موسیقی : چاروکه سور

توصیف زیبایی ها و دلبری های یار در ترانه های فلکلور کردی را می توان ویژگی بارز موسیقی این دیار دانست ، نواهایی که برگزفته از فرهنگ و طبیعت است و شرح نازکردن ها و دلبری های معشوق گویی ریشه ای به اعماق تاریخ فرهنگ مردمان این سرزمین دارد . فرهنگی که در سنگ به سنگ کوهستانهایش نقش بسته است و زندگیشان را رنگ داده است ... "ساده و بی آلایش"

این ترانه یکی از قدیمی ترین ترانه های کردی است که توسط استاد مظهر خالقی خوانده شده و پیش از وی نیز هنرمندان کردستانی  ان را خوانده و نواخته بودند .

ئه و چاوه چاوی بازن / خومارو پر له نازن

گاه به په نجه گاه به ناز / مردنم ئاوات خوازن

چاروکه سور توبه بی / کولوانه سور توبه بی

من ئه و یاره م خوش ده وی / فیری توله و هوبه بی

عکس: کردستان

پینوشت :

چاروکه : شنل ( پارچه ای که زنان روی دوش خود می بستند )

چاروکه سور : همان شنل قرمزی خودمان است که از این ترانه مشخص شد شنل قرمزی اصالتاً اهل کردستان بوده و خیلی هم اهل ناز کردن و عشوه امدن بوده ...

آخر پاییز است !

آخر پاييزست

جوجه‌ها را بشمار

پشت اين پنجره يادت باشد

بوسه‌اي در قفس است.

جایی همین نزدیکی ...

 

حال و روز این روزهای مملکتم

حکیمی را گفتند: «چه گویی در سرهنگان این دیار که پیوسته می‌گویند: خصمان را اجازت نخواهیم داد که یورش برند و غارت کنند. و حرامیان را اجازت نخواهیم داد که ره زنند و ره بُرند»؟ گفت: اگر جنگ و قتال به اجازت بودی، مُلک را به سرهنگان چه حاجت بودی؟

پی نوشت:

هر هفته یک بار

مر مؤمنین را واجب آمد

تکذیب یا تأیید یا محکوم کردن

 

پیمان نامه ی پیشنهادی صعود قلم

به استحضار جامعه کوهنویسی میرساند پس از جمع بندی مرامنامه ها و پیشنهادات کوهنویسان در خصوص تدوین پیمان نامه صعود قلم هیئت اجرایی در چندین جلسه ی مجازی اقدام به جمع بندی و تدوین این پیمان نامه نموده است .

این پیمان نامه به صورت پیش نویس جهت تصویب منتشر می گردد و دوستان کوهنویس پس از مطالعه ی آن حداکثر تا 20 دی ماه سال 1390 می توانند نظرات خود را به صورت کامنت عمومی در وبلاگ صعود قلم درج نمایند و در پایان هیئت اجرایی در خصوص پیشنهاد ها و انتقادات مطرح شده به مفاد این پیمان نامه پس از بررسی  اقدام به اصلاح می نماید .

تذکر : کامنتهای مربوط به این پیمان نامه به صورت عمومی منتشر خواهد شد

تذکر 2 : عدم ارائه ی انتقاد و پیشنهاد به صورت کامنت در وبلاگ صعود قلم به منزله ی  تائید این پیمان نامه است

پیمان نامه ی پیشنهادی  صعود قلم

پی نوشت : لطفا جهت بازتاب این نظرسنجی کوهنویسان لینک وبلاگ صعود قلم را در وبلاگ خود درج نمایند .

یک روز به یاد ماندنی در توچال

روز گذشته ( ۲۵ آذر ماه ) به اتفاق دوستان سقزی و همچنین جناب آقای شکرگذار رئیس هیئت اسکی استان کردستان عازم توچال شدیم برای دوره تکمیلی مربیگری اسکی !

