موسیقی : نفرین بر مستی

‹‹ تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق

هردم از نو غمی آید به مبارکبادت ››

 رفتم تا شویم دست از رسوایی

نفرین بر مستی ، داد از شیدایی

رفتم که رها شوم از عشق تو و فتنه تو

داد از دل من که بود در دست غمت به گرو

از تو گذشتم وَِه که این عمر گران با غم گذرد

ای دل غافل شکوه مکن ، شکوه مکن این هم گذرد

زموج غم شویم دامان که بگذرم از این طوفان

حکایت سوز و سازم خدا کند یابد پایان


ترانه ای زیبا از استاد اواز گیلان ناصر مسعودی

باران

وای ، باران ؛

باران؛

شیشه ی پنجره را باران شست .

از دل من اما ،

-         چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟

آسمان سربی رنگ

من درون ِ قفس ِ سرد ِ اتاقم دلتنگ

می پرد مرغ نگاهم تا دور،

وای ، باران

باران ؛

پر مرغان نگاهم را شست...

ashayere ghandil

عکس: کوهستان قندیل ( عکس از زنده یاد مقبل هنرپژوه )

شعر : حمید مصدق

 

سایت پرواز پاراگلایدر سقز

یکی از بخشهایی که در چند ماه آینده در مجوعه ی توریستی ورزشی سقز احداث خواهد شد ، سایت پرواز پاراگلایدر است . این سایت در 35 کیلومتری شهرستان سقز واقع است و در ارتفاعات گردنه خان قرار گرفته است ، از ویژگی های بارز این سایت می توان به موارد زیر اشاره کرد :

1-  زاویه ی مناسب جهت پرواز

  •   زاویه یک سایت پرواز می بایست در خلاف جهت وزش بادهای غالب باشد . جهت باد در این منطقه از سمت غرب به شرق است و محل استارت پرواز نیز دقیقا با زوایه ای مناسب ( جنوب غربی ) قرار دارد

 2- شیب مناسب

  • محل استارت دارای شیب متنوع است و می توان از این مجموعه جهت کلاسهای اموزشی استفاده نمود و همچنین می توان از ان جهت پرواز مسافت نیز بهره برد .

3- محل فرود

  • محل فرود سایت منطقه ای هموار و مسطح است که یک فرود ایمن رو تضمین خواهد کرد .

 4- دسترسی به سایت

  •  محل پرواز  و همچنین فرود از امکانات جاده بهره میبرد و به راحتی می توان به استارت و فرودگاه این پیست رفت

5- جاذبه های گردشگری

  •  این پیست در کنار مجموعه ای توریستی برپا خواهد شد که علاوه بر امکانات اقامتی و تفریحی از نمای بسیار زیبایی برخورد دار است . جنگل و دریاچه و همچنین اب و هوایی معتدل و در فصول گرما هوای خنک را می توان از ویژگی های منحصر به فرد این سایت شمرد.

پینوشت : برای دیدن عکس در سایز بزرگتر آن را ذخیره نمایید

عکس نخست : سایت پرواز سقز اواخر تابستان ۱۳۹۰- عکس از محل پرواز گرفته شده است

تبریک و هزاران شاد باش به هیئت کردستان و فدراسیون کوهنوردی

پس از درج خبر مربوط به صعود آسیایی دماوند هیئت کوهنوردی کردستان در سال گذشته ، اکنون برگ زرینی دیگر به افتخارات کوهنوردی دولتی کردستان افزوده شد .

 هفته نامه ی سیروان :

صعود كوهنورد سنندجی به پناهگاه اصلی دماوند

عباس محمدی كوهنورد سنندجی به پنگاه اصلی قله دماوند صعود كرد. در این برنامه كه به مناسبت هفته دفاع مقدس برگزار شد سه روز به طول انجامید

بدون شک نقش فدراسیون کوهنوردی در حمایت همه جانبه از هیئت کوهنوردی کردستان و کسب این افتخارات زرین را نباید  نادیده گرفت . جای خود دارد صمیمانه این افتخار ملی را به هیئت کوهنوردی کردستان و فدراسیون کوهنوردی  به خاطر حمایت عمیق خود از این هیئت تبریک گفت

 

پی نوشت : بنده به نمایندگی از طرف جامعه ی کوهنوردی کردستان این تلاش ارزنده سه روزه را برای دست یابی به پناهگاه اصلی دماوند و مسجد صاحب الزمان ( گوسفند سرا ) را به این ارگانها و همچنین جامعه کوهنوردی کشور صمیمانه تبریک میگویم .

وبسایت هفته نامه سیروان

یادی از مقبل و نگاهی به اتاق تنهایی هایش

امروز صبح عباس ولی زاده دوچرخه سواری سقزی که در حال گذر از 84 شهر کشور برای پاسداشت یاد و خاطره کوهنورد جاودان کشور زنده یاد محمد اوراز این مسافت رو رکاب میزنه باهام تماس گرفت و ازم خواست در دیدار با خانواده ی مقبل هنرپژوه همراهیش کنم که بنا به دلایلی برنامه ی رفتن به منزل مقبل رو کنسل کردم . ساعت حدود 3 بعداظهر بود دوربین رو برای کاوان بردم تا از این دیدار عکسهایی بگیره که با اصرار کاک محمود عباسی و کاوان محمدزاده و همچنین استاد منصور درویشیان ناچار شدم

 برنامه ی بعداظهرم رو تغییر بدم و اونها رو همراهی کنم .

به بوکان رفتیم و عباس رو بعد از یک هفته که در همایش کوهنوردان کردستان ملاقاتش کردم دیدم و به همراه همنوردان به خونه ی زنده یاد مقبل هنرپژوه رفتیم .

مادر دوست داشتنی مقبل با سیمای خندان به پیشواز امد و پس از آن خواهر مقبل نیز استقبال گرمی از دوستان به عمل اورد . بلا فاصله به اتاق شخصی مقبل رفتم و قاب خاطراتش را به نظاره نشستم .

اتاقش پر بود از عکسها و یادگاری های پاکستان و نپال !

بیش از همه کروکی مسیر صعود و سقوط گاشربروم یک نظرم رو به خودش جلب کرد . و عکسهایش که از کودکی تا عمده ی صعودهایش روی دیوار نقش بسته بود . سنگهایی که به یادگار از هیمالیا به خانه اورده بود تا تبریخ معروف کوهنورد کره ای در صعود به لوتسه ...

همه و همه زیبا بود از راهروی باریک اتاقش که با عکسهای زیبایش به سان نمایشگاهی بی نظیر تزئین شده بود تا تصویر زیبای فتح لوتسه در 18 سالگیش ...لوازم فنی مقبل در زیرزمین بود که به اتفاق خواهرش به آنجا رفتیم تا نگاهی به لوازمش بیاندازیم لوازمی که اکنون نمایشگاهی است پر از خاطرات تلخ و شیرین ...عکسی به دیوار بود که می گفت اری مقبل پرواز کرده است و اکنون این خانه صدای مقبل رو فقط از طریق رسانه های تصویری خارجی و فیلمهایش خواهد شنید . بار دیگر به کوه برده زرد رفتیم تا مقبره ی مقبل را برای تجدید خاطره و پاسداشت فعالیتهایش لمس کنیم .

مقبل روحت شاد و یادت گرامی

گزارش تصویری را در این قسمت ملاحضه بفرمایید .

موسیقی : کراسه که ت

ترانه ای فلکلور که در ژرفنای سنتهای کردستان برگ به برگش اسنادی است از تاریخ فرهنگی این دیار! فرهنگی که پر است از وصال و فراق و قهر و عشق و دوستی و ناز و نیاز !
هان ای لباس ابریشم هر روز دو بار از من روی میگردانی و این قهر پیشه ات شده لحظه ای بیا و خود را نمایان کن تا من روزی دوصد بار فدایت شوم ... بخشی است از آواهای سرزمین پدریم

 

کراس کوده ری ئا وریشم با به س ئاخت بو هه لکیشم

کچی به خودا سویندت ئه ده م ساتی وه ره لات دانیشم

وه ره وه ره له به رانبه رم ساتی دانیشه

روژی دو جار بوچ ئه توری کردوته به پیشه

 

کراسه که ت چیتی موره توزی هه لیکه زور شوره

دل هه ر دلیکه دامه تو ، تو خوا چاو جوان دل مه گوره

وه ره وه ره به ر په نجه ری گیلگیله داری

خوم ئه بم به میوانت ناسک و نازداری

 

کراسه که ت که تانچینه موباره کت بی شیرینه

له سه ر چی له من توراوی ره حمت بی به سیه ئه م قینه

وه ره ، وه ره تو خوا وه ره ئه ی شوخی دلدار

من فیدای بالای به رزتم روژی دو سه د جار

rosataye mik


پی نوشت: نخستین بار به گمانم این ترانه رو استاد علی مردان خوندن و کامکارها و تنی چند از اساتید اواز کردستان ان را بازخوانی و بازسازی نموده اند . این ترانه با صدای بیژن کامکار تقدیم به علاقه مندان

عکس: مسعود شریفی -روستای میک

بهبود وضعیت حفاظت محیط زیست در سال 90

امسال با گذر از جاده های خاکی کوهستانی مناطق مرتفع سقز مناظر جالب توجهی نظرم و به خودش جلب کرد . اگرچه از ان طراوت و سرسبزی بهار کاسته شده بود اما مراتع از زبانه های ویران کننده آتش در امان مانده بودند . هنوز کابوس سال 89 فراموشم نشده است کابوسی که همچو ان علفهای خشک که دود میشد و ان جانداران مظلوم که در پی آشیانه ای که از زبانه های خانمان سوز آتش در امان باشد از درون ویرانمان میکرد . یاد کردن از ان نیز برایم سخت است .

