شانزدهمین برنامه کانون کوهنوردان سنندج به مناسبت روز جهانی بیابان‎ زدایی  

خبرگزاری بین المللی کردپرس: شانزدهمین برنامه مشترک کانون کوهنوردان سنندج به مناسبت روز جهانی بیابان‎زدایی در منطقه الوند همدان برگزار شد.

به گزارش خبرنگار کردپرس شانزدهمین برنامه مستقل کانون کوهنوردان سنندج با حضور گروههای کوهنوردی بانوان و آقایان این شهرستان تحت عنوان پیمایش خط رأس الوند به مناسبت 17 ژوئن روز جهانی بیابان‎زدایی در منطقه الوند همدان برگزار شد.

«صلاح حقیقیان» سرپرست کانون کوهنوردان سنندج در گفتگو با خبرنگار ما اظهار داشت: شانزدهمین برنامه مشترک کانون کوهنوردان سنندج با حضور 142 نفر از گروههای کوهنوردی بانوان و آقایان سنندج طی روزهای 26 و 27 خرداد ماه جاری با صعود به قله‎های یخچال با ارتفاع 3 هزار و 580 متر و به مناسبت روز جهانی بیابان‎زدایی و در راستای حفظ و حراست و توجه به محیط زیست و احترام به طبیعت در برنامه‎ای که با نظم خاصی اجرا شد صورت گرفت.

حقیقیان افزود: کوهنوردان موفق شدند طی برنامه‎ای 2 روزه از مسیر دره مرادبیگ قله‏های یخچال به ارتفاع 3 هزار و 580 متر، اردک، مردک، کمر لرزان و چهار قله را صعود کنند.

وی گفت: کوهنوردان حاضر در این برنامه طی یک برنامه هماهنگ به پاکسازی منطقه اقدام کردند .مسن‎ترین عضو این برنامه 73 ساله و جوانترین آن 17 ساله بود.

موسیقی : کوچه لره

کوچه لره سو سپ میشم/ کوچه را آب و جارو کرده ام
یار گلنده توز اولماسون / تا وقتی یارم می آید گرد و خاک نباشد
هله گلسین هله گتسین / طوری بیاید و برودآرالیخدا سوز اولماسون / که هیچ بگو مگو یی میان ما نباشد

ساما وارا اوت سالمیشام  / سماور را آتش کرده ام.ایستکنه قند سالمیشام / قند در استکان انداخته ام.یاریم گدیپ تک گالمیشام / یارم رفته و من تنها مانده امنه گوزل دیر یارین جانی / چه قدر خاطر یار زیبا است
نه شیرین دیر یارین جانی / چه قدر خاطر یار شیرین است.

پی نوشت: تقدیم به مخاطبان و اذربایجانی ها ! امیدوارم همین حس غریبی که من با شندیدنش دارم رو شما نیز تجربه کنید ... حسی زیبا و غیر قابل وصف !

پیمایش خط الراس الوند به مناسبت روز بیابان زدایی

شانزدهمین برنامه مشترک کانون کوهنوردان سنندج در روزهای 26 و 27 خرداد ماه 1390 به مناسبت 17 ژوئن روز جهانی بیابان زدایی با شرکت 142  نفر از گروه های کوهنوردی بانوان و آقایان سنندج در منطقه الوند همدان  برگزار شد.

در این برنامه که با نظم و ترتیب خاصی  اجرا شد ، کوهنوردان موفق شدند از مسیر دره مرادبیک قله های یخچال به ارتفاع 3580 متر ،اردک ، مردک  ، کمرلرزان و چهارقله را صعود نمایند. مسن ترین عضو این برنامه 73 سال و جوانترین عضو 17 سال بودند.

کانون کوهنوردان سنندج - روزبیابان زدایی

گزارش تصویری را در این قسمت مشاهده نمایید

صعود قلم و چالش مشروعیت ...

این روزهای آخر خرداد تب و تاب  صعود قلم دنیای مجازی را بیش از پیش فرار گرفته است . صعودی که می تواند به یکی از ماندگار ترین فعایلتهای فرهنگی تاریخ کوهنوردی ایران تبدیل شود . امسال در رای گیری های به عمل امده در رقابتی نفس گیر میان اذربایجانی ها و همدانیها نهایتا با اختلافی نچندان زیاد همدان توانست میزبانی ششمین صعود را از آن خود کند . صرف نظر از زیبایی های مثال زدنی یخچال همدان اما روابط شخصی و روابط عمومی قوی فواد رضا پور در بدست اوردن رای بی تاثیر نبود .

ظاهرا نفراتی که اعلام حضور کرده اند حدود 50 درصد از صعود پنجم که در مهرچال لواسان برگزار شد به تعداد متقاضی های یخچال اضافه شده است . اما این روزها چند نکته ی مهم در خصوص منشور یا اساسنامه ی صعود قلم در برخی از محافل مطرح شده و برخی از دوستان در تلاش برای نوشتن پیشنویسی از این اساسنامه هستند که طبیعتا پس از نوشته شدن باید به تصویب و رای گیری اعضای جامعه ی کوهنویسی برسد .

صعود قلم از یک صعود صرفا جهت اشنایی ، مسیری را در پیش گرفته است که بسیار پرتلاطم اما موثر است و این روند می تواند ما را به اینده ی این حرکت بیش از پیش خوشبین نماید .