روزی بیاد ماندنی بود که جای خود دارد از مسئولین پیست توچال - فدراسیون اسکی - هیئت اسکی تهران و ناجا برای تمام همکاری ها و محبتشون تشکر کنیم . علی الخصوص از سرهنگ عباسی عزیز و سرگرد موسوی که براستی بزرگواریشان قابل جبران نیست . امیدوارم بتوانیم در سقز گوشه ای از این بزرگواری را جبران نماییم .

گزارش تصویری را در این قسمت مشاهده بفرمایید

و همچنین روی صفحه ی فیس بوک

 

عجب حکایتی است ...

ظالمی را می‌شناسم من

که می‌فرمود:

آآآی مظلومین! بپا خیزید!

اعتراض شدید فدراسیون یا فریاد در پستو؟

"همانطور که همه مستحضرید مدت ها قبل  موضوع اخذ ورودیه در مبادی قله دماوند توسط شهرداری و شورای شهر رینه پیش آمد و موجب ناراحتی بسیاری از کوهنوردان شد.

در این بین بسیاری از صاحبنظران قلم فرسایی کردند و به این نوع باجگیری های مدرن که در قبال ارائه هیچگونه سرویسی اخذ می شد واکنش نشان دادند.

همان روزها در سایت فدراسیون خواندیم  که "فدراسیون کوهنوردی بیانیه ای صادر کرده ونسبت به این کار اعتراض کرده است" این اعتراص بیانیه ای تنها حرکتی بود که از بالاترین مقام اجرایی کوهنوردی کشور دیده شد و خبری از پیگیری های مجدانه و مثمر ثمر نبود. فدراسیون حتی نتوانست در حد کوهنوردان عادی ای که طومار امضا کردند و به استانداری مازندران بردند هم توفیقی حاصل کند.

اخیرا فدراسیون کوهنوردی اعتراض شدیدی! به این دریافت ورودیه از طرف ارگانهای بی ربط! انجام داده و این اعتراض شدید خود را در قرارگاه پلور فقط به گوش کوهنوردان! رسانده است. گویا فدراسیون فقط می خواسته به کوهنوردان بگوید آقا ما هم اعتراض کردیم ها!"

                                            ادامه ی مطلب از وبلاگ آیاز

پینوشت : بی شک این هیاهو های رسانه ای و تبلیغاتی به گمانم رنگ باخته است و خود را همسو با کوهنوردان جلوه دادن و با رسانه ای کردن فعالیتهای نچندان با اهمیت و غیر قابل توجه بیشتر کوهنوردان را به نسبت سیستم بد بین خواهد کرد . منطقی تر از این بنرها و هیاهو شاید این بود فدراسیون پس از جلوگیری از اخذ این مبالغ مطلب را رسانه ای میکرد و یا پاسخی که از ارگانهای مربوطه دریافت نموده بود را به صورت یک پست در سایت فدراسیون درج میکرد که حتی توان جلوگیری از این نوع مسائل را ندارد . انگاه بیشتر میتوانستیم به فعالیتهای این ارگان خوش بین باشیم . بدون شک این هیاهو های رسانه ای در همه ی زمینه ها چند سالی هست رونق گرفته است و چه اندکند افرادی که برایشان نتیجه ی این نوع خبرها اهمیت داشته باشد .

یک خبر با کلی  جنجال و تبلیغات درج میشود که یا کذب است یا بسیار اغراق آمیز اما به گمان اینکه کسی پیگیر نخواهد شد همچون سلول های سرطانی روبه فزونی گرفته است و ای کاش این موتور تبلیغاتی کمی هم به فکر عملی کردن این موارد می بود ...

امیدوارم فدراسیون در این خصوص عملکرد و نتیجه اش را به طور شفاف عنوان نماید و در غیر این صورت نسبت به درج اخبار و موج سواری هایش بر روی مسائل روز اندکی بکاهد .

عکس روز : اندر احوالات تبریزی ها

خدا اون روز رو نیاره که کسی تو تبریز مهمون امین غفارزاده بشه . بدیش اینه اسم این اصفهانی ها بد نام شده و این سدممد بی چاره حق داشت تو همدان یه گونی گز اورده بود که بابا به خدا اصفهان اینجورا نیست که این همه واسشون حرف در اوردن !