سال گذشته بیش از 2000 هکتار از مراتع سقز طعمه ی آتش شد از دلایل این امر نا آشنایی روستائیان به عواقب این عمل بود . کشاورزان جهت از بین بردن سن های مزارعشان اقدام به اتش زدن سهل انگارانه ی مزارعشان می نمودند که زبانه های آتش صدها هکتار از مراتع را نیز با خود به کام نیستی میکشاند .

نه کسی پاسخگو بود و نه  گوش کسی بدهکار ! انگار می بایسست همه این تجربه ی محکوم به شکست را مرتکب میشدند تا بدانند راهکاری مناسب جهت مبارزه با افت سن را در پیش نگرفته اند .

پس از آتش گرفتن دست کم 60 درصد مزارع گندم سقز که دلیل عمده ی آن از دید کشاورزان ، از بین بردن سنها و همچنین عدم جمع اوری کاه و کلش زمین بود که عملا در سال جاری مشاهده شد بر خلاف سالهای گذشته که سنها در مناطق مرتفع بودند به دلیل اتش سوزی به مناطق پست تر امده بودند و کشاورزان ناچار شدند چنیدین بار در بهار و قبل از برداشت محصول مزارع را سمپاشی نمایند و عملا بدانند آتش زدن نمی تواند سنها را از بین ببرد . تجربه ی تلخی بود اما خوشحالم که امسال این تجربه ی تلخ کارساز بود و جز در یک مورد که مربوط به کوهستان ملا محمد بود که انهم با توجه به عدم وجود مزارع در ان منطقه می توان آن را اتفاقی در نظر گرفت  شاهد اتش سوزی در مراتع سقز نبوده ایم.

ای کاش کمی مسئولانه تر برخورد مینمودند و ای کاش نیازی نبود که هر امر بدیهی را اینگونه تلخ تجربه کنیم کما اینکه در حوزه های دیگر زندگی نیز در ایران چنین فرهنگی حاکم است . انگار همه چیز باید تجربه شود تا از ان درس گرفت ...

به گمانم مادامی که مباحث زیست محیطی برای مردمان مناطق کوهستانی کاربردی نشود عملا رغبتی برای ان نخواهند داشت . می بایست مردمان این مناطق را با مضرات آن اشنا کرد و روی موارد کاربردی تر در زندگی روزمره تاکید کرد تا شاید حفاظت از این منابع طبیعی بخشی از افکار و دغدغه های آنان شود .

به امید فردایی روشن تر


گزارش تصویری سال گذشته از اتش سوزی بخشی از مراتع و مزارع سقز 

اشعار پراکنده

عرصۀ شطرنج پیران را

مهره‌ها، هر چند در هر گام

می‌شود کم‌تر

مهره‌گردان

            بر بساط خویش محکم‌تر!

 

فرهنگ عمومی روستانشینان کردستانی بالاتر از مدیرکل

در جریان پیگیری های چند ساله برای احداث پیست اسکی سقز به صورت خصوصی پس از سالها وقت گذاشتن و امد و شد موفق شدیم با اعمال فشار زیاد مدیرکل تربیت بدنی را مجاب نماییم اندکی در این خصوص و نیاز جامعه ی منطقه به استفاده از پتانسیل بالای منطقه ی گردنه خان سقز برای ورزشهای زمستانی فکر بکند و با در اختیار گذاشتن  تاییده یه کنفدراسیون اسکی آسیا و نظر مساعد فدارسیون اسکی در این خصوص بلاخره مدیرکل تربیت بدنی توجیه شد .

جالب اینکه در اجرای روند اداری واگذاری زمین پیست به شرکت تعاونی ارو سقز ناچار بودیم جلساتی با مردمان روستاهای خاپوره دی و کیله شین داشته باشیم و نظر انها را برای اجرای این طرح در روستایشان و محل چراگاه دامهایشان جلب نماییم .

در این بین مسئولین تربیت بدنی و سایر ارگانها در خصوص عدم موافقت روستاهای فوق با این طرح و دست کشیدن از چرای دامهایشان در ان منطقه بارها تاکید و هشدار میدادند .

با ورود به روستاها و مشورت با مردم این دو روستا به شکلی غیر منتظره سطح فرهنگی روستاها را آنچنان بالا دیدیم که حتی نیاز به توضیحی اضافه نمی دیدیم و با عنوان مسئله و اگاهی انان از عدم رضایت دولتی برای اجرای این طرح تمامی مردم روستا خواستار اجرای طرح خصوصی پیست در منطقه بودند .

انچنان ان جلسات مردمی زیبا و دلچسب بود که بشخصه احساس تعلق به ان روستا ها پیدا کردم . مردمی با شعور و فهیم و با اگاهی که حتی از جرئیات طرح نیز به طور کامل اگاهی داشتند بدون اینکه حتی توضیحی در این رابطه داده شود .

شاید 6 سال طول کشید تا به مدیر کل تربیت بدنی کردستان محل و چگونگی پیستهای شمشک و دیزین را اطلاع دهیم و ایشون از وجود چنین مکانهایی با شرایط ویژه اش مطلع گردد . درصورتی که پیرمرد 70 ساله ی چوپان روستای خاپورده به طور کامل شرایط پیسهای اسکی را به ما یاد اور شد که برای من جای خوشحالی بود .

مردم روستاهای کردستان از دهه های گذشته از امکانات رادیو و بعدها تلویزیون به طور مستمر استفاده می نمودند و اکنون نیز بخش بسیار زیادی از اوقات روزانه یشان به تماشای شبکه های خبری و تحلیلی سیاسی خارجی اختصاص داده اند .

قدمت گوش دادن به رادیو در این منطقه  به زمان اعلام جمهوری مهاباد و زمان حضور نیروهای بارزانی در منطقه می توان نسبت داد و رسانه بخش جدایی ناپذیر تاریخ معاصر روستاهای کردستان است . از این رو این سطح بالای فرهنگی را به جرات در کمتر جای ایران می توان یافت .

به هر جهت حال روزماست با مسئولانی که در گوش فیل خوابیده اند و دو دستی صندلی ریاست را چسپبده اند و ان چوپان 70 ساله نیز که همیشه رادیو یکی از مهمترین ابرازهای صحرایش است و سطح شعور و تحلیلش هزاران برابر این مسئولان بالاتر است .

به خود می بالم همین

 پی نوشت: پیست اسکی سقز بعد از تلاشی 8 ساله در آستانه ی تولد است

موسیقی : هوس میکده

هوس میکده داره، دل دیوونه ی من

نمی دونه بی تو ایام بهار و چه کنه

چه کنه، چه کنه

آخه باز خونه خرابه، غم عشق تو بگو

دل آشفته ی بی صبر و قرارو چه کنه

چه کنه، چه کنه

می دونی که هر شبی دیوونه ی تو

مست مست می آد به سوی خونه ی تو

ای مسافر، ای عزیزم، ای بهار آرزویم

بی تو هر شب غم نشسته، در کنارم روبرویم

بغض تنهایی شکسته، ناله ام را در گلویم

هوس میکده داره، دل دیوونه ی من

نمی دونه بی تو ایام بهارو چه کنه

چه کنه، چه کنه

آخه باز خونه خرابه، غم عشق تو بگو

دل آشفته ی بی صبر و قرارو چه کنه

چه کنه، چه کنه

می دونی که هر شبی دیوونه ی تو

مست مست می آد به سوی خونه ی تو

خواننده: علی اکبر گلپایگانی شعر: هما میرافشار آهنگساز:  محمد حیدری آلبوم: چرا عاشق نباشم سال اجرا: دهه 1350

حیات وحش کردستان طعمه ی عدم اطلاع رسانی زیست محیطی

حیات وحش و محیط زیست در دهه های اخیر دچار تغییرات مخرب رو به فزاینده ای هستند . اگاهی بخشی و اطلاع رسانی در حوزه های زیست محیطی می تواند تاثیر بسیار مناسبی در این روند بر روی ساختار اکولوژیکی مناطق سبز کشور بگذارد .

