جایگاه واقعی انجمن کوهنوردان ایران کجاست؟
مدتها
بود عملکرد انجمن کوهنوردان ایران برایم حاوی نکاتی بود که بخشی از دغدغه های ذهنی
ام را شامل می شد . و یک سوال بی جواب که براستی جایگاه انجمن کوهنوردان ایران
کجاست؟
با بررسی اجمالی نسبت به عملکرد انجمن در سالیان اخیر به شکلی محسوس میتوان ضعف و یا عدم اعتماد به نفس را در رویه ی پیش روی انجمن دید .
به گمانم شکل گیری NGO ها در راستای رفع نمودن کاستی های سازمانهای متولی حیطه های مختلف است که به باور بخشی از جامعه ی کوهنوردی تشکلی همانند انجمن کوهنوردان می توانست و یا می تواند چنین جایگاهی داشته باشد .
در این سالیان اخیر فعالیتهای فدراسیون کوهنوردی همانطور که پیشتر در این وبلاگ اجمالا به آن پرداخته شد دارای کاستی های فراوان بود و در این بین نقش ان جی او های مستقل نتوانست گره از کار کوهنوردی کشور بگشاید .
انجمن کوهنوردان با این ایده که می تواند در نقش نماینده ی جامعه ی مستقل کوهنوردی ایران عمل نماید ضعف های سیستم دولتی را با پشتوانه ی مردمی خودش جبران نماید و در همین راستا بتواند از قدرت خود که بر گرفته از نیروهای متخصص و پر شمار است در جهت پیشبرد مسائل کلان کوهنوردی استفاده نماید اما متاسفانه در عمل چیزی خارج از آن را مشاهده کرده ایم .
همواره انجمن کوهنوردان ایران در ذهن من به سان یک کوهنورد خسته بوده است که نه توان به حرکت وا داشتن داشته است و نا باور به این توان !دلیلش هم به گمانم عدم اعتماد به نفس و باور به نیروهای پشتیبان خودش می توان جست.
ساختار انجمن دارای ایراد اساسی است از این نظر که کوهنوردان سراسر کشور در مسائل راهبردیش کمترین نقش را دارند و یا سیستم معمول آن کمتر به مناطق دیگر کشور امکان حضور فعالانه داده است . یا اگر بخواهیم بسیار خوش بینانه در نظر بگیریم فضای حاکم در انجمن برای کوهنوردان سراسر کشور دارای جذابیت و انگیزه نیست .
بخش بزرگی از کوهنوردان از سیستم بیمار فدراسیون و سیاستهای کلی اش فاصله گرفته اند و در باورشان یک تشکل مستقل می تواند نقش موازی در رساندن انان به مقصود باشد .
حال این مقدمه چینی برای آن است که بگویم دلایل این عدم حمایت و یا بی تفاوتی جامعه ی کوهنوردی به نسبت انجمن کوهنوردان که روز به روز بیشتر شاهدش هستیم چیست؟
جامعه ی کوهنوردی با این ایده که می تواند در راستای احقاق حقوق خود از طریق این تشکل اقدام نماید و راه را بر سهل انگاری و غرض ورزی ببندد به انجمن کوهنوردان خوش بین بود اما عملکرد مدیریت این تشکل، آنها را تا حد بسیار زیادی دلسرد کرده است . انجمن کوهنوردان هیچگاه نقش یک تشکل منتقد را نداشته است ، همواره سعی بر این داشته است که برنامه هایش را با دیپلماسی و یا بهتر بگویم کنار آمدن با رفتار ریاست مابانه ی فدراسیون پیش ببرد در صورتی که انتظار جامعه ی کوهنوردی از تشکل های مستقل رفتاری غیر از این است .
در جایی که همه انتظار دارند انجمن به عنوان نماینده ی جامعه ی مستقل کوهنوردی در برابر احقاق حقوق کوهنوردان ، کج رفتاری ، سهل انگاری و غرض ورزی های سیستم موجود نقشی پویاتر و قاطعانه تر داشته باشد شاهد رفتاری آرام و بدور از تنش که گویی اصلا هیچ اتفاقی نیوفتاده است و هیچ حقی از کسی گرفته نشده است رفتار میکند .
سیاستی بسیار نرم و ضعیف که گویی خود به موقعیتش واقف نیست و همین رفتار نرم و در موضع ضعف سبب شده است که جامعه ی کوهنوردی به نسبت این تشکل همانند فدراسیون قطع امید نماید .
دیگر نه خبری از بندهای اساسنامه ی انجمن هست و نه خبری از رفتاری مستقل و سیاستی شفاف و روشن !
هیچ گاه از انجمن کوهنوردان سیاست کلی و راهبردی در خصوص اصلاح برخی کج رفتاری ها ندیده ایم در گزارشهای ماهانه و سالیانه ی انجمن و همواره سعی شده است همانند یک باشگاه کوهنوردی جهت رسیدن به اندک حقوق برحق خود رفتاری نه بر اساس موقعیتش داشته باشد .و یقینا این تصور برایند تصور جامعه است که هر روز با آن در ارتباطیم .
انجمن با عدم تنظیم صحیح روابط خود با سیستم دولتی پشتوانه ی عظیم خود که همان جامعه ی کوهنوردی است را از دست میدهد .
در یکی از بندهای اساس نامه ی انجمن به صراحت نوشته شده است که " پشتیانی از کوه نوردان و سازمان های کوه نوردی و تبیین حقوق آنان " یکی از اهداف انجمن است چیزی که ما در این سالیان شاهدش نبوده ایم .
درست در جایی که فدراسیون کوهنوردی در ضعیف ترین موقعیت خود قرار گرفته است و مدارک مستندی در خصوص سوء استفاده از موقعیتش در خصوص شرکتهای کوهنوردی ، مبالغ دریافتی فدراسیون با صورت حساب شرکتهای خارجی ، رفتار تبعیض آمیز ، کارشکنی در خصوص برخی چهره های مستقل ، تخریب و پرونده سازی و ... از فدراسیون در دست است اما کوچکترین حرکتی از انجمن را شاهد نیستیم .
انجمنی که می بایست پیش رو در اصلاح و تحت فشار قرار دادن فدراسیون می بود و می بایست راه را بر این نوع رفتار از همان ابتدای کار می بست چراکه سیاسیتهای انجمن در صورتی که پشتوانه ی مردمی داشته باشد به عنوان باورهای جامعه ی کوهنوردی مورد حمایت قرار میگیرد .
می بایست انجمن چنان رفتار میکرد که از بالا به پایین برای بدنه ی جامعه ی کوهنوردی نقش پیشرو ایفا می کرد و بدنه ی جامعه ی کوهنوردی بهعنوان سرمایه قدرت و حامی وی مورد استفاده قرار میگرفت .
