آقای شعاعی کوهنوردان کردستان چشم انتظار شما هستند آنها را ببینید!

این روزها فشارهای روحی روانی مان انقدر ما را تحت فشار قرار داده است که انگار می بایست تنها راه ممکن را از طریق فضای مجازی برای اندکی التیام بخشیدن دردها و دلمشغولی هایمان را با مخاطب قرار دادن ریاست محترم فدراسیون کوهنوردی جست !

جناب آقای شعاعی دلیل اینکه شما را مخاطب قرار دادم این است که شما سالهای سال کوله هایتان را بر دوش گذاشته اید و با سنگ به سنگ کوهستان و معرفت و زنده دلی همنوردان به خوبی اشنایید و اینکه مردم کردستان می دانند که شما به کوهستان تعلق دارید همچون نامه ی همنورد مان آقای ایرج زنده دل در هتل شادی سنندج که از شما خواسته بود به کوهستان بیایید چراکه جایگاه رفیع کوهمردان کوهستان است ! و این دلنوشته شما را تحت تاثیر قرار داد و به کوهستان آبیدر رفتید و این همان نقطه ی عطفی بود که کوهنوردان کردستان انتظارش را داشتند !

آقای شعاعی امروز کوهنوردی کردستان جان می بازد و ما نظاره گر این جانباختن هستیم ...

ما دغدغه ای جز زنده نگه داشتن اخلاق و منش بسیار والای کوهنوردی در سر نداریم اما باور کنید این پیشکسوتان دلی پر از گلایه دارند و همگان از این روند سرخورده شده اند . آن پیر دل زنده که روزها و شبها کوله ای بر دوش میگذارد و با دستان لرزان خود متنی را می نویسد عشقش فقط کوهمردی و کوهستان است اما امروز رغبت دست بردن بر قلم را نیز ندارد !

آقای شعاعی کوهنوردی کردستان جان می بازد ...

شما خوب میدانید کوهنوردان چگونه رسم عطوفت و بخشندگی و ایثار را از سنگهایی که گلهای لطیف را در خود جای میدهد آموخته اند ، شما باید خوب بدانید که طوفانهای کوبنده و سوزناک چگونه مرام و منش همنوردانه را به والاترین شکل نمایان میکند !

امروز کردستان گرفتار همین طوفان است که اگر همنوردانی همچون شما نباشند کوهنوردی جان می بازد !

کوهنوردان کردستان مدتهاست چشم انتظار حضور شما در مجمع عمومی هیئت کردستان هستند و این انتظار همگان را سرخورده کرده است . براستی چه چیزی باعث این تاخیر شده است ؟ آیا تصور شما از هیئت کوهنوردی کردستان چگونه است؟ آیا دلمشغولی پیشکسوتان و دلسوزان کوهنوردی کردستان و عشق و علاقه یشان به کوهستان را به دلیل نفوذ سیاسی مسئول هیئت کردستان به فراموشی سپرده اید ؟ گمان نمی کنم اگر اینگونه بود به آبیدر نمی رفتید !

روزی که جناب آقای مرادیانی به عنوان رئیس هیئت کوهنوردی کردستان انتخاب شد همگان از نفوذ سیاسی و قدرت اجرایی ایشان به عنوان معاونت عمرانی استانداری خرسند بودند با اینکه می دانستند حتی به تعداد انگشتان دست نیز به کوهستان نرفته است ! اما پس از سالها مسئولیت ایشان حتی سرسوزنی از این قدرت خود جهت پیشبرد هدفهای کوهنوردی استفاده نکرد و امروز که حتی در سمت عمرانی استانداری نیز مسئولیتی ندارد امیدی به مثبت بودن ماندگاری ایشان نیست !

ای کاش مسئولین دیگر هیئت نیز کوهنورد می بودند که متاسفانه آنان نیز یا دونده هستند و یا بسیار اغراق کننده و دروغگو !

شما خوب میدانید دروغ در کوهنوردی به معنی مرگ است ! مرگی که ارمغان این دروغها و اغراقهاست ! اینان تفاوت میان فوتبال و کوهنوردی را درک نکرده اند !

ای کاش این تاخیر کوتاه تر می شد تا این سخنان را از زبان سالخوردگان دلسوخته می شنیدید که چگونه دستان لرزانشان از قلم افتاده است و چگونه دیگر رغبت نوشتن و سخن گفتن ندارند ...

آقای شعاعی در جایی که از صعود دماوند با به خطر افتادن جان 4 نفر انسان کم تجربه را یک صعود تاریخی قلمداد میکنند و از خود برای این صعود اسطوره می سازند دیگر چه امیدی باقی ایست؟

مادامی که به دروغ سرعت باد را در دماوند بیش از 90 کیلومتر در ساعت عنوان میکنند و ادعا می کنند قله را صعود کرده اند ! من به عنوان کوهنوردی کم تجربه در سرعت باد 30 کیلومتر اگر گرفتار شدم و جانم را از دست دادم چه کسی مسئول است؟

مادامی که مسیر 6 ساعته را 3 ساعت اعلام می کنند و این امار را با افتخار به دروغ اعلام میکنند در صورتی که حتی صعود نکرده اند مرگ نفراتی که به این آمار استناد می کنند بر عهده ی کیست؟

نگذارید این رسم ناجوانمردانه در کردستان ریشه بدواند ، نگذارید جان انسانها را به بازی بگیرند ، نگذارید دروغ را دستمایه ضعف فنی و جسمانی خود نمایند ! کوهنوردان مبتدی به دلیل دولتی بودن و رسمی بودن این نهاد به سخنان آنان استناد می کنند آقای شعاعی از شما انتظار داریم دردهای کوهنوردان را بشنوید .

آقای شعاعی کوهنوردی کردستان با این روند جان می بازد لطفا دردهای کوهنوردان را بشنوید ...

عبید نامه : شیطان

شیطان را پرسیدند که کدام طائفه را دوست داری ؟ گفت : دلالان را . گفتند چرا؟ گفت : از بهر آنکه من به سخن دروغ از ایشان خرسند بودم ، ایشان سوگند دروغ نیز بدان افزودند .

 

واعظی بر منبر سخن می گفت شخصی از مجلسیان سخت گریه می کرد واعظ گفت ای مجلسیان صدق از این مرد بیاموزید که اینهمه گریه بسوز می کند !

مرد برخاست گفت : مولانا من نمی دانم که چه می گوئی اما من بزکی سرخ داشتم ریشش بریش تو می ماند در این دو روز سقط شد هر گاه که تو ریش می جنبانی مرا از آن بزک یاد می آید گریه بر من غالب میشود.

عبید زاکانی

 

دلنوشت : روزگار غریبی است

روزگار چنان انسان را درگیر شرایطش می سازد که همه ی خواسته هایت را یا باید فراموش کنی یا بجنگی و زندگیت را بسازی یا انعطافی مناسب زمان از خود نشان دهی !

به یاد دارم دوران کودکیم تحت تاثیر فیلمهای وسترن عاشق کاکتوس بودم و دوست داشتم سرزمین من هم کاکتوس می داشت و من همانند آن کابوی با نوشیدن لیمونادی سرد به فکر دالتونهای از دنیا بی خبر می بودم ! بعدها عاشق درختان سوزنی و جنگلهای اروپای شمالی شدم . امروز شرایطی سخت انگار تمام رویاهای کودکانه ام را به سخره گرفته است !

دوست دارم سرزمینم بیابان باشد بدون آب و علف اما آنچنان سرمست این رهایی باشم که نه محتاج سرما و رطوبت اروپا و نه نیازمند گرمای تگزاس . می خواهم مارمکولکهای این سرزمین رها و رها تر باشند نه اینکه قطره ای از شرافت خود را به سردی و گرمی بفروشند هرچند به تشبیه اخوان ثالث سگ وار که تمنای اندکی نان خشک و لگدی خرد کننده باشند ! رها باش و از رهائیت لذت ببر جمله ایست که سالیان درازی است آموخته ام و پیشه ی زندگیم شده است بی هیچ دغدغه ای و دم جنبانی برای همان قطره ی آب و ...

