعود {صعود کاظمفریدیان به قله کی 2} معرفی شده ؟ .. دیگر ما حرف بهترین کوهنوردان دنیارا که باید قبول داشته باشیم؟
{رینهولد} مسنرنظرش این است که صعود قله کی 2 از مسیر نرمال از هر صعود دیگری در هیمالیاسخت تر است. ولی کسانی در فدراسیون کوهنوردی هستند که اصلا مسنر را قبولندارند. مسنر را وقتی قبول دارند که {کار} اینها را تایید کند.
مابرای برودپیک سال اول که رفتیم مجوز شورای برون مرزی بگیریم بهما{مجوز} دادند. زیاد مخالفتی نکردند. البته در جلسات فنی خیلی ما را اذیتکردند. آدم های فنی شان عکسهای {مسیر جدید} برودپیک را نمی توانستندبخوانند. کسانی که {از فدراسیون} برودپیک را صعود کرده بودند نمی توانستندتشخیص بدهند که این عکسهایی که ما نشان می دهیم مال کجای برودپیک است. ولیبلاخره ما موفق شدیم مجوز شورای برون مرزی را بگیریم. رفتیم. همان تیم درجهدوی باشگاه آرش که می گویم حالا مربیان باشگاه آرش اینجا {در جلسه}نشستهاند و می توانند نظر قاطع تری ............... (قطع صدا به مدت پنج ثانیه)
(ابتدایصدا نامفهوم) ... یعنی کوه سختی نیست. تا وقتی که ما در این برنامه بودیمهر روز به ما تلفن می شد ، توصیه می شد. خطر نکنید. فلان نکنید. برگردید. بس است. کافی ست. چون دیدند که تیم دارد می رود بالا و واقعا هم برنامهریزی {تیم} طوری بود که باید می رفت بالا اگر با هوای بد مواجه نمی شد. ماخیلی آنجا هوای بد داشتیم. بعد که {تیم} برگشت تازه اینها فهمیدند که چیشده. از آنزمان مخالفت هایشان شروع شد.ما دقیقا بعد از برگشتمان در مجمععمومی باشگاه آرش برنامه {سال بعد} را به تصویب رساندیم و قرار شد اینبرنامه ادامه پیدا کند و مسیر {ایران بر روی قله برودپیک} تمام شود. (اینقسمت بخاطر نویز مفهوم نیست) ... ما در 8/3/89 یعنی یک سال و چند روز پیشرسما به فدراسیون کوهنوردی و هیئت تهران اعلام کردیم که ما می خواهیمبرنامه را ادامه دهیم. برنامه ریزی و تمرین کرده ایم و می خواهیم ادامهبدهیم. ضمنا اینکه احترامات {به فدراسیون} را هم رعایت کردیم . یعنی گفتیماگر نظری دارید ، توصیه ی فنی یی دارید به ما بگوید تا انجام بدهیم. گفتند {شرح} برنامه ی تمرینی تان را ارسال کنید. در هجده .. (نامفهموم) هشتاد و نه ما برنامه های تمرینی مان را فرستادیم. در 7/4/89 یعنی تقریبابیست روز بعد ، نامه نوشتند به باشگاه که بازگشت به نامه ی شماره فلان،اعلام دقیق وضعیت پزشکی و فنی اعضا تیم را در سال 88 خواستند. {همچین} اسامی نفرات حاضر در اردوها ، طرح و برنامه ریزی و کروکی مسیرمورد نظر. تمام اینها را دوباره ما برداشتیم و طی یک نامه ی دیگر درتاریخ 9/5/89 برایشان فرستادیم.