اعمال سیاستهای درست و به موقع ، اعلام کج رفتاری ها حتی در حد افشای واقعیات ، تلاش برای اعمال قدرت خود بر سیستم کوهنوردی کشور از طریق نیورهای انسانی متخصص و پویای جامعه که می تواند به عنوان ابزار و سرمایه ی انجمن مورد استفاده قرار گیرد همه ازضعفهای عمده ی انجمن کوهنوردان در خصوص نقشش در قبال بدنه ی جامعه ی کوهنوردی و روابطش با سیستم حاکم است.
"سکوت" تنها رفتاری بوده است که از انجمن تا بحال دیده ایم و در ذهن من و شاید بخش بزرگی از جامعه این سوال پیش می آید که واقعا آیا زمان تثبیت این قدرت و اثبات این نقش مهم به عنوان NGO ی مهم کشور فرا نرسیده است؟
آیا انجمن کوهنوردان به این باور نرسیده است که می توان نقشی کاریزماتیک را در رهبری بدنه ی کوهنوردی کشور داشته باشد؟
درست جایی که فدراسیون کوهنوردی در انزوا و ضعیف ترین موقعیت خودش است آیا باور به حمایت بدنه ی جامعه ی کوهنوردی کشور آنچنان بعید است که صرفا می بایست شاهد سکوت باشیم و بس؟
چرا در جایی که بدنه ی کوهنوردی کشور در تلاش برای رساندن صدایشان به مجامع بین المللی هستند این نقش را که انجمن می تواند به واسطه ی موقعیتش بسیار بهتر بازی نماید در پس محافظه کاریش به فراموشی سپردهاست؟
شاید بهترین راه برای انجمن کوهنوردان بازی کردن نقشی پویا تر و استفاده از نیروهای پرانگیزه از سراسر کشور در ساختار انجمن است که اعتماد جامعه به نسبت انجمن را همراه خواهد شد و سپس حمایت قاطعانه از وی دستاورد این تغییر ساختاری است .
نقشی قاطعانه تر برای انجمن میتواند این تشکل را با شخصیتی کاریزماتیک و قدرتی که برگرفته از اعتماد بدنه ی کوهنوردی است بسیار تاثیر گذار تر نماید .
این سکوت انجمن در قبال مسائل روز و خواب زمستانی اش نتیجه ای جز قطع امید از این تشکل و ضعیف تر شدنش ندارد .
جامعه ی کوهنوردی مادامی میتواند انجمن را به عنوان نماینده ی خود بپذیرد و حمایت نماید که قاطعیت و عدالت جویی را از آن ببیند و نقشی محافظه کارانه خصوصا در این مقطع که می تواند نقطه ی عطفی برای انجمن باشد قطعا راه را برای این کج رفتاری همچنان باز می نماید .
متاسفانه در نوع فعالیت انجمن اولویت ها به درستی چیده نشده است . مطمئنا اگر اولویت انجمن یافتن جایگاه واقعی خود در کوهنوردی کشور باشد راه برای توسعه ی این رشته بهتر و سریع تر از هر نوع مبادله ایست .
پروژه های مبادله ی کوهنورد در حال حاضر که مشکلات و قوانین دست و پاگیر و سیستم کند و خشک فدراسیون مانع از هر نوع حرکت موثری است آب در هاون کوبیدن است . اکنون کوهنوردی کشور دارای پتانسیل بلقوه ایست که راه برای بلفعل نمودنش بسته شده است . به گمانم تلاش برای هموار نمودن مسیر با تقویت موقعیت خود با استفاده از نقشی پویا تر و قاطعانه تر می تواند از برنامه های جنبی همچون مبادله ی کوهنورد بسیار اثر گذار تر باشد .
اکنون جامعه ی کوهنوردی همچون یتیم نیازمند یک حرکت سازمان دهی شده در قالب یک تشکل رسمی است که بتواند کنترل خود را بر روند حاکم اعمال نماید که این مهم با این نوع رفتار محافظه کارانه بسیار بعید و درو از دست رس می نماید .
کشور ما نیازمند توسعه ی ارتباط با دنیای کوهنوردی خارج است و در مثبت بودن این فعالیتهای کوچکترین شکی نیست اما این مبادله ی کوهنورد برای تشکلی ضعیف که با رفتار خود در آستانه ی از دست دادن بدنه ی کوهنوردی کشور است می تواند تاثیری مهم داشته باشد؟ آیا زمان آن فرا نرسیده است که انجمن کوهنوردان به جایگاه واقعی خود که همانا نمایندگی بدنه ی فعال کوهنوردی کشور است برسد؟
پی نوشت :
در همین رابطه متن بسیار خوبی از آقای کیومرث بابازاده در خصوص ساختار NGO ها نوشته شده است که نظر شما را به این مطلب جلب میکنم .
کیومرث بابازاده : انجمن کوهنوردان باید مدافع تمام کوهنوردان باشد ...
پی نوشت2 : سکوت فعلا تنها موضع انجمن به نسبت همه چیز است ...
آیا بود و نبود انجمن کوهنوردان اینچنینی تفاوتی در روند کوهنوردی کشور دارد؟
تبریک و شاد باش : رضا شهلایی بر فراز اورست
به گزارش خبرگزاری کردپرس طبق آخرین خبرها از شرکت پاراجولی کشور نپال ظهر دیروز شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه رضا شهلایی کوهنورد کرمانشاهی با فتح قله اورست بر بام دنیا ایستاد. به گفته نزدیکان این کوهنورد، دکتر مردانپور دیگر کوهنورد کرمانشاهی هم اکنون در کمپ 4 به سر می برد و فردا برای صعود به اورست تلاش خواهد کرد.
قبل از این زنده یاد محمد اوراز کوهنورد نامدار نقده ای (در سال ۷۷)، رضا بهادرانی دیگر کوهنورد کرمانشاهی (در بهار سال ۸۴) و حمید دهقان کوهنورد سنندجی (بهار ۹۰) موفق به صعود به قله اورست شده بودند.
تبریک و شاد باش به جامعه ی کوهنوردی کردستان و همچنین جامعه ی کوهنوردی کشور
کامنت روز
براساس بند 2 اساسنامه ما کوهنوردان به دو دسته تقسیم میشوند , کوهنوردان خودی و غیرخودی واین بما اجازه میدهد صعود هرکسی را که خودی هست اعلام کنیم . ضمنا فقط صعودهای خودی از ارزش یک صعود برخوردارند ( حتی اگر خانم کاظمی بدون دست هم بره اورست از اونجا هم از مسیری که تا کنون فقط یک نفر رفته بره لوتسه ) چون از کوهنوردان خوب و خودی ما نیست ما نمی توانیم نامی از او در سایتهای پربازدید خودی ببریم یک مجله کوه بود اون رو هم که مال خود کردیم تا هر خبری را هم که مستقل بود و مال کروهک ها اونا راهم با کنترل بزنیم صدا و سیمایمان هم که تحت نظارت روابط عمومی با کسب اجازه خبرهای خودی ها را فقط اعلام میکند برای اطلاع بیشتر از این اساسنامه را میتوانید کتاب قلعه حیوانات را که اساسنامه از روی آن کپی برداری شده مطالعه کنید .