امین هرکسی رو دعوت میکنه سر سفره عکس خودشو میگذاره جلو چشم مهمونا تا یه لقمه غذا از گلوشون پایین نره !  غافل از این که این بارو بد اشتباهی کرد چون آروز احمد زاده عمرا اگه با این ترفندها دست از غذا خوردن بکشه ! حداقل این یه بار بد باختی امین جان !

پی نوشت : دلم بد جور هوای کوچه باغهای پر گیلاس تیرماه کرده !

برای فواد رضاپور :

من از طعم دهان دوست دانستم

که تابستان امسالم پُر از گیلاس خواهد بود.

موسیقی : شد خزان

شد خزان گلشن آشنایی/ بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهر تو / وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی
با تو وفا کردم،تا به تنم جان بود/ عشق و وفاداری،با تو چه دارد سود
آفت خرمن مهر و وفایی/ نو گل گلشن جور و جفایی
از دل سنگت آه دلم از غم خونین است/ روش بختم این است
از جام غم مستم/ دشمن می پرستم تا هستم
 
تو ومست از می به چمن/ چون گل خندان از مستی بر گریه من
با دگران در گلشن نوشی می / من ز فراقت ناله کنم تا کی
تو و می چون لاله کشیدنها / من و جون گل جامه دریدنها
                   ز رقیبان خواری دیدنها
دلم از غم خون کردی / چه بگویم چون کردی
                     دردم افزون کردی

برو ای از مهر و وفا عاری / برو ای عاری ز وفاداری
          که شکستی چون زلفت عهد مرا
دریغ و درد از عمرم که در وفایت شد طی / ستم به یاران تا چند جفا به عاشق تا کی

نمی کنی ای گل یکدم یادم / که همچو اشک از چشمت افتادم
تا کی بی تو بود/ از غم خون دل من / آه از دل تو

گرچه ز محنت خوارم کردی / با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز / بکن ای گل با من / هرچه توانی ناز
                کز عشقت می سوزم باز

ترانه : استاد جواد بدیع زاده

عکس : کردستان

پی نوشت: انسانم آرزوست در در وبلاگ برج سینا

بلندی های نهریه( کوهستان کارا)

 عکسهای زیر مربوط به یکی از مناطق کوهستانی کردستان است و حد فاصل مجموعه قلل قندیل و جلو سات واقع شده است . نزدیک ترین روستا به این قله روستای نهریه است و با توجه به استقرار حزب کارگران کردستان ترکیه پ .ک.ک در این منطقه صعود این قله ها بدون راهنمای محلی آشنا به زبان امکان پذیر نیست ! این قله بیش از 3800 متر ارتفاع دارد و می توان آن را به عنوان یکی از دهها قله ی مرتفع این منطقه نام برد که عملا در سه کشور ایران ، ترکیه و عراق برایش نامی در نظر نگرفته اند و در روی نقشه ها به آن اشاره ای نشده است . قله ی این کوهستان در مرز ترکیه قرار گرفته است و دامنه های این قله در کشور ایران و عراق واقع است .

زبان مردم این منطقه کردی کرمانجی است و بخشی از مردم این منطقه که به صورت کوچ نشین در ییلاقهای این منطقه زندگی میکنند از عشایر هرکی هستند که ریشه ی آنان به کردستان عراق باز میگردد . این عشایر به صورت فصلی در مناطقی از ایران , عراق و ترکیه ساکن هستند .

بیش از 30 سال است این منطقه به یکی از امن ترین مناطق برای احزاب سیاسی کردستان ترکیه و حتی عراق تبدیل شده است و از ان به عنوان یک پایگاه استراتژیک و  تا حدی دائمی استفاده می کنند .

نرمال ترین و همچنین طولانی ترین مسیر دست یابی به قله ی این کوه جبهه ی غربی آن است . این منطقه با توجه به بارشهای بسیار سنگین در فصول پر باران معمولا در فصلهای زمستان محدودیت سیاسی برای صعود ندارد  همچون قندیل !  این مجموعه قله دارای یخچالهای دائمی هستند .