ما در خصوص هیئت اجرایی این صعود که در یخچال به رای گیری گذاشته خواهد شد ذکر یک نکته ی مهم الزامی است . با توجه به اینکه این هیئت منتخب کوهنویسان خواهد بود اما امیدوارم خود را منجی و مجری بلامنازع و صاحب واژه و صعود قلم نپندارند .

قائدتا در این زمان اندک باقی مانده شاید نتوان منشوری دقیق و جامعه را تدوین کرد و در صورتی که چنین منشوری هم تدوین شود فرصت مطالعه و نقد ان توسط جامعه ی کوهنویسی فراهم نمی گردد . لذا انتخاباتی که برگزار خواهد شد بدون اینکه حدود اختیارات هیئت اجرایی مشخص باشد دارای نقصی اساسی است و از این رو دوستان مجری برنامه و طبیعتا موثرترین کوهنویسان جهت تدوین و یا تنظیم این منشور هستند می بایست این مهم را به شکلی جدی پیگیری نمایند .

فواد رضا پور در رای گیری اخیر به عنوان مجری برنامه انتخاب شده اند با اینکه این رای گیری به عنوان رای به مسئولیت در قبال مسائل راهبردی نیست اما بیش از همه مشروعیت این مهم را بر عهده دارد چراکه شاید تنها فردی است که نامش از رای ها بیرون امده است .

با توجه به اینکه فواد رضاپور به عنوان فردی که منتخب ارای کوهنویسان است و مشروعیتش را از رای ها بدست اورده است و نقش اجرایی صعود را نیز بر عهده دارد لذا هم بار مسئولیتیش سنگین تر است در تنظیم و تفهیم این منشور یا اساسنامه باید نقش کلیدی داشته باشد چراکه در صورت مشکل و یا نقص در حدود اختیارات و عواقب احتمالی این هیئت اجرایی نوک پیکان انتقدادات متوجه ی شخص ایشان است .

امیدوارم فواد رضا پور با مدیریت و مناسب چه در اجرای این برنامه و چه در تدوین اساسنامه به همراه دوستان دیگر بتوانند پیشنویسی مناسب و در خور نام قلم را ارائه دهند و امیدوارم این پیشنویس به تصویب تمامی کوهنویسان برسد که به گمانم مسیری دشوار و سخت و زمان بر خواهد بود .

پس ضمن تبریک پیشاپیش به نفرات برگزیده ی هیئت اجرایی صعود قلم امیدوارم دوستان این مورد را به شکلی جدی در نظر بگیرند که تا تعیین حدود اختیاراتشان توسط جامعه ی کوهنویسی و تصویب ان کلیه تصمیمات انها  می بایست به رای گذاشته شود .در غیر این صورت ب گمانم مشروعیتی نخواهد داشت ... 

وب نوردی : فاجعه ی  ماه گرفتگی (!)

در سایت The national مطلب بسیار جالب توجهی درج شده بود اشاره ای به پدیده ی ماه گرفتگی شب گذشته داشت و واکنش مسلمانان و هندو ها را به این پدیده ی نجومی مورد اشاره قرار داده بود .

در جایی دکتر حسن ال حریری رئیس گروه نجوم دبی عنوان نمود که به عنوان مسلمان به خرافات مطرح شده اعتقادی ندارد اما گزارش گر در خصوص اعتقادات مسلمانان در ظهور این پدیده اشاره نموده بود . وی اشاره می کند که نماز وحشت یکی از فعالیتهایی است که مسلمانان در این زمان انجام می دهند و همچنین مسمانان معتقدند نشانه هایی از یک فاجعه را می توان در این پدیده دید .

هندو ها نیز معتقدند زنان باردار در این مواقع بایستی از ساعت 18 تا 6 صبح بیدار باشند و هیچ چیزی نخورند و حق خوابیدن ندارند و می بایست فقط به دعا کردن مشغول باشند چراکه در غیر این صورت تاثیر منفی در وزن جنین ونوزادشان خواهد گذاشت ...

پی نوشت : اهل بشارت را اشارتی کافی است...

عکس روز

شاهزاده عادله دختر پادشاه دیکتاتور عربستان بدون برقع !

آسمان صاف در چند روز آینده

با توجه به نقشه های هواشناسی در روزهای آینده شاهد رانده شدن موج گرد و غبار اسمان خواهیم بود . در روزهای آینده جریانات مخالف مدیترانه ( جریانات سیبری ) که از نواحی شمالی وارد منطقه ی شمال غرب ایران می شوند باعث می گردند موج گرد و غبار برای چند روز از بین برود و شاهد اسمان نیلگون خواهیم بود. البته کماکان این گرد و غبار در خوزستان امکان ظهور خواهد داشت .

هورامان گذری بر تاریخ و طبیعت و موسیقی ...

عکسهای هورامان دوستان ( مهدی ساقی ، ارزو احمد زاده ، محمد گائینی ) روی صفحه ی فیس بوک خیلی قشنگ بودن خصوصا این عکس برادر زاده ام ( عمو جان ) که با لباس کردی گرفته بود. از این رو هم خواستم این عکس قشنگ رو تو وبلاگ بگذارم هم یادی از ترانه ی خوشه هورامان کامکارها کرده باشم ، هم اینکه عکسی از روستای مورد علاقه ام بگذارم . روستای بلبر هورامان که یکی از روستاهای بسیار زیباست . روستایی که در امتداد رودخانه ی پر خروش سیروان حماسی است و پوشیده شده از کمربندی از درختان انار ...