دلاور کوهنورد خراسانی بر فراز دائولاگیری

این موفقیت را به جامعه ی کوهنوردی کشور صمیمانه تبریک میگویم .
مهدی عزیز لبخند هایت پایدار
چشم انتظار صعود چند ایرانی دیگر در قله های لوتسه و اورست هستیم
صعود پروانه کاظمی به اورست
پروانه کاظمی در تلاش برای صعود قله ی اورست موفق به صعود قله ی آن شد . صعود این بانوی ایرانی به قله ی اورست به شکلی مستقل شکل گرفته است . پروانه کاظمی سومین زن ایرانی است که بر فراز اورست می ایستد . پیش تر در سال 1384 خانم ها فرخنده صادق و لاله کشاورز به عنوان نخستین زنان ایرانی موفق به فتح بام دنیا شده اند .
موفقیت و تلاش پروانه کاظمی را ارج می نهیم و برایش آرزوی تندرستی در بازگشت از بام دنیا داریم . تبریک به ایران و خصوصا جامعه ی کوهنوردی زنان
پی نوشت : بر اساس اطلاعات دریافتی پروانه کاظمی همچنان به تلاشش در نپال ادامه خواهد داد
مکث ...
بارانخوردگانِ اين باديهسرسختتر از آناند
فراخوان داوطلبین جهت کاندیداتوری هیئت اجرائی
بدین وسیله به استحضار عموم دوستان کوه نویس می رساند رای گیری برای انتخاب هیئت اجرایی جدید در جریان هفتمین صعود قلم برگزار خواهد شد . لذا خواهشمندیم دوستانی که تمایل به کاندیداتوری جهت انتخاب به عنوان عضو هییت اجرایی قلم برای یک سال آینده را دارند به ترتیبی که خواهد امد. فرم مربوطه را پر کرده و به همراه یک قطعه عکس دلخواه به آدرس kharpap@yahoo.com ارسال نمایند .
1- نام و نام خانوادگی :
2- سن :
3- محل تولد :
4- نام وبلاگ :
5- آدرس وبلاگ :
6-آدرس ایمیل :
7- سابقه کوه نویسی :
8- سابقه کوهنوردی :
9 - رزومه ( به دلخواه تا 1000 کاراکتر ) :
10 - عکس ( حداکثر 150 کیلوبایت )
ثبت نام برای هفتیمن صعود قلم ( خرپاپ )
طبق اطلاعیه قبلی در وبلاگ صعود قلم تا 30 اردیبهشت ماه وبلاگ نویسان دنیای کوهنوردی می توانند جهت شرکت در این برنامه ثبت نام نمایند .
ثبت نام در روزهای آینده با ارسال یک ایمیل از طرف میزبان به ثبت نام کنندگان تائید خواهد شد . این تائید کردن به خاطر اطمینان خاطر ثبت نام کنندگان از دریافت ایمیل است . همچنین جزئیات برنامه توسط ایمیل به ثبت نام کنندگان اطلاع رسانی خواهد شد .
علاقه مندان به شرکت در برنامه صعود قلم می توانند با ارسال فرم ثبت نام به ایمیل KHARPAP@YAHOO.COM اقدام به ثبت نام نمایند .
پینوشت : دوستان جهت طراحی بروشور هفتمین صعود قلم یک قطعه عکس نیز ارسال نمایند
تو بزرگی مث شب ...
من باهارم تو زمین
من زمینم تو درخت
من درختم تو باهار
ناز انگشتای بارونِ تو ، باغم میکنه
میونه جنگلا تاقم میکنه .
تو بزرگی مث ِ شب
اگه مهتاب باشه یا نه
تو بزرگی مث شب ...
عکس : کردستان - هورامان - روستای پالنگان
شعر : شاملو
شعاعی با هلی کوپتر 12000 دلاری به بیس کمپ مانسلو رفت ؟
بنا به گزارش دریافتی از منطقه
ی مانسلو محمود شعاعی در یک اقدام صرفا تبلیغی پس از باخبر شدن از مرگ زنده یاد
جعفر ناصری با یک هلی کوپتر به کاتماندو رفت و سپس با یک پرواز دیگر خود را به بیس کمپ مانسلو رساند .
از سوی دیگر امید آ محمدی و حسین صالحی در وضعیت بسیار بدی قرار داشتند به طوری که دست و پای هر دو نفر دچار سرمازدگی شدیدشده است و با این حال خود را به سختی به بیس کمپ رسانده بودند که کوهنوردان خارجی هم بر وخیم بودن حالشان تاکید داشتند . و تاکید کرده بودند که حتما باید با هلی کوپتر به کاتماندو برگردند که متاسفانه وضعیت یکی از این کوهنوردان وخیم گزارش شده است .
در این حال محمود شعاعی برای تبلیغات مبلغ 10 تا 12 هزار دلار صرف هزینه ی اجاره ی هلیکوپتر نموده است که با بازگشتش احتمالا به 18000 دلار نیز افزایش خواهد یافت !
محمود شعاعی با علم به اینکه هیچ کاری از دستش بر نمی آید ین هزینه ی سنگین را برای تبلیغات صرف نموده است
به محض اطلاع از وضعیت سرمازدگی کوهنوردان سید حسین صالحی و امید آ محمدی در این خصوص اطلاع رسانی خواهد شد . همچنین به محض دریافت متن خبر مربوط تبلیغات برای شعاعی و آخرین وضعیت سفر هوایی ایشان اطلاع رسانی خواهد شد .
محمود شعاعی در جریان مرگ دکتر سعید بهالو نیز در یک اقدام تبیلیغاتی بی حاصل به تیلی چوپیک رفته بود!
پی نوشت :
بر اساس گزارش کوه نوشت : یک فروند بالگرد برای جستجو !!! و همچنین انتقال آمحمدی و صالحی جهت به کاتماندو فرستاده شده است.
به بهانه مرگ زنده یاد جعفر ناصری ...
صرف نظر از دلایل این حادثه دوست دارم از زاویه ای دیگر به این موضوع نگاه کنم و این سوال را بازگو کنم که نقش جامعه ی کوهنوردی در این حوادث چیست ؟
اگر پلی بزنیم به مرگ زنده یاد لیلا اسفندیاری ، زنده یاد میرشکاری ، زنده یاد جعفری ، زنده یاد اعتمادی فر، دکتر سعید بهالو و ... می توان یک موضوع مشترک را به عنوان عاملی تاثیر گذار یافت .