دوبارهباز فدراسیون کوهنوردی در 22/9/89 یعنی چهار ماه بعد ، دوباره عین نامه یقبلی را برای ما فرستادند. که آقا گزارش فنی برودپیک سال 88 رابدهید.{و} گزارش پزشکی برنامه برودپیک سال 88 تیمی که ما در گزارش های{قبلی} مان گفته بودیم که پزشک نداشتیم. اصلا وقتی {نظر} فدراسیون راداشتیم من بیایم نظر پزشکی بدهم راجع به تیم؟؟ .. خلاصه {درخواستارسال} گزارش اردوهای اجرا شده و منابع مالی شرکتی که می خواهید با اوقرارداد ببندید. دوباره ما اینها را برای بار دوم فرستادیم برای فدراسیون. گزارش فنی را فرستادیم. گزارش اردوها را فرستادیم. همه را فرستادیم. در یکجلسه که مربیان ...... (قطع صدا به مدت شش ثانیه)
.. فلان قله را اینجوری ، مگر اینجا شهر هرت است! نمی دانم باید از طریق هیئتتهران {برای فرستادن درخواست} اقدام کنید. چرا مستقیم به ما نامهنوشتید؟{اشاره به صحبت های رئیس فدراسیون}
ماهیچ چیز نگفتیم! دوباره برداشتیم نامه نوشتیم به هیئت {کوهنوردی} تهران. در تاریخ 25/1/90 . یعنی دیگر شده بود سال جدید. که آقای هیئت تهران! ما میخواهیم این برنامه را اجرا کنیم و شما هم نظرتان را بگویید و مراتب را بهفدراسیون اعلام کنید. ایشان {رئیس هیئت تهران} هم برداشتند و برنامه ی مارا با نظر مثبت فرستادند به فدراسیون . در همان تاریخ 25/1/90 .
درتاریخ 8/3/90 ، یعنی درست وقتی که بیست روز تا اعزام تیم مانده. و تیمباید 25 خرداد از مملکت خارج بشود. فدراسیون کوهنوردی نامه ای به ما نوشتهکه شما برای ما گزارش فنی نفرستاده اید. توی این {اشاره به نامه} نوشته. گزارش کامل پزشکی اعضای تیم را نفرستادید. {نام} شرکت طرف قرار داد رانفرستاده اید برای ما. شرکت طرف قرار داد چرا باید اینجوری باشد؟ {اشاره بهکسی درمیان حضار} من می گویم! من مسئولیت حرفهایم را قبول می کنم!
(ادامهصحبت) برای اینکه شرکت طرف قرار داد قله ی 4500 دلاری برودپیک را بهفدراسیون کوهنوردی مثلا می دهد 6000 دلار و بعد بیست درصد به آنها کمیسیونمی دهد. ولی آقای عقدایی {مسئول یک شرکت در ایران} برای مامیگیرد 4300 دلار این قله را . و آن چیزی را هم که سهم خودش {برای عقدقرارداد} است به ما تخفیف می دهد.
ببینیدمسائل کوهنوردی در این مملکت چه جوری دارد جا می افتد. یعنی من می توانمبروم قرار داد ببندم به شرطی که آقای عقدایی تویش نباشد! ببینید کاسه کوزهشان ، اختلافات شان با آقای عقدایی باید سر ما شکسته شود!
بعدیکی از ایرادات {دیگر} ی که به ما گرفته اند این است که شما نیامده اید"سکه" هایتان را بگیرید! در جشن قهرمانانی که سازمان تربیت بدنی برگزارکرده بود کسانی که هیمالیا رفته بودند {از فدراسیون} همه شان بودند. به ماولی اصلا خبر ندادند! هیچ اعتراضی هم ما البته نکردیم. من خودم شخصا اگر ازمن دعوت می کردند به آن جلسه نمی رفتم. من آرزوی عکس گرفتن با کسی راندارم.
بعد برداشتند آمدند ، بهرحال چند نفر از اعضای جوانتر اعتراض کرده بودند {بصورت غیر رسمی} توی محافل خصوصی مثل اینجا.