دخترکان بازیگوش و زیبا با لباسهای رنگی و معماری روستا که منحصر به فرد است ، کوچه هایی که سنگفرشی زیبا و هنرمندانه گذرهایش را پوشیده است و لبخند مردانی با پوششی کهن و دیرین و زنانی شاد !

اسمانی ابی و طبیعتی چشم نواز با شکوفه های انار و صخره هایی که براستی لبخند می زنند ، زندگی در اینجا امیخته با طبیعت است و زندگی بدون طبیعت رنگ و بویی ندارد ، انچنان مست کننده است که شاید لذتبخشترین لحظات است !

آن زمان که بر بلندای آن صخره های پرشکوه به صدای خروش رود و رقص درختان جنگل می نگری و پژوام صدای کودکانی که دوان دوان از کنارت می گذرند ، سرمست و شادمان دستی تکان می دهند و لبخندی مزنند و با نگاهشان خوش آمدگویی میکنند .

هر گاه از این کوچه ها گذر می کنم صدای ضربان زمین را عمیقا احساس میکنم که امیخته است با رایحه میخک نوای گوش نواز " هوره " ، هوره ای که ریشه در تاریخ و تمدن ایران زمین دارد . این مردمان نیکان روزگارند و ما چه دور شده ایم از زندگی !؟

 

blbar

 پی نوشت : هوره نوعی موسیقی اصیل کردی است که قدمت ان را کارشناسان به بیش از 6000 سال تخمین زده اند و هنوز یکی از موسیقی های رایج و مختص هورامان است که بسیار نزدیک به زبان پهلوی است ای نوع موسیقی بیشتر در خصوص ستایش طبیعت و ستایش ایزد است ...

پی نوشت 2 : موسیقی خوشه هورامان یکی از موسیقی های فلکلور کردستان است که با اندکی تغییر کامکارها ان را بازسازی کرده اند . این ترانه قسمت مقام ان شباهت هایی به هوره دارد که متاسفانه در این فایل آن قسمت از موسیقی حذف شده است ...

پی نوشت 3: روستای بلبر به گمانم به معنی روستایی در جوار آب پر خروش است البته فقط گمان می کنم !

موسیقی : تا بهار دلنشین

این روزهای پایانی بهار عجیب دلم هوای تا بهار دلنشین غلامحسین بنان کرده است . ترانه ای زیبا و دلنشین که ارامش بخش شبهای کوهستانم اس ...

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن

ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر

تا که گلباران شود کلبه ی میران من

تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان

تا نسیم از سوی گل با من بیا دامن کشان

چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی

چون سرشکم در کنار بنشین ، نشان سوز نهان

بازا ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم

چون لاله ی تنها ببین بر چهره داغ حسرتم

ای روی تو آئینه ام عشقت غم دیرینه ام

بازا چو گل در این بهار ، سر را بنه بر سینه ام

 خواننده : بنان

آهنگساز : روح الله خالقی

شاعر : بیژن ترقی

امامزادیسم

pir shaliar hovraman

توی صفحه ی فیس بوک یکی از دوستان عکسهای برنامه هورامان رو دیدم یه جا اشتباها نوشته بود امامزاده پیر شالیار . و همین بهانه ای شد که گذرا اشاره ای به این پدیده ی امامزادیسم بکنم!

کشور ایران سرشار از مراکز مهم گردشگری است و همین هورامان مورد اشاره پایتخت گردشگری روستایی ایران هستش و به لحاظ معماری روستایی و بافت روستایی منحصر به فرد است اما متاسفانه تقدس گرایی ما ایرانی ها انگار عمیق تر از ان است که بشود در این رابطه حتی حرف زد .

پرسپولیس ، مکانهای باستانی فراوان ، قلعه ها و استحکامات باستانی ایران ، مراکز گردشگری فراوان ، طبیعت متنوع از دریا و کویر و کوهستان و جنگل وابشار گرفته تا مناطق روستایی و فرهنگ غنی بومی مناطق مختلف ایران می تواند این کشور پهناور را به قطب ویژه ی گردشگری منطقه تبدیل بکنه اما ...

اما امازادیسم که شاید زیاد هم بی معنی نباشد افتی است که امروزه فرهنگ ما رو زمین گیر کرده است . همین پیر شالیار رو اگر بخوام بگم قدمتش به قبل از اسلام بر می گرده و تقی به توقی خورده یک نفر رو معالجه کرده و از این رو مقدس شده و بعدها برای از بین نرفتن محل دفنش اون رو اسلام نسبت دادند .

اگر گذری به منطقه ی کوهستانی شهیدان در مرز ایران و ترکیه بیاندازیم قبرهایی رو می بینیم که قدمتش به خیلی پس از اسلام بر میگرده اما مردم اونها رو به اصحاب پیغمبر نسبت می دهند  در صورتی که مردمی بودند که در اون کوهستان زندگی می کردند و چیزی از اسلام هم در ان زمان وجود نداشت ...