متاسفانه فشاری که جامعه ی کوهنوردی بر این ورزشکاران اعمال می کند به زعم من یکی از مهمترین عوامل بروز این حوادث است . لیلا اسفندیاری شب قبل از صعودش به ناتوان بودن تحریک شده بود و صعود نانگاپارباتش و همچنین تلاشش بر کی تو فشاری بسیار زیادی را متوجه ش کرده بود ، عیسی میرشکاری قرار نگرفتن در تیم ملی و عدم اعتماد مسئولین فنی فدراسیون را می توان از انگیزه هایش به شمار آورد .
مهدی اعتمادی فر اعتماد به نفسی که از باور جامعه گرفته بود در سهل پنداشتن دائولاگیری بی تاثیر نبوده است و تلاش ناموفقش در دائولاگیری و ...
اما فارغ از این مباحث وضعیت کوهنوردان زنده ی ما چگونه است؟ محمود هاشمی در گاشبروم یک ، مقبل و فکر کنم حمید ناصری در لوتسه ، احسان پرتوی نیا در آناپورنا ، نعمت الهی در دائولاگیری و ... همه از خوش شانسهای هیمالیانوردی این سالیان بوده اند که با خوش شانسی محض زنده مانده بودند ...
اما کسی عملکرد آنها را نقد نکرده است و حتی در گزارشها هم به آن اشاره نشده است . چندی پیش عظیم قیچی سازهم به باور من به خاطر فشار جامعه ی کوهنوردی سعی در صعود به هر قیمتی داشت و او نیز از کمپ های سه به دو از خطر بهمن جست و ساعاتی پس از وی کوهنورد مجارستانی دچار حادثه شد ...
آما آیا تلاش لیلا ، عظیم ، محمود هاشمی ، مهدی اعتمادی فر ، داود خادم و ... یک ماجراجویی جسورانه است که نباید نقد کرد و یا آن را سرزنش نمود یا می بایست این تصمیم که گاه با بدشانسی و یا خوش شانسی همراه بوده است را به عنوان بخشی از این ماجراجویی ستود؟
آیا زمان آن فرا نرسیده که جامعه ی کوهنوردی از کوهنوردان کشور صعود قله به هر قیمتی نخواهند ؟ با علم به اینکه کوهنوردی همچون عظیم بسیار مقتدرانه می تواند در این برهه از دوران ورزشی و حرفه ای ش تلاش نماید اما نقش عوامل طبیعی را به عنوان عاملی که می تواند هر کوهنوردی را زمین گیر نماید را باور داشته باشند و انتظارات و فشار را از دوش ورزشکاران بردارند؟
بد نیست به ایرج معانی اشاره نمایم ایرج معانی در دو صعود گاشربروم دو و ماکالو بسیار منطقی و بدور از هیجان تصمیم به بازگشت می نماید در صورتی که اگر ادامه می داد ممکن بود دچار حادثه شود اما تصمیمش بسیار منطقی بود که به گمانم باید تقدیر کرد و برای تلاشش ارزش قائل بود چراکه در آن شرایط توانست وضعیت خود را با موقعیتش تطبیق دهد و منطقی ترین تصمیم را بگیرد . در نهایت با این رویه که در پیش گرفته ایم هر سال شاهد جعفر های ناصری خواهیم بود .
موسیقی : شیتی ...
پیم ئه لین فه رموته شیتم ئه ی به قوربان ئه وده مه/ گفته اند دیوانه خطابم کرده ای ، ای فدای دهانت
باسی شیتیم تا قیامه ت گه ربکه ی هیشتا که مه/ از دیوانه گیم تا قیامت گر بگویی بازهم کم است
نه ک ئه تو باعاله م بزانن شیت و سه رگه ر دانتم / نه فقط تو ، عالم هم بدانند که دیوانه ی تو ام
گیانه که م عاشق چباکیکی له لومه ی عاله مه/ جان من ، عاشق چه باکی از منع عالم دارد؟
یان ئه وه ی بیستومه هه ر حاشا له ناسینم ده که ی / شنیده ام دوستیم را حاشا کرده ای
ئه م که لامه ت دل ته زینه ئه وپه ری ده ردو خه مه / این کلامت جانسوز است نهایت درد و غم است
گه ر ئیشاره ی چاوه که هیوای نه خستبایه دل/ گر اشاره ی چشمانت امید را در دل نمی انداخت
که ی له کولی خوم ئه نا ئه م هه موئیش وماته مه / چگونه این همه ی درد و ماتم را به جان می خریدم ؟
وا مه فه رمو چاوه کانم .که س نییه ئاگای نه بی / اینگونه نگو ، کسی نیست با خبر نباشد
حافزی رو حی په پوله نوری له رزا نی شه مه / حافظ روح پروانه نور لرزان شمع است
ترانه : حمید محمدیان
جعفر ناصری دومین ایرانی جان باخته ی مانسلو
خبر تلخ مرگ جعفر ناصری سال 1391 را همچو سال گذشته بی نصیب نگذاشت . جعفر ناصری روز گذشته موفق به صعود قله ی مانسلو شده بود که در پی سقوط در ارتفاع بالای 8000 متری جانش را از دست داد . وی سابقه ی عضویت در تیم هیئت استان تهران در صعود به نان پیک را داشته است .
جعفر ناصری دومین ایرانی جان باخته در مانسلو است . سال گذشته زنده یاد عیسی میرشکاری نیز در همین قله پرواز کرده بود .
روحش شاد
موسیقی : Xanima min
این ترانه با گویش کردی کرمانج که مربوط به کردی مناطق شمالی کردستان است که در ایران شامل کردی مردمان نوار مرزی ترکیه و کردهای ارومیه است و در عراق کردهای دهوک و شمال این کشور و همچنین کل کردستان ترکیه تقدیم به مخاطبان ...