آنها{فدراسیونی ها} گفتند حالا اگر شما نبودید عیبی ندارد! ما ده تا "سکه" برای شما در نظر گرفته ایم! ما گفتیم ما که سکه نمی خواهیم! ما که نه ... (قطع صدا به مدت پنج ثانیه)
.. من گفتم چند تا سکه است؟ گفت: سی تا! .. گفتم مطمئنی سیصد تا نیست؟ .. سههزار تا نیست؟؟ .. چه جوری است که ده تا سکه {گفته ی فدراسیون} شده است سیتا؟! .. گفتند: هفته ای دو تا {سکه} شما باید بیایید بگیرید! من گفتم نه! چهلم آقای فرشاد خلیلی است {کوهنوردی که در حادثه بهمن جانش را از دست داد} این سکه ها را از طرف ما هدیه بدهید به خانواده ی آقای خلیلی. بچه اش هممریض است و احتیاج دارند. ما برای این سکه ها نرفتیم. باشگاه آرش نمی آیدخودش را حراج کند بخاطر سی تا سکه. خلاصه این نامه را فدراسیون کوهنوردی بهما داد. حالا من می خواهم دلایلش را بگویم. یکی یش کمیسیون حوادث است. بنده چهار سال در کمیسیون حوادث بودم. بیشتر از چهار سال. از وقتی که مرحوماوراز دچار حادثه شد ، دولت خیلی زور کرد روی این قضیه و یک کمیسیونیتشکیل داد مجلس که به این حادثه رسیدگی کند. آقای مهندس ادب از دوستان منکه نماینده ی کردستان بود در مجلس شورا. خودش هم آدم ورزشکاری بود و مرا میشناخت. مرا بعنوان نماینده ی مجلس معرفی کردند به این کمیسیون. بعنوانکارشناس از طرف مجلس که بروم به این کمیسیون و به قضیه ی "اوراز" رسیدگیکنیم. من در قضیه ی "اوراز" ... تمامش هم محرمانه است و گفتند جایی حقانتشارش را نداری ، گزارشم را دادم و در آن گزارش هم اشاره کردم کهفدراسیون کوهنوردی باید یک کمیسیون حوادث بگذارد {ایجاد کند} که اگر حادثهای چیش آمد بیخودی نیاییم سرپرست را دراز کنیم ، مربی را دراز کنیم ، یاتقصیر را بیندازیم گردن خلبان ، یعنی آن کسی که فوت کرده {تمثیلی از حوادثهوایی} .. یک جلسه ی فنی بگذاریم که اینها بررسی بشود. اگر گزارشی میدهیمیک گزارش کارشناسی و وجدانی باشد ، چون که قاضی {پرونده ی حادثه} بر مبنایگزارش شما دارد پرونده را رسیدگی می کند.
آقایآقاجانی {رئیس اسبق فدراسیون} این را قبول کرد. کمیسیون پزشکی {تشکیل شد} در این شش سالی که من آنجا بودم مصر بودم که مطالب کمیسیون باید منتشر شود. نباید اینها برود توی بایگانی فدراسیون. که هیچوقت این کار را نکردند. هرحادثه ای که اتفاق افتاد و مورد رسیدگی قرار گرفت اگر تیم دولتی بودلاپوشانی میشد از طرف تمام اعضای کمیسیون . بی رودربایستی بگویم! ولی من بهشخصه زیر هیچ صورت جلسه ای را امضا نکردم. زیر دو تا صورتجلسه را هم کهامضا کردم اینجور امضا کردم که من با این تصمیم مخالفم. ولی هر جا حادثه ایبرای {تیم های} کوهنوردی مستقل ، کوهنوردی خارج از فدراسیون بود ، اصلاقبل از اینکه تیم بخواهد ... ... (قطع صدا به مدت پنج ثانیه)
الانشما {اینجا} دارید گزارش می دهید. آقای ثابتیان می آید گزارش می دهد کهنمی دانم این کارها {در دنیا} انجام شده در سه ماه گذشته. ببینید جایکوهنوردی ایران کجاست؟ .. خیلی ساده از کار {مهدی} عمیدی گذشتند. صعوداورست و لوتسه با هم صعود فوق العاده مشکلی ست. صعود سختی ست. حتی از مسیرنرمالش. این کار کم تکرار شده. ولی شما ببینید که فدراسیون کوهنوردی با او{مهدی عمیدی} چگونه رفتار کرد. حتی اجازه ندادند یک مراسم استقبال از او درفررودگاه امام خمینی برگزار شود. ایشان را از دبی مستقیم فرستادند بهمشهد! ما در این موقعیت هستیم در این مملکت.
تیمباشگاه آرش برای دانشجویانش به این صورت مرخصی گرفته {اشاره به اجازه خروجمشمولین نظام وظیفه}. باید بروی پانزده میلیون تومان {ودیعه}بگذاری. حداکثر سی روز مرخصی داده می شود. اگر بعد از سی روز آن نفر برنگردد پولشبلوکه می شود توسط دولت. یعنی ما رفته ایم این کار را کرده ایم. حالا اینبرنامه دارد اجرا می شود ولی من به شما می گویم که حرکتهای نو پر از حادثهاست. هیمالیا در مسیر نرمالش هم حادثه دارد. نمونه اش همین آقای "شکاری" کهشما اینجا دیدید و شرحش را دادند. قرار نیست فقط ایتالیایی و آلمانی وفرانسوی {در هیمالیا} بمیرد! نه ایرانی هم می میرد! هر کس که خطا کند درهیمالیا می میرد!
