آسانسور شش هزار ساله

در ادامة ديدار از طبيعت وآثار قديمي موجود دراستان كردستان ايران اين بار، راهم به قلعة ؛ قم چقا ؛ درمنطقة گروس افتاد كه آنچنان مرا تحت تاثير قرار داد كه ده ها روز بعد از مشاهدة آن شاهكار دست مردمان متفكر عهد باستان اين سرزمين، هنوز در حال هيپنوز بوده، و تلاش براي يافتن پاسخ به سؤالات فراواني فكرم را مشغول كرده اند.اگردربهار 83  طبيعت بكر سلسله جبال ؛چل چه مه ( چهلچشمه ) ؛ مرا به نوشتن واداشت ، امسال دربهار 84 موفق شدم سه بار در آسانسوري بالا و پايين بروم كه بيش از  شش هزار سال پيش ساخته شده است !   آري تونل شيب دار نزديك به قائم قلعة قم چقا دقيقا‏كاري راانجام مي دهد كه آسانسوري در يك آسمانخراش بدون راه پلة امروزي به عهده دارد. وقتي در مسير جادة بيجار به تكاب به سمت منطقة قم چقاي پيچيديم، در ذهنم به آثار معماري به جا مانده از گذشته هاي دور مي انديشيدم. مثل تخت جمشيد ، تخت سليمان و تفاوت آنها را با كارهاي ساده تري چون پل صلوات آباد بيجار و پل قشلاق سنندج ارزيابي كرده وسعي مي نمودم خودرا در فضا و حال وهواي آن روزگاران حس كرده، تابيشتر وعميقتر ارتباطات بين آدميان و علايق و تمايلات دروني آنها را دريابم. وليكن هرگز تصور نميكردم كه تاچند دقيقة ديگر، اثري را خواهم ديد كه سواي همة آثار  فوق الذكر بوده و از همة آنها اعجاب انگيزتر باشد . جادة خاكي ونامناسب كه فقط ماشين هاي خاصي با گذر از آن به نزديكي قلعة قم چقا ميروند، درآن منطقة فراموش شده آدمي رابه ياد سفرهاي جنجالي ماجراجويان گذشته مي اندازد كه هرخطري را براي تشفي اميال و شناخت جاهاي بكر و صعب العبور ،به جان مي خريدند. پس از متوقف شدن ماشين پياده به سمت كوهي راه افتاديم كه چون پيستون عظيم استوانه اي اطرافش تراشيده شده و دورادورش را صخره هاي قائم سنگي جون ديوار تشكيل داده اند. تنها راه صعود به بالاي اين آسمانخراش سنگي محل اتصال آن به كوه همسايه مي باشد ، كه اگر تدابير بشر جلو فرسايش بيرحمانة طبيعت را نمي گرفت ، شايد بدون استفاده از هلي كوپتر فرود آمدن در فلات مسطح بالاي آن وقدم زدن در ويرانه هاي يك مجتمع مسكوني هزاره هاي پيش ، غيرممكن مي گرديد . از مسير مالرو به پلكانهاي دست سازآدمي در ارتفاعات برخورده  وبدون خستگي زياد ازتنها دروازة شهر باستاني كه تنگه اي سنگي است ، به بالاي كوه قم چقا رسيديم . چنانچه اين تنگه بسته شود ، نزول به كمرة كوه محال است ، مگر از راه مخفي درون صخرة غول پيكر كه همان آسانسور مورد نظر ما باشد ! از به هم خوردن نظم گياهان روئيده شده به آساني مي توان پي بردكه دركدام قسمت ها ،افرادي به كندن وكاوش براي به دست آوردن زير خاكي ها پرداخته اند . در اين لحظات ، مطابق ذهنيت معمول در مورد قلعه هاي مرتفع بالاي كوههابه دنبال ديوارهاي دست چين درحاشيه ها و يافتن كانال وسردآب ها بوديم ، كه ناگهان چند چاه گشاد كنده شده در سنگ، توجهمان را جلب كرد. با صحبت ها از چگونه كندن و نحوة استفاده از آنها هرگز تصور رويارويي با آسانسور شش هزار سال پيش به ذهنمان خطور نمي كرد. شمارش معكوس ثانيه ها شروع شده بود كه در لبة بالايي يك چاه مكعبي با ارتفاع حدود سه متر، چشمم به تونلي با شيب بسيارمايل افتاد كه نوردهانة پايين آن،رسانيدكه همچون يك چاه ول ي است كه ته ندارد. درجا خشكم زد. قلبم به حداقل سرعت در تپيدن قناعت نمود. چشمهايم گرد شدند وآنچه جريان داشت بارش سوالات بود و رسيدن بارقه هاي فكري .   عجب شاهكاري !   وقتي به زحمت از ديوارة چاه مكعبي پايين رفتم وبه دهانة آسانسور نزديك شدم ،يكهو قلبم فرو ريخت . كندن سوراخ بزرگ و طويل  ده متري در يك قطعه سنگ سخت غول پيكر، آنهم در حداقل شش هزار سال پيش با چه وسايلي ؟! وقتي از درون اين لولة يكنواخت نزول مي كردم ، تعبيه پلكان هاي ريز كه مانع سقوط آدمي به پايين مي شد  واثر وجاي وسيلة نوك تيز در سطح جانبي تونل ،واين انديشه را درمن بيدار نمود كه دست زدن به چنين عمل بسيار پيچيده وسختي نمي توانسته بدون تمهيدات فكري و نقشة قبلي انجام گرفته باشد! زيرا تونل به سكويي سنگي در كمرة كوه ختم مي شود كه امكان راهيابي به محل اتصال به ساير كوه ها و دشت ها را فراهم مي نمايد . راجع به پديدة حيرت آور آسانسور مذكور دو مسئلة اساسي قابل بررسي است :

1 - كساني كه نقشة اين آسانسور را درنظر گرفته اند، بدون اطلاع دقيق از موضوعات هندسي ومثلثاتي و انجام محاسبات لازم، قادر به طراحي آن نقشه نبوده اند. لذا وجود مهندسين رياضيدان در قم چقا، آن هم در هزارة چهارم قبل از ميلاد امري اجتناب نا پذير مي باشد.

2 - از نظر اجراي طرح اگر درآن زماني كه آسانسورساخته شده ،هنوز وسايل  آهني محكم و موثر در سنگ درست نشده بود ،چگونه وبا چه وسيله اي دل آن سنگ سخت بسيار بزرگ را حفاري نمودند؟ (  توجه شود به اين نكته كه حفاري طويل درسنگ در حال حاضر هم با اين همه امكانات و وسايل،كارساده اي نيست . ) البته سوالات جنبي فراواني به ذهن مي رسد.ازجمله:

-         آيا حفاران، خود مهندسين طراح آسانسور بوده اند؟

-         حفاران ازبالا شروع به كندن نموده اند ياازپائين ؟

 -  چند نفر در اين كار طاقت فرسا، رل اصلي را داشته اند، وتقسيم وظيفه چگونه بوده، وهركدام چه كاري رامتعهد شده اند ؟     باچه معيار و با چه وسائلي از ابعاد و جهت پيشروي درست  سردرآورده، وبا اطمينان به كندن ادامه داده اند ؟ چرا كه امكان هيچگونه آزمايش و خطائي نبوده ، و اثري از خطا ديده نمي شود. يعني آنهاكاملاٍ آگاهانه، سانتيمتر به سانتيمتر جلو رفته اند، ودقيقا به مقصد رسيده اند . واما سوال مهم اين است كه چرا وجود چنين پديدة اعجاب انگيزي دركتاب ها و نشريات و بويژه تبليغات ميراث فرهنگي وساير ارگانها بسيار بسيار كمرنگ نشان داده شده است ؟ اگر چه در آثارتخت جمشيد و يا تخت سليمان، تعدد اثرها قابل توجه است ، ولي آسانسور قم چقا گوي سبقت را از همه ربوده و از جنبه هاي مختلف داراي امتياز برتر و در اولويت قرار مي گيرد.

بعد زمان ، وجود وسائل و امكانات ، و از همه مهمتر،فرق بين  كارهاي روبنائي وحجم سازي  با  كارهاي اندروني و گنجايش سازي  از زمين تاآسمان است ! پس چه شده كه اين شاهكاربي نظيربه فراموشي سپرده شده است ؟

به نظر اينجانب  بر متوليان ميراث فرهنگي و مورخان و مهندسين و طراحان و باستان شناسان و زمين شناسان و عميق انديشان كردستان واجب است كه به مطالعة دور ونزديك اين اثر عظيم بجامانده از نياكان اكراد بپردارند. تا گوشه هاي مبهم و ناشناختة اين نماد تمدن بسيار متعالي روشن گردد. و با كشاندن پاي جهانگردان به منطقه ، ضمن نشان دادن عظمت پيشينة درخشان اين قوم اصيل، زمينة ايجاد صنعت پردرآمد توريست را نيز فراهم نمايند.