بارها به کودکی خودم گفته ام که دالتونهای امروز 4 تن نیستند که روئیا ثروت اندوزی داشته باشند و تو این روئیا را بر باد دهی ! دالتونهای امروز فروشنده هستند که شرافت خود را به بهای ناچیز می فروشند ! فروشنده هایی که نه میدانند چه می فروشند و نه خریداری برای اجناسشان در این روزگار هست !  آنان همانند گرگها با لباس میش در میان مان دم می جنبانند و تو نیز بایستی به همان رها بودنت بیاندیشی ! و سرمست باشی !

برای یک استاد بزرگ

با سلام و درود

همیشه  شما را به عنوان یکی از اساتید بدون چون چرای کوهنوردی ایران می ستایم و برایم بسیار قابل احترام هستید و خواهید بود چرا که کارنامه ی درخشان شما گویای همه چیز است !بله حق باشماست ! نمی شود به جمع نسبت داد و این خطای این شخص است ! اما یکی از دلایل بازگو کردن این مورد این موضوع است که ما یک بار دیگر این جریان را در کردستان شاهد خواهیم بود .

اکنون همان راه در کردستان طی می شود و جوانان دلسوز این دیار که فکرشان و دغدغه یشان رشد کوهنوردی استان است قربانی این عمل می شوند .

استاد بزرگوار این عنوان را انتخاب کردم نه برای آن داستان قدیمی بلکه برای تکرار نشدن آن در این دیار ! وضعیت اسف باری وجود دارد که سکان آن را به دست عده ای سپرده اند که همان راه خطای شخص مورد اشاره را می خواهند بپیمایند و این میان عده ای انسان درستکار قربانی این اقدامات می شوند !

شاید راهی که برای تلنگر و یا عنوان این مطلب پیموده ام خاطر شما را مکدر نموده است اما هدف این بود که شاید بتوانم وضعیت اکنون هیئت کوهنوردی کردستان را برای دوستانی که شاید ببینند باز گو کنم آنهم در این شرایط بحرانی که نمی شود حرف زد !

استاد عزیز ما هم نمی خواهیم ندانم کاری های عده ای در این دیار همچون آن متن من جمعی را زیر سوال ببرد که شایسته ی تقدیر هستند. با اینکه می دانم در جریان بسیاری از فعالیتهای خوب در این منطقه هستید که متاسفانه عده ای نورچشمی سواستفاده می کنند از آن !و خود را به دوستانی آویزان نموده اند که صادقانه قدم در پیش گرفته اند !

امیدوارم توانسته باشم هدفم و موضوع را انتقال داده باشم !شما نگذارید ندانم کاری این عده باری منفی برای جوانان شاگرد شما داشته باشد .نگذارید  اعتبار جوانان این دیار را که شما خوب می شناسید مصادره نمایند!

نخواستم نام شما را عنوان کنم اما خوشحال خواهم شد اگر ابهامی در سخنانم است بفرمایید !

 

با وبلاگها : چشمه آب معدنی بل از بین می رود

در نزدیکی روستاهای ورا و داریان و هجیج عوامل سدسازی مشغول ساختن سد بر روی رودخانه سیروان هستند سدی که وزارت نیرو در حال ساختن آن است . ساخت این سد هیچ توجیهی ندارد و از نظر زیست محیطی ارزیابی نشده است شاید به گفته پیمانکاران ارزیابی هایی صورت گرفته باشد اما این ارزیابی ها هیچ ارزشی ندارد .

ساخت سد داریان بر روی سیروان یکی از مقدس ترین و قدیمی ترین چشمه های منطقه به نام چشمه بل در مخزن سد را از بین می برد و برای همیشه زیر آب فرو می رود چشمه ای که 3هزار ليتر در ثانيه آب‌دهي آن است كه پس از جوشش از يك دهانه غار مانند و پس از طي قريب به 100 متر با شيب تند به رودخانه سيروان می ریزد. چشمه بل  بیش از دو برابر نیاز آبی کرمانشاه و سنندج را تامین می کند این درحالی است که کرمانشاه تاسیساتی با اعتبار 70 میلیارد تومان جهت ساخت تصفیه خانه هزینه می کند اما چشمه ای را زیر آب فرو می برند که از بهترین آب های معدنی دنیا به شمار می رود .

ادامه مطلب را در وبلاگ کوهنوردی مریوان بخوانید

توصیه : ابزارهای تقلبی را خریداری کنید چین تیم اعزام میکند !

مطلبی در خصوص ابزار های پتزل و ... که اجناس تقلبی آن در بازار به وفور می توان دید سوژه ای بود که چند وبلااگ از جمله کوهنوشت ( حسین رضایی ) و چرا کوهنوردی ( امین غفارزاده ) و شرکت کوهویسی به ان اشاره کردند .

دوستان می توانند 5 سال به عقب برگردند و تلاشهای آقای " گاف " که همون بر ورزن کاف است را به یاد بیاورند که چقدر استادانه کرامپون های ساخت بازار همدان را به عنوان کرامپون های CAMP   اصل به بازار قالب کردند تا ما صعود اولین بانوان مسلمان !!!! را به قله ی اورست شاهد باشیم !

ان زمان من دیوانه گمان می کردم این کار اشتباه است اما بعدها متوجه شدم که این عمل چقدر در ورزش ما تاثیر گذاشت و توانست باعث رشد و اعتلای این ورزش شود .

اکنون چند جفت از اون کرامپون ها هنوز توی دفتر هیئت کوهنوردی سقز وجود داره که حتی یک بار هم قابل استفاده نبود. دلیل نگهداری این کرامپون ها را من تابحال نفهمیدم شاید سندی است در تاریخ کوهنوردی کشور که بایستی باقی بماند ...

اون زمان یه عده گاف هم اونها رو خریداری کردند و چند نفری معدود گاف تر هم چند باری این کرامپون های 2 کیلویی رو استفاده کردند .

من خودم اجناس چینی زیاد خرید میکنم که حداقل کمی به بانوان نامسلمان چین کمک کرده باشم آنها هم آرزو دارند !باری – ابزاهای چینی حداقل به لحاظ وزن گمان میکنم از ساخت همدان بهتر باشد! شما اینطور فکر نمی کنید؟

 

جنگ شادی

چند ماه قبل پیشنهادی از طرف رسانه های نوشتاری و اینترنتی به تربیت بدنی داده شد که در پایان سال کنفرانس مطبوعاتی با حضور مسئول هیئت ها جهت نقد و بررسی عملکرد تربیت بدنی و هیئت ها برگزار بشه و قرار بر تشکیل دبیرخانه ی این مراسم گذاشته شد .

نهایتا این پیشنهاد با حمایت و ابراز اشتیاق از طرف تربیت بدنی به نهادهای مربوطه فرستاده شد که چند روز پیش پاسخ بررسی این موضوع اعلام شد و طبق اعلام مقرر شد از آنجائیکه می بایست این مراسم تحت عنوان مناسبت خاصی باشد در ایام دهه ی فجر می توان برگزار نمود و بیشتر سعی شود به صورت جنگ شادی باشد که به ورزشکاران بیشتر خوش بگذرد !که کسی در مقابل دیگری قرار نگیرد !