Xanima min, bermaliya min, Xanima min, bermaliya min,
Xanima'm, bermaliya'm, rindik xemla mala min
Xanima'm, bermaliya'm, rindik rewşa mala min
Delala min îro ji min xeyîdiye
Bi gazincê, bi axînê, dil cemidî ye
Xanima min, bermaliya min, Xanima min, bermaliya min,
Xanima'm, bermaliya'm, rindik xemla mala min
Xanima'm, bermaliya'm, rindik rewşa mala min
Xanima min, bermaliya min,
Dîsa çûbûyî li ba me,
Rabûne kul û derdê me
Xanima min were ba min
Roniya her du çavê min
Zanim xanim birîndar û bê evîn e
Derdê mêran û zarokan pir dikşîne
Bawer nakim bê keda wê
hêz nadin dest û piyê min
xanima min were ba min
roniya her du çavê min
Xanim dikşîne wek dayika min Kurdistan
Mêr û zarok xeçel bûne weke Kurdan
Dixwazî bibe wek xaniman
Jîn bike mêr û zarokan
Belê tu raste delalê
Bi axîne wek te Şivan
ترانه : شوان پرور
مصاحبه
شوان پرور در 23/12/1955 در روستای سوری « بین اورفه و دیاربکر »، واقع در شمال کُردستان ( شرق و جنوب شرقی ترکیه ) دیده به جهان گشود، ایشان از خواننده های ملی مشهور کُرد و یکی از ستاره های درخشان آسمان هنر و موسیقی سنتی و کلاسیک ملی « کُرد» می باشند،ایشان در زادگاه آبا و اجدادی خود به خاطر تکلم و آواز خوانی به زبان مادری خود، از طرف رژیم نظامی ترکیه چندین بار بازداشت و زندانی شدند،تا اینکه در سال 1976 در آلمان مجبور به پناهندگی شدند، و چندین سال است که در« آلمان » و « سوئد » در تبعید می باشند.
گفتگویی که هم اکنون پیش رو دارید، بخشی از مصاحبه ی است که با شوان پرور و دوست و همکار گرامی اش Willi Resetarits اتریشی، ترتیب داده شده است، البته در اینجا ترجمه شده بخش دوم این مصاحبه را ( از سه بخش مصاحبه ) ، که بیشتر طرف مخاطب آقای شوان پرور می باشد آورده ایم، البته قسمت های دیگر این مصاحبه همزمان از هر دوی ایشان ( شوان پرور و دوست گرامی شان) پرسش و پاسخهایی در رابطه با ملت کُرد و فرهنگ و موسیقی آن به عمل آمده است،:
صعود سومین قله ی 8000 متری سال 1391

این به گمانم چهارمین سال است که بر روی مانسلو از سوی ایرانیان تلاش می شود . یک صعود مربوط به سالهای دور بود که مانسلو به عنوان اولین 8000 متری که توسط ایرانیان صعود شد . تلاش دوم توسط مهدی عمیدی از مشهد بود و سومین تلاش سال گذشته توسط چند تیم ایرانی صورت گرفت . و چهارمین سال تلاش نیز ما حصلش پیروزی در این تلاش بود برای ایرانیان .
سال گذشته زنده یاد عیسی میرشکاری کوهنورد جوان کرمانی در تلاش برروی این قله پس از ارتفاع گرفتگی و در جریان حمل وی به کمپ های پایین جانش را از دست داد .
این صعود را به این تلاشگران صمیمانه تبریک می گویم
یاشاسن حسین مقدم ...

ثبت نام برای هفتیمن صعود قلم ( خرپاپ )
طبق اطلاعیه قبلی در وبلاگ صعود قلم تا 30 اردیبهشت ماه وبلاگ منویسان دنیای کوهنوردی می توانند جهت شرکت در این برنامه ثبت نام نمایند .
ثبت نام در روزهای آینده با ارسال یک ایمیل از طرف میزبان به ثبت نام کنندگان تائید خواهد شد . این تائید کردن به خاطر اطمینان خاطر ثبت نام کنندگان از دریافت ایمیل است . همچنین جزئیات برنامه توسط ایمیل به ثبت نام کنندگان اطلاع رسانی خواهد شد .
علاقه مندان به شرکت در برنامه صعود قلم می توانند با ارسال فرم ثبت نام به ایمیل KHARPAP@YAHOO.COM اقدام به ثبت نام نمایند .
پی نوشت خودمونی : تا بحال کوهنویسان همدان و تهران بیشترین ثبت نام کنندگان بودند . رقابت کوهنویس اخلاق بین بنده و احسان بشیر گنجی است ! یک روز احسان سبقت میگیرد یک روز بنده ! و این رقابت تنگاتنگ همچنان ادامه دارد ... یعنی از ششصد وبلاگ 1 وبلاگ پیدا نشده به من رای بده ! اینهمه من با اخلاقم .
در ضمن احتمالا صعود هفتم ماه عسل چند نفر از کوهنویسان خواهد بود ...
مکث ...
متن : دیالوگ های پرویز پرستویی در فیلم مارمولک . این متن یکی از متنهای ماندگار ذهنم است که بی اختیار این روزها به این وقایع ربط پیدا میکند به گمانم ! بگذریم...
رسوایی فدراسیون کوهنوردی : افشای بخشی از اسناد فدراسیون در سرکوب کوهنوردان
وبلاگ کوهستان در ادامه ی روند انتشار اسناد و مدارک در خصوص عملکرد فدراسیون اقدام به انتشار واقعیت های حاکم در کوهنوردی کشور نموده است که به استحضار جامعه ی کوهنوردی خواهد رساند .
فدراسیون کوهنوردی در این چند سال با مواضعی کینه توزانه و جانب دارانه و سعی در پرونده سازی و محاکمه افرادی داشته است که در چهارچوب ایدوئولوژی خود حرکت نمی کند که به صورت سریال وار این اسناد جهت مشاهده ی جامعه کوهنوردی انتشار می یابد ! بدون شک فدراسیون نمی تواند به این رسوایی پاسخی درخور بدهد چراکه این متن نشان از اوج نفرت فدراسیون از حرکتهای مستقل و قابل توجه ی کوهنوردان کشور است .
متن های زیر نامه نگاری فدراسیون کوهنوردی به حراست دفتر امور مشترک فدراسیون های ورزشی جهت پرونده سازی ، برخورد ، سانسور و زهر چشم گرفتن با نشر اکاذیب در خصوص رایزنی زنده یاد اسفندیاری با شبکه ی چهار ، سرقت هنری ، عنوان نمودن اهداف سیاسی برای فعالیتهای صرفا ورزشی کوهنوردان است .
در ادامه نامه های شبکه ی 4 سیما مبنی بر کذب بودن ادعای فدراسیون کوهنوردی است که به استحضار جامعه ی کوهنوردی می رسد .
1- نامه مدیر شبکه سوم در خصوص تائید نامه نگاری محمود شعاعی به صدا و سیما جهت پیگیری ( جهت مشاهده )
2- نامه هیئت خراسان به شبکه ی 4 جهت تائید مستند نظام دوست و فریدیان ( جهت مشاهده )
3- نامه قائم مقام گروه مستند شبکه 4 در تائید فریدیان و نظام دوست و متهم شدن فدراسیون به نشر اکاذیب( جهت مشاهده )
توضیحات مفصل و بسیار خوبی را در وبلاگ برج سینا در همین رابطه بخوانید
پی نوشت : طبیعتا انتظار پاسخ را از فدراسیون کوهنوردی نخواهیم داشت . چراکه متنها خود کاملا گویا است و جامعه ی کوهنوردی جامعه ای بسیار فهیم و باهوش است و به خوبی می تواند واقعیت های حاکم در سیستم فدراسیون کوهنوردی را تحلیل نماید و به اصل قضایا پی ببرد .