متاسفانه این نقصان  اموزش علاوه بر اموزش و پرورش و کودکان نو آموز بافت عمومی جامعه را هدف گرفته است . نمونه ی قابل لمس ان چند روز پیش برای بنده پیش آمده که جای خود دارد به ان پرداخته شود تا هرچند کوچک بتواند تاثیری مثبت در بقای حیات وحش مناطق کوهستانی کشور بگذارد .

چندی پیش چند قلاده خرس در منطقه کوهستانی چهلچشمه ( روستاهای بست و شاقلا )  باعث وارد شدن خساراتی به باغها و مزارع این روستاها شده بودند که تا حدی مردم این منطقه را نگران کرده بود .

تا کنون چندین بار در این منطقه روستا نشینان برای حفظ باغها و مزارعشان اقدام به کشتن چند قلاده خرس نموده بودند و همین امر و تجربه ی تلخ در برخورد روستاییان با این جانداران کم تعداد منطقه ما را بر ان داشت تا با این روستاییان تماس بگیریم و بتوانیم انان را متقاعد کنیم که این جانداران ارزشمند برای زیست بوم منطقه حیاتی هستند و کشتن انان راه حل مناسبی برای جلوگیری از ضررهای مالی نیست .

لذا در تماس با اداره ی حفاظت محیط زیست شهرستان سقز به این روستاییان اطمینان خاطر داده شد که تمامی خسارات وارد شده را می توان با اعلام بازدید کارشاسان محیط زیست به روستا نشینان پرداخت خواهد شد و هر خسارت وارد شده از طرف جانداران ساکن در منطقه به این روستاییان تحمیل شد تمامی خسارات بنا بر براورد کارشناس مربوطه به روستاییان پرداخت شود . لذا خوشبختانه با اگاهی بخشی در این خصوص به موارد قانوی برخورد با چنین مسائلی موفق به منصرف کردن انان از کشتن خرسها شدیم .

از این موارد می توان علاوه بر منطقه ی چهلچشمه سقز به مناطق قلقله ، چهلچشمه غربی و کوهستان سلطان در شهرستان سقز اشاره کرد که مامن جاندارنی از قبیل خرس ، گراز و گرگ هستند که شاهد کشته شدن انان در چند سال اخیر بودیم.  امیدوارم دوستان حامی محیط زیست با اطمینان خاطر دادن به روستاییان در دریافت خسارات وارد شده مانع از بروز چنین فجایع زیست محیطی در کشور باشند .

خرس های ایرانی

 

دیده بان کوهستان : همایش کوهنوردان کردستان

روزهای پنج شنبه و جمعه 17 و 18 شهریور، همراه با دوستان عزیز: ابوالفضل عظیمی، کیومرث بابازاده، و محمد تاجران که از تهران به سنندج رفته بودیم، در سنندج مهمان حمید دهقان، کانون کوه نوردان کردستان، و دیگر دوستان کردستانی بودیم.

از ساعت 4 تا 8 بعد از ظهر پنج شنبه، در سالن آموزش و پرورش سنندج برنامه ی شنیدن گزارش حمید به اورست را داشتیم که مانند گزارش دیگرش در تهران (بیمارستان محک) در نوع خود کم مانند بود؛ گزارشی ساده و صمیمانه، بدون کم ترین بزرگ نمایی، و با تاکید مکرر حمید بر این که صعود او به اورست کار سختی نبوده (!) و او فقط "امانتداری" بوده که می بایست پرچم کودکان سرطانی و عکس زنده یاد اوراز را به قله برساند. همچنین بخشی از فیلم خوش ساخت رضا نظام دوست از برنامه ی صعود حمید را دیدیم.

در بخش دیگری از همایش، بیننده و شنونده ی یک برنامه ی موسیقی سنتی و کردی بودیم که تسلط نوازندگان و خواننده ی گروه به کار خود و آهنگ ها و آوازهای زیبای آنان، شور و حالی را به همه ارزانی کرد.

بخشی هم به مسایل زیست محیطی اختصاص داشت که در آن، ماجد روحانی پژوهشگر کرد اشاره هایی به ارزش منطقه ی بی مانند اورامان و "چشمه بل" کرد و گفت که ساخت سد داریان تهدیدی بزرگ برای این منطقه است. او همچنین به نامه هایی که در این زمینه به مسوولان نوشته اشاره کرد. دکتر امانی، هم درباره ی خلوص کم مانند آب چشمه بل گفت و این که بهره برداری درست از آب چشمه به مراتب ارزش اقتصادی بیشتری از سد در دست ساخت داریان خواهد داشت. من (عباس محمدی) هم درباره ی آتش سوزی جنگل های منطقه، و تخریب هایی که سد داریان در پی خواهد داشت سخن گفتم و خواستار اقدام فعال کوه نوردان و طبیعت دوستان در جهت مقابله با جنگل سوزی و جلوگیری از اجرایی شدن سد داریان شدم. 

  

از  نوشته های استاد عزیز عباس محمدی

هنر و محیط زیست در تعاملی دو سویه

دو روز پیش برای عرض گله ای از دوستان هنرمند شهرم به اموزشگاه نقاشی ناهید رفتم اموزشگاهی که پر بود از نقاشی ها و طرحهای گاه ساده و گاه پیچیده ، ساده اما پر مفهوم ! و سادگی و صداقتی که در چشمان و بازیگوشی  کودکان هنرجو دیده میشد . فضای اموزشگاه هنری بود و دیر زمانی است که رابطه ام با هنر انگار گسسته شده بود پس از سالیانی که بخشی از افکار روزانه ام را همین هنر فرا گرفته بود .

صحبت کردن با هنرمندان سخت بود و اسان!  آنچنان سخت که نمی خواستم واژه ای جابجا شود که نکند ذره ای جایگاه هنر را در این جملات تنزل دهد و آسان به سان همان طرحهای ساده و پرمفهوم .

چندین سال پیش نمایشگاهی در منطقه ای از کوهستانهای سقز برپا شده بود که هنرمندان خانمها صائب نقشهایی پرمفهوم را در دل طبیعت به یادگار گذاشته بودند . گله ی من از این دوستان و هنرمند فرهیخته ی شهرم جناب آقای ناصر فیض الله بگی نمودی بود که این طرحها پس از 5 سال در دل طبیعت داشتند . طرحهایی که اگرچه زیبا بودند اما به شکل واقع می توان زیبایی را در دل همان طبیعت جست بکر و دست نخورده با همان ساختار طبیعی سابق !

باری سخنها بسیار  گفته شد و پس از پایان این سخنان و ایراد گله ها همان شد که می بایست شود و مردان و زنان هنرمند را اینگونه باید اوج هنر ...

با متانت و درایت این دوستانت چه جناب فیض الله بگی عزیز و مردمی و چه بانوان هنرمند صائب مقرر گردید که زین پس نمایشگاههایی که در دل طبیعت برپا میگردد و در ان طرحهایی بر روی سنگ ها و بافت طبیعی منطقه نقش میبندد از رنگهایی استفاده شود که پس از پایان نمایشگاه توسط آفتاب و یا باران تجزیه شود و اثر ان در طبیعت باقی نماند .

گوش اگر گوش تو ناله اگر ناله ی من آنچه به جایی نرسد فریاد است...

 

جهت بازتاب رسانه ای :

سال 1385 نمایشگاهی در پله ی آسانه ی سقز به همت دو بانوی هنرمند سقزی ( خانمها سعیده و سروه صائب )برگزار شد این نقاشی ها و طرحها بر عوارض طبیعی منطقه از جمله تخته سنگها و دیواره های منطقه نقش بسته بود. پس از گذشت 5 سال از برپایی این نمایشگاه همچنان اثار رنگ به شکل سابق بر روی دیواره ها و طبیعت باقی مانده است لذا برخی از فعالان محیط زیست شهرستان سقز در گفتگویی دوستانه با هنرمندان به بررسی چالشهای زیست محیطی و پیامدهای احتمالی این ماندگاری رنگ بر طبیعت پرداختند .