حالا چون بانی این طرح خوب هم من بودم این امتیاز رو دارم که مجری این جنگ شادی باشم و دبیرخانه هم فراخوان بدهد که چند میمون که دوچرخه سواری بلد باشند و یک خرس قهوه ی ای جهت میل نمودن شیر کاکائو و ایستادن روی دو پا به شدت لازم است و یک سگ پشمالوی روسی هم بیاید و از این صندلی روی آنیکی بپرد و من با یک شیر کشتی بگیرم و گاهی هم سر خودم رو داخل دهان تمساح قرار دهم که هم به ورزشکاران و مسئولان هیئت خوش بگذرد هم ورزش این شهر از وضعیت فلاکت بار رهایی یابد و دیگر کسی جرات نکند زمین خواری بکند و یا دزدی های آنچنانی و مسائل غیر اخلاقی در این ورزش ریشه کن شود !

در پایان مراسم هم چند ورزشکار بیایند حرکات موزون انجام دهند و ترانه ی همه چی آرومه رو با صدای بلند برای حاضرین بخوانند و انها هم هی سوت های ممتد بزنند و سوت های بلبلی چاشنی کار کنند .

انقدر در این مراسم می توانیم خوش بگذرانیم که دیگر فکر کنفرانس یا جلسه ی نقد عملکرد هیچگاه از مخمون نمی گذره !

فرهگ ایرانی ، کردی و پارسی

مدتهاسات گاهگداری دوستانی در کردستان و یا غیر کرد در خصوص مباحث فرهنگی و عقیدتی و ... کردستان و یا ایران کامنتهایی می نویسند که لازم دانستم به بهانه ی کامنت خانم کچی سقز در پست قبلی دیدگاه خودم رو در این خصوص به صورت یک پست جداگانه عنوان کنم ! این متن نظر شصی من است و ممکن است اشتباه باشد به هر حال روی سخنم با کچی سقز و یا دوستانی است که نظری مشابه این دوست عزیز دارند!

 درود

اجازه بدهید با قسمتی از حرفهای شما موافق و مخالف باشم !

من از ادبیات و فرهنگ کردی به سهم خودم و در حد نیاز نوشته ام و خواهم نوشت اما در خصوص غنای فرهنگی ایرانی و فارسی و ... باید عرض کنم که خیلی متعجب شدم از اینکه عنوان کردید فرهنگ کردی از فرهنگ ایرانی غنی تر است چرا که اساسا این جمله دارای اشکال اساسی است !

دوست من کردها اصیل ترین قوم ایرانی هستند و اگر کردها ایرانی نباشند هیچ کس ایرانی نیست !

یک جمله ی معروف از  ملا مصطفی بارزانی رو شاید لازم باشه بازگو کنم و آن این است که " هرجا کردها بودند آنجا یقینا ایران است " ملا مصطفی ای که در عراق امروز ساکن بود و من به شخصه کردهای سوریه را هم ایرانی میدانم ! چه رسد به ترکیه  یا عراق ! شاید این گسستگی از بی عرضگی حکومتهای طول تاریخ ایران  بوده است !

این نوع نگاه ، یعنی  جدایی کردستان از ایران همانند قلب از تن است و ریشه این نگاه را می توان از دوران قاجار به این سو از طریق حکومتها به اقوام ایرانی تزریق شد که مبارزات حق خواهانه ی مردمان این دیار جدایی طلبانه است در صورتی که کردها ، ایران را متعلق به خود می دانند !

پس من معتقدم که فرهنگ ایرانی با فرهنگ کردی در پیوندی نا گسستنی هستند و اما در خصوص فرهنگ پارسی !

فرهنگ پارسی یکی از بی نظیر ترین فرهنگهای دنیاست که باید ایمان داشته باشیم به آن اگرچه فرهنگ مهاجم به این فرهنگ لطمه های بزرگی زده است و در این هزار سال گذشته بخش بزرگی از این فرهنگ تخریب شده است که سهم ادیبان و شاعران پارسی گوی همچون حافظ و مولانا و ... در این تخریب چشمگیر است ! با اینکه معمار فرهنگی پارسی هم هستند !

اگرچه امروزه این فرهنگ و یا حتی زبان گفتاری به طور خیلی بدی تحت تاثیر زبان انگلیسی قرار گرفته است و کمتر عربی بکار برده می شود و به قول دوستی آن شاعران ایرانی هرکدام که بیشتر عربی را در نوشتار و گفتارشان بکار میبردند نشانه ای از عالمی شان بود که پیامدهایش امروز گریبان گیرمان شده است ! امروز با زبان انگلیسی سناریو اش تکرار شده است ! که جای تاسف است.

اما نکته جالب توجه ریشه ی مشترک فرهنگ پارسی با کردی است که هردو به زبان پهلوی باز میگردد با این تفاوت که زبان کردی کمتر تغییر یافته است و به ریشه ی خود نزدیک تر است ! پس این دو فرهنگ را می توان یک فرهنگ نامید و با شناخت این ریشه ی مشترک و خویشاوندی قدیمی  شان !

اما در خصوص نوشته های عبید زاکانی که نوشته خواهد شد به دلیل معرفی فرهنگ پارسی نیست شاید با این هدف این مطالب در وبلاگ منتشر می شود که اندکی از فضای ناسالم این روزها دور تر شویم و اگر متنهای عبید زاکانی رو مطالعه بفرمایید به سختی می توان جمله ای یا حکایتی یافت که بتوان راحت در جمع بازگو کرد!

باری – هدف از این وبلاگ معرفی فرهنگ نیست این وبلاگ بیشتر به مباحث ورزشی و به طور تخصصی کوهنوردی و ورزشهای کوهستانی می پردازد و مخاطبانش نیز همینگونه اند ! سعی میکنم از پیشنهاد شما بیشتر بهره ببرم !

با آرزوی موفقیت و شاد کامی شما

عبید نامه : عمر

عمران نامی را در قم می زدند یکی گفت چون عمر نیست چراش می زنید؟ گفتند عمر است و الف و نون عثمان هم دارد .

 

سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی پیش اوردند خوشش آمد گفت : بادنجان طعامی است خوش !

ندیمی در مدح بادنجان فصلی پرداخت . چون سیر شد گفت بادنجان سخت مضر چیزی است . ندیم باز در مضرت بادنجان مبالغتی تمام کرد . سلطان گفت ای مردک نه این زمان مدحش می گفتی گفت من ندیم توام نه ندیم بادنجان ، مرا چیزی می باید گفت که ترا خوش آید نه بادنجانرا .

عبید زاکانی

دیداری با دوستان کانون کوهنوردان اوراز مهاباد

هفته ی گذشته به اتفاق کاوان و حسین به مهاباد رفتیم که در بازارچه مهاباد یک پسر با کاپش نورسفیس توجهمون رو جلب کرد خوب که نگاه کردیم کسری بود که 24 ساعته توی اون بازارچه است نهایتا از ترس اینکه سوتی هاشو تو وبلاگ لو ندم یه ناهار درست حسابی مهمونمون کرد ( این موفقیت بزرگ رو به جامعه ورزش سقز تبریک میگم ) .

پس از ناهار به اتفاق دوستان کانون کوهنوردان اوراز ( آرش ، کیان ، کسری ) به دفتر کانون رفتیم و چند مسابقه ی پینگ پنگ دادیم در حد تیم ملی ! ( البته یه صندوق هم هست که باید هرکی مسابقه میده به کانون پولش رو بده که ما از اونجایی که همه ی بازها رو بردیم پول ندادیم )

پس از این مسابقه کاک جمال عزیزی از مربیان بسیار خوب کردستان و کانون کوهنوردان اوراز ما رو شرمنده کردن و به دفتر کانون اومدن که جای خود دارد از زحمات مربیان کانون و مسئولین این تشکل بسیار خوب نهایت تشکر و قدردانی را به سهم خودم داشته باشم

و نهایتا هم طبق روال همیشه آخرین مرحله از سفر ایجاد مزاحمتهای پی در پی برای کاک فرید صدقی عزیز بود.