پینوشت دو : کامنتهایی که هویت نویسنده اش برای بنده مشخص نباشد امکان عدم انتشارش وجود دارد.
یاشاسن آذربایجان یاشاسن عظیم
بر اسا تماس تلفنی خانم فرخنده صادق صبح امروز عظیم قیچی ساز موفق به فتح خطرناک ترین قله ی 8000 متری شده است . عظیم قیچی ساز در یک اقدام ریسکی و جسورانه این قله را صعود نموده است . امدیوارم عظیم به سلامت باز گردد .
این پیروزی را به جامعه ی کوهنوردی آذربایجان تبریک میگویم.
یاشاسن آذربایجان
پی نوشت : مادامی که ملت آذربایجان شهروند درجه 2 کشور باشند افتخاراتشان نیز به زعم بنده متوجه ی صرفا آذربایجان خواهد بود . تبریک به آذربایجان
منبع : تبریز کوه
غرفه ی انجمن دوستی ایران و تاجیکستان در نمایشگاه کتاب
ورودی 15 طبقه ی دوم غرفه ی انجمن دوستی ایران و تاجیکستان برقرار است . این غرفه توسط انجمن دوستی ایران و تاجیکستان با همکاری سفارت تاجیکستان در بخش بین الملل دایر شده است .
از علاقه مندان به کتاب خوانی و نمایشگاه کتاب تهران دعوت می کنم به این غرفه سر بزنند و از دوست عزیزم حسن احمدپور نیز بابت زحماتش به سهم خودم سپاسگذارم .
دوستانی که علاقه مند هستند در طرح هدیه کتاب به کتابخانه ی ملی تاجیکستان نقش داشته باشند می توانند در این حرکت بسیار زیبا سهیم باشند .
موسیقی : kiçîkek gondîmê
سال 1975 این سرود بسیار زیبا از هنرمند حماسی کردستان ترکیه شوان پرور یکی از سرودهایی بود که تاثیر زیادی بر جنبش مردم کردستان خصوصا در کردستان ترکیه داشت . فاشیزم ترکیه به حدی شدید بود هرچند اکنون هم همین مسئله وجود دارد و این سرودهای شوان پرور در سالهای ابتدایی تشکیل حزب کارگران کردستان شرایط یک جنبش وسیع را هموار تر می نمود . کردستان ترکیه به واسطه ی فاشیزم ترکیه و اشغال سرزمینشان توسط ارتش ترک از همان سالهای ابتدایی پروژه ی خودمختاری و فدرالیزم را به دلیل وجود کشتار های وسیع توسط دولت ترکیه به فراموشی سپرد و همچنین اصرار ترکیه بر وجود ترکیه با نژاد خالص ترک و این شعار که ترکیه متعلق به ترکهاست و اگر کسی خود را ترک نمی داند از این کشور برود !
اقدام به اشغال سرزمینی نمودند که روزگاری بخشی از ایران بود و دولتمردان بی عرضه ی قجر و حاکمان بی عرضه ی دیگر ایران این بخش مهم از سرزمین ایران را به دولت عثمانی تقدیم کردند .
این ترانه بخشی از تاریخ مبارزاتی کردستان ترکیه یا بهتر بگویم بخشی از ایران است که به دنبال جدا شدن از کشوری است که فاشیزم حرف اول را در آنجا میزند . یک سوم کشور ترکیه کردستان است و به باور مردم کرد آنجا ایران است که بعدها مصطفی بارزانی در جمله ی معروف خود که " هرکجا که کرد بود آنجا ایران است " بر این نکته تاکید کرد .
شوان پرور در این ترانه در روستای باتمان با دختری روستایی در مورد
آرزوهایش میگوید آرزوهایی که عشق را در گرو خواستهای مردمش تفسیر میکند و در هم
امیخته شدن عشق و آزادی زیباترین سرود آن زمان کردستان را رقم زد . این ترانه
روزگاری گوش فرا دادن به آن حکم اعدام داشت ...
Ez kiçîkek gondîmê, lo ez birîndarim
دختری روستاییم، آه که زخمي ام
Deşt û bajar nedîmê, lo ez birîndarim
شهر و بیرون ندیده، آه که زخمي ام
Gulla mêrga gelîmê, lo ez birîndarim
گل مراتع "گه لی" هستم، آه که زخمی ام
Ava çem û kanîmê, lo ez birîndarim
آب چشمه و رودخانه ام، آه که زخمی ام
برادر، چرا سرم را دوختی
به اجبار اسیر کردی
زنده به گورم کردی
چرا عشق دل مرا
آتش زدی به جان من
جاری کردی اشک ز چشمانم
عاشق بودم عاشق یک جوان
تا شاید بشه همسر من
بشود مال و همه چیز من
اسف، پدر و برادر نادان شدند بلای سر من
اسف پدر و برادر نادان شدند بلای خوشبختی من
خواهم از بین رود و پاک شود روی جهان
دختر و پسر بشوند مثل دو انسان
هر دری باز شود دانشگاه و دبستان
بخوانند درس استقلال کردستان
پینوشت : در همین رابطه بخوانید
افزایش رتبه ی گوگل و الکسا و حفظ حقوق موئلف
پیج رنک گوگل یه رتبه بندی
وبلاگهاست که شرکت گوگل برای تعیین جایگاه تارنگار ها و همچنین دسته بندی آنها
ابداع نموده است این درجه بندی که از عدد یک تا 10 است جایگاه وبلاگ یا وبسیات را
از نظر گوگل نشان میدهد . هرچقدر این عدد بالاتر باشد در جستجوهای گوگل دم دست تر
خواهد بود .
چند سال پیش وبلاگ کوهستان به پیج رنک 3 رسیده بوود که با اضافه نمودن دامنه www.ramyar.ir به این رتبه لطمه خورد و اون رو یک مرحله پایین اورد .
علاوه بر دامنه ی وبلاگ اشکالاتی که در سورس و قالب وبلاگ وجود داشت و همچنین وضعیت لینکهای وبلاگ به شکل بدی مانع از افزایش این رتبه میشد که با تغییراتی در قالب وبلاگ و رفع مشکلات اچ تی ام ال وبلاگ در یک ماه گذشته مجددا روند صعودی خود را در پیش گرفته بود که نهایتا دیروز (http://lawansaqez.blogfa.com/ )به رتبه ی 3 رسید و دامنه ی www.ramyar.ir نیز به رتبه ی 2 رسید .
همچنین در یک ماه گذشته رتبه ی الکسای این وبلاگ از حدود 10 میلیون به سه و نیم میلیون رسیده است ! که برای یک ماه حدود 6.5 میلیون پله ارتقا یافته است که این روند صعودی همچنان ادامه دارد .