روستای هجیج هورامان نیز با سرنوشتی مشابه روبروست ! هجیج هویتش بر کسی معلوم نیست اما در این سالها شناسنامه ای برای این مقبره متصور شدند که از اون به عنوان فرزند امام موسی کاظم یاد میشه در صورتی که نه ازمایش دی ان ای در کار بوده و نه منطقه ی مورد اشاره انچنان سهل است که هر فرد غریبی بتواند دسترسی داشته باشد و قدمتش نیز بر همگان پوشیده است خوشبختانه تعداد این اماکن به اصطلاح مقدس در کردستان انگشت شمار است اما همین اندک اماکن  نیز به قدر کافی فرهنگ منطقه رو به چالش کشیده است ! بسیاری از این قبرها حتی در داخلش انسان قرار ندارد و یا اینکه محلی برای دفن اشیای قیمتی بوده است که مردم ساده ی آن زمان باورش داشته باشند . یا اینکه روحانی های زرتشتی بوده اند و به اسلام و امامهای ساختگی نسبت می دهند و یا در دوران اسلام بوده و افراد خوشنامی بوده اند که در ان منطقه زیسته اند و بعدها رنگ و بوی تقدس به خود گرفته اند و این گور به گور شده ها ظاهرا خریدار بسیاری در میان مردمان ایران دارد ...

صرف نظر از اینکه باید تاسف خورد اما فقط این موضوع را دوست داشتم اشاره بکنم که هیچ قبری مقدس نیست !!! و شمایی مقدس هستید که برای یک گل ارزش قائلید و اون رو له نمی کنید ، نوازشش می کنید ، عکسی به یادگار میگیرید و لبخندی به ستایشش بر لبانتان نقش می زند و سنگهای کوهستان را مهربانانه نوازش میکنید و بر انان دستی به ارامی میکشید ...

اما صرف نظر از تمام این سخنان !

مقدس شمایید ...

 

سرطان علاج پذیر است اگر امید و اراده ای باشد ...

چند روز پیش هیوا دادخواه از همنوردان خوبمون که همیشه درگیر بیماری مادرش بود خبر بهبودی مادرش رو داد و به یکی از دغدغه های ذهنی مون خاتمه داد . متاسفانه مادر هیوا چند سالی بود که با بیماری سرطان روده دست به گریبان بود و در مقاطعی واقعا نگرانمون کرده بود حتی پزشکان هم انچنان پاسخ امیدوار کننده ای نمی دادند . روزها و شبهای دلهره و نگرانی در نهایت به بهبودی ایشون منجر شد . جا  داره این بهبودی رو به هیوا ی عزیز و خانواده ش صمیمانه تبریک بگم .

به همین مناسبت فرصتی دست داد تا یک بار دیگر یک شام مفت دیگر هم بخوریم و به اتفاق کاوان و حسین خودمون رو مهمون هیوا کردیم و یک دل سیر غذای مفت خوردیم . جای همه ی دوستان خالی ...

ارزوی سلامتی دارم برای تمام بیمارانی که با سرطان دست به گریبان هستند امیدوارم شاهد بهبودی این عزیزان نیز باشیم .

 

عکس روز : قندیل کردستان

گزارش تصویری صعود به قندیل از وبلاگ کانون کوهنوردان اوراز مهاباد

 

از دنیای وب : فیس بوک

شنیده ها حاکی از ان است که سرعت اینترنت کشور کره جنوبی صدها برابر سرعت اینترنت ایران است و اینترنت رایگان این کشور از سرعت اینترنت پرسرعت ایران بیشتر است . البته فقط شنیده ها حاکی است وگرنه بنده که سفر به کره جنوبی نداشته ام ...

البته شنیده های دیگری هم هستند که نمی شود عنوان کرد . اما من در کشوری زندگی میکنم که هر وقت سرعت ارنترنت به شکلی افتضاح کم شد نباید با پشتیبانی تماس بگیرم بلکه بایستی به تقویم مان نگاه کنم که بدانم امروز چه روز مهمی است که سرعت اینترنت انقدر نزول فرموده است!!!البته گاهی نیاز به تقویم هم نیست اگر گشتی در دنیای مجازی بزنید همه چیز عیان خواهد شد .

صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند / ما این خرک لنگ زجویی نجهاندیم

به همین بهانه یک ادرس اینترنتی بدون ف ی ل ت ر برای استفاده از سایت فیس بوک رو در اختیار دوستان قرار میدم .

http://www.f3.chinoxy.com

شاد باشید

ا

پاکسازی طبیعت :میدان میشان الوند

 

هیئت کوهنوردی شهرستان بهار روز جمعه در تاریخ ۲۰/۰۳/۹۰ در برنامه ای که برای صعود بانوان شهرستان بهار در نظر دیده بود اقدام به کوهپیمایی کرد.

این صعود با تلاش خانوم حیدری برای ترویج کوهنوردی در بین بانوان شهرستان بهار انجام شد.

سرپرست برنامه آقای واحدی" شرکت کنندگان در برنامه ۱۴ نفر"

جزئیات صعود:

روز جمعه ساعت ۵.۴۵ دقیقه گروه کوهنوردی شهرستان با یک دستگاه مینی بوس عازم گنجنامه شد. و راس ساعت ۶.۴۵دقیقه به محل میدان گنجنامه رسید. و اعضا در یک خط منظم به طرف میدان میشان حرکت کردند. و ساعت ۸ به محل میدان میشان رسیدند.

گروه در کنار پناهگاه شماره ۲ در کنار صخره ای زیبا اقدام به صرف صبحانه و استراحت نمود. بعد از صرف صبحانه در آن محل اقدام به تمرین صخره نوردی کردند.