از همه ی دوستان کانون کوهنوردان اوراز مهاباد ممنونیم برای تمام محبتهایشان !

امید که همواره شاد و لبخند برلب باشند همچون گذشته

 عکس از راست به چپ : کیان - کسری - کاوان - رامیار - حسین - کاک جمال عزیزی

با وبلاگها : برای فرهنگسرای بهمن ( قلم نمی میرد )

همنورد همین است سهم قلم از این روزگار ما ! مردمان کوه آزاد اندیشند و قلمشان آنچنان موثر که نباید بیش از این انتظار داشت ! گاهی به خود لعنت می فرستم برای تمام جنجالها و حاشیه هایی که درگیرش هستم اما نمی توانم ننویسم وقتی قلمم به امید قلمهای شما باقی است !

فرهنگسرا نامی انچنان بزرگ است که سخن گفتن از آن انسانیتی به تمام معنی می طلبد انگار روزگار فرهنگ و انسانیت نیز به سر امده است !

این عشق بزرگ که در شما می بینم خواموش نخواهد شد اما می دانم شما خواهید ماند و همچنان برای این عشق می جنگید !

امیدوارم کوهنویسان نسبت به خاموشی قلمی اینچنین شیوا و رسا   ساکت نمانند و متنی هرچند کوتاه برای آزادگی قلم بنویسند !

 

در همین رابطه متن نوشته شده توسط اصحاب قلم فرهنگسرای بهمن تهران را مشاهده بفرمایید

در صورت حذف پست در وبلاگ فرهنگسرای بهمن متن را در این قسمت مشاهده نمایید .

گزارش تصویری از جشن سده در هورامان

 این مراسم را به عنوان یکی از آیین های کهن ایران دوست دارم و علاقه مند به دیدنش هستم اما وقتی این عکسها را می بینم حسرت سراسر وجودم را فرا می گیرد که چرا این مردمان نیک آیین خود نیز فراموششان شده است که برای چه چیز این مراسم بر پا شده است ؟ و می بایست ارزشهای این مراسم چه چیزهایی باشد ! آن دف ها ؟ و یا آن شال سبز ؟ پیرشالیار؟ ایا این پیر را هم میشناسند ؟ و ... مراسم رنگ و بوی دیگر گرفته است که به نظرم جالب نیست ...

گزارش تصویری را در این قسمت مشاهده بفرمایید .

عبید نامه : جامه ی شاهانه

از بهر روز عید ، سلطان محمود خلعت هرکسی تعیین می کرد . چون به طلحک رسید فرمود که پالانی بیارید و بدو دهید . چنان کردند . چون مردم خلعت پوشیدند ، طلحک آن پالان بر دوش گرفت و به مجلس سلطان آمد . گفت: ای بزرگان عنایت سلطان در حق من بنده از اینجا معلوم کنید که شما همه را خلعت از خزانه فرمود دادن و جامه ی خاص از تن خود برکند و در من پوشانید.

عبید زاکانی

پی نوشت : از این پس بخشی به مطالب وبلاگ افزوده خواهد شد تحت عنوان عبید نامه ( عبید زاکانی )  که با هدف یاد آوری و آشنایی هرچه بیشتر با سخنان این بزرگان و همچنین فاصله گرفتن از توهین های قومی که در قالب جوک و طنز در جامعه رونق گرفته است . رونقی که هر چه بیشتر به تفرقه و فاصله گرفتن اقوام  سرزمینمان از هم شده است و این مورد خوشایند افرادی است که از این عدم همبستگی سود می برند. اینگونه متنهای توهین آمیز در همبستگی مردم بدون شک تاثیرات منفی بسیار گذاشته است . امید که اینگونه طنزها ( عبید زاکانی ) را در یک حرکت فرهنگی پسندیده جایگزین جوکهایی شوند که فرهنگ و اصالت اقوام ایرانی را زیر سوال میبرد .

دلنوشت : این واقعیت پوسیده

زندگیمان این روزها آنچنان سرگرم کننده است که گویی دیگر صدای تیک تاک عقربه ی ثانیه شمار برایم مهم نیست !

گاهی به خود میگویم این اشتیاق است یا خیال خام ؟ این دروغ است یا حقیقت ؟ این چند آدمکی است کذایی در میان تصویر های این جعبه ی جادو و یا در پس ان نیز واقعیتی نهان است ؟ چه تفاوتی دارد چه خیال خام باشد و چه واقعیتی تلخ یا شیرین مهم این است خوب سرگرممان کرده است !

قدم زدن در خیابانهایی که مردمش هر روز و هر روز به یک شیوه اند و باز همان است که دیروز دیده ام اما خود نمی دانند که همچون آن دیوانه که سنگش در دست است و بی قرار شیشه های صاف ! میدانم روزی این پوستین را میشکنند همان می شوند که من در خواب دیده ام ! پوستینی از توهم ، پوستینی از حماقت و دروغ ، پوستینی از یک نگرش پوسیده ...

امروز من دیوانه ام و افکار زیبای شما را پوسیده میدانم و این شما عاقلان شهر هستید که سنگ میزنید بر افکار من ، اما فردا روز خود بر افکار خود سنگ میزنید ! میدانم !

کاسه ی سرم انگار دیگر نمی تواند این همه خامی و اشتیاق را در خود جای دهد می نویسم تا اندکی از سرریز شدن این خیالات شیرین و خام به هدر نرود ...

با وبلاگها : ایران سرای جاودان

دیشب خانم آرزو احمد زاده باهام تماس گرفت که الان توی 10 کیلومتری سقز هستند  . با توجه به راهبندان و بارش سنگین برف هم شنیدن خبر اومدنشون به سقز غیر منتظره بود با اینکه انتظار داشتم مهاباد باشند .اما موفق شدیم شبی رو در خدمت آقای مهدی ساقی و آرزو احمد زاده باشیم به هر جهت بعد از اومدنشون متوجه شدم محمد گائینی همراهشون نیست از یک جهت خوشحال شدم و از یک سو ناراحت چون دلیل نیومدن محمد گائینی ظاهرا تشدید نشدن مریضی محمد اعلام شد...حالا واسه کدوم خوشحال و کدوم ناراحت بماند !

فکر میکنم از همه چیز گفتیم از ایران و توران و از هفتاد کوهنویس که غیبت همه شون رو باید پای حساب کتابمون بنویسند شاخص ترین هم محمدگائینی بود و ... حدودا تا صبح نگذاشتم چشم رو هم بگذارند به چهار  دلیل:

 1- تا ارزوی احمد زاده باشه دیگه با من قهر نکنه !

2- تا ارزوی احمد زاده باشه همه ایران رو از این قهر بودن مطلع نکنه چون ظاهرا همه این قهر بودن رو میدونستن غیر من !

 3- تا این دوستان باشند سر زده مسافرت نرند حداقل یکی دو روز زود تر خبر بدن که ما یه مسافرتی بریم یا اینکه دردسترس نباشیم !

 4- تا دیگه سوغات مالزی و عکسهای مهرچال رو هیچوقت فراموش نکنند !

به هر جهت از دیدارشون خیلی خوشحال شدم و امیدوارم جدای از شوخی همیشه همینقدر خون گرم و با نشاط و در حال سفر باشند ! برای ادامه سفر هم براشون آرزوی سلامتی و موفقیت دارم .

پی نوشت : فکر میکنم الان دیگه میدونن چه قدر مهرچال برام لذت بخش بود !!!