مسیرهای جاده ای به این منطقه از سوی کردستان ترکیه در یک جاده ی کوهستانی صعب العبور به روستای فصلی نهریه است و از آن به بعد بیش از 10 کیلومتر کوهپیمایی برای رسیدن به این قله لازم است . در ایران نزدیک ترین مسیر بیش از ۱۸ کیلومتر کوهپیمایی و از روستای سوله دوکل است و از عراق نیز از نزدیک ترین روستا ۸ کیلومتر فاصله دارد .

لازم به ذکر است این قله مرتفع ترین قله ی این خط الراس نمی باشد .

روستای فصلی نهریه

پی نوشت : منظور از نبودن در نقشه اسم قله هاست نه خود قله

تقدیم به نگاه زیبایتان ...

۱۱ دسامبر روز جهانی کوهستان رو به تمامی کوهنوردان عزیز و همچنین کوهنویسان تبریک میگم

عکس : کردستان

پی نوشت : این قله یکی از ناشناخته ترین و  زیباترین قلل کردستان است که خوشبختانه یا متاسفانه به جز عده ای قلیل از کوهنوردان به خاطر مسائل سیاسی کمتر کسی می تواند به این قله صعود نماید . برای صعود این قله می بایست حتما یک راهنمای محلی آشنا به منطقه و زبان همراه تیم باشد . ارتفاع این قله بیش از ۳۸۰۰ متر است

 

اینجا ایران است  1955-1980

تصویر زیر ارامنه محترم ساکن در جلفای اصفهان می باشند که در سال 1961 میلادی توسط کی استون فیوچر ثبت گردیده است

ادامه ی عکسها را در این قسمت ملاحظه بفرمائید

 

عجب !

بُزی در صحرا می‌رفت و دسته‌ای گاوان به دنبال او.

حکیمی را گفتم: چه گویی در این؟

گفت: گاوان را حلم بسیار است و علم اندک.

تا می‌رسد، می‌خورند و تا می‌ِزنند، می‌روند.

کاه از کاغذ فرق نکنند و بز از سگ ندانند.

با این‌همه، چون روزگار حلم آنان به‌سر آید،

طناب بر درند و حصار بشکنند.

و همان بز را، به زیر سُم، سخت فرو مالند.

کامنت روز

مخاطبی با نام ( چهار نقطه ) .... در وبلاگ کامنتی نوشته بودند که شاید لازم بود به ان مختصری پاسخ داده شود :

( ....) : "بعداز چند سال با مدیریت و توانایی همین کسی که شما تمام هم و غمتان این است که نقطه ای را گیر بیارید و سوژه کنید و به نفع خودت و اربابانی که از آنها دستور می گیرید در قالب یک تیم منسجم پا به هیمالیا گذاشت و خودتان در بوق و کرنا به عنوان جوان 18 ساله به رسانه ها معرفی نمودید !!! اگر راست می گوید چرا به عقب ماندگی و طرز فکر پایین در عصر رسانه بعضی ها مثل خودتان توجه نمی کنید ...و اینقدر یک نفر را نمی کوبید اگر جمع رازیر سوال می بردید یک کمی منطقی بود ولی شما شخصی برخورد می کنید این نکته مبهم است .... شما اصل واقعیت رابگویید ... این آقا چه هیزمی تری به شما فروخته است..... خودتان و دستور دهنده هایت می دانید اگر چیزی داریم به سایه سر ایشان است .... اگر کسی بهتر از ایشان سراغ دارید بفرمایید معرفی کنید تا به حای ایشان بشیند ..."

رامیار : چهار نقطه ی عزیز ای کاش نام خانوادگی و مدرسه ای ت را نیز می نوشتی آن زمان بیشتر به اعتبار کامنتت توجه می کردم اما فرض را بر عدم شهامت در بیان واقعیت می دانم . من در این وبلاگ همواره سعی کرده ام مسائل مختلف را از دیدگاه خودم بررسی کنم که بدیهی است در این راه گاها مواضعی اشتباه نیز در پیش گرفته باشم اما این مواضع اشتباه احتمالی قطعا در خصوص هیئت کوهنوردی کردستان نیست !

