برایت خواهم اورد لباس حریر؛ تو را به خدا با پیران و سالخوردگان عهد وفا مبند ، قصه یک عشق نافرجام است . عشق نافرجامی که بخشی از فرهنگ موسیقی و ادبیات کردستان است . ترانه ای نوستالوژیک و قدیمی از استاد مظهر خالقی ، داستان پسر عاشق پیشه ای که با شکسته شدن پیمانش توسط دلبرش صورت گرفته است و اکنون نظاره گر رقص و پایکوبی عروسی یارش است یاری که عهد با شخص دیگری بسته است .
در این ترانه نگاه ریزی به فرهنگ سالهای پیش روستاهای کردستان داشته است سالهایی که زندگی کردستان عمدتا مبتنی بر زندگی روستایی بود با فرهنگی خاص و زیبا !
از جشنها تا عشقهای ساده و دوست داشتنی ، عشقی که با تهیه لباس حریر، لبخند را بر لبان معشوق می اورد و با این حریر زندگی و لبخند شکل میگرفت !
روایت یک زندگی ساده و بی الایش و در پس ان یک عشق ساده که همراه با بی وفایی با غمی در کالبدش یکی از تاریخی ترین نواهای موسیقی کردستان را رقم زده است .
التماس پسر به دختر که با پیران عهد مبند در این روزهای شادیت که برایت حریر می اورم حتی اگر در اینجا نباشد حتی در ان سر دنیا هم که باشد ...
ترانه سرایی بینظیرش که شنونده و یا خواننده با خود همراه میکند تا اصلی ترین موضوع را در جملات آخر شعر بیان کند و خاتمه ای باشد بر کنجکاوی شنونده که چه چیز خواهد اورد؟ لباس حریر و دلخوشی های کوچک ان زمان دلخوشی هایی که با همان حریر شکل میبندد و گاهی رسیدن است و گاهی نرسیدن ... قصه ای از هزاران قصیه دلدادگی و دلباختگی در سالهای دور سرزمین پدریم ! ترانه ای که روزها و شبهای فراوانی با ان در کوههای این سرزمین ارامش گرفته ام ، سرشوق امده ام و با دیدن همان عروسی ها و ایستادن دختران و پسران روستا بر پشت بامها لحظه ای باز میگردم به این ترانه و ان شبها و روزها ...
کاش می توانستم بنویسم از تصویر های ریز این ترانه که سالها فرهنگ این دیار را به تصویر خواهد کشید ای کاش می شود به نگارش در اورد تمام ان احساسها را ، ان اشارتها و ان عهد بستن ها ، ان به چشمه سار رفتن ها و ان دلخوشی های کوچک ! زندگی چقدر ساده بود چقدر زیبا و چقدر دوست داشتنی ...

زیباست ! استاد خالقی برای ا ترانه های بی نظیرت سپاسگذارم
ئه ری ده وله زورنایه ئامان چه پله ریزانه / نوای دهل و شادی و سرور می اید
ئه ری به زمی شادیه و ئامان چوپی کیشانه / بزم شادی و رقص و پایکوبی است
بوی دینم بوی دینم بوی دینم له بوکانی / برایش خواهم اورد ، از شهر بوکان برایش می آورم
ئه گه ر لیره گیر نه یی ده چمه ئه و په ر دونیایی/ اگر اینجا هم نباشد ان سر دنیا هم که باشد خواهم اورد
ئه ری به رگی ره نگاره نگ ئامان کیژی سه ربانان / جامه ها ی رنگین دختران پشت بام
ئه ری ده کیشی نیگای ئامان لاوی کولانان / نگاه پسران جوان را به سوی خود کشیده است
بوی دینم بوی دینم بوی دینم له بوکانی
ئه ر لیره گیر نه که وی ده چمه ئه و په ر دونیایی
ئه ری ده نگی زه ماوه ن ئامان ئه توم دیته گوی / صدای عروسیت به گوش میرسد
ئه ری کوانی په یمانت ئامان کوانی وای له کوی؟ / کجاست آن پیمانت ؟ اکنون کجایی؟
بوی دینم بوی دینم بوی دینم له بوکانی
ئه ر لیره گیر نه که وی ده چمه ئه و په ر دونیایی
ئه ری کوانی مه یلله که ی ئامان جاری جارانت / کجاست اشتیاق روزهای پیشینت
ئه ری کوانی هاتو چو و ئامان ئیشاره کانت؟ / کجاست امد و شدهایت کجاست اشاره هایت؟
بوی دینم بوی دینم بوی دینم له بوکانی
ئه ر لیره گیر نه که وی ده چمه ئه و په ر دونیایی
ئه ری قه ولی ئه م روژه ی ئامان سه ما و شادییه/ عهد امروزمان شادی و سرور بود
ئه ری به منت دابوو بوچی له بیرت نیه؟ / که با هم بسته بودیم چرا فراموش کرده ای؟
بوی دینم بوی دینم بوی دینم کراسی حریر / لباس حریر را هرجا که باشد برایت خواهم اورد
توخوا مه ردوو مه ردانه ده ست به رده له کابرای پیر / تورا به خدا عهد با پیران مبند
عکس: مسعود شریفی -روستای میک سقز
برای دیدن دیگر ترانه های استاد خالقی به این قسمت مراجعه فرمایید