پيشنهاد مي نمايم با توجه به ويژگي هاي مهم آثار طبيعي و باستاني فراوان موجود درمنطقة كردستان ، مثل سلسله جبال هاي رفيع چل چه مه و اورامانات ، قلعه زيويه، تخت سليمان ، غار كرفتو ،  قلعه ها و غارهاي ديگر، و   ايجاد يك شهرك استاندارد  ويژه ،با داشتن فرودگاه بين المللي درحوالي ديواندره ، براي اسكان توريست هاي داخلي و خارجي كاري است اساسي و ضروري ، كه ضمن ايجاد اشتغال براي عده اي ازمردم استان كردستان منبع پر درآمدي نيز فراهم مي شود ، و از همه مهمتر ارج واعتبار ديرينة مردمان اين مرز و بوم بر جهانيان بيشترآشكار مي گردد.

 

سيد محمد فؤاد   ابراهيمي

گزارشی دیگر در منطقه ای در همان حوالی

 

گزارش تصویری صعود زمستانه به قندیل

به مناسبت گرامی داشت یاد و خاطره شهیدان بمباران شیمیایی شهر حلبجه دو تن از کوهنوردان سقز به قله ی قندیل صعود کردند . منطقه ی قندیل یکی از مناطق بهمن گیر و بسیار خطرناک به لحاظ ریزش برف است و مسیر طولانی و عدم در دسترس بودن امکانات امنداد و نجات در منطقه بر سختی کار افزوده است . این صعود روزهای پنجشنبه ، جمعه و شنبه برگزار شد .

گزارش تصویری را در این قسمت ملاحضه بفرمایید .

نفرات برنامه : هیوا دادخواه ، کاوان محمد زاده

نوشته روی بنر: در بلندای قندیل روحمان با حلبجه ی شهید است

مملکته داریم؟!

از روزی که نیمرو غذای سلطنتی شده !

دیگه آقا خروسه پیش خانم مرغه قوقولی قو قو نمی کنه !


 

جشن نوروز در بلندای ترغه

هر ساله کوهنوردان سقز ، بوکان ، مهاباد و ... جمعه ی آخر سال را برای استقبال از نوروز به کوه ترغه می روند و در مراسمی با شکوه این روز را جشن میگیرند از سرود خوانی و رقص و پایکوبی گرفته تا اتش روشن کردن و پاس داشتن هر آنچه زیبایی و خوبی است اما امسال این روز حال و هوای دیگری داشت !

بر خلاف سالهای قبل در یک اقدام عجیب مقامات امنیتی کردستان این صعود را به شدت منع کردند و از چند روز گذشته مسئولین کوهنوردی منطقه را تحت فشار قرار دادند که این صعود نباید برگزار بشود .

همین سخنان در سریعترین زمان ممکن به گوش کوهنوردان و مردم کردستان رسید و در اقدامی عجیب به جرات می توان گفت 10 برابر سالهای پیش برای جشن گرفتن نوروز به این کوهستان آمدند و نوروز را با حال و هوایی دیگر جشن گرفتند .

می شد تعداد زیادی از مردمی که کوهنورد نبودند و فقط به عشق آتش نوروز و این جشن باستانی به این کوهستان امدند  را دید که برای اولین بار نوروز را در بلندای یکی از قلل سر افراز کردستان جشن گرفتند .

نکته ی عجیب این صعود اقدام نیروهای امنیتی ، مسئولینی که ظاهرا زود به زود تغییر می کنند و یا اینکه حافظه ی تاریخی ضعیفی دارند . مردم کردستان هر آنچیزی که تشخیص بدهند  را انجام خواهند داد ، گمان می کردم بعد از سی و چند سال این موضوع برایشان روشن شده باشد اما امیدوارم امروز کاملا تفهیم شده باشند .


نوروزتان به زیبایی لبخندهای امروزتان

گزارش تصویری را در این قسمت ملاحضه بفرمایید .

پی نوشت :  خیلی سریع باید مراسم را ترک میکردم و تعداد زیادی از کوهنوردان در حال صعود از سه جبهه بودند اما کوهنوردانی که در قله حضور داشتند بیش از ۱۵۰۰ تن بودند .

به بام قندیل به نام حلبجه

تیمی  از کوهنوردان سقز  در راه صعود به قله ی قندیل هستند که بتوانند در بلندای قندیل نام یاد شهیدان بمباران شیمیایی شهر جلبجه را گرامی بدارند .

این تیم امروز عازم منطقه شد و امشب به منطقه ی دروی سپی خواهند رسید . پس از شب مانی در صورت مساعد بودن شرایط  به طرف دره شیخ عایشه و مزار شهیدان و پس از آن قله خواهند رفت !

منطقه ی قندیل یکی از خطرناک ترین کوهستانهای ایران به لحاظ ریزش بهمن است و امیدوارم در این فصل که شرایط به مراتب سخت تر است بتوانند به سلامت بازگردند .

گزارش تصویری صعود زمستانه سال گذشته به قندیل را در این قسمت ملاحضه بفرمایید .

پی نوشت: هر چه دوستان اصرار کردن با اینکه خیلی وسوسه انگیز بود اما عقلم قبول نکرد وارد منطقه ی قندیل آنهم در این شرایط آب و هوایی شوم . البته از عاقلی من نبود به خاطر پای مصدومم بود که صد البته  شاید دوز حماقت این دوستان خیلی بالاست . با این حال براشون ارزوی سلامتی دارم .

پی نوشت دو : اگه خدا رحم کرد و چند تا بهمن پشت سر هم بچه هار رو زد روی من یکی واسه امداد نجات حساب نکنید که به قول قدیمی ها " که چه ل پیاوی هه مه دان نیه " گفتم نرید حرفم رو گوش نکردید ...

دلنوشت : برای دخترک  هلبجه ای ...

 دخترک زیبای هلبجه ای چه سخت بود ان روزها که عروسکت را برای همیشه تنها گذاشته بودی و در گوشه ای از کوچه  که بارها شاهد کودکانه های تو همسالانت بود ارام گرفتی ! هنوز هم صدای سرفه های خشکت را می شنوم چشمانم پر از اشک می شود آنچنان در خود می پیچم که زندگی شیرین کودکان سرزمینم هم تلخی لحظه ای که چشمانت را برای همیشه بستی را از کام تلخمان نمی برد !

میخواهم  فریاد بزنم فریادی سراسر درد ،فریادی سراسر نفرت، سراسر رنج ، سراسر خشم ، فریادی که گوش زمین را کر کند ، فریادی که خواب نداشته ی جلادان تاریخ را آشفته سازد ، فریادی که هراسانشان سازد ...

بغض کرده ام و کینه ای در دل دارم به بلندای تاریخ ، کینه از تمام کسانی که ارزشی برای انسانیت و کودکانه های تو قائل نشده اند برای آنان که نفهمیده اند انسانیت را برای آنان که ...

چه سنگین اند این واژگان لعنتی ...

 helebce

عکس: بمباران شیمایی شهر حلبجه ( ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ - ۱۶ مارس ۱۹۸۸ )

جشن نوروز با کانون کوهنوردان اوراز مهاباد

شنبه شب  من و هیوا به دعوت کانون کوهنوردان اوراز مهاباد در جشن سالانه کانون شرکت کردیم و طبق هر سال مراسم زیبایی رو شاهد بودیم !

از تیزرها و فیلمهای بسیار زیبای صعودها و برنامه ها گرفته تا همدلی و محبت و صمیمیت اعضای کانون ، همه و همه را می بایست عمیقا ستود و با لبخند به پیشوازش رفت !

این مراسم از پیشکسوتان و فعالان کانون تقدیر به عمل آمد و جشن استقبال از نوروز را با ترانه های زیبای کردی اغاز کردند و نهایتا به رقص و پایکوبی منتهی شد ! زیباترین قسمت پس از رفتن مهمانان بود که اعضای اصلی کانون با رقص به پیشواز نوروز رفتند !