ولیمن می خواهم به انجمن کوهنوردان این تذکر را بدهم که بیشتر روی مسئله یفرهنگی کوهنوردی باید کار شود. و حتی به صعود قلم هم این پیشنهاد را دادهام که واقعا فرهنگ درست کوهنوردی را اینجا جا بیندازیم. «
پی نوشت: واقعا فدراسیون خجالت نمی کشد؟ فدراسیون با طرح شکایت از بابازاده در تلاش است ثابت کند مغزهای کوچکی آن را مدیریت نمی کند و ما نیز نظاره گر این تلاش هستیم ... براستی که خجالت اور است پ.ن 1: لینک فایل فلش
عنوان این تیتر برای خیلی از افرادی که از نزدیک فعالیتهای فدراسیون راچند سالی است زیر نظر گرفته است با توجه
به رویه چند سال اخیر باشگاه دولتیفدراسیون کوهنوردی غیر منتظره و بعید نبود . اما به شخصه انتظار نداشتم این موضوع سال
1390 مطرح و رسانه ای شود . سال 1391 یقینا یکی از پر تنش ترین سالیان اخیر
کوهنوردی کشور خواهد بود . سالی است که برنامه های مهمی در کوهنوردی کشور در حال
وقوع است و نخستین تنش آن نیز سرکوب منتقدان از سوی باشگاه دولتی فدراسیون
کوهنوردی است .
بنا ندارم زیاد به این موضع در شرایط فعلی
بپردازم اما بخشی از نوشتار احسان بشیرگنجی در این خصوص را به عنوان آخرین
یاداشتهای سال و آغاز به سال پر تنش 1391 را جهت مطالعه ی دوستان باز نشر میکنم .
کیومرث بابازادهبرای کوهنوردان کشور چهره ی شناخته شده ای است. کارنامه ی درخور
توجه اودر
صعود های فنی در دهه های چهل و پنجاه شمسی ، از جمله: اولین صعود ها برروی دیواره ی بیستون 1346*اولین صعود ایرانیان از مسیر فرانسوی ها در دیواره علم کوه در سال
1348*گشایش اولین مسیر فنی بر روی دیواره لجور اراک
در همان سال و اولین صعود یخچال شمالی سبلان*گشایش دو مسیر مجزا
برای اولین بار بروی دیواره تزرجان در سال 1349*صعود قله مون بلان – سوزنی های گراند شارموژ– اگودومیدی – گراند
کاپوسین در شامونی فرانسه در سال 1352*صعودتا ارتفاع7550 متری قله تریج میر پاکستان
به صورت کپسوله در سال 1355 برایاولین بار و همچنین عضویت در تیم گشایش اولین مسیر یکپارچه
ی ایرانی برروی
دیواره علم کوه بین سالهای 60 تا 62 از جمله ی بیشمار برنامه هایی ستکه در طی پنجاه سال گذشته در کوهنوردی
ایران به انجام رسانده است.
او همچنین از بنیاد گذارن و موسسین برخی از سمن ها و تشکل های مستقل
کوهنوردی در ایران است که از آن جمله می توان به تاسیس«انجمن مرکزی کوهنوردان»در سال1351*تاسیس«شورای کوهنوردی
تهران»در سال 1357*عضویت در شورای اداره
ی فدراسیون کوهنوردی در اوایل انقلاب*سرپرست ستاد امداد و نجات در کوه های شمال تهران تا سال1360*سرپرست
کنگره کوهنوردان ایران در منطقه علم کوه 1360*شرکت در تشکیلانجمن کوه نوردان ایراندر 1378 و ریاست این انجمن طی سال های 1381 تا 1385 و نیابت کمیسیون
بررسی حوادث کوه نوردی در فدراسیون کوهنوردی اشاره کردادامه در وبلاگ برج سینا ....
وی به خاطربه ظاهر اظهار نظر در خصوص فدراسیون کوه نوردی مورد محاکمه قرار گرفته
است ومحمود شعاعی در
تکمیل پروژه ی سرکوب منتقدان فدراسیون بر سر این موضوعپافشاری نموده است.
ادامه در وبلاگ برج سینا ...
پی نوشت: من فدراسیون کوهنوردی فعلی را نه یک ارگان برای
ساماندهی کوهنوردی کشور و متولی دولتی این رشته در کشور می پندارم بلکه عنوان
بیشتر از یک باشگاه دولتی کوهنوردی را نمی توان برای این سیستم بیمار در نظر گرفت
. سیستمی بیمار که دریچه ی ذهنشان در همان اتاق مدیر و رئیس مختوم میشود و تنها
افرادی را در ذهنشان می بینند که برایشان سوت میزنند و یا سکوت میکنند ...