بعد از تمرین مختصر گروه به طرف پائین حرکت کرد . در محل پناهگاه شماره ۱ در حالی که اعضا در حال نوشیدن آب بودن مسئولین حلال احمر تقاضای کمک در مورد جمع آوری زباله ها کردند. ادامه ی متن را در وبلاگ هیئت کوهنوردی شهرستان بهار ببینید

گیاه وحشی کوهم ...

گیاه وحشی کوهم ، نه لاله ی گلدان

مرا به بزم خوشی های خودسرانه مبر

به سردی خشن ِ سنگ ، خو گرفته دلم

مرا به خانه مبر

                  زادگاه  ِ من کوه است

عکاس:آیاز - منطقه ی سرشاخان

 شعر : ژاله اصفهانی

قراقروم و پامیر شاهد دلاوری های ایرانیان

خوشبختانه تکاپوی این روزهای کوهنوردی کشور خبرهای دلگرم کننده ای از صعودهای پی در پی برایمان دارد . کانچن چونگا ، اورست ، لوتسه ، مانسلو در تلاشهایی صعود شد و شایسته ی تقدیر است .

از عظیم قیچی ساز که با شایستگی بر فراز 5 قله ی 8000 متری ایستاده است تا تیم های مانسلو ، تلاشگران اورست و لوتسه ...

کمتر از یک ماه دیگر شاهد آغاز فصل صعودهای قلل پاکستان و پامیر هستیم و از لابلای اخبار خبرهایی از تلاش عظیم قیچی ساز به دو قله ی گاشربروم یک و دو شنیده می شود که با صعود این دو قله رکورد 8000 متری های ایران شکسته خواهد شد که طبیعتاً در انگیزه های قیچی ساز و فدراسیون  نیز بی تاثیر نیست . باید به اذربایجان تبریک گفت که چنین جوانانی را پرورش داده است جوانانی که عزمی راسخ دارند و عشقی بزرگ .

نقش فدراسیون کوهنوردی در این بین نیز پر رنگ است که با حمایتهای سازمانی و کمک جهت جذب اسپانسر راه را برای تلاش قیچی سازها هموار می سازد . در این لابلا شاهد تلاش تیم هیمالیانوردی کردستان در دو قله ی کوژنفسکایا و کومونیزم در یکبرنامه نیز هستیم تیمی که کم تجربه است و برای اموختن قدم در این راه گذاشته است و تیم اذربایجان غربی در تلاشی مشابه به قله ی لنین خواهد رفت...

اما امسال یکی از تلاشهای بسیار ارزشمند تاریخ کوهنوردی ایران را شاهد خواهیم بود که ورای این برنامه هاست ، تلاشی نو و همتی بلند که متاسفانه در تیتر رسانه ها قرار ندارد و نه حمایت های انچنانی را برایش شاهد هستیم .

تیم باشگاه ارش به برودپیک پاکستان خواهد رفت برای نام ایران ! نامی که همه ی ما به ان مفتخر میشویم . شاید این اقدام پرهزینه و سنگین باشگاه ارش نوید بخش شیوه ای نوین و نگاهی نو حداقل در کوهنوردی ایران است که تاکنون برایش تلاشی نشده است و این مهم نیاز مند حسن توجهه رسانه هاست ! رسانه هایی که در سکوت و یا خوابی است که هنوز هم نمی داند برای چه چیز تلاش می کند .

ضمن تقدیر و  ارزوی موفقیت برای عظیم قیچی ساز در برنامه ی اتی خود و دوستانی همچون آقایان محمود هاشمی و و ایرج معانی بر روی گاشربروم ؛ تیم هیمالیا نوردی استان کردستان در قلل پامیر ، تیم هیمالیا نوردی اذربایجان غربی بر روی قله لنین قرقیزستان عمیقا برای فعالیت ارزشمند باشگاه ارش نیز ارزوی موفقیت میکنم . و امیدوارم دوستانی که در حوزه ی وبلاگنویسی فعالیت دارند فارغ از عدم حمایت ارگانها ، دلسوزانه به این موضوع مهم که نام و جایگاه کوهنوردی ایران را تثبیت خواهد کرد بپردازند و این برنامه را جهت پرنگ نمودن صعودهای نرمال کمرنگ جلوه ندهند و در حد این تلاش به ان بپردازند .

زنده باد تلاشگران قلل قراقروم و پامیر و تمام دوستانی که برنامه های خاصی را در سال جاری به انجام خواهند رساند .

با ارزوی موفقیت و پیروزی

عکس از وبلاگ داستان کوه ( رامین شجاعی )

 

موسیقی : ساقی ...

 

 ساقی ساقی بوم تیکه شه رابی حه وت ساله / ساقی بریز برایم از آن شراب هفت ساله

بی خوم بی خوم به سلامه تی ئه و چاوه کاله / تا به یاد چشمانش بنوشانم

له دوای غه مباری من / ده نگی نوساوی من / خرنگه ی بازنه ی یارم دی

پس از روزگار مرارتبارم / صدای گرفته ام / و نوای النگوهایش که از دور می آید  

سه رمه ستم شوشه ی دله که م شکاوه .../ سرمستم و نازک شیشه ی دلم ترک برداشته است ...