روحمان در اوج بود آن زمانی که همگان این سرود را همخوانی میکردند

" خور له ئاسوی سور شه وق ئه داته وه / ئه لی ئه مسالیش نه وروز هاته وه

له سه ر قه ندیل و شاهو نه که روز / ئه لی گه لی کورد نه وروز تان پیروز "

                                                       ***

خورشید در افق سرخ خود نمایی می کند / و مژده می دهد رسیدن نوروز را

از بلندای قندیل ، شاهو ، نکروز /  می گوید ملت کرد مبارک باد بر شما این نوروز

 

از دوستان بزرگوارم کاک فرید صدقی ، کاک جمال عزیزی که نگذاشتیم شب بخوابد ، رضا بایزیدی ، کسری قاضی و سیامند  نوزاد که دو روز محبت کردند و همراهمان بودند بی نهایت سپاسگذارم امیدوارم بتوانم هرچند کوچک گوشه ای از محبت این دوستان را جبران کنم !

لبخندتان پایدار همنوردان

پی نوشت: مراسم نوروز مهمترین جشن کردها است و این جشنها دو هفته قبل از نوروز شروع خواهد شد و تا نوروز در محافل با رقص و پایکوبی  و سرود خوانی به استقبال این جشن بزرگ می روند . کوهنوردان هر ساله این جشن را در بلندای کوهستانهای کردستان جشن خواهند گرفت در چند سال گذشته جمعه ی آخر سال را در کوه ترغه با خواندن دو سرود معروف و پایکوبی جشن میگیرند.

عبید نامه

جمعی قزوینیان به جنگ ملاحده رفته بودند ، در بازگشت هر یک سر ملاحده ای به چوب کرده می آوردند. یکی پایی بر چوب میآورد . پرسیدند این را که کشت: گفت من . گفتند چرا سرش نیاوردی ؟ گفت تا من برسیدم سرش برده بودند.

 

خراسانی خری در کاروان گم کرد ، خر دیگری را بگرفت و بار بر او نهاد ! صاحب خر ، خر را بگرفت که از آن منست او انکار کرد ! گفتند خر تو نر بود یا ماده؟ گفت : نر ، گفتند این ماده است ، گفت: خر من نیز چنان نر هم نبود !

 عبید زاکانی

فراز و نشیب های سال 89

با نزدیک شدن به پایان سال 89 وقایع یک سال گذشته که پر از فراز و نشیب بود رو دوست دارم یک بار دیگه مرور بکنم سالی که پر بود از حاشیه و جنجال !

  • نخستین حاشیه ی سال 89 بر میگرده به جریان صعود دوستی که قرار بود در کردستان برای اولین بار برگزار بشه و از اونجایی که مقارن با سالروز حضور رهبر در شهرستان سقز بود مسئولین عنوان صعود قلم و یا دوستی رو بر نتابیدند و پیش شرط این برنامه رو تحت عنوان قرار دان اردیبهشت معطر گذاشتند و نهایتا با این شرایط صعود لغو شد .
  • در همین روزها صعود تیم ملی کوهنوردی ایران و همچنین دوست بزرگوام سمکوموسوی بر فراز دائولاگیری تلخی بی مهری های مسئولین را به کاممان شیرین کرد !و در مراسمی با شکوه با همت کانون کوهنوردان سنندج از این جوان شایسته به گرمی استقبال شد که فقدان پدر بزرگوارش را کمتر احساس نماید در روزی که کردستانی ها از هنرمندان بین المللی کردستان همچون کاک هادی ضیا الدینی گرفته تا زنان ومردان سالخورده به استقالش آمدند تاثابت کنند که کردستان فرزندانش را تنها نخواهد گذاشت !
  • حضور دوست بزرگوارم خانم بیان فاضلی عضو کانون کوهنوردان اوراز مهاباد و گروه همت شمیرانات در تیم هیمالیانوردی استان تهران و نان پیک هندوستان هم یکی از مسائل شیرین سال بود .
  • تیرماه بود که زمزمه ی صعود قلم شنیده شد و در نظر سنجی های متعدد رای بر صعود به مهر چال لواسان  داده شد و اول مرداد ماه در صعودی به یاد ماندنی سعادت همراهی 70 نفر از دوستانی رو داشتیم که سالها بود در این فضای مجازی با هم زندگی کرده بودیم . یکی از خاطره انگیز ترین روزهای زندگیم بود وشاید ماندگار ترین خاطره ی سال 1389 هم صعود قلم بود .
  • صعود دوست عزیزم هیوا دادخواه به قله ی موستاق اتا و بی مهری مسئولان تربیت بدنی هم شیرن و تلخ بود اما تماس تلفنی با هیوا از کمپ سه موستاق اتا وشنیدن خبر صعودش فراتر از تصور  شادمانم کرد !
  • صعود خودروهای دو دیفرانسیل هیئت اتومبیل رانی به کوه چهلچشمه جنجالی ترین چالش سال 89 من بود در روزهایی که سعی در محکوم نمودن هیئت اوتومبیل رانی داشتم بیش از همیشه فشارهای اتومبیل رانان و اداره تربیت بدنی و ...رو احساس میکردم اما با حمایت دوستان بزرگوارم و رسانه های نوشتاری و اینترنتی  همچنین تشکلهای مدنی و زیست محیطی و هیئتهای شهرستان های منطقه ، منابع طبیعی و محیط زیست سقر و پیشکسوتان موفق شدیم این جریان رو برای همیشه متوقف کنیم که جای خود دارد از همه ی دوستان علی الخصوص جناب زینبی تشکری ویژه نمایم !
  • مرگ مادربزرگ دوست داشتنیم برای چند روز اتومبیل رانان را خوشحال کرد اما من مادربزرگی را از دست دادم که سالها مبازره کرده بود که سنگ به سنگ کوهستان برایش مامن و زندگی بخش بود ! زنی که روزهای سختی را تجربه کرده بود و بهای همین مبارزه پای چوبه ی دار رفتن فرزندش بود اما ان چهره دوست داشتنی در ان روزها وقتی دستانش در دستم بود چشمش را به ارامی بست و برای همیشه رفت !
  • آبان ماه  مهمترین فعالیتهای هیئت کوهنوردی استان کردستان در سال 1389 رقم خورد و در رسانه ها به شکلی عجیب صعود مفتضح دماوند رو بازتاب دادن که بارها در خصوص این موضوع به شکلی مفصل صحبت شده است . این برنامه ی مهم هیئت استان منجر به ابروریزی و شرمساری جامعه ی کوهنوردی استان کردستان شد که میتوان از ان به عنوان تلخ ترین حادثه ی سال 89 نام برد.
  • مرگ دو نفر از باربران مرزی در کوهستان قندیل هم کاممان را تلخ کرد اما بار دیگر همت و غیرت ورزشکارانه ی انسانهای بزرگمنشی که کوهنوردی این دیار پرورده است نشان داد که انسانیت را هنوز هم می توان دید!
  • بیانیه هیئت کوهنوردی استان کردستان که در 300 نسخه و در 4 برگ در سطح استان وشهر سنندج پخش نموده بودند در حمایت از صعود آسیایی و تاریخی خود به دماوند هم بار دیگر لبخند و نیشخند را بر سر زبانهای کوهنوردان استان اورد !
  • مرگ پدر بزرگ هم این روزها خاطره ای تلخ به جا گذاشت و من با رفتنش تمامی پدر بزرگ و مادر بزرگهایم پر کشیده بودند !
  • مجمع عمومی سالیانه هیئت استان هم حاشیه ساز شد ! هیئت استان برای عدم بازتاب انتقادهای اساسی که به ان وارد بود نسبت به دعوت از نماینده و یا رئیس فدراسیون کوهنورد کوتاهی نمود که جای تاسفی عمیق بود !و همین امر منجر به نوشته شدن نامه ای به رئیس فدراسیون شد و متعاقبا واکنش خوب فدراسیون بود که تاحدودی ذهنیت ها منفی و بعضا توام با تردید را اندکی بهبود بخشید !
  • این روزها هم انگار باید عنوان 88 را از فتنه ی 88 به طور کامل به فراموشی بسپاریم چراکه ظاهرا این به اصطلاح فتنه در سال 89 و به احتمال زیاد دقیقه ی  ( سال ) 90 هم ادامه دارد اما آیا این فتنه ی 90 وقت اضافه دارد یا نه؟ بایستی بنشینیم و نظاره کنیم !

سال 1389 در روزهای اخر است و سال 90 با حاشیه ها و جنجالهایش در پیش روست !89 بد نبود راضیم ...

تاجر ها از وی پی ان ( v  p  n ) استفاده بکنند

متاسفانه کشورهای غربی به شدت کشور ما رو تحت تحریم قرار داده اند و حتی نمیشه به صورت اینترنتی خرید کرد . سیستم این سایتهای اینترنتی براساس آی پی اشخاص عمل میکنه و ای پی کشور ایران در لیست تحریم شرکتهای بین المللی است . اما جهت دور زدن غربی ها و سازمانهای وابسته به غرب از امکان وی پی ان استفاده کنید که میتونه ای پی ایران رو به کشورهایی مثل انگلستان ، امریکا ، کانادا ، نروژ و ... تغییر بده و این سیستم ها با خرید ها اینترنتی و سفارش کلاهای اساسی نمی تونند مقابله بکنند!