نتیجه ی گفتگوی یک ساعته ی فعالان محیط زیست سقز با هنرمندان نقاش سقزی از جمله خانمها صائب و هنرمند سقزی جناب آقای ناصر فیض الله بگی ضمن تاکید بر نیاز بر وجود چنین نمایشگاههایی در سطح شهرستان و این سبک از نقاشی و جایگاه هنر نقاشی در فرهنگ عمومی مردم منطقه بر موارد زیر تاکید شد و مقرر شد پس از این دوستان هنرمند و فعالان محیط زیست در تعاملی دو سویه برای پاسداشت هنر و محیط زیست همگام شوند .

لذا مقرر شد یک نمایشگاه  عمومی و دائمی جهت پیکره تراشی و نقاشی بر روی عوارض طبیعی در یک منطقه سقز در نظر گرفته شود که مردم و هنرمندان بتوانند استفاده نمایند و همچنین هنرمندان جهت ترسیم این طرحها و نقاشی ها از رنگهای تجزیه پذیر استفاده نمایند که پس از مدت زمان نچندان طولانی بر اثر تابش آفتاب و ریزش باران تجزیه شود و اثری از ان بر جای نماند.

 

وبسایت آرتاکوردو مربوط به هنرمندان نقاش آموزشگاه نقاشی ناهید

حلول جاودانگی اوراز و شبی زیبا در همایش کوهنوردان کردستان

روز گذشته همایش کوهنوردان کردستان در سنندج برگزار شد همایشی که به همت کانون کوهنوردان کردستان تدارک دیده شده بود در حلول جاودانگی اوراز  . در این همایش پس از ارائه ی گزارش توسط هیئت رئیسه ی کانون کوهنوردان کردستان و همچنین توضیحاتی در خصوص اعم فعالیتهای یک سال گذشته کانون به ارائه ی گزارش صعود اورست پرداخته شد . توضیحات حمید دهقان در عین سادگی اما واقع گرایانه بود و قابل اعتماد با فیلمی کوتاه از صعودش بر بام دنیا ، سپس اساتید حوزه ی محیط زیست همچون آقایان عباس محمدی ، ماجد روحانی ، دکتر امانی به مسائل و مشکلات اساسی محیط زیست کردستان و کشور پرداختند که پر بود از مفاهیم عمیق و دلسوزانه ...

همایش کوهنوردان کردستان با همت بلند کانون کوهنوردان کردستان به پایان رسید همانند این گذر عمر ، روزها تلاش دلسوزان کوهنوردی کردستان را به زیبایی به تماشا نشستیم ، گزارش اورست عمو دهقان سراسر بغض بود سراسر شور بود ...

صدای نفس نفس زدنهایش ، بغضهایی که اخر سر ترکید و چشمهایمان را دریایی کرد ، کودکان محک و نگاههای معصومانه یشان ، عمق باور به انسان بودن چه زیبا بود !

چه زود تمام شد ان بغضها ، چه زود گذشت ان لبخند ها و چه باشکوه بود ان شور و احساس ...

کانون کوهنوردان کردستان کلامی برای پاسداشت نداریم جز سکوت و لبخند از سر شوق ، برای تمام ان لحظات زیبا .

پی نوشت :

1- در این همایش کوهنوردان و پیشکسوتان ، نویسندگان ، خبرنگاران و بزرگانی از سراسر شهرهای کردستان و ایران حضور داشتند .

2- حضور دوستان عزیزم جناب آقای کیومرث بابازاده و عباس محمدی و سایر عزیزان را ارج می نهیم

3- عدم حضور شهردار سنندج یکی از مواردی بود که بسیار جلب توجه کرد . شهردار سنندج دوست صمیمی مهندس حمید دهقان بود که در این همایش مردمی ظاهرا امتناع کرده بود و جای بسی تعجب و تاسف بود

4- امیدوارم این نوع همایش ها و تبادل نظرها بیش از پیش در سطح کردستان برگزار شود و این تشکلهای مردمی مجال برای پیش برد و دمیدن روح انسانی در کالبد بی جان ورزش دولتی نقشی پررنگتری داشته باشند .

5- شبی وصف ناشدنی بود با حضور همراهان وهمنوردان بزرگوارمان در جایجای ایران عزیز ، بزرگانی همچون کاک معروف اوراز برادر زنده یاد اوراز ، کیومرث بابازاده ، عباس محمدی ، عبدالله ناهید ، باقر عیوضی و ...

  در نهایت باید گفت که براستی حلول جاودانگی اوراز در نبض باور جوانان این دیار فتح می افریند

 

باز کن پنجره را ...

در سحرگاه سر از بالش خوابت بردار !

کاروانهای فرومانده ی خواب از چشمت بیرون کن !

بازکن پنجره را !

تو اگر بازکنی پنجره را

من نشان خواهم داد ، به تو زیبایی را

بگذر از زیور و اراستگی

من تو را با خود تا خانه ی خود خواهم برد

که در ان شوکت پیراستگی

چه صفایی دارد

آری از سادگیش ،

         چون تراویدن مهتاب به شب

                                         مهر از آن میبارد ...

شعر :حمید مصدق

گزارش صعود اورست مهندس حمید دهقان " 17شهریور "

به مناسبت سالروز پرواز اسطوره ی اخلاق کوهنوردی کشور زنده یاد محمد اوراز کانون کوهنوردان سنندج اقدام به برگزاری همایشی در این راستا می نماید .

در این همایش  کوهنوردان و پیشکسوتان ،هیمالیانوردان ،نویسندگان و منتقدین  سراسر شهرهای کردستان و همچنین برخی از وبلاگنویسان و مسئولین تشکلهای فعال کشور و تنی چند از نویسندگان عرصه ی کوهنویسی و همچنین مترجمین این حوزه حضور خواهند داشت .

مباحثی که در این همایش به ان پرداخته میشود :

۱- ارائه ی گزارش صعود مهندس حمید دهقان به اورست در سال ۱۳۹۰

۲- بررسی چالشهای پیش روی کوهنوردی کردستان

۳- مسائل زیست محیطی و چالش های پیش رو

۴- نقش رسانه در کوهنوردی روز و جایگاه کوهنوردی کردستان

محل برگزاری این همایش :

 سنندج - خیابان پاسداران - سه راه جام جم - اردوگاه سلیمان خاطر

زمان : پنجشنبه ۱۷ شهریور - ساعت ۱۶

 

خبر رسانی و باور پذیری مخاطب در دنیای کوهنویسی

در وبلاگ آیاز متنی انتقادی از نوع اطلاع رسانی حسین رضایی در وبلاگ کوهنوشت شده است که حیفم امد بی تفاوت بگذرم .

حسین رضایی یکی از وبلاگنویسان به زعم من شایسته و وبلاگش نیز پر مخاطب و به روز است و  از وجود کوهنوشت به شخصا عمیقا خوشحالم .

حسین شاید به واسطه ی اینکه مسئولیت روابط عمومی فدراسیون کوهنوردی را بر عهده دارد وبلاگ شخصیش همواره با مسئولیتش در ذهن مخاطب گره خورده است . اگرچه نمی توان مسئولیتش را در فدراسیون با کوهنویسیش به طور کامل از هم تفکیک کرد .

به یاد دارم چندین ماه قبل متنی رو در وبلاگ درج کردم که از خوش اقبالیم اولین مخاطب متن حسین رضایی بود که عنوان کرد این متن بنا به فلان مدرک و فلان مدرک معتبر نیست و انشار ان به باورپذیری مخاطبان از متنهایت لطمه میزند که منهم با توجه به اطلاعاتی که حسین داد متن رو عوض کردم .

اما دلیل بازگو کردن این رویداد مرور کردن یک بار دیگر عمق باورپذیری مخاطب است . در جایی که آیاز هم به درستی اشاره کرده است اگر به خبر مربوط به ونداربن اشاره کنم می بینیم خبری که در وبسایت فدراسیون و کوهنوشت درج شد عملا واقعیت نداشته است و این نوع اطلاع رسانی ها رو در مواردی دیگر نیز شاهد بوده ایم که گذرا اشاره ای مختصر خواهم کرد .