اشاره کرده اید با مدیریت مرادیانی تیم راه افتاد !!! برادر من یا خواهر من مرادیانی سالها مسئول عمرانی استانداری کردستان بود و اکنون معاون استاندار است و می بایست خیلی وقت پیش اعتباری برای هیمالیانوردی کردستان در نظر میگرفت نه یک بار با آن همه سر و صدا بلکه بارها و این نشان از کم کاری ایشان دارد . پس اینهمه مرادیانی مرادیانی کردن و تعظیم کردن امثال شما در مقابلش و سینه خیز به دیدار رفتن شمایان در این سالها چه منفعتی برای کوهنوردی داشته است ؟

اما این سوال را از شما دارم اعزام این تیم با ۷۰ میلیون تومان هزینه چه دستاوردی برای کوهنوردی کردستان داشت؟

آیا تفکری که قبل از اردوها در خصوص این تیم وجود داشت به واقعیت تبدیل شد؟ آن زمان با این دیدگاه در اردو ها برگزار میشد که از هر شهر یک نفر را برای سازندگی هیمالیانوردی ان شهر انتخاب شود و هدف را اموزش های هیمالیانوردی گذاشتند اما چیزی که در عمل دیدیم صرفا یک برنامه برای صعود بود و ۷۰ میلیون تومان هزینه ی اضافی صورت گرفت برای صعود مراپیک و بارونتسه !

آیا این تیم برای صعود رفته بودند؟ آیا اموزشی در خلال برنامه صورت گرفت ؟ آیا نمی شد به قول شما آن جوان ۱۸ ساله با ۵ میلیون تومان همین برنامه را اجرا کند و همین تجربه را کسب نماید؟

آیا نمی شد از پزشک بومی برای این برنامه استانی استفاده میشد؟

چهار نقطه ی عزیز !!! پس خوب بدان اعزام این تیم شاهکار نبوده و دستاورد چشم گیری را نیز برای کردستان به ارمغان نیاورده است .

این آقا لازم نیست حتما به شخص بنده ضرری برساند بلکه با تیشه به ریشه زدن به بدنه ی کوهنوردی کردستان بزرگترین خیانت را در حق این دیار روا داشته است و با دیدگاه سیاسی خود و برای رنگین کردن کارنامه ی خود به این وادی دخول کرده است نه برای چشمان زیبای شما تا کی می خواهید فریب این سیاسی بازی ها را بخورید ؟

 چهار نقطه ی گرامی ! ای کاش عنوان میکردید از سایه سر این جناب ما چه چیزی داریم؟ غیر از تحقیر و نیشخند و سخنانی مهمل ! ای کاش یک نمونه از دستاوردهای این جناب را عنوان میکردید تادیگران نیز به صحت گفته های شما ایمان بیاورند ! تا کی در پشت این واژه های بی ارزش و مبهم خود را مخفی میکنید ؟ امیدوارم روزی زیر سایه ی این آقا شما از این چهار نقطه به پنج نقطه ارتقا یابید تا بیشتر حضور شما را در این دنیای مجازی لمس کنیم !

شما باشید این هیئت و آبروی برباد رفته

درسهایی از تاریخ

آمدند و کندند و سوختند و کَُشتند و بُردند و رفتند.

 

(تاریخ جهانگشای، از قول یکی از مردم بخارا در حمله مغول)

 

...

پینوشت :باز گلی به جمالشان که رفتند ( ابن محمود )

تازه کار و تفکرات منفورش در دنیای کوهنویسی !

متن منتشر شده از آرش نقافی در برج سینا بر خلاف کامنتهای خصوصی اش در وبلاگم  خیلی کثیف بود متنی که ناشی از تفکراتی است که از یک سیستم بیمار زاده شد و فرد برای بدست اوردن خواستهای خودش حاضر به هر نوع ناهنجاری و اعمالی به شدت متعفن است .