به دوستان عزیز پیشنهاد میشه جهت اینکه ای پی هاشون رو تغییر بدن از سرویسهای وی پی ان که فکر میکنم ماهیانه 3000 تومان باید پرداخت بکنند استفاده نمایند . سایتهای زیادی در حال اجاره دادن اکانتهای وی پی ان هستند با یک جستجوی گوگل میتونید پیدا کنید .

با هم در برابر تحریم های بین المللی ایستادگی کنیم !

 پی نوشت : فقط ذکر این نکته هم الزامی است که این سرویسها ( v  p  n ) رو فقط به تاجران پیشنهاد میکنم چرا که با تغییر آی پی عملا سیستم ف ی ل ت ری  ن گ از کار خواهد افتاد !

طرح روز : تورج صابری وند

تقدیم به زنان سرزمینم

ادامه ی طرحهای روز جهانی زن تورج صابری‌وند را ببینید

طنز نوشت : همسایه

® مرگ خوب است، مخصوصاً مرگ همسایه.

® همسایه چو همسایه بمیرد خوشش آید.

® آلو از آلو رنگ می‌گیرد، همسایه از همسایه پند.

® مرگ می‌خواهی برو لیبی.

® کشور همسایه هرچی شلوغ‌تر، ما را خوشتر.

® بچه همسایه زود عاقل و بالغ می‌شود.

® به ملا گفتند: خانه همسایه شلوغ است، گفت: من که گفته بودم!

گفتند: خانه خودت هم شلوغ است؟ گفت: شما را چه به این غلط‌ها؟

® ما گُلیم. همه همسایه‌ها خُلند.

® چه خوش می‌گفت: چلغوزی به چلغوز/ بیا همسایه‌داری از من آموِز

® مرگ همسایه ناز است.

® مرگ همسایه یک بار، شیون یک بار!

® همسایه اگر خوب بود که نمی‌مُرد.

® مرگ از رگ گردن به همسایه نزدیک‌تر است.

® مبارک، مرگش هم مبارک است.

® تا تریاق از فرنگ آرند، مبارک مُرده باشد!

® مُرده‌شور همسایه‌ای را ببرند که زودتر از ما نمیرد.

® عاقل آن باشد که عبرت گیرد از/ مرگ همسایه، ولی کو عاقلی؟

® آدمی که حسابش پاک است، از مرگ همسایه‌اش چه باک است؟

® مرگ آن همسایه نشانه حقانیت این همسایه است.

® کور از خدا چه می‌خواهد؟ مرگ همسایه.

® چه خوش می‌گفت یک چینی به روسی/ که: مرگ خر بود سگ را عروسی.

 

منبع : ابن محمود

پی نوشت:  منظور همسایه های دوران قاجار است

اسکی کوهستان ( وحشی )

صبح روز جمعه طبق معمول در یک تصمیم ناگهانی مسعود بازم من رو از خواب بیدار کرد که میخوایم بریم اسکی و من هم طبق معمول یه ربع طول کشید تا از جام بلند شم و کوله رو وردارم و برم سر قرار اونم با تاکسی !!!

نهایتا به طرف کوه راه افتادیم به اتفاق آقایان مسعود شریفی ، آزاد خادم ، هادی کریمیان و فواد که یکی از فیلم بردارهای مستند اسکی کردستان هستش !

به قله رسیدیم و اسکی ها رو پیاد کردیم چند تا صحنه بود که می بایست دوباره گرفته می شد از اون جهت که من کاری به فیلم برداری نداشتم از بچه ها جدا شدم و قرار رو نزدیکیهای محل ریزش بهمن گذاشتیم روی محور سقز- بانه !

مسیر پر شیب زیر قله رو با تراورسهای طولانی و پیچهای بزرگ اومدم پایین و به یه منطقه ی تقریبا کم شیب رسیدم لحظه ی های به یاد ماندنی بود پودرهای برف که از 5 سانتی متری زمین بیشتر بالا نمی اومدن مثل یک دریای خروشان زیر پام رد می شدن و هوای نسبتا مناسب چنان شوری رو درمن ایجاد کرده بود که کمی هوس دیوانه بازی به سرم بزنه !

خودم رو دست باد دادم که من رو همراه اون موج پودر پائین ببره در طول مسیر به یک نقاب بزرگ و طولانی برفی رسیدم که جون میداد واسه حماقت و دیوانه گی اولش تصمی داشتم از بالای نقالب برم اما تصمیمم عوض شد و خودم رو به طرف زیر نقاب منحرف کردم ! برف تقریبا لایه ای 10 سانتی متری پودر بود روی یک لایه ضخیم یخی و تا حدودی سرعت رو میگرفت !

منم با این تصور که کل زیر نقاب پودره و کم سرعت ؛ کمتر احتیاط کردم که نهایتا متوجه شدم که روی یخ کامل هستم و هرلحظه سرعتم داره بیشتر میشه و شیب دره هم خیلی زیاد بود ...

فهمیدم کارم ساخته است و باید منتظر یک آسیب دیدگی جدی باشم مسیر اصلا اجازه نمی داد که باهاش کار بشه و بتونم کنترلش بکنم که نهایتا تصمیمم این شد که تا بیشتر از این سرعت غیر قابل کنترل نیست خودم رو به نقاب بکوبم و همین طور هم شد به نقاب برفی سفت برخورد کردم که به خیر گذشت !

اما چوب ها از پام در اومده بود و می بایست اون رو بپوشم ! مسیر انتهایی به جاده سقز- بانه منتهی می شد و شیبش خیلی زیاد بود به شکلی که واقعا با ترس رفتم پایین ! رفت و امد ماشین ها زیر پام کمی هیجان انگیز بود اگر سر میخوردم و یا تعادلم رو از دست میدادم دیگه محال بود زنده بمونم باید من رو از کف جاده جمع می کردن!

به غیر از کاک هادی بچه ها بایک ساعت تاخیر اومدن پایین و دور دوم رو با اینکه کمی در سر انگشتای پام احساس درد می کردم تصمیم گرفتم از یک مسیر جدید برم که یک مسیر سنگلاخی و دره های کاملا وحشی و پر شیب بود و انتهای مسیر هم به جنگل می خورد ! اما مسیر جذابی بود فکر میکنم هیچوقت با کوهنوردی از اون مسیر نمی اومدم پایین اما نمی دونم چی شد که تصمیم گرفتم با اسکی از اونجا بیام پایین !

وقتی پشت سرم رو نگاه کردم دیدم هر سه تا از بچه ها دنبالم دارند میاند ! از لابلای سنگها و صخره ها که زیرش دره ای پرشیب و عمیق بود با احتیاط اومدم اما درد انگشتهای پام شدید و شدید تر میشد !

انرژیم در دور اول کامل تخلیه شده بود و توان پیچ زدن نداشتم سعی میکردم با درد انگشتام کنار بیام و مسیر رو مستقیم برم بدون پیچ زدن !

توی اسکی عضلاتی درگیر میشند که معمولا بلا استفاده هستند و فکر میکنم توی کوهنوردی کمتر ازش استفاده شده می تونستم درد رو توی عضلات پام حس کنم ! مسیر بیش از اونیکه تصور می کردم طولانی بود شاید 1 ساعت و یا بیشتر طول کشید که کوه رو بیام پایین اما جذاب ترین قسمتش انتهای مسیر و جنگل بود که از لابلای درختان با پیچهای ناگهانی باید رد می شدم خیلی از این قسمت لذت بردم و وقتی به جاده رسیدم فهمیدم که انگشتام واقعا وضعیت بدی دارند و حتی راه رفتن هم برام مشکل بود ! کفشهام خیلی اذیت کرده بود و فشار زیادی بهش اومده !

امروز بعد از سه روز خونه نشینی تونستم برم بیرون و لنگ لنگان تو خیابون راه برم ! ناخن انگشت پای چپم به شدت اسیب دیده بود و کم کم داره از انگشتم جدا میشه حتی راه رفتن هم برام سخته اما بدی کار اینجاست که شاید 1 ماه از اسکی و کوهنوردی محروم باشم و این مصدومیت هم میره کنار مصدومیتهای قبلیم که گردن درد و زانو درد و کتف و سر و انگشت درد بودند ! چه کلکسیونی تشکیل شده از حماقتهام اما بازم راضیم و حسابی لذت بردم ...