1-     مجتمع کوهستانی ونداربن

2-     فداکاری ایرج معانی در گاشربروم 2

3-     رتبه ی 22 نگار ورشوچی

4-     اعلام ارائه ی گزارش بررسی حادثه ی تیلیچو

5-     اعلام ارائه ی گزارش بررسی حادثه ی مانسلو

 

آیاز به درستی در خصوص مجتمع کوهستانی ونداربن اشاره کرد ه است که نیازی به ادامه ی بحث نمی بینم . طبق گفته ها و شنیده ها از خود ایرج معانی به علت خستگی و عدم ریسک در صعود به قله از تلاش برای رسیدن به قله ی گاشربروم دو منصرف شده است و صرفا کورش نگهبان رو همراهی کرده است نه اینکه صحبت از فداکاری باشد . که صد البته می توان ان را به عنوان یک اشتباه  طبیعی  در حوزه ی خبررسانی پذیرفت .. این نوع اخبار برای عمده ی خبرگزاری ها و خبرنگاران در طول دوران خبرنگاریشان پیش خواهد امد و امری طبیعی است .

رتبه ی نگار ورشوچی نیز متاسفانه با اندکی تغییر در حد فکر میکنم 14 رتبه عنوان شد و به گمانم رتبه ی نگار ورشوچی در مسابقات جهانی 37 بوده باشد .

و متاسفانه ما در خوادثی که در کوهنوردی مان اتفاق افتاده است شاهد تبلیغات و یا می توان عنوان کرد استفاده یا سواستفاده از فضای ملتهب در عناوینی بودیم که فدراسیون و کوهنوشت به ان پرداختند و تا بحال شاهد این گزارشها نبوده ایم و صد البته نمونه هایی از این دست را میتوان بازهم یافت اگر اندکی حساسیت بیشتری به خرج دهیم .

این نوع اطلاع رسانی ها رو اگر بر مبنای اشتباهات طبیعی در نظر بگیریم سهل انگاری در خصوص عدم شفاف سازی های بعدی را نمی توان یک اشتباه طبیعی در نظر گرفت . حسین پس از درج این اخبار حتی اگر عذرخواهی هم نمی کرد می بایست خبر صحیح را هرچند به ضرر فدراسیون و یا جذب مخاطب کوهنوشت می بود عنوان میکرد.

به هر جهت جامعه ی کوهنوردی شاید در ان مقطع نتواند اخبار صحیح رو از خبرهای کذب تشخیص دهد اما گذر زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد . امیدوارم حسین نیز با درایت خاصی که دارد نسبت به این نوع اخبار توضیحاتی هرچند دیر اما مناسب بدهد تا از این پس نیز به درج این خبرها اعتماد سابق را داشته باشیم .

موسیقی : یار جانی ( گل زردم )

ترانه ی یار جانی یا گل زردم یکی از زیباترین ترانه های خراسان جنوبی است که برای من علاوه بر زیبایی های خود موسیقی تداعی کننده سفر با دوستان مشهدی بود که یکی از خاطرات زیبا رو برایم ساخته است . این ترانه تقدیم به گروه ازادگان مشهد و دوست عزیزم خانم مهران خواجه زاده

بيا جانا که تا جانانه باشيم
يکی شمع و يکی پر پر، پروانه باشيم
يکی موسی شويم اندر مناجات
يکی جارو کش می می، ميخانه باشيم

گل زردم، همه دردم ز جفايت شكوه نكردم
تو بيا تا دور تو گردم، آه
ای يار جانی، يار جانی
دوباره برنمی ‌گردد ديگر جوانی

از اينجا تا به بيرجند سه گداره
گدار اولی جان جان، نقش و نگاره
گدار دومی مخمل بپوشم
گدار سومی دی‌ دی، ‌ديدار ياره

گل زردم، همه دردم ز جفايت شكوه نكردم
تو بيا تا دور تو گردم، آه
ای يار جانی، يار جانی
دوباره برنمی ‌گردد ديگر جوانی

دلم بی وصل تو شادی مبیناد
به غیر از محنت آزادی آزادی مبیناد
خراب آباد دل بی مقدم تو
الهی هرگز آبادی آبادی مبیناد

گل زردم، همه دردم ز جفايت شكوه نكردم
تو بيا تا دور تو گردم، آه
ای يار جانی، يار جانی
دوباره برنمی ‌گردد ديگر جوانی

با صدای : سیما بینا

اشعار پراکنده

صاحب دلی به مدرسه آمد ز خانقاه

بشکست عهد صحبت اهل طریق را

گفتم میان عالم وعابد چه فرق بود

تا اختيار كـــردي از آن، ايــــن فريـــق را؟

گفت آن گلیم خویش بدر می برد ز موج

وین سعی( جهد ) میکند که بگیرد غریق را

پی نوشت: از این پس بخشی در وبلاگ ایجاد شده است که بسته به دلمشغولی ها و حال احوال جامعه اشعاری پراکنده درج خواهد شد . بی پرده و بدون هیچ ملاحضه ای...

گزارش چهارمین صعود قلم ( بینالود خراسان )

صعود قلم با ۲۶ نفر شرکت کننده و برنامه ریزی خوب به نحوی که در توانایی ما بود انجام شد .

سرپرست برنامه : مرتضی صالحی فرد

مسئول فنی : مهران خواجه زاده و جعفرسمودی

جلودار : مرتضی صالحی فرد (خودم )

عقب دار : محمد جاویدان پور

اسامی کامل دوستان شرکت کننده:

رضا رحمانی - آزینا مشهدبان (سلام بر خورشید) - فاطمه سید عزیزی( حرف های تنهایی) - هادی لطیفی (بیدار) - سمیه جعفریان . مجتبی آفاقی و حسین صفارزاده حسینی (هلال احمر بشرویه) - سبامک ناصری - محمد جاویدان پور (پیوند سبز) - پرویز ستوده شقایق ( نشاط کوهستان ) - مهناز رستگاری (گروه کوهنوردی کوهسار فردیس) - حسینعلی مشعدی زاده - فرهاد انتظاری - مجید ثنایی (زندگانی محمد پیامبر ) - مهران خواجه زاده (مهران کوه ) - علی اصغر تیموری - اسمعیل دزبانی ( باشگاه کوهنوردی آزاد خراسان) علی حمامی - جعفر سمودی - مهدی گروسی(ورزشی- کوهنوردی - تراکینگ- عمومی) - فهیمه قربانی نژاد - مرتضی صالحی فرد (کلماتی از یک کوهنورد ) - رضا پیری - سید علی صلاحی -محمد احمد نزاد - اصغر قاسم نژاد - محمد نخعی


گروه ساعت 11.30 در جلسه معارفه و بحث های اولیه برنامه صعود در روز پنجشنبه 8 مرداد 88 در خانه باشگاه آزادگان مشهد با حضور اعضای گروه آغاز شد.بعد از بیان نکات و صحبتهای ابتدایی توسط مرتضی صالحی فرد (خودم) اعضا به معرفی خود پرداختند در برنامه ریزی انجام شده در تلاش بودم تمام دوستان حرف های ناگفته خودشون رو بگن برای اینکار از جناب آقای ستوده دعوت شد به پای میز و ایشان حدود ۱۰ دقیقه حرف های خودشون رو زدند بعد از ایشان خانم مهناز رستگاری هم اومدم و حدود ۷ دقیقه حرف های ناگفته خودشون رو فرمودند و بعد از آن خانم آزیتا مشهدبان اومدن ولی بعد از ایشان دیگر دوستان از حضوردر جلوی جمع امتنا کردند و فقط خودشون رو معرفی کردند . در پایان نهاری که با زحمات مسئولین باشگاه آزادگان مشهد جناب آقای علیان تدارک دیده شد در همان سالن صرف شد.