بی تو من غه ریبو و بی مالم ئه م شه و / بی تو من غریب و آواره ام امشب

بی تو من غه ری بو ده ربه ده رم ئه م شه و  / بی تو من غریب و در بدرم امشب

ساقی ساقی به هه وای تو هاتمه مه ی خانه / ساقی به امید تو راه میخانه در پیش گرفته ام

هه سته وه ره ئه م شه و سه ما و باده نوشانه  / بیا که امشب شب هلهله و باده نوشی است ...

له دوای غه مباری من / ده نگی نوساوی من / خرنگه ی بازنه ی یارم دی

پس از روزگار مرارتبارم / صدای گرفته ام / و نوای النگوهایش که از دور می آید  

 ساقی ساقی بو دیتنی چاوانت هاتوم / ساقی برای دیدن چشمهایت امده ام

ساقی بلی تو خوا بوچی به ته نیات هیشتوم / تو را قسم بپرس از چه رو تنهایم گذاشته است

له دوای غه مباری من / ده نگی نوساوی من / خرنگه ی بازنه ی یارم دی پس از روزگار مرارتبارم / صدای گرفته ام / و نوای النگوهایش که از دور می آید  

 

پی نوشت : این ترانه ها همچون سایر ترانه های استاد مظهر خالقی آینه ای از یک عشق پاک است عشقی که در تمام آثار استاد خالقی به وفور می توان دید . عشقی پاک و بی آلایش که شاید تبلور آن را در رنگ ارغوانی شرابی که در دستان لرزان عاشق و دلباخته است دید آنچنان که موج می زند و شاهد غریبانه های این عشق خواهد بود .

شراب نمادی از عشق است و غم و رنگ ارغوانی نیز نمادی از همین احساس و در جایی از این ترانه عاشق که امیدش برای رسیدن به معشوق را در شب وصال معشوقش با دیگری از دست داده است تنها التیام بخش این غریبانه انگار شراب است و همدلی ساقی ...

شاید اوج این ترانه در جایی است که عاشق ، ساقی را مخاطب قرار می دهد و نالان می گوید که صدای النگوهای معشوقش از دور می آید " خرنگه ی بازنه ی یارم دی ... "

و این پایانی است بر این عشق نافرجام

 

کامنت روز : در گزارش آقای نجاریان اشاره ای به واقعیت مرگ عیسی نشده است .

محمد حبیبی: آقای رامیار،انشاله هدف شما از درج کامنت های شبهه بر انگیز صرفا"دفاع از حق مظلوم باشد. لکن اخوی سرنا را از سر گشاد آن میزنی،یکروز تحت لوای تبلیغ حرکت انسانی حمید دهقان به کسانی که 6 قله 8000 متری را فتح کرده اند توهین میکنی و روز دیگر باقای حسین نظرهتاکی نموده و اتهام دروغ پراکنی میزنی و جهت توجیه رویه خود تحریف حقایق میفرمائی. نوشته ای که دکتر حمیدی در مورد مرگ عبسی در گزارش خود چیزی ننوشته در صورتیکه در گزارش ایشان بصراحت آمده " تردید ندارم مرگ عیسی در اتر ادم معزی و ادم ریوی بوده"ولی چون با پیش داوری سرکار تطبیق نمیکند تظاهر بعدم وجود این پاراگراف میفرمائید و تهدید بافشاگری در آینده میکنید. این کارها را اگر یک ژورنالیست جویای نام و تیراژ بکند حرجی نیست. لکن در جرگه کوهنوردان و طبیعت دوستان بدعتی زشت است

وبلاگ کوهستان : ضمن تشکر از پیگیریهای شما و ابراز نگرانیتان ! دوست عزیز بنده به شما تعهد و اطمینان می دهم که مرگ عیسی بر اثر ادم ریوی ، ادم مغزی ، هایپوترمی و به طور کلی بیماری ارتفاع نبوده است و عامل اصلی مرگ وی نه در نوشتار آقای نجاریان عنوان شده است و نه در گزارش دکتر حمیدی!

پس قبل از اینکه در مورد زشت یا زیبا بودن این مطالب متنی بنویسید منتظر گزارش فدراسیون یا شفاف سازی آقای نجاریان بمانید .

بنده به هیچ عنوان هتاکی نکرده و قصد بی احترامی و توهین را هم ندارم و نداشته ام و اگر اقای نظر نیز چنین برداشت نموده اند عذر می خواهم اما قطعا در صورتی که آقای نظر از واقعه اطلاع داشته باشند دروغ پردازی نموده اند و اگر اطلاعی نداشته اند که هیچ توهینی صورت نگرفته است .

اما در مورد آقای دهقان فکر نمی کنم کسی به آقای نجاریان در اون متن توهین کرده باشد همه چیز را سیاه و سفید نبینید لطفا ! بنده گفته ام ۶ یا ۱۰ یا ۱۴ قله ی ۸۰۰۰ متری و این دلیل بر بی احترامی بنده به استاد نجاریان نیست .

اما هدف بنده در قدم اول دفاع از مظلوم و یا ظالم نیست و اعتقادی به این عبارات هم ندارم اما صرفا هدف من شکستن تابویی است که کسی حاضر به شکستنش نیست . چرا واقعیات پس از چند سال افشا خواهد شد ؟  من و بسیاری از دوستان در مورد مانسلو اجازه نمی دهیم واقعیات چند سال دیگر فاش شود .