رتبه ی گوگل بر اساس لینکهای خروجی ، ورودی ، نوع متنها ، میزان بازدید از وبلاگ ، لینکهای وارد شده از طریق خود جستجوگر گوگل ، دستبه بندی موضوعات وبلاگ ، سورس مناسب و کم حجم و ارتباط با وب سایتهایی با رتبه ی بالاو ... است . همچنین رتبه ی الکسا روی رتبه بندی گوگل تاثیر خواهد گذاشت که وبلاگ نویسان بهتر است با نصب نرم افزار الکسا بر روی مرورگرشان باعث شوند اطلاعات وبلاگ برای سایت الکسا همواره ارسال شود و رتبه ی الکسا بهبود بیابد .
الکسا سیستمش بر مبنای میزان بازدید طراحی شده است به شکلی که کاربرانی که نرم افزار الکسا را روی مرورگرشان نصب نموده اند با بازدید از وبلاگها می توانند اطلاعات این وبلاگها را به صورت اتوماتیک برای سایت مرجع ارسال نمایند و همین مسئله روی رتبه بندی الکسا تاثر چشم گیری خواهد گذاشت . از این رو توصیه میشود وبلاگ نویسان مخاطبان خود را تشویق به استفاده از این نرم افزار سبک نمایند .
در رتبه بندی الکسا نقش بازدید مخاطبان بسیار زیاد است اما رتبه ی گوگل دارای پارامترهای بسیار پیچیده ایست .که ارتقای رتبه در سیستم گوگل بسیار سخت و زمان بر است .
به طور مثال گوگل قادر به تشخیص مطالب کپی شده است و و چنانچه در پایان مطلب لینک خروجی به منبع متن داده شود با مطابقت این لینک و متن با منبع اولیه متن به سایت امتیاز مثبت میدهد . و در صورتی که متن قبلا توسط وبلاگ یا سایتی منتشر شده باشد و وبلاگ ها به منبع اصلی لینک ندهند با مطابقت متن تشخیص میدهد که این متن یک سرقت بوده است . این رتبه بندی در جهت کمک به حفظ حقوق مولف می باشد که به نظرم بسیار جالب بود .
- حجم بسيار كم 413 كيلوبايت
- دارای یک موتور جست و جو ی قدرتمند
- اگاهی دادن از رنکینگ وب سایت مورد بازدید شما
- دارای قابلیت popup blocker
- یافتن سایت های مشابه سایت مورد بازدید شما
- مشاهده ی امار بازدید گذشته ی یک سایت
- مشاهده محبوب ترین وپر بازدید ترین موضوع اینترنت در حال حاضر
- امکان نظر دادن در مورد سایت مور بازدید شما و مشاهده ی نظرات دیگران
- قابل نصب بر روی مرورگر های محبوب اینترنت اکسپلورر و موزیلا فایر فکس (نسخه 3.0.9 به بعد)
- سازگار با نسخه های مختلف ویندوز از جمله ویندوز محبوب 7
- و ..
عظیم همچنان در اناپورنا تلاش میکند ...
جمله زیر دو ساعت پیش در صفحه فبس بوک عظیم درج شده که به نظر نشانگر ادامه صعود اوست و او در حال حاضر در کمپ سه به سر می برد.
Azim in camp 3 now. Keep praying for him, Good Luck, Man
یک کامنت از فردی به نام تبریزی :
مدیر محترم وبلاگ
شما همیشه حاشیه سازی کرده و البته ذاتا انسان منفی نگری هستید و همیشه وبلاگ شما محلی برای تاخت و تاز و حتک حرمت میشود .شما اخلاقا مسؤل این همه بی احترامی هستید در ضمن در مورد عظیم سعی کن حاشیه سازی و شایعه پراکنی نکنی والا میدم در وبلاگ و اون دهن گشادتو و .... گل بگیرند.
آیا جامعه ی کوهنوردی فکر نمی کنند طرفداران این دوستان کوهنورد هیمالیا رو کمی بد دهن و فحاش هستند بهتر نیست طرفداران آقای عظیم قیچی ساز کمی مودب تر باشند و اندکی با تامل و با ادب بنویسند ؟ آیا می توانیم از طرفدران عظیم بخواهیم لطفا ادب داشته باشند؟
ایرانیان از آناپورنا دست خالی باز میگردند ...
دو کوهنورد ایرانی فرخنده صادق و عظیم قیچی ساز که به عنوان دومین تلاشگران آناپورنا به این کوهستان وحشی رفته بودند طی اخبار دریافتی از منطقه و خبر تونج فندیک راهی کاتماندو خواهند شد تا تلاششان بدون صعود و تنها تا کمپ سوم اناپورنا پایان یابد .
امسال آناپورنا توسط 12 کوهنورد صعود شد و متاسفانه ایرانیان در این موفقیت ها سهمی نداشتند . اکنون پس از ناکام ماندن تلاش بر روی آناپورنا چشم ها به اورست ، مانسلو ، دائولاگیری و ماکالو خیره شده است تا شاهد تلاش سایر ایرانی ها باشیم .
پی نوشت: احسان پرتوی نیا نخستین ایرانی تلاشگر بر روی این قله بود که دچار بهمن شد و از صعود بازماند
پی نوشت دو :
من مسافرت بودم و تازه برگشتم از میان کامنتها آنها که با نام مشخص نوشته شده بود طبیعتا مسئولیتش با نویسنده است و من ویرایش نمی کنم اما نام های مجهول و جعلی را در صورتی که توهین مشخصی بدهند که کسی معترض باشد ویرایش خواهد شد .
و اما در خصوص خبر عظیم تا کنون هر خبری از تونچ فندیک نوشته شده در کنارش این اخبار به عظیم قیچی ساز و فرخنده صادق هم نسبت داده شده است . حال نیز بر همین منوال نویسنده ی این وبلاگ چون آنها در یک تیم بوده اند و اساس کار تیمی نیز بر این است که تصمیمات را تیم به صورت جمعی اتخاذ می کنند و عشیم هم استثنا نیست . پس این خبر مادامی که خلافش ثابت نشود معتبر است .
هرگز !
با من بگو :
" وقتی که صدها صد هزاران سال
بگذشت ، آنگاه ..."
اما مگو :" هرگز! "
هرگز چه دور است ، آه !
هرگز چه وحشتناک ؛
هرگز چه بی رحم است !
شعر : اسماعیل خویی
عکس : شاهرود
برخیز ای داغ لعنت خورده دنیای فقر و بندگی ...