 در ساعت ۳.۳۰ برای صعود به قله بوسیله دو دستگه مینی بوس از شهر مقدس مشهد بعد پلیس راه چناران ازمسیر روستای فریزی طی 18 کیلومتر به آبادی فریزی رسیدیم. بعد از استراحت مختصری در امامزاده عبد الله اعرج واقع در روستای فریزی تیم پس از حدود نیم ساعت توسط دو دستگاه نیسان به طرف موقعیت ابتدایی مسیر حرکت کردیم بعد از پشت سر گذاشتن باغ ها و کمی ارتفاع گرفتن به راه مالرو رسیده، از وسایل نقلیه پیاده شدیم و گروه در حدود ساعت ۱۹ صعود خود را به طرف پناهگاه اول از طرف جبهه شمالی حرکت خود را آغاز کرده و پس از ۱ ساعت به پناهگاه اول رسیدیم بعد از آن حرکتمون رو شبانه به سمت پناهگاه دوم شهید مدرس ادامه دادیم و ساعت ۱۲ شب به پناهگاه رسیدم بعد از اینکه لباس های گرم پوشیده شد آقای گروسی محل هر چادری رو جداگانه مشخص کردند و شب رو در همان محل سپری کردیم صبح ساعت ۶ بیدار باش زده شد و ساعت ۸ به سمت قله رفتیم حدود ساعت ۱۰ قله صعود شد و با گرفتن عکس های یادگاری به سمت پایین حرکت کردیم بعد از بازگشت به پناهگاه مدرس لوح یادبودی به دوستان داده شد وباز هم صحبت های ناگفته ای زیاد زده شد و بعد از آن به سرعت آمدیم پایین چون دوستان اصفهانی بلیت هواپیما داشتند ساعت ۲.۴۵ دقیق طبق برنامه ریزی انجام شده پایین بودیم و تعدادی از دوستان که عجله داشتند رو سوار بر ماشین کردیم تا به فریزی بروند وقتی خودمون رسیدیم فریزی دیدم دوستان هنوز حرکت نکردند برای اینکه دوستان به هواپیمای خود برسند براشون ماشین دربست گرفتم و با بدرقه از هم جدا شدیم و خود سوار مینی بوس ها شدیم و برگشتیم در باشگاه آزادگان 

این صعود از جبهه شمالی و از مسیر روستای فریزی در شرایط آب و هوایی مناسب صورت گرفت.در اینجا بر خود لازم میدانم که از همکاری بی نظیر جناب آقای فلاح از اداره کل فرهنگ و ارشاد خراسان صمیمانه تشکر کنم که ما را در انجام این مهم بی منت یاری نمودند و همچنین آقایان وحید اشرفی از هیئت کوهنوردی استان ،محمد علیان ،محولاتی و حسین عزیز از باشگاه آزادگان ،مهدی گروسی عزیز از همدان که اکثر برنامه را به عهده گرفتند و همه دوستان عزیزی که بر ما منت نهادند و از راههای دور و نزدیک در این صعود همراه ما بودند تشکر میکنم ،هر چند که دوست داشتیم دوستان کوهنورد و کوهنویس دیگرمان همچون دکتر فرید عباسی ،سعید هاشمی ،آرش عزیز و..... در جمع دوستانه و صمیمی ما حضور میداشتند.در این برنامه با برنامه ریزی خوب مهدی گروسی ،همکاری دوستان و حرکت در زمان مناسب باعث شد تا تیم بسیار متحد و منسجم و در زمانبندی مشخص شده و بسیار شاداب و پر انرژی به پناهگاه مدرس برسد و منظم چادرهابرپا شود .و در روز بعد صعود با موفقیت انجام پذیردجای همه دوستان خالی.

                                                     گزارش را در وبلاگ صعود قلم ببینید

گزارش : مرتضی صالحی فرد
 
 

 

4000 کیلومتر رکاب زنی برای زنده یاد محمد اوراز

عباس ولی زاده عضو تیم دوچرخه سواری قندیل سقز و هیات دوچرخه سواری در اقدامی خود جوش برای پنجمین سال متمادی با گذشت از 47 شهر ایران در مدت 1 ماه یاد و خاطره اسطوره ی اخلاق کوهنوردی کشور زنده یاد محمد اوراز را با شعار ((با کوهنوردی به پیکار اعتیاد رویم)) رکاب میزند
عباس ولی زاده چند ماه قبل در یک حادثه ی رانندگی دچار اسیب دیدگی شدید شد و انتظار میرفت مدتها از رکاب زدن باز مانده باشد اما عشق به زنده یاد اوراز اورا به رکاب زدن وا داشت تا امسال نیز بیش از 4000 کیلومتر را رکاب بزند .

 

مسیر حرکت::::

سقز . مریوان ، پاوه ، جوانرود ، تازاباد ، سرپل ذهاب ، کرندغرب ، اسلام اباد غرب ، ایوان ، ایلام ، دره شهر ، پل دختر ، خرم اباد ، نور اباد ،هرسین ، کرمانشاه ، کامیاران ، سنندج ، دهگلان ، قروه ، بیجار ، تکاب ، شاهین دژ ، بوکان ، میاندواب ، ملکان ، بناب ،عجب شیر ،اذرشهر ، تبریز ، مرند ، ایوواغلی ، قره ضیاالدین ، شوط ، ماکو ، بازرگان ، چالدران  ، زوراباد ، خوی ، سلماس ، ارومیه ، اشنویه ، نقده ، پیرانشهر ، سردشت ، بانه ، سقز

بدونه احتساب مسیرهای درون شهری و کمربندی 4125 کیلومتر

جهت هماهنگی با رکاب زن میتوانید با شماره موبایلهای   09189743032     عباس ولیزاده  09183741183 سلیمان فخری " هماهنگ کننده "

دوستانی که علاقه مند هستن از عباس عزیز استقبال نمایند با شماره های فوق هماهنگ نمایند

پینوشت: برای عباس عزیز صمیمانه ارزوی موفقیت دارم . عباس یکی از بچه های بسیار با اخلاق و متین سقزه که به واقع از دوستیش عمیقا خوشحالم . وی هم اکنون در تازه اباد استان کرمانشاهه

کلاغها : هه‌ڵه‌بجه

 

شاهان را بگو: گوش فرا دهید‌
شاعری می‌خواهد که‌ سخن بگوید!

گردبادها را بگو: آرام گیرید
شاخه‌ی نرگسی می‌خواهد بروید!

تفنگ‌ها را بگو: خاموش باشید
کودکی بستر خوابش را می‌جوید!

 برگردان شعری از لطیف هلمت

پینوشت : پستی بود که در وبلاگ کلاغها ثبت شده بود پستی که بار دیگر لرزه انداخت بر پیکرم ، هر بار عکسی از هیروشیمای کردستان میبینم سراسر وجودم همه نفرت میشود ، نفرت از تفنگ ، نفرت از جنگ ، نفرت از نا انسانی های این جلادان تاریخ ، نفرت از دیکتارتورهای ریش دار و بی ریش ، نفرت از هرچه بوی خون بدهد !

بی اختیار خیره می شوم به صفحه ی لرزان و کم سوی مانیتور چشم هایم تار میشود قطره اشکی به یادگار میریزد تا به یاد بیاورد هنوز هم قلبمان با ان سالهاست ، قلبمان با ان کودکان است ، قلبمان با ان دخترک زیباست !

دخترکی که می بایست عروسکش را در اغوش میگرفت و شادمانه به سان همسانان دیگرش در این کره خاکی میدوید ، کاش میتوانستم تفنگها را همه عروسک کنم و به دخترکان مه روی سرزمینم هدیه کنم تا شاید اندکی لبخند بر سیمایش نقش ببندد و دیگر اینگونه بغض وجودم را ویران نکند ...

پی نوشت ۲ :

سردشت رادیو محلی نداشت تا اهالی‌اش مثل مردم تهران، پیش از بمباران با صدای آژیر قرمز جایی پناه بگیرند. هواپیماها که می‌آمدند، بمب‌ها که مثل قطره‌های قیر از ته آسمان چکه می‌کردند، مردم پی پناهگاه می‌گشتند.

پروین حتی وقتی هواپیماها می‌آمدند هم پناه نمی‌گرفت. نمی‌ترسید. نوزده ساله بود و تازه‌عروس. پیراهن ساتن بلند سرخ پوشیده بود، به میمنت تولد ناهید، دختر یکی از برادرهایش. ناهید هنوز زنده است. مجروح شیمیایی شصت‌درصد. ناهید هم حالا سرفه‌های خشک می‌کند مثل پروین.

پروین مثل این روزها نبود. دلش خوش بود.

بچه ها، هر جا که می‌نشست دورش جمع می‌شدند. خودش هنوز بچه نداشت، اما همین که خانه پدر و مادرش می‌رسید، بچه‌های کوچک فامیل را می‌شست. ادریس، پسر یکی از برادرهایش نه‌ماهه بود. زیر آب ولرم توی دست‌های پروین می‌خندید.

آب، پوستش را قلقلک می‌داد. بقیه بچه‌ها ایستاده بودند به تماشا...

ادامه ی متن را  اینجا مطالعه نمایید( خوشه پروین) متنی که بارها برایش اشک ریختم

گره خوردن سرنوشت پیست اسکی سقز با مدیریت تربیت بدنی استان کردستان

پرونده ی پیست اسکی سقز در پروسه ی نیمه تمامش 6 مدیرکل و دو سرپرست را تجربه کرده است

شاید پرونده ی پیست اسکی سقز با سرنوشت مدیر کل های تربیت بدنی کردستان گره خورده است . سرنوشتی که روزگار خوشی را برای مدیران قبلی و پروژی پیست اسکی سقز به همراه نداشته است .