اما نکته ی اساسی که برای من مهم است این مورد است که ما زمانی یک گزارش را می خوانیم و در این صعود حادثه ای پیش امده باشد با مجموعه ای ادبی سرو کار نداریم که بنشینیم به اشعارش و همچنین عبارات ادبیش فکر بکنیم . گزارش آقای نجاریان مادامی اهمیت پیدا می کند که دو عنصر صداقت و توجه به بعد فنی را مد نظر داشته باشد که متاسفانه در این گزارش صرفا به روحیات خودش پرداخته است و دلیل مرگ عیسی را به شکلی استادانه در پس چند واژه ی ادبی مخفی کرده است.

این سوال را از شما دارم جناب حبیبی اگر حادثه غیر از آن چیزی بود که شما معتقدید و شنیده اید  حرفهایتان را پس خواهید گرفت؟

در ضمن برای جمله ی آخر عرض نمایم بنده طبق گفته ی شما قصدم جنجال افرینی نیست اما دوستانی همانند دکتر حمیدی یا آقای نجاریان در صورتی که بنده دروغ پردازی بکنم در یک کامنت عنوان نمایند که مرگ عیسی دلیلش ادم مغزی بوده است ! فکرنمی کنم این یک جمله برای دوستان انقدر ها هم سخت باشد ...

دلنوشت : برای لبخند کودکان یمنی !

در این روزها که زمزمه های خوشایندی از گوشه و کنار خاورمیانه به گوش میرسد انگار باید غزل خدا حافظی را برای دیکتاتور علی خوند !

شاید روزهای آینده باید منتظر کشته شدن یا خودکشی و یا شایدم دستگیری معمر قذافی باشیم معمری که سرامد دیوانگان و توهم زدگان این عصر باشد . سخت بود اما شیرین وقتی رقص مردم یمن رو در صنعا از پشت شیشه ی تلویزیون میدیدم بی اختیار بغضی آمد و قطره اشکی که چشمانم را تار کرد انگار خویشاوندی عمیق با ان همنوعان یمنی داشتم ...

چه قدر دوست داشتم در این رقص و پایکوبی باشم چقدر دوست داشتم آن عکسهای اویزان عبدالله صالح را با دستان خود پایین بیاورم . چقدر دوست داشتم ...

امید دارم امیدی سرشار از اراده برای مبارزه برای هرانچه لبخند را بر لبان مردمان گوشه و کنار این دنیای پر از نفرت و خفقان می آورد برای فرزندان قامیشلی ، حلب ، صنعا ، ترابلس و ...

 

پی نوشت : البته مخلص آقای رئیس هم هستیم نوبت شما هم میرسه ...

برای اقای حسین نظر : لطفا واقعیت های مرگ عیسی  را تحریف نکنید !

متاسفانه رویه ای بسیار تاسف بار در خصوص حوادث کوهستان به شکلی غیر منصفانه در حال رشد است . امروز با خواندن مصاحبه ی آقای نظر در خصوص دلیل مرگ عیسی ناچار شدم به سکوت چند هفته ایم خاتمه بدهم . آقای نظر در مصاحبه ی خود با باشگاه خبرنگاران عنوان نموده است که دلیل فوت عیسی میرشکاری " ادم مغزی " بوده است .

علی رغم اینکه ما  قصد شفاف سازی را تا زمان ارائه ی گزارش بررسی توسط فدراسیون کوهنوردی را نداشتیم اما ظاهراً برخی از دوستان مسیری را در پیش گرفته اند که شایسته ی کوهنوردی و اخلاق حرفه ای نیست .

آقای نظر صرف نظر از اینکه همواره یک استاد گرانقدر بوده اند و احترامشان واجب است اما با این مصاحبه ی خود یکی از دو هدف زیر را پیگیری نموده اند ،نخست اینکه یا از واقعیت مرگ عیسی اطلاعی نداشته اند و از روی نا آگاهی این مصاحبه را انجام داده اند یا اینکه اطلاع داشته اند و قصد دارند به شکلی مرگ عیسی میرشکاری را برای افکار عمومی به نحوی وارونه نمایش بدهند و این دروغ بزرگ را که علت مرگ عیسی میرشکاری ادم مغزی بوده است را به گونه ای در جامعه ی کوهنوردی نهادینه نمایند .

از این رو این متن صرفا یک هشدار کوچک به مسئولان مطلع از حادثه است که  هرچه سریع تر واقعیت ها را برای افکار عمومی عنوان نمایند چراکه در غیر اینصورت از طریق وبلاگهای کوهنوردی دلیل مرگ زنده یاد میرشکاری  فاش خواهد شد .

امیدوارم اساتیدی که از موضوع اطلاعی ندارند در خصوص این حادثه سکوت بکنند و ان عزیزانی که از حادثه اطلاع دارند سعی در روشن ساختن موضوع بکنند .

متاسفانه تا کنون در گزارشهای ارائه شده توسط آقای نجاریان و دکتر حمیدی اشاره ای به دلیل اصلی مرگ عیسی نشده است .

در صورتی که دیگر شاهد چنین مصاحبه هایی نباشیم تا ارائه ی گزارش فدراسیون  سکوت خواهیم کرد و شفاف سازی و افشاگری را در صورت نیاز و در صورتی که عدم شفاف سازی توسط آقای نجاریان و یا فدراسیون کوهنوردی  را شاهد باشیم ناچارا بدون در نظر گرفتن عواقب آن بدون کم و کاستی بازگو خواهیم کرد . بازگو کردن واقعیات را به بعد از گزارش فدراسیون در خصوص حادثه موکول خواهیم کرد .