پی نوشت دو : از کویستان خواهر کاوان عزیز هم بی نهایت سپاسگذارم برای تمام زحماتش

از گرفتار شدگان بهمن در گردنه خان

روز گذشته ساعت 17:30 در محور سقز – بانه در ارتفاعات گردنه خان بهمن بزرگی ریزش کرد و تا ساعات اولیه ریزش از گرفتار شدگان این حادثه اطلاعی در دست نبود که شب گذشته و امروز نیرو های امداد نجات و هلال احمر در منطقه اقدام به گشایش مسیر و باز نمودن محور نمودند .

همزمان تیمی متشکل از کوهنوردان سقز به سرپرستی آقای زاهد نمدی در این عملیات امداد و نجات شرکت نمودند که ساعت 16:30 روز چهارشنبه 13 بهمن ماه پس از  23 ساعت موفق شدند 5 نفر از گرفتار شدگان را زنده بیرون بیاورند . هم اکنون این تیم به عملیات جستجوی خود ادامه داده است و طی تماس تلفنی در چند لحظه ی پیش با آقای نمدی این احتمال را عنوان نمودند که شاید خودرو های دیگری نیز در زیر بهمن همچنان مدفون مانده باشند .

ارتفاعات گردنه خان یکی از برفگیر ترین مناطق کوهستانی ایران محسوب می شود و سالانه شاهد بارش های بسیار سنگینی است به طوری که از اواسط آبان ماه شاهد بارش برف در این ارتفاعات هستیم .

در روزهای گذشته با بارشهای سنگین برف درمنطقه انتظار ریزش چنین بهمنی در این محور غیر منتظره نبود . و این احتمال بسیار زیاد است که با توجه به بارش مستمر برف این بهمن ها تکرار شوند .

در این بین هیئت کوهنوردی شهرستان سقز طبق روال گذشته هنوز در خواب زمستانی است و در جایی که باید متولی و هماهنگ کننده کوهنوردان برای عملیات امداد و نجات باشد هیچ واکنشی به این بهمن ها نداشته است و حتی انتظار می رفت حداقل با یک اطلاعیه از کوهنوردان درخواست نماید که خطر بهمن به خصوص در ارتفاعات   خان و چهلچشمه را جدی بگیرند .

از مسئول محترم هیئت کوهنوردی در خواست می نماییم کمی از حجم راپورتها به استانداری را کم نمایند و اندکی هم به فکر وظایف انسانی و ورزشی خود باشند .

 عکس تزئینی است

پی نوشت : با مسئولین امداد و جستجو در ارتباط لحظه به لحظه هستم در صورت دریافت خبرهایی از این عملیات دوستان را در جریان قرار خواهم داد .

تلنگر : عشق

من مطمئنم عشق

آخر خودش را مي‌رساند _ هركجا باشد _

در مجلس ترحيم اين عاشق.

من مطمئنم عشق

با عاشقان مُرده، جنسش بيشتر جور است.

 

 

عکس : مصر

کردستان؛ پايتخت گردشگري روستايي

طبيعت زيبا و جذاب استان کردستان يکي از ظرفيتهاي مهم رشد و توسعه صنعت گردشگري در اين استان کوهستاني است. برخلاف استانهايي همچون اصفهان و فارس که غالب نقاط ديدني آن مربوط به شهرهاي استان است، در استان کردستان بيشترين ظرفيت جذب گردشگري در مناطق روستايي و بين جاده اي استان وجود دارد.
مناطق روستايي و کوهستاني اورامانات و مريوان، روستاهاي اطراف بيجار و سنندج، مناطق کوهستاني اطراف سقز، بانه و ديواندره و فواصل جاده اي و روستايي اطراف کامياران و قروه، سرشار از مناظر بديع و جذابي هستند که نه تنها براي هم ميهنان بلکه براي گردشگران خارجي هم جذاب و زيبا و کم مانند به چشم مي آيند.
انتخاب 63 روستاي گردشگري
در کنار مناظر زيباي طبيعت روستاهاي استان کردستان بايد به جاذبه هاي مردمي و فرهنگي کم نظيري اشاره کنيم که مي تواند در عرصه هايي همچون صنايع دستي، پوشش، آداب و رسوم، غذاهاي محلي و ساير ظرفيتهاي روستايي طرفداران بسياري را به سوي خود جذب کند.
در دور نخست و همچنين در دور دوم سفرهاي استاني دکتر احمدي نژاد طي چند نشست و گفتگو با کارشناسان و مسؤولان 63 روستاي استان کردستان به عنوان روستاهاي قطب گردشگري کردستان شناخته شده و برنامه هاي زيادي براي توسعه گردشگري در اين روستاها در نظر گرفته شد، اين روستاها در شهرستانهاي مريوان، سقز، بانه و بيجار ايجاد خواهند شد. روستاهاي گردشگري شناسايي شده قطب سنندج براي احداث واحدهاي اقامتي شامل روستاي حسن آباد، کرجو، نوره، توريور، شيان، هشميز، باباريز، صلوات آباد، سراب قاميش، سرهويه، آويهنگ، نگل، ساليان، بنه دار، ميانه، سرچي، طاي، کومائين، دولاب، پالنگان، پنجه عليا، وزير، قوچاق و يوزباشي کندي است.همچنين در بيجار نيز روستاهاي خسروآباد، سلامت آباد، قزانقره، حسن آباد قاروچ، صلوات آباد، قمچقاي، قشلاق لو، قصلان لو و باباگرگر نيز براي احداث اماکن اقامتي تعريف شده اند.
روستاهاي گردشگري قطب سقز نيز شامل روستاي ترجان، زنبيل، قلندر، بسطام، سوته، پارسانيان، آلوت، ناوه و سالوک عليا بوده و در قطب مريوان نيز روستاي بالک، بيله، دري، نه نه، کولان، وله ژير، برده سفيد، پيرخضران، کاکوزکريا، زويران، دل، روار، رزاب، بيساران، ژان، گواز، ژيوار، ناو، اورامان تخت، ني و عباس آباد به عنوان روستاهاي داراي ظرفيت بالاي ايجاد اقامتگاه هاي گردشگري شناخته شده اند.
ضرورت بها دادن به احداث راه هاي روستايي
بها دادن به احداث را ه هاي روستايي جديد و ترميم راه هاي قبلي در اين محورها، ايجاد اقامتگاه هاي روستايي هماهنگ با بافت طبيعي و فرهنگي منطقه و با قيمت مناسب، ايجاد نمايشگاه هاي دائمي صنايع دستي، برپايي جشنواره هاي جوان محور و خانواده محور در زمينه هايي همچون بازيهاي محلي، موسيقي، عکاسي و نقاشي از مهمترين برنامه هايي است که از سوي مسؤولان و کارشناسان براي توسعه گردشگري در روستاهاي مورد اشاره، در نظر گرفته شده است.بدون ترديد وسعت کار توسعه گردشگري روستايي در استان کردستان در قدوقواره اي است که توفيق در اين زمينه بدون مشارکت سرمايه گذاري بخش خصوص امکان پذير نبوده و بايد تلاش شود تا با اعطاي تسهيلات بانکي مناسب و ديگر راهکارهاي لازم، کارآفرينان و صاحبان سرمايه را سوق داد تا در اين حوزه گامهاي مؤثر بردارند.

منبع: روزنامه قدس

برای عباس ولی زاده

متاسفانه چند ساعت پیش باخبر شدیم دوست بسیار عزیزمان عباس ولی زاده در یک سانحه ی رانندگی دچار اسیب دیدگی نسبتا شدید شده است و اکنون در بیمارستان امام خمینی سقز تحت عمل جراحی است . پس از باخبر شدن از این سانحه به بیمارستان رفتیم و موفق شدیم عباس رو برای مدت کوتاهی ببینیم . عباس از کوهنوردان و دوچرخه سواران بسیار موفق و توانمند سقز است که هر ساله برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره اسطوره اخلاق کوهنوردی ایران زنده یاد محمد اوراز مسیری بیش از 1000 کیلومتر ار می پیماید .

