بگذارید به سیزده سال پیش برگردیم جایی که حزب عدالت و توسعه به حزب اول ترکیه بدل شد و احزاب حرکت ملی و دولت باغچلی را پشت سر گذاشت . حزب عدالت و توسعه با ایده های احمد داود اغلو در چند مسیر گام برداشت :
1- کاهش تنش با همسایگان و ایجاد روابط نزدیک و حسنه
2- ایجاد بستری توسعه گرایانه در بعد اقتصادی و گام برداری در مسیر رونق اقتصادی
3- پیوستن به اتحادیه اروپا و ایجاد رابطه نزدیک با قدرت های نوظهور جهان
4- کسب حمایت اقلیت های قومی و مذهبی و اغار پروسه ی صلح با کردها
حال اتفاقات را اینگونه نگاه کنیم
اپیزود اول :
ایجاد تنش با اسرائیل ، این یک موفقیت استراتژیک بود در جایی که ترکیه به خوبی قدرت ایران را در کشورهای عربی به واسطه ی تنش عمیقش با اسرائیل مشاهده میکرد چه چیزی بهتر از این؟ یک ترکیه ی سنی با برد بین المللی میتوانست جای ایران را در بازارهای پر رونق عربی بگیرد چیزی که ایران در ان چندان موفق نبود از این رو تنش با اسرائیل به کام دولت مردان ترک شیرین بود.
اپیزود دوم :
شاید بهتر است اینگونه بگوییم همه چیز از آن سد معبر لعنتی شروع شد ، تونس را می گویم دست فروشی که در تونس خود را به اتش کشید و اتشش را به جان خاورمیانه و در نهایتا کاخ های ریاست جمهوری کشورهای عربی انداخت . بهار عربی آنطور که حزب عدالت و توسعه می خواست پیش نرفت تنشها و قطب بندی های سیاسی آتش را به جان همسایه گان انداخت . ترکیه با سه همسایه ی کلیدی خود از جمله ایران ، سوریه و عراق دچار تنش های عمیقی شد . دولت مردان ترک در ذهن خود اینگونه تصور می کردند :
سرنوشت سوریه همچون مصر و یا در بدبینانه ترین حالت همچون لیبی خواهد شد ! برای همین منظور میل و علاقه ی خود را علنی کردند تا بتوانند در آینده ی سوریه دو هدف بزرگ را دنبال کنند نخست بازار پر رونق سوریه را به انحصار خود در اورند و در سوی دیگر کردستان سوریه را به واسطه ی نقش پر رنگ خود در آن کشور سرکوب کنند تا از پیامدهای احتمالی آن و سرایت ناسیونالیزم کردی به ترکیه جلوگیری کنند .
اما در این مسیر دو مشکل بزرگ وجود داشت :
مشکل اول:
ارتش آزاد سوریه که خود را فرزند خوانده ی قطر می دانست و جهادی های سوریه که کم کم به واسطه ی حمایت های عربستان قدرت گرفته بودند نقشی اساسی داشتند اما کم کم با عدم موفقیت های نظامی نقششان کمرنگ تر شد . عدم موفقیت مثلت عربستان ، ترکیه و قطر در سازماندهی گروه های معارض به چند دستگی و قطب بندی های متنوعی در صفوف این گروه ها منجر شد . ترکیه می خواست نقشی پر رنگ تر از دو دوست خود (قطر و عربستان) داشته باشد از این رو نخست به جبهه النصره نزدیک شد تا حکومت خودمختار کردستان سوریه را سرکوب کند و پس ازآشکار شدن اختلاف عمیق داعش با النصره و شخص ایمن الظواهری از فرصت پیش امده در فاصله گرفتن داعش و عربستان نهایت بهره را ببرد و برای استفاده ابزاری از آنها این جریان را به خدمت بگیرد . اما بازهمان همانطور که ترکها تصور میکردند معادلات ساده نبود
مشکل دوم :
شکست داعش در تسخیر کوبانی بود . به باور من کوبانی یک نقطه ی عطف در تاریخ کردهای سوریه بود آنها در این فاصله که به مقاومت دست زدند چشم جهانیان را به روی اقلیم شمال سوریه باز کردند و نقشی که جهانیان تا پیش از آن برای کردهای سوریه متصور شده بودند را دچار دگرگونی عمیقی نمایند . تا پیش از آن کردها در جهان به دو نوع تقسیم شده بودند (کردهای عراق که از جمله ی کردهای خوب بودند و کردهای سوریه که از آنها به واسطه ی افکار چپ گرایانه ی حزب پ ک ک کردهای بد لقب گرفته بودند ) از ان پس خواب کاخ نشینان دلمه باغچه آشفته شد . کردهای سوریه از دوربین های جهان به عنوان سفیران صلح و مقاومت نام برده شد و حمایت معنوی و نظامی غرب را از آنها به دنبال داشت .