8 سال پیش طرح پیست اسکی سقز پس از ماهها مطالعه که بر روی مناطق کوهستانی سقز انجام گرفته بود به اداره تربیت بدنی شهرستان سقز می رود که گام در مسیری سخت و طاقت فرسا بگذارد .

در دوران مدیرکلی جمشید وزیری در اداره کل تربیت بدنی  برای نخستین بار طرح این پیست در دستور کار تربیت بدنی و فرمانداری شهرستان سقز و همچنین اداره منابع طبیعی استان کردستان که مدیرکل آن آقای اکرم توفیقی بود قرار گرفت و مقرر شد مجموعه ای ورزشی و درخور پتانسیل های کوهستانی منطقه در کوهستانهای سقز احداث شود و از پتانسیل بالای ورزشهای  زمستانی منطقه استفاده ای درخور  نمایند که نهایتا پس از یک سال مدیرکلی اقای وزیری منجر به مسکوت ماندن طرح شد و امیدها برای احداث این مجموعه به صورت پروژه ای دولتی منتفی شد .

پس از وزیری فرهاد عبداللهی حدود یک سال سرپرست اداره کل تربیت بدنی شد و بازهم باب پیست اسکی در تربیت بدنی استان باز شد و اینبار  بروکراسی اداری انچنان وقت گیر و کند بود که عملا عنوان شد دلیل این کند بودن نبود اعتبار و اختصاصش به ان بخش است .

با ورود ناصر پور علی فرد به عنوان مدیر کل تربیت بدنی استان فصل جدید نامه نگاری ها و پیگیری ها در تربیت بدنی باز شد که با دوره کوتاه مدیریتی پورعلی فرد که کمتر از دو ماه بود بازهم طرح معلق ماند و در بایگانی اداره کل تربیت بدنی خاک خورد و چشم انتظار حضور مدیرکل جدید.

بار دیگر فرهاد عبدللهی سرپرستی اداره کل را برعهده گرفت و مجددا روند درخواست برای احداث پیست اسکی سقز شروع شد که عمر کوتاه سرپرستی عبداللهی قصه ی قدیمی ناتمام بودن پروسه را بار دیگر تکرار کرد .

زاهد هاشمی نسب به  مدیرکلی جدید تربیت بدنی منسوب شد و امید ها را برای از سرگیری طرح پیست اسکی زنده کرد که با توجه به اختلاف نظرهای شخصی و دیدگاه عجیب حاکم بر ان زمان تربیت بدنی امید ها را نا امید کرد .

در این بین فدراسیون اسکی همواره پیگیر اجرا و تصویب طرح پیست اسکی بود که فعالیتهای فدراسیون نیز در پی سلیقه های شخصی تربیت بدنی ناکام ماند .

تا اینکه مدیریت اداره کل تربیت بدنی با نام عبدالله چمن گلی اشنا شد و با از سرگیری روند تصویب مجدد طرح در اداره کل شاهد وعده هایی از طرف مدیرکل بودیم که امیدها را برای مدتی زنده کرد و فعالیتهایی از سوی تربیت بدنی و فدراسیون در این رابطه مجددا شروع شد اما با اغاز این روند شاهد دگرگونی در مدیریت تربیت بدنی بودیم و اختلاف نظرهای عمیق چمن گلی با محمد شفیعی مدیرکل جدید تربیت بدنی برای همیشه پروژه ی پیست اسکی به خاطر تصویب ان در دوره ی مدیرکلی چمن گلی به فراموشی سپرده شد .

در دوران محمد شفیعی صحبت کردن از احداث پیست اسکی به دلایل فوق ممنوع بود و می بایست یاد و خاطره ی چنین طرحی در حوزه دولتی و اعتبارات استانی به فراموشی سپرده می شد .

دیری نپایید که شاهد تغییر در مدیریت تربیت بدنی کردستان بودیم و اینبار طرح رنگ و بویی دیگر به خود گرفت اینبار درخواست طرح برای احداث این پیست به صورت خصوصی در منطقه ی گردنه خان سقز بود که با مدیر کلی فرهاد عبداللهی روند ان برای چنیدن بار متوالی آغاز شد .

تا ان زمان 4 بار طرح به کمیسیون ماده 5 اداره کل تربیت بدنی استان کردستان رفته بود و یک بار در دوره ی چمن گلی با اجرای این طرح موافقت شد که کار همانگونه که ذکر شد نا تمام ماند .

در دوره ی مدیرکلی فرهاد عبداللهی مجددا طرح برای بار پنجم به کمیسیون ماده 5 تربیت بدنی رفت و تصویب نشد که بعدها دلیل مصوب نشدن ان را در کمیسیون عدم رضایت تربیت بدنی سقز عنوان کردند .ان زمان عنوان شد که طرح می بایست به صورت دولتی اجرا شود که محول شد به دور سوم سفرهای ریاست جمهوری که در نهایت با اجرای ان به صورت دولتی مجددا مخالفت شد و در جلسه ی هیئت دولت این طرح مصوب نشد.  سپس با پیگیری های فدراسیون اسکی و شرکت تعاونی ارو مانع تربیت بدنی سقز که عامل رد طرح در کمیسیون بود رفع شد .

چند ماه بعد مجددا برای بار ششم طرح به کمیسیون رفت و این بار طرح از نظر تربیت بدنی بلامانع اعلام شد و تربیت بدنی موافقت خود را با این طرح به صورت خصوصی اعلام کرد .

در جریان روند انتقال طرح از ادره کل تربیت بدنی به امور اراضی جهاد کشاورزی و اداره کل منابع طبیعی استان کردستان این بار بهانه ی تربیت بدنی مشکل ساز شد و مجددا  طرح را به کمیسیون ماده 5 فرستادند که عملا بدون هیچ دلیل منطقی صورت گرفت علی رغم اینکه دو بار این طرح در کمیسیون مذکور تایید شده بود اما بازهم انتظار برای تصویب یا عدم تصویب این طرح سوال بر انگیز شد و این طرح بار سوم نیز به کمیسیون ارجاع داده شد . برای بار هفتم کمیسیون ماده 5 رای به تایید طرح داد و سومین تاییدیه طرح در این جلسه رقم خورد و پس از چندین جلسه ی حضوری طرح این پیست به جهاد کشاورزی و منابع طبیعی استان کردستان منتقل شد .

در این سالها کماکان مدیرکل منابع طبیعی شاهد فعالیتهای ما بوده است و همچنان به عنوان مدیرکل منابع طبیعی باقی مانده است که به طور قطع از پشتوانه های اجرای این طرح بوده اند . هم اکنون روند اداری احداث طرح با مقایسه ای کوتاه با روند در اداره تربیت بدنی بی گمان به سرعت نور در جریان است . و امید می رود در چند ماه اینده این مسیر سخت و ناهموار به سرانجام مقصود برسد .

 

 

موسیقی : بوی دینم

برایت خواهم اورد لباس حریر؛ تو را به خدا با پیران و سالخوردگان عهد وفا مبند ، قصه یک عشق نافرجام است . عشق نافرجامی که بخشی از فرهنگ موسیقی و ادبیات کردستان است . ترانه ای نوستالوژیک و قدیمی از استاد مظهر خالقی ، داستان پسر عاشق پیشه ای که با شکسته شدن پیمانش توسط دلبرش صورت گرفته است و اکنون نظاره گر رقص و پایکوبی عروسی یارش است یاری که عهد با شخص دیگری بسته است .

در این ترانه نگاه ریزی به فرهنگ سالهای پیش روستاهای کردستان داشته است سالهایی که زندگی کردستان عمدتا مبتنی بر زندگی روستایی بود با فرهنگی خاص و زیبا !

از جشنها تا عشقهای ساده و دوست داشتنی ، عشقی که با تهیه لباس حریر، لبخند را بر لبان معشوق می اورد و با این حریر زندگی و لبخند شکل میگرفت !

روایت یک زندگی ساده و بی الایش و در پس ان یک عشق ساده که همراه با بی وفایی با غمی در کالبدش یکی از تاریخی ترین نواهای موسیقی کردستان را رقم زده است .

التماس پسر به دختر که با پیران عهد مبند در این روزهای شادیت که برایت حریر می اورم حتی اگر در اینجا نباشد حتی در ان سر دنیا هم که باشد ...