برای عباس عزیز از صمیم قلب آرزوی سلامتی دارم و امیدوارم هرچه زود تر بازهم بتواند رکاب بزند  و به دنیای کوهستان برگردد .

عباس جان چشم انتظارت خواهیم ماند

 

با وبلاگها : برای سد ممد

چندی پیش دوست بزرگوارمان آقای محمد رضا مطلبی در خصوص پست کشی عنوان کردند که ناچار شدم برای دومین بار در وبلاگ به آن اشاره بکنم.

برخی از دوستان نزدیک در این خصوص و پست های این وبلاگ که بنا به رسالتی که داشتند حذف شدن مطالبی را عنوان کرده اند . که لازم دانستم صریح و بی پرده نظر شخصی خودم را عنوان کنم !

می خواهم برای یک ساعت که این نوشته ها را می نویسم دوستیم را با محمد رضا و دوستان دیگر که خود را معرفی نکرده اند کنار بگذارم و حرف دلم را بزنم !

نقد محمد رضا را با اینکه حتی نوشته های من را زیر سوال می برد قبول دارم و حذف کردن پست های جنجالی و چالش بر انگیز کار پسندیده ای نیست و اگر گاهی ناچار به این کار ناپسند شده ام پدیده ی غیر اخلاقی تری است که در پست قبلی که در این رابطه نوشتم اشاره کردم .

اما در خصوص نوشته ی آقای محمد رضا باید بگویم ایشان همچنان این حذف پست من رو قبول ندارند و در کامنتهایش و همچنین مطلبش می توان به خوبی این را تشخیص داد اما استفاده کردن از این موضوع برای تحت فشار قرار دادن محمد رضا به دلایل غیر منطقی با الفاظ رکیک کمی بیشتر از پست کشی غیر اخلاقی تر است .

با اینکه جناب ناظر رو تا حد بسیار زیادی حدس می زنم و می شناسم اما صراحتا می گویم که من نیز به غیر اخلاقی بودن این پدیده ( پست کشی ) اعتقاد دارم بدون در نظر گرفتن دوستی و ارادتی که به شما و محمد رضا دارم .

اما پاسخی به صرنگ مد:

دوست بزگوار باور کنید این گفته ی شما رو خیلی قبول دارم که هر مطلب باید امضای حقیقی پاش باشه ولی من چیزی غیر از این را در وبلاگ سد ممد نمی بینم اما در مورد ادبیات محمد رضا ، شاید جز معدود افرادی است که با اینکه 600 صفحه می نویسد و اگر وبلاگش را یک بار زیر رو کنید از شاهنامه ی فردوسی طولانی تر است اما کلمه به کلمه ی آن را خوانده ام این ادبیات را من شخصا می پذیرم حتی اگر با ادبیات من متفاوت باشد اما باید یک نکته را در مورد کامنتم در خصوص کلاغها تصحیح کنم و آن این است که من باید می گفتم نحوه ی برخورد کلاغها با مخالفان را نمی پسندم . شاید ذکر کردن کلمه ادبیات کلاغها اشتباهی بود که من مرتکب شدم و فکر می کنم این کلمه باعث این نوع تصور در شما شده است که در خصوص ادبیات نوشتاری سد ممد هم حرفم را بی پرده بزنم . بابت این اشتباه بکارگیری کلمات عذر می خوام و عواقبش را هم قبول میکنم .

شاد باشید

پی نوشت: دوست دارم در خصوص این مطلب نظر مخاطبان عزیز را بدانم و نظر خودشان را در بخش کامنتهای وبلاگ سدممد عنوان کنند . با تشکر

پیست اسکی وزنه سقز در گلوگاه تربیت بدنی!

چهارشنبه 6 بهمن 1389:

روز چهار شنبه در دو دیدار با جناب آقای رستم پور معاونت برنامه ریزی فرمانداری سقز با خبر شدیم که در اقدامی غیر منتظره پیست اسکی وزنه سقز که طرح آن بیش از 8 سال است در بروکراسی اداری معلق مانده است توسط مسئولین به عنوان یکی از طرحهای عمرانی پیشنهادی به دولت در دور سوم سفرهای ریاست جمهوری قرار گرفته است .

در این دیدار با جناب رستم پور اهمیت موضوع مورد بحث قرار گرفت و چگونگی پیگیری فرمانداری بعد 8 سال که سابقا طرح در پروژه های عمرانی دولت هیچگاه جایی نداشت مورد پرسش قرار گرفت که مشخص گردید با توجه به بازتاب رسانه ای فعالیتهای اسکی در جراید و خبرگزاری ها آقای شاملی مسئول بخش منطقه محروم استان این طرح را در چهارچوب سرفصلهای فرهنگی ورزشی به عنوان طرح پیشنهادی گنجانده است .

از این رو می بایست از آقایان شاملی و رستم پور نهایت تشکر و قدردانی را داشت . در این بین ذکر یک نکته مختصرا الزامی است نخست اینکه سرمایه گذاری در این طرح به بیش از 6 میلیارد ریال در فاز اول نیاز دارد که متاسفانه مبلغ براوردی فرمانداری و اداره کل تربیت بدنی مبلغی در حد 150 میلیون ریال است که گمان نمی کنم برای احداث یک پیست اسکی  مبلغ مناسبی باشد . امیدواریم مسیری که ما در 8 سال پیش طی کردیم و با شکست مواجه شدیم اینبار تکرار نشود که قطعا تکرار خواهد شد . لازم به یاد اوری است که در دیدار چند ماه گذشته با معاون وقت اداره کل تربیت بدنی و مدیر کل فعلی  درخواست شرکت آرو برای گنجاندن این طرح در دور سوم مصوبات ریاست جمهوری رد و اعلام شد مصوبات ریاست جمهوری تدوین شده است و باید برای دور چهارم سفرها این طرح را پیشنهاد دهید که اعلام شدن قرار گیری طرح در مصوبات دور سوم کمی جای تعجب داشت .

پنجشنبه 7 بهمن 1389:

در دیدار صبح روز پنجشنبه 7/11/89 با مدیر کل محترم منابع طبیعی و آبخیزداری استان کردستان در خصوص واگذاری زمین مورد نظر به شرکت تعاونی ورزشی آرو به صورت خصوصی با ارائه طرح توجیهی به صورت شفاهی و ذکر مکاتبات مان در 8 سال گذشته و ارائه ی مستندات و مکاتبات و همچنین طرح توجیهی و فیلم مستند و کروکی مسیر جناب آقای توفیقی مدیر کل محترم منابع طبیعی استان کردستان موافقت قطعی خود را برای واگذاری زمین به صورت خصوصی به این شرکت تعاونی اعلام داشتند .

حال در زمانی که سرمایه گذار میلیاردی برای این طرح وجود دارد و تایید و براوردهای کارشناسی و تحقیقی 8 ساله برای احداث این پیست صروت گرفته است و مورد تایید کارشناسان فدراسیون اسکی واقع شده است ، اداره تربیت بدنی متاسفانه مانع از ادامه دادن مسیر توسط این شرکت شده است و تمامی فعالیتهای شرکت آرو را مبنی بر احداث پیست به صورت تعلیق در آورده است و توجیه این اداره کل قرار گرفتن طرح به صورت طرحی دولتی با بودجه ای 150 میلیون ریالی در دستور کار دولت اعلام نمود . که با توجه به تاکید استاندار جناب آقای شهبازی با حمایت از سرمایه گذاری های خصوصی کاملا در تضاد است .