تو این فکرم که دفعات بعدی کجا آسیب میبینه؟؟؟ یا اینکه این عشقه یا حماقت؟ فکر می کنم یا حماقت ...

کوهستان وه زه نه

به بهانه زاد روز استاد اخوان ثالث

 قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا، وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، امّا، امّا
گِرد بام و درِ من
بی‌ثمر می گردی.
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیّار و دیاری ـ باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس 
 برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک!
 در دلِ من همه کورند و کرند.
دست بردار ازین در وطنِ خویش غریب.
قاصدِ تجربه‌های همه تلخ،
با دلم می‌گوید
که دروغی تو، دروغ؛
که فریبی تو، فریب.
قاصدک! هان، ولی . . . آخر . . . ای‌وای!
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام، آی! کجا رفتی؟ آی . . .!
راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟
مانده خاکسترِ گرمی، جائی؟
در اجاقی ـ طمعِ شعله نمی‌بندم ـ خُردک شرری هست هنوز؟
قاصدک!
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می‌گریند.
 

اطلاع رسانی های هیئت کوهنوردی کردستان مثبت یا منفی؟!

سالهاست که لحظات مفرحی با اظهار نظرهای مسئول هیئت استان در محافل کوهنوردی شاهد هستیم  ، و این سخنان  گرمی بخش لحظات سخت کوهستان برای کوهنوردان کردستان است و این لبخندها و نیشخند ها به اظهار نظرهای بعضا عجیب از سوی رئیس هیئت تا حدودی جذاب و شنیدنی بود !

این سخنان گمان می کنم به گوش آقای مرادیانی هم رسیده است و شاید ایشان و مسئولین هیئت از استهزا ها و شوخی ها و بعضا جوک ها نیز شنیده باشند ! اما رفته رفته و با رویکرد دبیر هیئت و رئیس هیئت برای اطلاع رسانی شفاف ابعاد فاجعه را وسیع تر نموده است !

اطلاع رسانی های برنامه های هیئت و صعودهای تاریخی شان کم کم فضای کوهنوردی را از آن حالت مفرح و طنزگونه به شکلی تلخ و مایوس کننده تغییر داده است . هر روز ما شاهد نوعی اظهار نظر عجیب هستیم که بیش از پیش کوهنوردی کردستان را زیر سوال می برد .

چندی پیش اشاره کرده بودم که جناب آقای مرادیانی در سخنرانیشان برای کوهنوردان سخن از چهلچشمه ی بیجار و قندیل بانه نموده است ! که با بازتاب چهره به چهره و گاها رسانه ای موجی از تعجب را در بین کوهنوردان کردستان به راه انداخت اما این مسئله این دوستمان را به فکر فرو نبرده است و در جدید ترین مصاحبه ی خود بازهم همین مسئله را به شکلی دیگر عنوان نموده است.

ایشان در مصاحبه با خبرگزاری فارس  از کوه آوالان به عنوان یکی از قله های شهرستان سنندج نام برده است و چهلچشمه را نیز به دیواندره نسبت داده است . براستی اینهمه اظهار نظر بیجا و خرد کننده برای کوهنوردی کردستان به جز تحقیر کوهنوردی این دیار چه دستاوردی دارد؟

فکر نمی کنم کسی از دوستان هیئت در خصوص عدم اطلاع رسانی گلایه نماید و بهتر است این دوستان سخنی در رسانه ها به میان نیاورند چرا که اینگونه کمتر نقش آفرینی منفی خواهند نمود .

به امید روزی که شاهد اینگونه اظهارات از نفر اول کوهنوردی کردستان نباشیم !و امیدوارم این دوستان یک بار دیگرنقشه ی کردستان را اینبار دقیق تر بررسی نمایند!

 اما نکاتی در مورد چهلچشمه : کوهستان چهلچشمه و قلل مرتفع آن طبق نقشه ها و تقسیمات استانی در حوزه ی شهرستان سقز قرار گرفته است و تنها از جبهه ی جنوبی آن روستای بست که مبدا صعود برخی از کوهنوردان سنندج و دیواندره و... است به شهر دیواندره تعلق دارد ! حتی چشمه ی معروف ( کانی چاو ره ش ) هم بخشی از شهرستان سقز است و حتی حوزه ی آبریز چهلچشمه نیز شهرستان سقز است . که در جنوب به رودخانه خوره خوره سقز و در جنوب غربی به سیروان و در شمال هم به جختو می ریزد .از این رو نمی توان کوه چهلچشمه را چه به لحاظ تقسیمات استانی وچه به لحاظ حوزه آبریز به دیواندره نسبت داد !

کوه ئاولان

 پی نوشت :

1-قندیل متعلق به شهرستان پیرانشهر است

2- چهلچشمه بر طبق تقسیمات استانی به شهرستان سقز تعلق دارد

3- آوالان متعلق به شهرستان کامیاران است

 

رونامه نگاری انلاین و سنتی ؛ چالش اصول !

درج یک پست در وبلاگ کلاغها و مجوعه ای از نظرات رد و بدل شده با جناب آقای نصیری انگیزه ای شد برای بررسی موضوع روزنامه نگاری جدید یا دیجیتال و تفاوتهای آن با روزنامه نگاری سنتی !

شاید بد نباشد به گوشه ای از دیدگاه های مطرح شده در کامنتینگ وبلاگ کلاغها اشاره شود و نظر مخاطبان را در این خصوص جویا شد !

وبلاگها امروزه بخش بزرگی از جامعه را مخاطب قرار داده است و به شکلی شیوه ای جدید از نوع خبر رسانی و تعامل دو طرفه را به روزنامه نگاری سنتی افزوده است که در این بین تضاد هایی در دیدگاه افرادی همچون من با تفکر روزنامه نگاری سنتی و افرادی همچون آقای فرامرز نصیری با نگاه جدید در این خصوص شکل گرفته است.

در نوع دیدگاه سنتی به خبررسانی که اعتقاد شخصی بنده است رعایت اصول خبر نویسی در بعد خبر رسانی که همانا شفافیت ، موسخ بودن و جامع بودن و درستی خبر است از ارکان این نوع خبر رسانی است و در این بین تفاوتی به لحاظ ساختاری چه در وب نویسی و یا روزنامه نگاری وجود ندارد و یک خبر چه در وبلاگ و یا روزنامه باید این ساختار کلی را حفظ نماید و بتوان این سه فاکتور را در ان دید !

       درج این خبر در وبلاگ کلاغها از دیدگاه آنالوگ و یا سنتی روزنامه نگاری با اشکالات اساسی روبروست که میتوان به عدم شفافیت ، منبع نا مشخص و ادبیات غیر رسمی و عدم جامعیت اشاره کرد  و در دیدگاه دوستانی همچون آقای نصیری ( دیدگاه طرفداران شیوه ی نوین )  این نوع نوشتار در دنیای رسانه ی دیجیتال سبک و شیوه ی نوینی است که به آن به لحاظ ساختاری ایرادی وارد نیست و اساسا ماهیت وبلاگ نویسی این نوع اطلاع رسانی را مقبول و اصولی می داند .

طرفداران شیوه نوین که به عدم پیروی از اصول خشک روزنامه نگاری سنتی اعتقاد دارند بر این موضوع تاکید می کنند که این نوع روزنامه نگاری  فرسود و کهنه است.

روزنامه نگاران و وبلاگنویسان مقید به اصول خبر نویسی بر این موضوع تاکید دارند که خبر در فضای وب و روزنامه در صورتی که یکی از ارکان خود را از دست داده باشد خبری غیر قابل اعتماد به لحاظ ساختاری است ( شفافیت ، جامعیت ، موسخ بودن و درستی ) .

اما در سوی دیگر از سخنان آقای نصیری می شود اینگونه استنباط کرد که در یک خبر وبلاگی لزوما عدم درج منبع و عدم شفافیت موضوع برای خوانندگان و همچنین استفاده کردن از می گویند و یا گفته اند به عنوان منبع خبر و اشاره نکردن به وقایع گذشته و اصل موضوع در خبر امری طبیعی است که با ساختار نوین روزنامه نگاری همسو است .

صرف نظر از اینکه این نوع نوشتار و سخنان در مورد چه سبک نوشتاری است آیا این شیوه عنوان شده مربوط به وبلاگهای صرفا خبری است و یا تمامی وبلاگها را میتوان اینگونه ارزیابی کرد .