ارش باید بداند افرادی مثل احسان و یا خیلی های دیگر از وبلاگنویسان ُ بزرگترین افتخارشان سر تعظیم فرود نیاوردن در برابر بی عدالتی و کثافت کاری است و این تهدیدات چه از طرف ارش بر وبلاگنویسان و چه هر فرد دیگر به نام وزارت کشور و یا هر نهاد دیگر به خاطر یک انقاد ورزشی ساده عملی بچه گانه و بسیار مضحک است و نتنها من بلکه بخش وسیعی از جامعه ی کوهنوردی این نوع ادبیات و تفکر به شدت منفور را محکوم خواهند کرد . برای تفکرات حاکم بر چنین افرادی در این سیستم ورزشی متاسفم !

 ارش نقافی: منهم پای خیلی چیزها رو میارم وسط . البته در اداره ی خودم میارم ( وزارت کشور ) وسط  در مورد تو تفکرات ضد حکومتی . در مورد رضا و تلاشش برای مهاجرت و ...

رئیس هیئت کوهنوردی  کردستان :  اکسپانسر !!!

دیشب در یک برنامه تلویزیونی از شبکه استانی کردستان جناب آقای موسی مرادیانی به همراه یکی دو نفر از اعضای تیم کردستان دعوت شده بودند که در نطق های این مستر موارد جالبی عنوان شد .

خدا پدر این مرادیانی رو بیامرزه که انقدر به فکر ما کوهنورداست ایشون عنوان کردن که با جذب " اکسپانسر " تونستیم این تیم رو راه بیاندازیم . ما هی برامون جای سوال داشت می دیدیم کلهم تیم هی میخنده و شاد و شنگولند و تو 24 ساعت موفق شدند قله ی بارونتسه رو صعود کنند اما بیخبران بودیم و معما اینجاست !

ملت همیشه از اسپانسر استفاده میکردند نگو که این تیم با درایت مرادیانی از اکسپانسر استفاده کرده که هم ضربتی صعود بکنند هم تیم نیازی به این بساط لهو لعب تو مملکت غریب نداشته باشه .

و در جایی هم در پاسخ به این سوال که چرا تعداد استقبال کننده گان ناچیز بوده نطق فرمودند که استقبال رو گذاشتیم واسه جلسه ی  ارائه ی گزارش !

ای خدا پدر این فدراسیون و مهندس شعاعی رو هم بیامرزه که این بابا رو اینجا گذاشتن ! بالاغیرتا در دوران ریاست این جناب امید به زندگی کوهنوردان کردستان یه ده دوازده سالی افزایش پیدا کرده !

پینوشت : آقا به طنز گفتیم نفهمیدن ، جدی گفتیم نفهمیدن حداقل آنتن های هیئت به گوش مرادیانی  برسونن که ما رو خوب می خندونه خووووب !

موسیقی : به ر هه لبینه

حکایت تازه ای نیست قصه دلدادگی و دلباختگی ، ان زمان که دختران به چشمه سار میروند و جوانان در انتظار عبور شان از کوره راههای پرچین دار روستا ، دخترکی که پیشبندش را شل می بندد تا آن زمان که کوزه بر دوش است پسران پیشبند را ببندند وپسرانی که در انتظار باز شدن گره ی پیشبندند و بهانه ای برای بوسیدن ... ترانه ای که گوشه ای از این وقعایع سالیان پیش روستاهای کردستان  را یادآوری میکند .

بربلندای کوه سلطانی می ایستم و شب و روز در انتظارم تا دستی بر گردن یارم بیاویزم ...

 تو را به خدا سوگند همیشه ان پیشبند را ببند ، پیشبندی از خام که زود گره اش گشاده شود ، تا  بروی و پیشبندت باز شود ، آن زمان است که به بهانه ی  بستن پیش بند تو را خواهم بوسید ...تو را به خدا پیش بندت را ببند  روی ماهت سیماست یا گل انار؟ لبت لب است یا شکر خام ؟

 ده چمه سه ری سولتانی شه و له یل نایمه وه

ده ستیکی له مل ده گرم چوزانه ده گرمه وه

به ختی خومو یاره که م به تاقی ده که مه

ئه ری لی ده به رهه لبینه

به رهه لبینه ، به ر هه لبینه به رهه لبینه ی خام حه لاوه

هه ر ده روی و ده کراوه

گه لیکیش مه منونم بوو به دو ماچ بوم گری داوه

 