ترانه سرایی بینظیرش که شنونده  و یا خواننده با خود همراه میکند تا اصلی ترین موضوع را در جملات آخر شعر بیان کند و خاتمه ای باشد بر کنجکاوی شنونده که چه چیز خواهد اورد؟ لباس حریر و دلخوشی های کوچک ان زمان دلخوشی هایی که با همان حریر شکل میبندد و گاهی رسیدن است و گاهی نرسیدن ... قصه ای از هزاران قصیه دلدادگی و دلباختگی در سالهای دور سرزمین پدریم ! ترانه ای که روزها و شبهای فراوانی با ان در کوههای این سرزمین ارامش گرفته ام ، سرشوق امده ام و با دیدن همان عروسی ها و ایستادن دختران و پسران روستا بر پشت بامها لحظه ای باز میگردم به این ترانه و ان شبها و روزها ...

کاش می توانستم بنویسم از تصویر های ریز این ترانه که سالها فرهنگ این دیار را به تصویر خواهد کشید ای کاش می شود به نگارش در اورد تمام ان احساسها را ، ان اشارتها و ان عهد بستن ها ، ان به چشمه سار رفتن ها و ان دلخوشی های کوچک ! زندگی چقدر ساده بود چقدر زیبا و چقدر دوست داشتنی ...

زیباست ! استاد خالقی برای ا ترانه های بی نظیرت سپاسگذارم

 ئه ری ده وله زورنایه ئامان چه پله ریزانه / نوای دهل و شادی و سرور می اید

ئه ری به زمی شادیه و ئامان چوپی کیشانه / بزم شادی و  رقص و پایکوبی است

 بوی دینم بوی دینم بوی دینم له بوکانی  / برایش خواهم اورد ، از شهر بوکان برایش می آورم

ئه گه ر لیره گیر نه یی ده چمه ئه و په ر دونیایی/ اگر اینجا هم نباشد ان سر دنیا هم که باشد خواهم اورد

 

ئه ری به رگی ره نگاره نگ ئامان کیژی سه ربانان / جامه ها ی رنگین دختران پشت بام

ئه ری ده کیشی نیگای ئامان لاوی کولانان /  نگاه پسران جوان را به سوی خود کشیده است

بوی دینم بوی دینم بوی دینم له بوکانی

ئه ر لیره گیر نه که وی ده چمه ئه و په ر دونیایی 

 

ئه ری ده نگی زه ماوه ن ئامان ئه توم دیته گوی / صدای عروسیت به گوش میرسد

ئه ری کوانی په یمانت ئامان کوانی وای له کوی؟ / کجاست آن پیمانت ؟ اکنون کجایی؟

بوی دینم بوی دینم بوی دینم له بوکانی 

ئه ر لیره گیر نه که وی ده چمه ئه و په ر دونیایی

 

ئه ری کوانی مه یلله که ی ئامان جاری جارانت / کجاست اشتیاق روزهای پیشینت

ئه ری کوانی هاتو چو و ئامان ئیشاره کانت؟  / کجاست امد و شدهایت کجاست اشاره هایت؟

بوی دینم بوی دینم بوی دینم له بوکانی

ئه ر لیره گیر نه که وی ده چمه ئه و په ر دونیایی

 

ئه ری قه ولی ئه م روژه ی ئامان سه ما و شادییه/ عهد امروزمان شادی و سرور بود

ئه ری به منت دابوو بوچی له بیرت نیه؟ / که با هم بسته بودیم چرا فراموش کرده ای؟

بوی دینم بوی دینم بوی دینم کراسی حریر / لباس حریر را هرجا که باشد برایت خواهم اورد

توخوا مه ردوو مه ردانه ده ست به رده له کابرای پیر  / تورا به خدا عهد  با پیران مبند

 

عکس: مسعود شریفی -روستای میک سقز

برای دیدن دیگر ترانه های استاد خالقی به این قسمت مراجعه فرمایید

قاجر قروه و بازگشایی دو مسیر جدید در دیواره ترغه

روز شنبه 29 مرداد من(رحمان مرادیانی) و محمد ظاهری به قصد گشایش مسیر بر روی دیواره ترغه به بوکان سفر کردیم. زمانی که به شهرستان بوکان رسیدیم طبق قرار قبلی که با آقای مهدی کریم زاده ( ئاوات )  داشتیم با ایشان ملاقات کردیم و ما را تا پای دیواره راهنمایی نموده و سپس به علت مشغله کاری به بوکان مراجعت کردند. شب را در کنار روستای علم آباد با مردمانی خونگرم و مهمانواز سپری کردیم.
روز یکشنبه 30مرداد
ساعت 6:30 بیدار شدیم. وسایل را جمع نموده و پس ازصرف صبحانه راهی پناهگاه پیرسلیمان شدیم. کوله ها را در پناهگاه گذاشته و برای شناسایی مسیری برای گشایش به سمت دیواره رفتیم،این کار تا ساعت 12 طول کشید. مسیر بر روی گرده ای در قسمت غربی دیواره قرار دارد. پس از صعود 4 طول به ابتدای کلاهک رسیدیم. به علت کمبود وقت کار را در همانجا متوقف کردیم و فرود نمودیم. کارکاه به دوروله زده شده است. طولهای اول تا سوم توسط ابزار گزاری صعود شده و در طول چهارم 3 رول زده شده است. برای صعود این مسیر نیاز به میخ وابزارهای ریز و متوسط می باشد. اسم این مسیر را قاجر گذاشتیم.
روز دوشنبه 31مرداد
امروز را صرف گشایش مسیری دیگردر داخل "شکاف بزرگ" نمودیم. این مسیر در سمت چپ و اواسط شکاف قرار گرفته است.مزیت این مسیر این است که در طول روز در سایه قرار دارد. با نصب 16 رول 25 متر را توسط پله رکاب صعود نموده و کارگاه دو روله را نصب کردیم.این مسیر هم به خاطر کمبود وقت ناتمام ماند. به امید اینکه موقعیت و سعادتی دوباره نصیب شود تا مسیر ها تکمیل شود. اسم این مسیر به خاطر پاسداشت زحمات آقای مهدی کریم زاده (ئاوات ) در جهت ارتقاء سنگنوردی را، ئاوات گذاشتیم.

ادامه را در این قسمت ملاحضه بفرمایید

دریاچه ی ارومیه در جدال ناسیونالیزیم افراطی میمیرد

دریاچه ی ارومیه بخشی از میراث طبیعی ایران زمین است که جایگاه ویژه ای در اکوسیستم منطقه بر عهده دارد منطقه ای که مربوط به اذربایجان است . اذربایجانی که هر زمان داد اعتراض بر اورد انگ جدایی طلبی و انگ پان ترکیسم بودن خورد . قصه قدیمی که در بلوچستان ، خوزستان ، کردستان نیز به گونه هایی دیگر شاهدش بوده ایم .

قرن قرن محیط زیست و فناوری است و مذهب آیندگان محیط زیست خواهد بود مذهبی نوپا اما مقدس مقدس تر از هرمذهب دیگری ...

روزگار عجیبی است اذربایجان برای مرگ دریاچه اش در سوگ نشسته است و جامعه ی  روشنفکر ایرانی در فکرهمبستگی است و از سوی دیگر هر داد اعتراضی را حمل بر افراطی گری قومی می پندارد .

باید عمیقا به حال این جامعه ی مرده تاسف خورد جامعه ای که فقط نوک بینی خود را میبیند . بی اغراق بگویم هرحرکت و همبستگی مدنی در ایران بدون اذربایجان محقق نخواهد شد . بیایید با اذربایجان یکصدا شویم و این افیون بدبینی را معدوم کنیم.

در این بین پارسها به عنوان مرکزیت ایران و پایتخت نشین و حکومت بدست با انهمه امکان رسانه ای و خبری این خبر را بایکوت کرده اند . که نه نشان از اگاهی و روشنفکریشان است بلکه نشان از دیدگاه تیره ، بدبین و نا اگاهی مفرط است . دست ندادن با اقوام ایرانی به معنی نابودی تمامی مطالبات ملی است .

دریاچه ی ارومیه می تواند باعث یک اشتی ملی باشد که همه ی مردمان این سرزمین برای وجود هم لبخند بزنند. بدانید تنها یک گروه خاص از این تفرقه سود میبرند که هیچگاه برای منافع ملی این سرزمین نکوشیده اند .

برادر ترکم در سوگ دریاچه ات خواهیم نشست و تحولات ایران را از دور به نظاره می نشینیم تا ایران روشنفکر بماند بی شمای تجزیه طلب !

دریاچه ی ارومیه در جدال ناسیونالیزیم افراطی میمیرد...

قندیل

    

      قندیل ...

            تندیس قطره هاییست

                              که تسلیم جاذبه ی زمین نشده اند

 

عکس: کوهستان قندیل کردستان - زمستان ۸۸ 

طرح روز

طرح: محسن سعید زاده (آیاز)