اما هدف از طرح این پیش فرضها و سخنان رد و بدل شده این است که از مخاطبان سوال شود که آیا برای یک وبلاگنویسی خبری ( روزنامه نگاری آنلاین ) شناخت اصول خبرنویسی و استفاده کردن از آن در خبر نیازهست؟ و یا وبلاگنویسان نیازی به شناخت خبر و یا اصول خبر نویسی ندارند ؟ آیا در ساختار یک خبر اینترنتی و وبلاگی رعایت این اصول برای مخاطبان اهمیت دارد؟

منتظر پاسخ وبلاگنویسان و مخاطبان  خواهم بود .

ارسال دعوتنامه بالاترین برای کوهنویسان

این روزها یکی از پر بازدید ترین سایتهای خبری سایت بالاترین است که در کم ترافیکترین روزها ولحظات بیش از 2000 کاربر از آن استفاده میکنند . این سایت امکان به اشتراک گذاشتن مطالب با مخاطبان وسیع را به کابران عضو می دهد اما عضویت در این سایت نیازمند دعوتنامه و همچنین گذارندن ازمون 21 سوالی است که پس از ان می توان به عنوان یکی از کاربران سایت فعالیت کرد .

موضوعات مختلفی از جمله مسائل ورزشی ، فرهنگی ،سیاسی ، اجتماعی در این سایت قابل اشتراک است ! از ان جهت که بخش ورزشی آن به خصوص حوزه ی کوهنوردی عملا غیر فعال است و مخاطبان میلیونی این سایت کمتر با مسائل روز کوهنوردی آشنا خواهد شد و نیاز به اطلاع رسانی در این حوزه بسیار حائز اهمیت است ، این دعوتنامه ها برای کوهنویسان ارسال خواهد شد.

تعداد دعوتنامه ها ( 10 عدد ) محدود است و تصمیم گرفتم این تعداد را برای کوهنویسان قدیمی و فعال حوزه ی رسانه  ارسال کنم . دوستانی که تمایل به عضویت دارند لطفا در بخش کامنت ها ی وبلاگ ایمیل خود را ارسال بفرمایند .

پی نوشت : این دعوتنامه فقط برای کوهنویسان و دوستانی است که بیش از دو سال مداوم در حوزه کوه نوردی فعال بوده اند ارسال خواهد شد . .پیشاپیش از ارسال نکردن دعوتنامه برای کوهنویسان جدید و کوهنویسان قدیمی کمتر فعال پوزش می طلبم .

پی نوشت 2: دوستان حتما ایمیل خود را درج بفرمایند.

سایت بالاترین

 

وبلاگ سونیا هک شد

عجب ! روزگار چه بازی هایی که در نمیاره

اون روز که جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت بود !

100 نفر رو ردیف کنی حریف سونیا نمیشند مگه اینجوری یه چند روز حالش رو بگیری !

تا اردیبهشت که سونیا میاد کردستان وبلاگش همچنان در دست ما سربازان گمنام کوهنوردی خواهد ماند 

وبلاگ سونیا ( عشق کوهنوردی)




از اونجایی که خیلی گناه داشت و خیلی التماس کرد پسوردش رو بهش دادم ! منم دلرحممممممممممممم!



کلام کوچک دوستی

قلعه یی عظیم
كه طلسم دروازه اش
كلام كوچك دوستی است...

ساخت مستند اسکی در ارتفاعات کردستان !

مستند اسکی کوهستان به کارگردانی آقای مسعود شریفی در حال ساخت و فیلم برداری است این مستند روایتی از صعود سه اسکی باز کردستانی و اسکی در ارتفاعات بکر منطقه است .

در این مستند روایت می شود که عده ای اسکی باز که عاشق اسکی هستند با توجه به نبود امکانات و نیز پیستهای مجهز در یک توفیق اجباری به اسکی وحشی علاقه مند شده اند و ارتفاعات بکر منطقه را به صورت سریالی صعود و فرود می نمایند !

از جمله نکات قابل ذکر در این فیلم مستند نمایش بخشی از فرهنگ مناطق روستایی کردستان و تفریحات زمستانی مردمان منطقه است و همچنین نوع نگاه و بر خورد مردم با این ورزش زمستانی !

یکی از نکات مهم این مستند اشاره به آشنا بودن مردم کردستان با شرایط سخت و طوفانی منطقه و بارشهای سنگین کردستان است و همچنین پیوند زندگی مردم با برف است  . به نمایش گذاشتن عشق و علاقه اسکی بازان و عمق لذت آنها در این شرایط سخت درون مایه این مستند است .

بیش از دو سوم این مستند فیلم برداری شده است و بخشی از فیلم در حال تدوین می باشد.

لوکیشن ها : ارتفاعات گردنه خان سقز ، کوهستان گرده کوه ، روستاهای پیرعمران و میک سقز

 

بخشی از عکسهای روز نخست فیلم برداری را دراین قسمت مشاهده بفرمایید !

واکنش فدراسیون کوهنوردی به نگرانی کوهنوردان کردستان

فدراسیون کوهنوردی در پی درج انتقادها از عدم شرکت ریاست فدراسیون و یا نماینده ی فدراسیون کوهنوردی در مجمع عمومی سالیانه هیئت کردستان در وبسایت رسمی خود توضیحاتی در این خصوص درج نموده است !

با توجه به متن نوشته شده در سایت فدراسیون و اعلام این موضوع که هیئت استان کردستان در این رابطه کم کاری نموده است و به این موضوع اهمیت کافی داده نشده است این موضوع اثبات خواهد شد که همانطور که برخی از پیشکسوتان و کوهنوردان در محافل کوهنوردی عنوان نموده اند ، هیئت کوهنوردی استان جهت عدم بازتاب انتقادها از هیئت در حضور ریاست فدراسیون به این موضع اهمیتی نشان داده و بلکه هدفش از برگزاری مجمع به شکلی سراسیمه ، سنجش نارضایتی ها در بین نفرات نزدیک به هیئت است ! از این رو این گمانه زنی ها تا حدودی به قطعیت نزدیک شده است که هیئت کوهنوردی استان کردستان تمایلی به حضور نماینده فدراسیون و خصوصا ریاست محترم فدراسیون نداشته است !

امید است فدراسیون کوهنوردی با توجه به رویه پاسخگویانه اش هیئت استان را متقاعد نماید که از کوهنوردان واقعی و مربیان استان دعوت به عمل بیاورد و در مجمع سالیانه سال آینده تمامی صاحب نظران و مربیان که این روزها به دلیل رویکرد دلسوزانه و منتقدانه  یشان به طورکلی حذف شده اند ، حضور داشته باشند ! و با اینکه این مورد از عهده ی هیئت شاید خارج باشد از اداره کل تربیت بدنی به عنوان عضوی از مجمع خواسته شود نسبت به نگرانی ها عموم کوهنوردان به این خواست جامعه ی کوهنوردی احترام بگذارد !

دریروز در جلسه ای مشترک این موضوع و نگرانی های کوهنوردان و پیشکسوتان کردستان با حضور ریاست فدراسیون و کارگروه روابط عمومی و مسئولین فنی فدراسیون کوهنوردی برگزار شده است و نتیجه ی این جلسه و گفتگو متن زیر است که در وبسایت فدراسیون کوهنوردی درج گردیده است !

.......................

توضیح فدراسیون در مورد برگزاری مجمع هیئت کردستان

به اطلاع جامعه ی فهیم و دلسوز کوه نوردی و صعودهای ورزشی استان کردستان می رساند؛ دلیل عدم حضور مسئولین فدراسیون در مجمع سالیانه ی هیئت آن استان به دلیل برخی ناهماهنگی ها رخ داده است که بی شک اگر با قدری حساسیت و ملاحظات لازم از سوی هیئت استان نسبت به تراکم کاری فدراسیون (به ویژه در هفته ی گذشته به جهت برگزاری جام فجر در اهواز و حضور در اجلاس جهانی سنگ نوردی) و بنا بر تعامل و توافق طرفین در تصویب زمان قطعی برگزاری مجمع همراه می شد، قطعاً با حضور مسئولین فدراسیون نیز توأم و از اثرات مرتبط و لازم بهره مند می گردید.

خاطرنشان می شود: چندی پیش فدراسیون کوه نوردی و صعودهای ورزشی، زمان برگزاری مجمع آن استان را -  با حضور شخص رئیس فدراسیون - قطعی و حتی بلیط هواپیما نیز تهیه شده بود، اما به جهت سفر قریب الوقوع رئیس هیئت و ملاحظات تعاملی فدراسیون، برگزاری مجمع در آن زمانِ مقرر و قطعی، لغو و به زمان دیگری مؤکول شد.

