بحث های این چند روز در خصوص
صعود یا عدم صعود آناپورنا برای من از حیث جامعه شناختی بسیار جالب بود . و شاید
برای بسیاری این سوال مطرح باشد که آیا واقعا آناپورنا از نظر کوهنوردان بزرگ دنیا
که این مسیر ار طی نموده اند این صعود جایی برای پذیرش دارد یا خیر؟!
آناپورنا بهانه ای بود برای
واکاوی واقعیت های فکر مدیران کوهنوردی کشور که در دو موقعیت تقریبا هم تراز چگونه
مواضع متفاوتی می گیرند و این صرفا به دلیل جبهه بندی هایی است که بنیان گذارش
فدراسیون کوهنوردی است .
در خصوص صعود آناپورنا کوهنوردانی
همچو راینهلود مسنر با اذعان به اینکه محلی که آقای قیچی ساز در آن ایستاده قله ی
کله قندی آناپورنا نیست اما آن را به عنوان صعود آناپورنا پذیرفتنی می داند .
همانطور که صعود قله هایی
همچون نانگاپاربات دماوندی ها از نظر این کوهنوردان بدون شک و شبهه ای پذیرفتنی
است گو اینکه عظیم صدها متر با قله فاصله دارد و نانگا دهها متر ! و یا قله هایی
همچون برج سنگی قله ی مانسلو که آن ده متر را بسیاری به دلایل مختلف صعود نمی کنند
. ( شرایط آب و هوایی و ... )
حال اگر نگاهی بیاندازیم به
ساختار جامعه شناختی مخاطبان به نتایج جالب توجهی می رسیم . در سه سال گذشته و
زمانی که از عظیم قیچی ساز به عنوان ابزاری استفاده کردند که صعود های مستقل
کوهنوردان را زیر سوال ببرند این جامعه سکوت کرد و هیچ عکس العملی را از خود نشان
نداد که چرا با سیاه بازی مسئلین فدراسیون و مقایسه ی مضحک دو عکس یکی با در ست
گرفتن نبشی و دیگری با فاصله قصد دارند موجودیت ضعیف خود را در عرصه های بین
المللی از این طریق برای کوهنوردان داخلی به نمایش بگذارند . نمایشی بسیار مضحک که
فقط نشان از بیمار بودن ساختار فکری این عده بود که از قضا در راس مدیریتی
بالاترین مرجع کوهنوردی کشور نیز بودند .
مادامی که کوهنوردان بزرگ دنیا
این صعود را می پذیرند ما نیز کاسه ی داغ تر از آش نیستیم اما هدف از بیان این
آناپورنا عنوان کردن این واقعیت بود که جامعه ی ما جامعه ای با فکر سالم نیست !
این جامعه در مواجهه با افرادی که تریبون خاصی ندارند به شیوه ای بی رحمانه بر
آنان می تازند و در قبال هم کیشانشان آنچنان به دنبال روزنه ای می گردند که تحلیل
آن کاری بسیار پیچیده و سخت می نماید .
ما آناپورنای ایرانی را همچون
برخی بزرگان کوهنوردی جهان می پذیریم اما می دانیم که آناپورنا را از ما ایرانی ها
پذیرفته اند . همچنان که مانسلو و
نانگاپاربات را می پذیرند .
آن زمان که از عظیم به عنوان
نردبانی برای له کردن عده ای استفاده می شد هیچ کس مشکلی نداشت اما به محض اینکه
ورق برگردد و این دو تغییر مقام دهند همه چیز بر آشفته می شود و به دنبال سوپاپ
اطمینانی می گردند تا اندکی از زیر فشار افکار عمومی خلاص شوند .
هیچگاه ندیدم این جامعه بدون
حب و بغض در خصوص وقایع کوهنوردی کشور بنویسد بلکه همواره منافع شخصی و صنفی
اولویت داشته بر تمام امور ... فرافکنی ، انحراف از موضوع ، سعی در نادیده گرفته
شدن بحث ، ناسزا و ... همه نشان از ضعف ساختاری جامعه شناختی ماست .
که اگر اینگونه نمی بود با
آرامش خاطر همه بدون تاختن و ناسزا گویی که از ضعف منطق نشئت می گیرد به بررسی و
واکاوی موضع می پرداختند و نتایج بررسیشان را در کمال خونسردی عنوان می نمودند اما
می بینیم که چنین چیزی نمی تواند در این ساختار بگنجد . چراکه ما دارای ضعف های
فراوانی هستیم و بزرگترین ضعف ما در عرصه ی بین المللی است .
اگر بخواهیم به فعالیتهای
آقایان رئیس فدراسیون نگاهی بیاندازیم از زمان صادق آقاجانی که با دوز و کلک سعی
در موفق جلوه دادن صعود هایشان داشتند تا به امروز چه تفاوتی در کوهنوردی کشور روی
داده است؟
آیا قدمی به جلو برداشته شده
است؟ همان برنامه ها با همان هیاهو و با همان ساختار فکری ...
هیچ حرفی برای گفتن در سطح بین
المللی نداریم و تک صعود ها از مسیر نرمال را هم به مثابه ی افتخاری بزرگ برای
جامعه می دانیم و همین باور به افتخار کاذب در افکار این مغزهای مدیریتی ، آنان را
به سمت و سوی هر گونه ترور سوق می دهد ...
آنهم ترور صعود های نرمال و
پیش پا افتاده از منظر بین المللی . می بینید؟ کار کوهنوردی کشور به کجا رسیده که
دو کوهنوردی سطح پایین در جهان به جان هم می افتند تا شاید جامعه متوجه نشود که
این برنامه ها هردو از منظر جهانی کم اهمیت است اما برای ما که در سطوح ابتدایی
این مسیر هستیم چگونه دارای ارزش می شود ؟
هر گاه به ابزار قرار گرفتن
عظیم قیچی ساز برای انجام این عمل در نانگا که تحت هر شرایط : برو و نبشی را حتما
لمس کن ! فکر میکنم بیش از پیش به این یقین می رسم که همچو سخن یکی از دوستان
مان ، براستی که مغزهای کوچکی فدراسیون را مدیریت می کنند !
پی نوشت : برای آقای عظیم قیچی
ساز آرزوی موفقیت در مانسلو دارم و امیدوارم این مباحث باعث نشود ایشان به سمتی
برود که دست به صعود به هر قیمتی بزند . و در کمال آرامش و خونسردی به کوهنوردی
بپردازد تا حداقل در روی کاغذ نام ایران نیز در بین باشگاه 8000 متری ها قرار
بگیرد شاید روزی از آن پس کوهنوردان مسیر نوینی در پیش بگیرند .