Debout, les forçats de la faim
La raison tonne en son cratère
C'est l'éruption de la fin
Du passé faisons table rase
Foules, esclaves, debout, debout
Le monde va changer de base
Nous ne sommes rien, soyons tout
C'est la lutte finale
Groupons-nous, et demain
L'Internationale
Sera le genre humain
به مناسبت اول ماه مه
موسیقی : سنتور
سه دای سه نتوره که ت له نگه رمه ئه مشه و / نوای سنتورت تکیه گاهم است امشب
چریکه ی بانگی دل بی شه رمه ئه م شه و / چهچه ی بانگ دل بی شرم استامشب
به ناخون کاری فه رهادی له ده ستم / دستانم ( ناخن هایم ) امشب به سان تیشه ی فرهاد است
وه ها شاهو له ناله م گه رمه ئه م شه و / کوهستان شاهو امشب از ناله هایم پر جوش است...
له ته نیایی به یادی روحی مه جنون / به یاد روح مجنون در این تنهایی
خه یالی گه شت ده شت و ده رمه ئه مشه و / دل هوای گشت و گذار دارد امشب
غوباری خاکی وا حه ق گه ر به هه شت بی / غبار خاک حق اگر از بهشت آید
له د ه رگای تو خه به ر ئاوه رمه ئه م شه و / این غبار از کوی تو برایم خبر آورده است ...
ئه گه ر چی یارو یاوه ر بون به دوژمن / اگرچه یار و یاور دشمنم شده اند
خه می بی یاوه ری یاوه ر مه ئه م شه و / غم بی یاوری ، یاورم است امشب
له ده وریشم گه ره په روانه نا که م / پروانه ها نیز در اطراف نمی چرخند
له سه ر ری وه سلی نوری هیجره ئه مشه و / در راه وصال رنگ و بوی هجران است امشب
که چونکه بوی ویسالی توی تیایه / چون امشب بوی وصال تو میدهد
نه سیمی سوبح خه به ر ئاوه رمه ئه مشه و / نسیم صبحگاه برایم مژده ی وصال می آورد امشب
موسیقی : عدنان کریم و گروه کامکارها
عکس: کردستان - سردشت
پینوشت : ترجمه رو سریع و بدون دقت انجام دادم که شاید بی اشکال نباشد
صعود قلم از سر آغاز تا کنون ...
صعود قلم حرکت جمعی وبلاگ نویسان دنیای کوهنوردی است که شاید برای آن دسته از دوستانی که کمتر با این جریان آشنا هستند بد نباشد در خصوص تاریخچه ی مختصر آن بدانند . بسیاری از کوهنویسان شاید در جریان اتفاقهایی که در این سالیان افتاده است نباشندو یا ساختار صعود قلم و سرگذشتش برایشان خواندنی باشد . در این نوشتار سعی دارم به پاس قدردانی از زحمات افرادی همچون فرامرز نصیری ، آنا فراهانی ، مرتضی صالحی فرد ، عرفان فکری ، فواد رضا پور و ...تاریخچه ای کلی و بدون جزئیات از سرگذشت صعود قلم به زعم خودم بنویسم .
اولین
حرکتی که وبلاگ نویسان کوهنورد در دیدار در دنیای مجازی شاهدش بودند فراخوان
فرامرز نصیری بود که بنیان این گونه حرکت ها را بنا نهاد . این فراخوان در پلنگ
چال نخستین دیدار کوهنویسان را در دنیای واقعی رقم زد .
برنامه ای که تعداد معدودی از کوهنویسان در ان حضور داشتند که از جمله کوه نویسانی که در حال حاضر هم می نویسند می توان به فرازمر نصیری ، احسان بشیر گنجی ، عباس محمدی ، فرشید فاریابی و محمد والی نژاد اشاره کرد .
دومین برنامه
ای که کوهنویسان در خارج از چهارچوب مجازی ترتیب دادند در توچال بود و به گمانم
پیشنهاد آقای حامد حصاری بود که نام این حرکت را صعود قلم نهادند و به گمانم
سرپرستی این برنامه به آنا فراهانی سپرده شد .
سپس دریاچه گهر مقصد چهارمین دیدار و به عبارتی سومین صعود قلم کوهنویسان بود که دراین بین نقش کوهنویسان جنوبی در این برنامه قابل توجه بود .
اما صعود چهارم نیز که صعود قله ی دماوند بود با سرپرستی اكبر هاشمی و حضور کوهنویسانی همچون احسان بشیرگنجی ، آنا فراهانی ، مرتضی صالحی فرد ، فرشید فاریابی ، رضا آموزگار و زنده یاد ساجده کشمیری و ... جان دوباره ای به صعود قلم بخشید .
سال 1387
تلاشهای مرتضی صالحی فرد در برگزاری نظر سنجی ها و حتی میزبانی صعود قلم در قله ی
بینالود گامی دیگر در مسیر تکامل این حرکت کوهنویسان بود . که بی شک تلاشهای مرتضی
در احیای صعود قلم پس مدتی وقفه غیر قابل انکار است .
مرتضی جوانی ساده ، دوست داشتنی از دیار خراسان است که دلسوزی و علاقه اش به تداوم صعود قلم بر کسی پوشیده نیست به طوری که تمامی زحمات نظرسنجی ها و حتی میزبانی سال 1387 را یک تنه به جان خرید .
سال بعد
مرتضی صالحی فرد با برگزاری رای گیری در بین چند برنامه در وبلاگ شخصیش راه را
برای صعود پنجم هموار کرد و مهرچال مقصد بعدی صعود قلم شد که عرفان فکری به عنوان
میزبان زحمات زیادی متقبل شد و صعود پنجم با تلاشهای عرفان فکری در هم امیخت و
خاطره ای زیبا از مهرچال در ذهن تعداد کثیریاز کوهنویسان بجا ماند .
آنا فراهانی سال1388 نیز یک بار دیگر مسئولیت برگزاری صعود قلم را برعهده گرفت و اقدام به رای گیری نمود که ماحصل این رای گیری ها انتخاب قله ی یخچال همدان بود که نقطه ی عطفی در صعودهای قلم به شمار می رفت .
فواد
رضا پور با همکاری دوستان همدانیش با توجه به شمار کثیری ار کوهنویسان که شرکت نموده
بودند موفق شدند مسیر صعود قلم را به سمت و سوی یک جریان دموکراتیک تر هدایت کنند
. و در تلاشی ستودنی راه را برای هیئتی منتخب از کوهنویسان همواره کرد که بتوانند ادامه
ی مسیر را به شکلی واضح تر و مشخص تر دنبال کنند .
نقش فواد رضا پور در این برنامه یجمعی بسیار پر رنگ و مهم بود . هیئت اجرایی در سال 1390 رسما تولد یافت و مقدمات صعود هفتم را با رای گیری انجام شده فراهم آوردند و اکنون در نخستین صعودی که همدانیها راهش را ترسیم کرده اند به خرپاپ می رویم تا آینده ی صعود یک گام دیگر روشن شود .