شایان ذکر است: فدراسون کوه نوردی و صعودهای ورزشی؛ از ابتدای سال ۱۳۸۹ تاکنون با بیش از ۱۵ مجمع در استان های مختلف مواجه بوده که در همگی آنها به دلیل هماهنگی های مقتضی بین هیئت و فدراسیون، شخص رئیس فدراسیون حضور یافته و در هیچ یک از موارد چنین اتفاقی رخ نداده است. لذا انتظار می رود جامعه ی ارجمند پیش کسوتان، مربیان، کوه نوردان، سنگ نوردان و اعضای محترم مجمع استان کردستان، این عدم حضور مسئولین فدراسیون را، بی توجهی نسبت به وضعیت کوه نوردی و سنگ نوردی استان تلقی ننمایند.

مع الوصف؛ ضمن پیگیری و اطلاع مراتب به اداره کل تربیت بدنی استان، امید است در آینده؛ با عنایت بیشتر نسبت به تعاملات لازم، گام های مفید و مؤثری در جهت جلب رضایت جامعه ی کوه نوردی و صعودهای ورزشی استان کردستان برداشته شود.

 

پی نوشت : با تشکر فراوان از استاد گرانقدر آقای رضا زارعی

کردستان قطب کوهنوردی !

در مجمع عمومی سالیانه جناب آقای فرهاد عبدالهی مدیر کل تربیت بدنی استان کردستان اظهار داشت که کردستان پتانسیل تبدیل شدن به قطب کوهنوردی کشور را داراست و این مورد باعث شد در خبرگزاری مهر و همچنین چند وبلاگ کوهنوردی بازتاب داده شود که به نظر من جای بسی تعجب بود ! و چند سوال بی جواب کماکان ذهنم را به خود مشغول کرده است !

آقای عبداللهی در این چند ماه که مدیر کل تربیت بدنی استان کردستان شده اند تا حدودی جامعه ی ورزشی استان به عملکرد و آینده ی این اداره کل خوشبین هستند و ایشان به نسبت مدیر کل قبلی آقای شفیعی چه به لحاظ سازمانی و اداری و چه به لحاظ ادبیات و برخورد بسیار وضعیت خوبی دارند و امید وار هستیم در اینده نیز این وضعیت تداوم داشته باشد.

اما موضوع مهم و جای بحث این مورد است که جناب آقای عبدالهی بایستی به خوبی این را درک کرده باشد که یک منطقه ی کوهستانی همچون کردستان با مناطق کویری و جنوبی ایران که عموما دشت و یا کم ارتفاع هستند وضعیت بهتری دارد چراکه زندگی مردم کردستان در کوهستان است ! پس سخن گفتن از پتانسیل و ظرفیت های بلقوه کوهنوردی این دیار از حداقل مدیر کل تربیت بدنی کردستان بعید است !

سوال بنده از آقای عبدالهی این است که آیا چشم انداز پیش روی ایشان به عنوان میدر کل برای کوهنوردی کردستان چیست؟ و برنامه های بنیادی آینده برای این پتانسیل مناسب از سوی چه کسانی طراحی می شود ؟

هیئت کوهنوردی استان کردستان یا انجمن ها و تشکلهای مردم نهاد ؟ آیا 20 درصد از ورزشکاران کردستان که کوهنوردی می کنند  تا چه اندازه در این چشم انداز و دور نمایی که ایشان عنوان نموده اند سازمان یافته خواهند شد ؟ نقش تربیت بدنی و هیئتش در این میان چیست؟

آقای عبدالهی اگر کمی با خودمان صادق باشیم به خوبی درک خواهیم کرد که این پتانسیل عظیم با این روند نتنها مورد بهره برداری قرار نخواهد گرفت بلکه هر روز و هر روز بیشتر این سرمایه ها ریزش خواهند کرد و به جرات می توان گفت بار این رسالت خطیر را تشکلهای مردم نهاد بر دوش کشیده اند !

بد نیست اشاره ای به نوع نگاه مسئولین ورزشی استانم بکنم که در خصوص کوهنوردی به عنوان خاطرات شیرین و تلخ در محافل مختلف عنوان می کنند و شاید با این سخنان ارزشمند کمی جامعه ی کوهنوردی کشور وضعیت دیدگاه مسئولین را می توانند بهتر بشناسند !

در اولین صعود شهروند سقزی به قله ای 7000 متری ( موستاق آتا ) در مراسم استقبال ریاست تربیت بدنی سقز اعلام کرد که خیلی خوشحالم که اورست را فتح کرده اید خیلی وقت بود کسی را به اورست نفرستاده بودیم !

در مراسم یاد بود زنده یاد سامان نعمتی که چند ماه پس از ناپدید شدنش در کوه نانگاپاربات گذشته بود آقای مرادیانی مسئول محترم هیئت کوهنوردی استان کردستان چند نکته ی ظریف را اعلام فرمودند که نیاز هست مجددا عنوان شود ! نخست اینکه قلل 8000 پایی قللی ایست بس مشکل و علی الخصوص اورست که سامان عزیز فتح نموده است و امیدواریم بتوانیم مراسمی باشکوه را برای استقبال از بازگشت  سامان نعمتی تدارک ببینیم و از ایشان استقبالی شایسته نماییم !

اما کار به اینجا ختم نمی شود در اولین دوره ریاست ایشان به عنوان مسئول هیئت کوهنوردی استان کردستان طی نطقی اعلام فرمودند که به زودی در کوه قندیل بانه پناهگاه خواهیم ساخت و همچنین در تدارک پناهگاه چهلچشمه ی بیجار هم هستیم و در صورت نیاز برای گشایش مسیر امکاناتی نظیر گریدر و بولدوزر هم در اختیار دوستان قرار خواهیم داد !!!!

صحبت کردن از صعود های آسیایی هم بماند حوصله ای نیست !

آقای عبدالهی آسوده بخواب که با این مسئولین همین امروز فردا به قطب کوهنوردی آسیا و کهکشان راه شیری تبدیل خواهیم شد ! به امید خدا و با عنایت و مساعدت جنابعالی و هیئت پرتلاش !

 پی نوشت ها:

1-     در این دیار مسئولین کوهنوردی دولتی هنوز تفاوتی میان پا و متر قائل نیستند

2-     همه ی قلل خارجی را اورست می دانند

3-     هنوز نمی دانند آن مراسم یاد بود سامان نعمتی  برای چه بود ....

4-     کوه قندیل جهت اطلاع عرض نمایم که متعلق به شهرستان پیرانشهر است و کیلومترها از استان کردستان فاصله دارد شاید نمونه ای مشابه را بتوان اینگونه تصور کرد که کلیمانجاروی قم !!!

5-     کوه چهلچشمه متعلق به شهرستان سقز است و با بیجار کیلومتر ها فاصله دارد !!!!

6-     گشایش مسیر با گریدر هم چه حالی خواهد داد !

7-     انجمنها ، تشکلها ، کوهنوردان مستقل ، پیشکسوتان ، نویسندگان برای تلاشهای بی وقفه یتان متاسفم فقط همین !

فدراسیون نسبت به کوهنوردی کردستان بی تفاوت است!

روز 4/12/1389 مجمع عمومی سالیانه برگزار شد که نکات قابل تاملی را در خود داشت که نیاز هست آن را یک بار دیگر تشریح کرد . نکته ی بسیار مهم این مسئله عدم حضور رئیس فدراسیون و حتی نماینده ی متولی کوهنوردی دولتی کشور بود که نشاندهنده ی عمق بی تفاوتی فدراسیون کوهنوردی به کوهنوردی کردستان است . خطه ای که یکی از کوهستانی ترین مناطق ایران است و بی شک یکی از قطبهای تاثیر گذار کوهنوردی کشور محسوب میشود .

عدم توجه فدراسیون به مشکلات کوهنوردی این منطقه بسیاری از کوهنوردان مستقل و کوهنوردان هیئت کوهنوردی را نگران کرده است .حداقل انتظار جامعه ی کوهنوردی از فدراسیون شاید شنیده شدن مشکلات کوهنوردی استان از طرف رئیس فدراسیون و نماینده ی این فدراسیون است . فدراسیون کوهنوردی باید پاسخگوی بی توجهی خود به کوهنوردی باشد و باید این سوال را به صورت جدی پاسخ دهد که براستی وظیفه ی فدراسیون چیست؟ فدراسیون به عنوان متولی کوهنوردی دولتی با این بی توجهی وظیفه ی قانونی خود را زیر سوال برده است .

در مجمع عمومی سالیانه که عدم حضور نماینده ی فدراسیون هم باعث شد این مجمع به صورت مجمعی داخلی با حضور مسئول شهرستانها و همچنین کوهنوردان وابسطه به هیئت و منسوب شده توسط  رئیس هیئت به شکلی عجیب در چند ساعت قبل از مجمع اطلاع رسانی شد برگزار شود و برخی از اعضای حاضر در مجمع که مسئولین برخی از گروههای سطح شهر سنندج بودند ساعاتی قبل از مجمع مطلع شدند در صورتی که باید چندین روز قبل از مجمع دعوتنامه ها برای اعضا ارسال می شد .

