دوست عزیزمان جناب آقای اسدالله نصیری در متنی نسبتا طولانی نقدی نوشته اند در خصوص آنچه در این وبلاگ در خصوص ماکالو نگاشته شده است و دیدگاه شخصی خود را در این خصوص بیان نموده اند . ضمن احترام به نظر این مخاطب عزیز مطلب ایشان را که به صورت تمام و کمال  مردود و غیر قابل دفاع می پندارم اما جهت استحضار خوانندگان عینا منتشر می نمایم . 


عزیز ارجمندبا سلام و احترام

ضن تشکر از ریزبینی و موشکافی شما پیشاپیش از اینکه اسباب مزاحمت ایجاد نموده ام عذرخواهی می نمایم.

درمورد مواردی که عنوان فرمودید نکاتی به عنوان مقدمه ارائه می شود:

اگر به کلمات و لغات ،جملات و افعالی که  در کتاب ماکالو هیولای سیاه بکار رفته است دقت لازم را مبذول فرمایید متوجه می شوید که از زبان نویسنده هیچ اشاره ای به فتح  قله نشده است بلکه رویدادهای آن لحظات را همانگونه که اتفاق افتاده با قلم به تصویر کشیده است. لازم به ذکر است مواردی که با رنگ قرمز ثبت شده نظرات بنده حقیر می باشد.

به این بندها دقت فرمایید:

آقاي افلاکی دایماً به رضا تذکر میدهد تا مسیر را اشتباه نرود. وي نیز به دنبال جاي پاي

نیوزیلندیها و نفرات تیم شیلی به خط الرأس نزدیک میشود. باد شدید همه را غافلگیر کرده است. ..(شرایط جوی نامناسب ) محمد، رضا را به حرکت سریعتر ترغیب نمود. پشت سر رضا آقاي افلاکی، محمد و حسن قرار دارند. اکبر و داود نیز به همراه جلال پیش از شرپاها خود را به خط الرأس رساندند. در سمت چپ و رو به شرق نقابی عریض ..... در سمت راست نیز صخره ها و سنگهاي سرخ .... (با توجه به شرایط جوی نامناسب و قرار گرفتن در شرایطی چون نقاب امکان بروز خطر وجود داشته است) در روبرو برجی کوچک در انتظار افراد است. بچه ها به سمت برج میروند درست در جاي پاي تیم روز قبل، رشته طنابی نازك از نوك برج به پایین آمده،(با استناد این مورد می توان گفت که زیر برج رسیده بودند) آقاي افلاکی کمی نگران است، مبادا در گامهاي آخرحادثه اي رخ دهد( به نگرانی های مکرر آقای افلاکی بعنوان کمک سرپرست تیم دقت شود). ظاهرا وي رضا را نمی بیندولی محمد با نشان دادن او آقاي افلاکی را آرام میکند. در نهایت کوه سیاه و سخت با بوسه اي گرم، نرم میشود.(از هیچ کلمه ی این گزاره مفهوم صعود نهایی استنباط نمی شود و صرفا می تواند احساس نزدیکی به قله را با بیان ادبی به تصویر کشیده باشد) همه در کنار برج حلقه زده اند (نگفته است که روی قله بلکه کنار برج ثبت شده است )و باد، فریاد(زنده باد ایران) را با خود به اطراف مخروط قله میبرد. ( این جمله خود مبین این است که مخروط قله بالاتر از محلی قرارداشته است که افراد آن جا بوده اند)همه به دور یکدیگر حلقه زده اند در حالیکه دستان یخ زده خود را در دست یکدیگر قرار میدهند. حسن دوربین فیلمبرداري را در میآورد ولی دوربین یخ زده و او با عصبانیت آن را به داخل کوله پشتی خود میاندازد. (این مورد در برخی گزارش ها دیده شده است و مسئله ی غیر معمولی نیست و قطعا در صعود های زمستانی در کوه های ایران نیز مشاهده شده است که با توجه به شواهد ارائه شده در فرایند اجرای برنامه ٰدوربین همراه این افراد با توجه به وضعیت مالی گروه دوربین قوی نبوده است )خوشبختانه دوربین کوچک داود مشغول تصویربرداري است. (پس علی رغم به مشکل خوردن دوربین یکی از افراد دوربین دیگری وجود داشته و کار می کرده است )و لحظاتی بعد از پشت بیسیم آقاي افلاکی با صدایی لرزان فریاد میزند(علی حیدر کرار) ما بر فراز قله ماکالو هستیم.(در این مورد دقیقا اتفاقی که رخ داده است به صراحت و صداقت بیان شده است و این گزاره نقل قولی است که از زبان آقای افلاکی بیان می شود نه از زبان نویسنده کتاب)

و اما نکات مهم تر و موارد اصلی:

دوست عزیز و دوستان عزیز

کاش من هم یک کوهنورد بودم و موارد اعلام شده از سوی شما را بهتر درک می کردم .اگر چه علاقه ای به طبیعت دارم و این ذوق مرا به دامان طبیعت فرا می خواند اما تا جایی که با برخی کوه پیمایان و کوهنوردان مراوده داشته ام در گزارشها و خاطرات این عزیزان موارد مشابه ای ذکر شده است که تا نزدکی قله رفته اند و بنا به شرایط موجود روی قله که در این کتاب نیز بیان شده است( شرایط نامناسب جوی ،وجود نقاب) با توجه به شرایط جوی نامناسب کار عاقلانه این است که افراد دچار بیماری تب قله نشوند و با احترام به نظر سرپرست و کمک سرپرست گروه مطیع ایشان باشند که در این کتاب نیز تبعیت از سرپرست و کمک سرپرست برنامه قابل تقدیر است .

سوالی که مطرح می شود این است:

1-  1- اگر این گروه سی و پنچ متر باقی مانده را نیز صعود می کردند و به قول شما صعود کامل می شد اما به هر دلیلی حادثه ای رخ می داد اکنون در مقام قضاوت چگونه باید سرپرستی گروه و نیز افراد گروه را مورد ارزیابی قرار می دادیم؟

2-  2- با توجه به مواردی که از کتاب مورد نظر(ماکالو هیولای سیاه) استخراج شد نویسنده در هیچ قسمت اشاره به صعود قله نداشته است و تنها نقل قول یکی از افراد گروه را ثبت کرده است،اینک سوال این است که اگر من و شما در آن شرایط قرار داشتیم و از سی و پنج متری یک قله ی بالای هشت هزار متری بازمی گشتیم ادعای صعودمان تا قله ی فرعی آن قله را خدشه دار می کردند چه واکنشی نشان می دادیم؟

 اگر زحمات چند ماهه تا ارتفاع8463 نادیده گرفته می شد و نیمه ی دیگر آن که 35 متر فاصله مورد نقد ناجوانمردانه قرار می گرفت چه حسی به من و شما دست می داد؟

با توجه به شواهد موجود در این که سال 80 این قله بصورت کامل صعود نشده است جای تردید نیست تا جایی که یکی  از افراد گروه گفته است من هیچگاه به قله اصلی نرسیدم وطبعا این فرد در گروه نیز نسبت به بقیه گروه جلوتر بوده است،اما آیا بهتر نیست من و شما که از دور دستی به آتش داریم ضمن پاسداری از کار بزرگ این گروه تا همان ارتفاع 8463 متر(قله فرعی) به همان اندازه نگاهبان این میراث باشیم و مشوق دیگران برای ادامه باقی مانده تا قله ( 35متر) که خوشبختانه این مهم نیز به وقوع پیوست و آقای قیچی ساز با استفاده از تجربه ی همنوردان قدیمی خود، مفتخر به صعود ماکالو شد.

ناگفته نماند این ایراد برای مسئولین وقت همچنان وارد است که ضمن تقدیرو تشکر از اعضای محترم گروه و دست اندرکاران این برنامه، باید با بررسی شواهد و گفته ها و گزارش گروه و تطبیق آن با شواهد وگزارش های معتبر ، نسبت به برنامه نظر کارشناسی خود را اعلام           می داشتند، هر چند شاید این نظر مطابق میل برخی از اعضای گروه یا مسئولین وقت نبوده باشد ، اما این مهم مغفول مانده است.جای بسی خوشبختی است که یکی از اعضای حاضر در  آن برنامه پس از گذشت چندین سال نسبت به شبهات وارده پاسخ منطقی داده است و جای بسی تاسف است که ما به جای تقدیر از انصاف و شجاعت ایشان دست به تخریب می بریم و قانون همه یا هیچ را نسبت به دست اندرکاران آن برنامه بکار می بریم.

کاش یک کوهنورد بودم و تخصصی تر مسائل موجود را موشکافی می کردم .برایم تعجب آور است که در عالم کوه نوردی بویژه در فضای مجازی افرادی هستند که هنوز آب برف نخورده اند!و شاید دیواره ای را تا انتها پا به رکاب نشده اند!و شاید مثل من هنوز دریاچه سبلان را قله می پندارند این چنین به جای نقد منصفانه که جای تقدیر دارد بی محابا به افراد صاحب سبک و با تجربه می تازند.

امید است رنگ و بوی صداقت و احترام به بزرگان رشته های ورزشی در جامعه ی مابیش از پیش  متبلور شود ونیز بزرگان  و پیشکسوتان ما  با شجاعت و صداقت همیشگی و صعه ی صدر پاسخگوی نقادان منصف باشند.

آب دریا را اگر نتوان کشید                                       هم به قدر تشنگی باید چشید

اسدا... نصیری