در دیدار روز پنجشنبه 7 بهمن ماه با معاونت ورزش استان کردستان جناب آقای مکتب داری و همچنین مدیر کل تربیت بدنی آقای عبداللهی نهایتا عدم همکاری اداره تربیت بدنی شهرستان سقز را عامل معلق شدن روال قانونی عنوان شد و با توجه به اینکه معلق کردن فعالیتهای این شرکت توجیه قانونی ندارد و با برنامه های استاندار جدید کردستان همخوانی ندارد از این رو این اداره باید پاسخگوی اقدام غیر قانونی خود باشد .

پشتیبانی جناب آقای حیدری نماینده مردم شهرستان سقز در مجلس شورای اسلامی و همچنین استاندار کردستان از روند خصوصی سازی طرحهای عمرانی و همچنین مساعدت و همکاری سازمان تربیت بدنی ( وزارت ورزش و جوانان ) برای واگذاری به بخش خصوصی چالش جدید اداره کل تربیت بدنی کردستان در آینده ای نزدیک خواهد بود .

لازم به ذکر است آقای احمدینژاد به همراه هیئت همراه بعد از دهه ی فجر دور سوم سفرهای خود را به کردستان آغاز خواهند کرد و مدیرکل تربیت بدنی و مسئولین استانی چشم انتظار مصوبات این سفر خواهند بود.

 

پی نوشت : از همکاری ها و محبتهای دوستان عزیزمان آقایان زینبی ، خانقایی و توفیقی بی نهایت سپاسگذاریم.

دختر روستا

دختر روستایی دلم هوای موهای بافته سر شانه ات را کرده
دلم هوای صبح ها بوی تنور نانت را کرده
دلم هوای بوی میخک ،پیچیده در ترنج شالت را کرده
رنگ (لباسها و زیور الات)
دلم تنگه برای لبهای زیبا و دو چشم شرمسارت
برای عصر ها در حیاط و سوز بز دوشیدنت
گه گداری به یاد میارم زندگی گذشته ام  در روستا
سایه درختان و پرچینهای دور راه ...

 

در همین وادی

موسیقی : ماه من

ماهی من ته نها مه هیکه سه د نجومی مه حو ئه کرد

یاری من ته نها گولیکه سه د هه زاری گرتوه

" ماه من تنها یک مه است که صدها ستاره را محو کرده است

یار من تنها یک گل است که صدها بلبل را مجذوب خود کرده است "

خوش له سه ر سینه ی سه ری هه لدا وه دوو گوی سه ر به مور

ماتو حیرانم که عرعر کی هه ناری گرتوه

شه ر به تی عونابی لیوی شه که ر و بادامی چاو

سه روی قه دت راسته ئه نواعی سیماری گرتوه

لعلی شه گه ر بای تو تیر ئاوه شه که رباری

لیوی میحنه ت باری من بی ئاوه باری گرتوه

ئه ژده های زولفی له ده وری گه نجی حوسنی حاریسه

حه لقه حه لقه چین به چین سه ر تا به خواری گرتوه

گه ردو بادی هیجری تو وا عالمی لی کردمه توز

نه ک دوو چاوم به لکوو حه تا دل غوباری گرتوه

  

پی نوشت : این ترانه ی زیبا رو یک بار دیگر در وبلاگ قرار داده بودم اما انقدر تازگی دارد که گمان نمی کنم ایرادی باشد برای باز نشر آن ! این ترانه از خواننده ی بسیار محبوب من عدنان کریم است که فکر میکنم بعد از استاد خالقی بیشترین لذت رو از ترانه هایش می برم . عدنان کریم به تازگی به گروه کامکارها پیوسته است...

پی نوشت دو: از آنجایی که در بیتهای بعدی وارد جزئیات شده است و خطر فیلتر شدن وبلاگ را تهدید میکند ناچارا همون بیت اول را ترجمه کردم ...

فرندفا ابزاری قدرتمند جهت تبادل اطلاعات

در دنیای مجازی اطلاعات به سرعت در حال انعکاس و انتقال به مخاطب است در این بین این مخاطبان هستند که با انبوهی از اطلاعات مواجه می شوند و یافتن موضوع دلخواه در میان این اطلاعات نیاز به صرف وقت بسیار است . دنیای آینده دنیایی است که در آن مدیریت زمان نقشی اساسی و کلیدی دارد از این رو مخاطب نیاز به گزینش اطلاعات و دسته بندی مطالب دلخواه است که برای استفاده ی بهینه از اطلاعات و زمان حیاتی است .

از این رو می توان نیاز به خبر خوانهای پر قدرت به شدت در این بین احساس میشود که شبکه های اجتماعی همانند تویتر و فیس بوک این امکانات را در اختیار کاربران در سراسر دنیا قرار می دهد . از آنجاییکه رد و بدل کردن اطلاعات منجر به آگاهی و شناخت دقیق جامعه از وقایع در حال شکلگیری در کمترین زمان ممکن است این دو سایت ارزشمند متاسفانه فیلتر شده اند و یکی  ابزاری که می توان  از آن برای خبرخوانی استفاده کرد  فرندفا است که از طریق فید ار اس اس مطالب یک یا چند وبلاگ را با ذکر عنوان و عکس مطلب در اختیار کاربران قرار می دهد . از این رو این سایت را به مخاطبان غیر وبلاگنویس و همچنین وبلاگنویسان پیشنهاد میکنم .

لینک فرندفای من را در این قسمت مشاهده نمایید

نیم نگاهی به جایگاه اخلاق و منش کوهنوردی

گفته شده و بسیاری از ما باور داریم که کوهنوردی یک روش زندگیست زمانی که سخن از روش به میان آمده و رهروان این وادی با تمام وجود این حقیقت را لمس کرده اند  چرا نباید با دیدگاهی وسیعتر به مسائلی که در این جامعه بزرگ، رو به رشد و جوان پسند وجود دارد  صحیح برخورد کنیم؟

آیا ما در اندیشه  ترویج منش و اخلاق کوهنوردی بوده ایم یا خود در این راه گامی برداشته ایم  تا با توجه به این رویکرد در کنار قهرمان پروری به رفتار پهلوانی و منش انسانی  هم مانند یک اصل بها داده شود و در مسیر تکامل برای فتح قله های بلند از  کوهنورد در صف بی شمار فاکتورهای که فتح قله را ممکن میسازد فتح قله های شرافت وانسانیت هم طلب می شود. در تاریخ کوهنوردی و در طبیعت کوه مردان واقعی این فاکتور جایگاه ممتازی دارد. کوه نوردی ورزش روشن فکران و انسانهای اکتیو بوده و کوه آوردگه تن وجان وآرامگه روح لطیف کوه مردان است نه ورزشی برای خود نمایی و رقابتهای گاه ناسالم .

پس بیاید دست در دست هم والاترین اصل کوهنودی را زنده نگاه داریم .

جای تامل است که نقش فدراسیون کوهنوردی ، انجمن و هیئت ها  و گروهای کوهنوردی  در رسیدن به معنای واقعی این فرهنگ از همه پر رنگ تر است و در این میان پیشکسوتان و قهرمانان و مربیان هستند که میتوانند در هر یک از کانی های یاد شده که هستند نقش کلیدی ایفا کنند تا دریای افتخارت کوهنوردی از منش و جوانمردی خالی نباشد و چه بهتر که بخشی از هزینه های هنگفتی که خرج کوهنوردی میشود به امر فرهنگ سازی در کوهنوردی  اختصاص داده شود .

لازم به یاد آوریست که بخشی دیگر از این بار بر دوش اهل قلم و کوهنویسان است و نقش مجله ها و وبلاگهایی که در این ضمینه فعالیت میکنند بسیار تعیین کننده است و من بیشتر دغدغه ها  را از جانب رسانه ها  میبینم که حساسیت و فعالیت را بیشتر به موفقیت و عدم موفقیت در برنامه های  کوهنوردی معطوف کرده و به دیگر ابعاد آن کمتر توجه شده است و این مهم باعث شده که کوهنوردی کاملا تک بعدی و بر پایه تظاهر به موفقیت و گریز از عدم موفقیت در برنامه ها ،حال به هر قیمتی  معطوف شده است.