اپیزود سوم :
سرنگونی جنگنده ی روسی بلای جان ازدوغان شد . روسها با حضور پر رنگ خود در سوریه نقش کردها را پر رنگ کردند و ترکمان های جهادی را سرکوب کردند . رویایی توسعه ی قلمرو در لاذقیه و شمال ادلب را برای ترکمان ها و ترک ها کمرنگ کرد و در سوی دیگر یک منطقه ی پرواز ممنوع غیر رسمی را بر اسمان کردستان سوریه برقرار کرد
اپیزود چهارم:
اردوغان تمام برنامه هایش را برای به قدرت رسیدن در چهارچوب تزهای داود اغلو می دید . اما پس از آنکه به ریاست جمهوری ترکیه رسید سعی کرد داود اغلو را برای رسیدن به خواسته اش که همان افزایش اختیارات ریاست جمهوری بود همسو کند که در این راه با چالش های بزرگی رو برو شد در این دو سال اخیر یاران پیش قراول حزب به واسطه ی عدم همسویی با اردوغان به غیر خودی و یا خائن تعبیر شدند و از قدرت کنار گذاشته شدند . از سوی دیگر نزدیک ترین و وفادار ترین چهره ی حزب که از ان به عنوان مطیع ترین نخست وزیر برای اردواغان نام میبرند چندان تمایل نداشت اختیارات ریاست جمهوری انچنان که اردوغان می خواست افزایش پیدا کند .
اختلاف های بلنت ارنج و اردوغان و پس از ان داود اغلو و رجب طیب اردوغان در مقطع بحرانی اشکار شد .
1- ترکیه در گیر جنگ داخلی با کردها شده است ، جنگی که در دو دهه ی گذشته بی سابقه بوده است
2- آنچنان که انتظارش را داشتند اروپایی ها را نتوانستند به دادن امتیازات مهم مجاب کنند و از بحران پناهجویان فقط هزینه هایش را به جان خریده اند
3- در سوریه روزبه روز دستاوردهایشان تضعیف می شود و بزرگترین چالش تاریخ ترکیه در کردستان سوریه رقم خورده است
4- صنعت گردشگری در ترکیه رو به نابودی است و اقتصاد رو به شکوفایی ترکیه سیر نزولی پر شتابی گرفته است و این کشور را با بحران اقتصادی روبرو کرده است
5- در صحنه ی بین المللی ترکیه به عنوان پیش قراول سرکوب مطبوعات و روزنامه نگاران شناخته شده است
6- اختلاف میان حزبی به اوج خود رسیده است و می تواند در نهایت به شکاف و انشعاب حزبی منجر شود و شاید همان اتفاقی که برای ارتباط اردوغان و فتح الله گولن افتاد برای معماران حزب عدالت و توسعه هم بیوفتد
7- رابطه ی ترکیه با آمریکا به واسطه ی ارتباط این کشور با کردهای سوریه به سردترین مقطع خود در طول تاریخ جمهوریت ترکیه رسیده است
پرده اخر :


ترکیه ی نیمه دموکرات سالهای نچندان دور اکنون به کشوری سرکوب گر و حامی تروریسم ، با اقتصادی بحرانی و روابط پرتنش با اتحادیه اروپا است و از سوی دیگر درگیر جنگی فرسایشی و مزمن در داخل کشورش است با این حال با چهار کشور ارمنستان ، ایران ، عراق و سوریه دچار اختلافات و گاها درگیری های لفظی شدیدی است .
حال اگر به تزهای حزب عدالت توسعه نگاهی دوباره بیاندازیم به روشنی خواهیم دید سیاستمدران ترک در مسیری گام برداشته اند که اگر به نابودی حزبشان منجر نشود دست کم اهدافشان اکنون به طنزی جالب و خواندنی بدل شده است :
1- کاهش تنش با همسایگان و ایجاد روابط نزدیک و حسنه
2- ایجاد بستری توسعه گرایانه در بعد اقتصادی و گام برداری در مسیر رونق اقتصادی
3- پیوستن به اتحادیه اروپا و ایجاد رابطه نزدیک با قدرت های نوظهور جهان
4- کسب حمایت اقلیت های قومی و مذهبی و اغار پروسه ی صلح با کردها