ئه وچاوه ته بیبو مرهه می ده ردی دلانه

عیلله ت چیه بو من بوو حه کیمی حال نه زانه

ئه ری لی ده به ر هه لبینه

به رهه لبینه ، به ر هه لبینه به رهه لبینه ی خام حه لاوه

هه ر ده روی و ده کراوه

گه لیکیش مه منونم بوو به دو ماچ بوم گری داوه

 

توخوا دلم مه شکینه وه ره روی خوت وا بینه

روته یا گل هه ناره لیوته یا شه کری خاوه

ئه ری لی ده به ر هه لبینه

به رهه لبینه ، به ر هه لبینه به رهه لبینه ی خام حه لاوه

هه ر ده روی و ده کراوه

گه لیکیش مه منونم بوو به دو ماچ بوم گری داوه

ترانه : استاد مظهر خالقی

عکس : هورامان - فواد رضا پور

روزنه ...

اینجا طبیعت و تاریخ امیخته شده است ...

گذرگاهی به هرانچه خوبی است

عکس : جواد حاجی زاده ( کردستان - منطقه ی گلو - سرشاخان )

کامنت روز

ارش نقافی ( تازه کار ) :

اشتراك تو با ليلا در چيست؟ اصلا چقدر او را مي شناختي؟
تو از تصوير چهره درهم كوبيده شده و خون آلود او براي مطرح ساختن خود استفاده اي. شرم كن.
بگو! باز هم بگو چون ديگراني آنرا منتشر كرده اند پس به من ايراد نگير. با وقاحت تمام هم بگو. هرچند بايد اعتراف كنم كه هيچگاه بدكلام نبوده اي اما بد رفتار چرا! بدرفتار بوده اي.
نمي خواهم به صعود قلمي ارجاعت دهم كه وقتي راي نيارودي باز شمشير از رو بستي. به همين پست اشاره مي كنم كه تو نيز مثل عده اي از ليلا پيراهن عثمان ساختي و با الفاظ قلمبه سلمبه سعي در توجيه كار زشت خود داري.
ادعاهايي كه به اوج مي رسند و قرانهايي كه به سر نيزه زده مي شوند.
يقيننا اين عكس تو را نيز چون آن عده اي كه برخلاف كلام پرسوزشان عكس را بازنشر دادند دگرگون نكرده! چرا كه اگر حالت را خراب مي كرد راضي به بازنشرش نبودي
آدمهايي چون شماها هميشه روي نعش بي جان ديگران ايستاده اند تا بهتر ديده شوند.
و اما گفتي ليلا به جز خنده هايش؟ تو در جايگاهي نيستي كه اين را بگويي. حتي يكبار هم با او همسفره نبودي.
پس دست از اين همه تظاهر بردار
شرم باد بر تو دير پيروان اين راه ناميون

پی نوشت : کامنت فوق در وبلاگ برج سینا نوشته شده ! واقعا دلیل این نوع کامنتها برای من مشخص نشده است و دلیل اینکه چرا در همه ی مسائل آرش صاحب خانه و دیگران غریبه هستند . این نوع نگاه و ادبیات فکر میکنم طرفداران چندانی نداشته باشد و پیشنهاد میکنم ارش در نوع ادبیاتش و نوع برخود و دیدگاهش تجدید نظر بکند قضاوت با خوانندگان !

گردآفرید ( برای لیلا )  

دیدن عکس لیلا اسفندیاری با چهره ای خون آلود در میان برفهای بلندای گاشربروم باعث شد برای لحظاتی فقط سکوت کنم و به چهره اش نگاه کنم . و کامنتهایی که در نفی و تائید این انتشار عکس نوشته شده بود با لحنی احساسی و گاه جدی ...

برخی از رشادت های خود نوشته اند و دیگری در افسوس  و ماتم لیلا ، یکی در شوک و برخی هم در سکوت .