کوهنورد بویژه نسل جوان و جویای نام در این میان پیرو و طابع شرایط است و اگر قصور و کاستی باشد مقصر اصلی کسانی هسستند که سیستمها را اداره میکنند . اگر در یک سیستم به منش و خصوصیات اخلاقی بها داده شود جوان جویای نام در کنار بالا بردن دانش کوهنوردی و توانایی فیزیکی نیم نگاهی هم به فرهنگ و منش کوهنوردی خواهد داشت وخود را با آن هماهنگ و از آن بهره خواهد برد.  

هرچند واقعیتی تلخ بر کوهنوردی ایران حاکم است ولی رهایی از ان در گرو تمرکز برروی  این  اصل بوده واز آن گریزی نیست .

 الفاضی چون کوه مرد، جوانمرد ، شیر زن و پهلوان برازنده تمام کوهنوردان ایران است پس بیاید با درایت و برنامه ریزی برای این مهم کوهنوردان و پشتوانه های کوهنوردی ایران را از ان بی نصیب نگذاریم.

بیاید پهلوان پروری کنیم و بدانیم که عمر قهرمانی کوتاه است.  

ادامه متن را در وبلاگ منوا لاوی ته ره غه بخوانید

معرفی وبلاگ : کوه خاموش

یکی از دوستان بسیار عزیزم با کوه خاموش به جامعه ی کوهنویسان پیوست . امیر عزیز که یکی از کوهنوردان گل باشگاه آزادگان مشهد است به تازگی وبلاگ کوه خاموش را راه اندازی کرده است .

امیدوارم امیر عزیز رو بتونم یک بار دیگر از نزدیک ملاقات کنم . امیر جان ورودت را به دنیای مجازی تبریک میگم و امیدوارم بمانی و همواره لبخند بر لبت جاری باشد .

ترانه ی زیر لحضه ای است از یاد و خاطره ی سفری به یاد ماندنی با دوستان عزیزم که صدای امیر نیز بخشی از این ترانه است .

 

پی نوشت: هنوز شلوار کردیت رو داری و استفاده میکنی یا گذاشتی واسه یه سفر دیگه به کردستان؟

 

اردونشینان زنجانی در انتظار پاسخ فدراسیون

همانگونه که مستحضرید هیات کوهنوردی زنجان در راستای هدف خود برای صعود یک قله 8000 متری در سال 90 از آبان سال 88  رسما فراخوان عمومی داد شروع به برگزاری اردوهای انتخابی هیمالیانوردی استان زنجان نمود تا طی آن نفراتی را جهت اعزام انتخاب کند.

طی این پروسه طولانی  10 اردو در نقاط مختلف کشور برگزار شد. که اولین آن هفتم آبان سال گذشته در کوههای شمالی زنجان (در منطقه تهم و دوشاخ) و آخرین آن در دهم دی ماه سال جاری در هرم و کسری سبلان برگزار شد.

اردوی آخر با حضور مربیان و ناظران فدراسیون (آقایان چشمه قصابانی و قیچی ساز) جهت ارزیابی پتانسل تیم زنجان اجرا شد. تا مربیان مذکور ضمن ارزیابی نفرات تا کنون انتخاب شده با ارائه گزارش تحلیلی نفرات زنجان  زمینه ساز رای آن فدراسیون مبنی بر ارائه مجوز یا عدم آن به هیات زنجان جهت اجرای این صعود شوند.

اردوی دهم زنجان با حضور آقایان مجتبي مقدادي، سعيد كريمي، كريم بيگدلي، حسين مقدم رضا جعفري که 5 نفر باقیمانده از سی و دو نفر شرکت کننده اولیه بودند برگزار شد. تا رای مربیان فدراسیون صحه ای باشد بر انتخاب یا عدم انتخاب آنان.

تا به امروز 13 روز از اجرای اردوی مذکور گذشته است و فدراسیون کوهنوردی کشور تاکنون مطلبی را در مورد این موضوع منتشر نکرده است و تیم زنجان منتشر آن است تا ببیند که فدراسیون کدام یک از نفرات را برای صعود 8000 متری در دست اجرای زنجان تایید کرده است.

امیدوارم فدراسیون کوهنوردی با اعطای مجوز صعود به این تیم که این نوشته تنها گوشه ای از زحمات و تلاش های شرکت کنندگان و برگزار کنندگان اردوهایش را به تصویر کشیده است  انگیزه را برای تلاش های بعدی بیشتر تر کند.

امیدوارم بین 5 نفر باقیمانده نفرات شایسته تر در تیم باقی بمانند و تیم نهایی به نمایندگی از همه تلاش گران این اردوها بتواند قله هدف را صعود کند و افتخاری دیگر برای شهر و کشورمان به ارمغان بیاورد. به امید آن روز.

متن از آیاز

کوهستان: امیدوارم هرچه زود تر پاسخ مناسبی از طرف فدراسیون کوهنوردی به تیم خوب زنجان داده بشه و یک بار دیگر شاهد تلاش زنجانی ها بر روی قلل ۷۰۰۰و  ۸۰۰۰ متری باشیم .

برای سد ممد ( پست کشی)

در وبلاگ دوست بسیار عزیز آقای محمد رضا مطلبی منتشر شده است تحت عنوان پست کشی ! که به نظرم کمی جای بحث دارد . باید ابتدا هدف از پست را بدانیم چیست سپس عمل مربوط را بسنجیم !

من گاهی پستهایم را حذف میکنم اما اون پستم به نتیجه ی دلخواه و هدف رسیده است ! یکی از دلایل حذف پست ! بحث کثیف فیلترینگ است که وبلاگها رو به شدت تهدید میکند  که از این جمله می توان به وبلاگهای سرود کوهستان آقای فرشید فاریابی و طنزکوه نسخه اول که متعلق به آقای فرشید داودی بود با این مشکل مواجه شدند و همچنین فضای حاکم بر دنیای مجازی و واقعی کشور هم این امکان را به وبمستر ها و وبلاگنویسان نمی دهد که هرانچه می خواهند بنویسند !

از این رو برخی از پست ها مدت دار هستند و برخی برای عده ای معدود نوشته می شود و مادامی که مطمئن از خوانده شدن پست توسط افراد مورد نظر شویم آن پست طبیعتا حذف خواهد شد چراکه به غیر از تهدید کردن وبلاگ برای فیلترینگ عملا هیچ خاصیت دیگری ندارد .

اما در موارد غیر سیاسی کاملا موافقم پست کشی به قول شما عملی زیبا نیست اما حق طبیعی وبلاگ نویس است که همان گونه که می خواهد بنویسد حتی اگر غیر اخلاقی باشد !

پی نوشت : آقا حال و هوای اصفهان چطوره؟ شما که مار رو دعوت نمی کنید حداقل شما بیاید که ما یه بار دیگه چشممون به جمال شما روشن بشه !

پی نوشت دو : عکس رو تو گوگل پیدا کردم از وبلاگ ایران سرای جاویدان ، میبینم که همه جمعشون جمعه ولی قطعا اونجا اصفهان نیست احتمالا تهران یا کرج باشه !

پی نوشت سه : این عکس رو نمی دونم آقای مهدی ساقی چطوری گرفته؟ خودش که تو عکس هست ، محمد گائینی هست ، خانم آرزو هم هستند ! بعد زیرش هم امضای مهدی ساقی هست ! جای خود داشت این عکس رو تو یه پست جدا می گذاشتم .آقا مهدی با ماهم ؟