متاسفانه به جز چند نفر معدود تمامی اعضای مجمع افراد نورچشمی دبیر هیئت و مسئول صعود های آسیایی هیئت بودند که با توجه به انتقادات بسیار وسیع  از هیئت و عملکرد ضعیف آن شاید این رفتار غیر منتظره نبود !

این مجمع با هدف محک زدن ابعاد نارضایتی مسئولین و کوهنوردان برگزار شد و میزان حمایت این افراد از هیئت کوهنوردی کردستان مورد سنجش قرار گرفت که در نشستهای آینده و احتمال انتقادهای بنیادی و اساسی موضع این افراد در قبال هیئت مشخص گردد .

مسئولین هیئت کردستان به خوبی از موج نارضایتی سراسری در هیئتهای شهرستانها و به خصوص شهر سنندج آگاهی دارند و سعی در متقاعد نمودن و همراه نمودن افراد بیشتر "خنثی" کوهنوردی استان برای برتری نفری در نشستهای دیگر دارند .

در مجمع عمومی سالیانه سخنی از مشکلات و مسائل مطرح شده ی استان به میان نیامد و هیچ اشاره ای به فعالیتهای مخرب و غیر فنی هیئت استان به میان نیامد …

این مجمع نشستی در راستای جذب حمایت های افراد دعوت شده توسط کمیته صعود های آسیایی بود و با این روند نباید به آینده ای روشن که کوهنوردان با دخالت فدراسیون انتظار داشتند خوشبین بود .

 

پی نوشت : جامعه ی کوهنوردی کردستان در صورت مشخص نشدن موضع فدراسیون در خصوص نوع نگاه اشتباه هیئت کوهنوردی استان کردستان به طور کلی از این فدراسیون تا تغییر و تحول اساسی در آن ، قطع امید خواهند کرد .

پی نوشت 2: رئیس هیئت کوهنوردی سقز در خصوص مشکلات مالی هیئت سقز سخن گفته است که لازم به ذکر است عنوان شود هیئت کوهنوردی سقز بیش از 200 هزار تومان بدهی به شخص رئیس هیئت سقز دارد که سال گذشته مبلغ 900 هزار تومان که به صورت بلاعوض به هیئت پرداخت شده بود را باز پس گرفت !!! اقای افرند ریاست و بقای خود را در هیئت سقز مدیون حمایتهای آقای مرادیانی می داند و به صورت انفرادی هیئت را در اختیار دارد که آنهم یکی از مباحث مورد انتقاد کوهنوردان از هیئت استان است ! مادامی که افراد ریاست خود را مدیون رئیس هیئت استان میدانند و جایگاهی در میان کوهنوردان ندارند به عنوان نماینده ی شهرستان سقز ( دومین شهر استان کردستان ) در مجمع حضور پیدا خواهند کرد سخن گفتن از مجمع و مشکلات و دموکراسی به این شکل حالمان گرفته می شود . نمی دانم چرا با اینکه می دانم دموکراسی غرب دموکراسی خوبی نیست اما با هر چه دموکراسی غیر غربی است مشکل دارم !

 

گزارش مجمع عمومی منتشر شده در وبلاگ شیپورچی

یک نمونه از فعالیتهای هیئت کوهنوردی استان کردستان توسط کمیته صعود های آسیایی در سال 1389

بیانیه هیئت کوهنوردی استان کردستان که نشان از نوع نگاه طنزآلود به کوهنوردی است

روایتی از محمد حاج ابوالفتح از صعود آسیایی هیئت کردستان به دماوند

نامه کوهنوردان کردستان  به رئیس فدراسیون کوهنوردی ( لطفا  کوهنوردان کردستان را ببینید و دردهایشان را بشنوید )

تلنگر : حقیقت خوف انگیز

اه  این جماعت حقیقت ِ خوف انگیز را تنها

در افسانه ها می جویند

 و خود از این روست که شمشیر را

سلاح عدل ِ جاودانه می شمرند

چرا که به روزگار ما شمشیر سلاح افسانه هاست ...

آه این جماعت

حقیقت را تنها در افسانه ها می جویند

یا آن که

              حقیقت را

افسانه ای بیش نمی دانند

شاملو 

صعود عمومی کانون کوهنوردان سنندج به قله یورت در منطقه عاشقان

کانون کوهنوردان سنندج پانزدهمین برنامه مشترک خود را در تاریخ 29 بهمن 89 با شعار          « امداد در کوهستان را جدی بگیریم » با صعود به قله «یورت» در منطقه عاشقان سنندج اجرا کرد.

این برنامه که 242 نفر از گروههای کوهنوردی بانوان و آقایان سنندج در آن شرکت داشتند در ساعت 30/5 صبح روز جمعه 29/11/89 آغاز و در ساعت 30/16 همان روز به پایان رسید.

در این برنامه بر ضرورت توجه هر چه  بیشتر به امر امداد در کوهستان تاکید شد و مقرر گردید از هرگروه حداقل 3 نفر آموزش لازم در این زمینه را فرا گرفته تا در صورت نیاز بتوان از وجود ایشان استفاده نمود.

در ادامه برنامه توضیحاتی در خصوص بهمن و چگونگی مقابله با آن داده شد و جزواتی در این رابطه در بین کلیه شرکت کنندگان توزیع گردید.

در پایان برنامه کلیه شرکت کنندگان خواستار آن شدند که موضوع نصب  پناهگاه امداد کوهستان  در دامنه آبیدر که مدتها است وعده آن داده شده است از سوی مسولین امر پی گیری و تا پایان سال جاری اجرا گردد.

کانون کوهنوردان سنندج از همکاری جمعیت هلال احمر کردستان  و حضور کلیه گروههای بانوان و آقایان  در برنامه سپاسگزاری می نماید.


گزارش تصویری را در این قسمت مشاهده بفرمایید.

پی نوشت : با تشکر از کاک محمود بهزادی برای ارائه ی گزارش و تصاویر

 

دلنوشت : دیوارهای بلند چه زود کوتاه می شوند !

بچه گی هایم دوست داشتم بر روی دیواری بلند راه بروم بی اینکه لحظه ای به افتادن فکر کنم ! بارها روی دیوار دوان دوان کودکانه می دویدم !انگار خوشایند تر از آن بود که با افتادنی سخت از این هیجانم چشم پوشی کنم حتی با  زخمهای ریز درشت بر پیکرم !

گاه به خود میگویم بازیگوشی هم عالمی دارد یاد آن لحظه ها بخیر ! و ای کاش روزی از همان دیوار بلند که امروز تا شانه هایم میرسد و کوتاهیش را به خوبی میبینم می توانستم بازهم حس هیجان دویدن را تجربه کنم ! اما به شوق کودکیم هر روز از کنارش رد می شوم و بی اختیار دستی به آن میزنم از اولین خشت اجر تا آخرین آجری که تکیه گاهم بود برای بالا رفتن !

چه دنیای جالبی دیوارهای بلند چه زود کوتاه می شوند !

انگار من همان کودکم و این دیوار هاست که کوتاه و کوتاه تر می شوند !

دیوارهای ذهن من ، دیوار برلین که مرزی بود ما بین انسانیت و توحش ، دیوار چین که هزاران انسان را در خود بلعید ، دیوار قدرت که هر روز فرو می ریزد !

ایمان بیاوریم دیوارها کوتاه می شوند ! و این ما هستیم می بینیم این کوتاهی را با همین چشمان خود بدون اینکه لحظه ای به یاد بیاوریم شکوه آن دیوار بلند را...

معمر قزافی هم پر !

پیام تسلیت

متاسفانه چند ساعت پیش با خبر شدیم آقای کاک ابراهیم یارانی برادر کاک احمد یارانی سرپرست کانون کوهنوردان آزاد سقز دار فانی را وداع گفتند . از این خبر غیر منتظره شوکه شدم در حالی که پریروز شادروان یارانی را در خیابان ملاقات کرده بودم . به کاک احمد عزیز تسلیت میگم و آرزوی صبر و شکیبایی دارم برای خانواده ی داغدار یارانی و امیدوارم روح شادروان ابراهیم یارانی شاد باشد .

پی نوشت :مراسم ترحیم شادراون در محله ی بهارستان بالا مسجد عبادالله برگزار میشود . مراسم بانوان هم در منزل آن مرحوم واقع در بهارستان بالا روبروی ترمینال سنندج برگزار می شود .