شاید یکی از جنجالیترین کوهنوردان کشور زنده یاد اسفندیاری بود که ریشه اش را می توان در روحیه مبارزه طلبانه و خواست های ایده ال گرایانه ی جامعه دانست از برنامه ی پراو گرفته که انگشتها را به طرف وی نشانه رفتند تا نانگاپاربات .

همه از او می نوشتند با مواضع بر حق و ناحق ، از حجاب وی ،  از مبارزات مدنی لیلا ، از سختی هایش ، از رنجهایش ، از زنانگی اش ، از اشتباهاتش ، از جسارتش ، از حوادث حرفه ای اش همه برای ما خوانندگان رویدادهای سالیان اخیر کوهنوردی خواندنی بود گاهی بر وی می تاختیم و گاهی می ستودیم !

روزی که موبایلم زنگ خورد و آقای بابازاده گفت که لیلا یکی دو ساعت پیش ظاهرا در بازگشت قله ی گاشربروم جان باخته شوکه شدم هرچند انتظارش را داشتم نه تنها من بلکه خیلی از همقطارانش اما ... لیلا رفته بود

از او اسطوره ساختند و شاید عنوان اسطوره نیز می توانست زیبنده ی نام لیلا های سرزمینم باشند گرد آفرید های این روزهای سرزمینم ،اسطوره را شکستند ، اسطوره را به پرواز در اوردند ، برایش گریستند و سکوت کردند و ستودند ، اسطوره ماند و عکسی از سیمای خون الودش که در تاریخ کوهنوردی کشور به یادگار خواهد ماند ، یادگاری از گردآفرید کوهنوردی ایران ...

درستی و نادرستی انتشار عکسش را به مخاطبان می سپارم اما کاش همان تصویر لیلا با آن سیمای خندان باقی می ماند...

حيات وحش كردستان در برابر تهديد سرماي شديد نياز به حمايت انساني دارد

با شروع شدن فصل سرما و بارش برف در کردستان شرایط زندگی برای حیوانات وحشی طبیعت تا حدی مشکل می شود و از این رو همانند سالهای گذشته به وفور شاهد پناه بردن این حیوانات به مناطق روستایی و حاشیه شهرها خواهیم بود .

با توجه به زمستان زود رس در این مناطق متاسفانه حیوانات با مشکل کمبود غذا و همچنین برودت هوا دست به گریبان هستند که انتظار می رود مردم مناطق روستایی و حتی حاشیه شهرها با در اختیار گذاشتن تغذیه و یا مدارا کردن و اطلاع رسانی به سازمان محیط زیست در این خصوص اقدام نمایند .

حمایت از حیات وحش در این روزها که این حیوانات زیستگاه خود را به قصد یافتن پناهگاه و مکانی امن ترک می کنند یک وظیفه ی انسانی و اخلاقی است چراکه علاوه بر حفظ زیبایی های طبیعت به حفظ تعادل هستی کمک مینماید .

هر ساله با ورود سامانه های سرد زمستانی و به دلیل کمبود علوفه در طبیعت شاهد حضور حیواناتی نظیر پرندگان ، گرگ ، شغال ، گراز  ، قوچ و روباه در مناطق روستایی سقز هستیم که با توجه به شرایط سخت محیط تا حد زیادی طبیعی به نظر میرسد .

امیدوارم در این خصوص برای چنین شرایطی فرهنگ سازی و همچنین اموزشهای صحیح زیست محیطی  داده شود که صد البته نیازمند درایت و برنامه ریزی مسئولان سازمان محیط زیست و رسانه هاست .
یکی از مشکلات مهم اینگونه شرایط شکار بی رویه است که امیدوارم مردم مانع از سوءاستفاده ی شکارچیان  سود جو شودند و در صورت مشاهده ی آنان به سازمان محیط زیست اطلاع دهند .

مکث!

پیش پای منتظرم

راه ها

چون مشت بسته ئی می گشاید

و من

در گشودگی ی دست راه ها

به پیوستگی ی انسان ها و خدایان می نگرم ...

عکس: هورامان ( کردستان )

شعر : شاملو