 

یاد باد آن روزگاران یاد باد ...

چهار سال پیش در چنین روزی همنورد عزیزمان عبدالله راشدی در گروه کوهنوردی کانی  برای همیشه از بلندای اشترانکوه پرواز کرد  و ما را با خاطراتش تنها گذاشت ! روحت شاد و یادت گرامی ...

وقتي طنين گامهاي استوار تو سكوت قلل ايران زمين را شكست ، وقتي كه گرمي دستهاي مهربانت با يالهاي پريشان و يخ آلود زاگرس آشنا شد . آري تاب ايستادگي در او به پايان رسيد ؛ اشترانكوه را مي گويم ! ويران شد ، شانه هاي ستبرش لرزيد ؛ تو بودي و اشترانكوه و چال كبود ، سپس هيچ نبود ، اي كوه مرد ، اي يار دير آشنا ، اي خوب ، اي كه سر بر آسمان سائيده اي ؛ درس پرواز را از كدامين دامان پاك آموختي؟

آفرين بر آن ضمير پاك نهادت

آسمان يكرنگي را به تو هديه داد و اما تو هرچه داشتي با گشاده دستي به كوه هديه كردي ، آري مردان و زنان هنرمند را اينچنين بايد اوج هنر ، تو پرواز تا عرش بودي ؛ اشترانكوه گواه است ! با مهر تن سرخت بر پيشاني سپيدش ؛ هنوز هم باور نمي كنم ...

چال كبود ؛ تو و لخته هاي خون !؟ باز هم آغوش تو و مرگ ...

عزيزان باور نمي كنم !

چال کبود رهایت نمی کنیم میدانی !!!

زندگی نامه زنده یاد عبدالله راشدی

«محمد اوراز» زمینه‎ ساز توسعه کوهنوردی در کردستان بود

خبرگزاری بین المللی کردپرس: معروف اوراز برادر کوهنورد نامی کُرد محمد اوراز گفت: اوراز زمینه‌ساز توسعه و رشد ورزش کوهنوردی در کردستان بود.

«معروف اوراز» در گفتگو با خبرنگار کردپرس افزود: «محمد» راه را برای کوهنوردی حرفه‌ای و هیمالیا نوردی کوهنوردان کردستانی بیشتر فراهم کرد.

وی گفت: راه و هدف «محمد اوراز» راهی نیست که فراموش شود و امروز کوهنوردان بزرگی در کردستان با فتح قله‌های بلند و بزرگ دنیا نام و یاد «محمد» را زنده نگه داشته‌اند و این برای ما و ورزش کوهنوردی کردستان جای افتخار است.

«معروف اوراز» که برای استقبال از بازگشت «حمید دهقان» کوهنورد سنندجی فاتح اورست به این شهرستان سفر کرده بود با ابراز خوشحالی از این موفقیت برای ورزش کوهنوردی ایران افزود: امروز کوهنوردانی مانند «حمید دهقان»، «سمکو موسوی» و دیگر همنوردانشان با فتح قله‌های بزرگ دنیا نقش مؤثری در ارتقاء کوهنوردی ایران و کردستان داشته‌اند و نام «اوراز» و «مقبل» را زنده نگه داشته‌اند.

«معروف» در مورد برادرش «محمد اوراز» گفت: «محمد» عاشق کوهنوردی بود و با کمترین امکانات و با وسایل بسیار ساده کوه‌پیمایی، کوه‌نوردی حرفه‌ای را شروع کرد و کوهنوردی و هیمالیا نوردی در کردستان را از گمنامی درآورد و به آن رسمیت و وجه خاصی بخشید و این مهم امروز بر دوش همنوردان او قرار گرفته که هم از عهده آن خوب برآمده و مطمئنم بهتر و بیشتر آن را تحقق خواهند بخشید.

وی که در سنندج در منزل «حمید دهقان» برای تبریک موفقیت فتح اورست توسط این کوهنورد حضور داشت افزود: شباهتی بسیار نزدیک بین برادرم زنده‌یاد «محمد اوراز» و «حمید دهقان» وجود دارد و آن قاطعیت است که حمید این مسئله را با عمل در فتح اورست اثبات کرد که موفقیت با تلاش و اعتماد به دست می‌آید نه با حرف و شعار و این از اساسی‎ترین اهداف ورزشی و زندگی «اوراز» بود.

 وی در پایان با درخواست از جوانان جهت روی آوردن به ورزش و به‌ویژه کوهنوردی که ورزشی است استقامت و پایداری را به انسان بیشر می‎آموزد اظهار داشت: فتح قله‌های مرتفع و بلند دنیا افتخاری بی‌پایان است و در کنار آن فتح قله‎های معرفت و انسان‌دوستی افتخاری والاتر و بزرگ‌تر است و باید این مهم بیشتر مورد توجه ورزشکاران و جوانان باشد.

زنده‌یاد «محمد اوراز» کوهنورد کُرد ایرانی در شهریورماه سال 1348 هجری شمسی در شهرستان نقده از استان آذربایجان غربی به دنیا آمد.

«اوراز» با فتح قندیل و تأسیس گروه کوهنوردی «قندیل» قله‌های بزرگی را در دنیا فتح کرد که فتح قله «راکاپوشکی» به ارتفاع 7788 متر، صعود و فتح قله «چوایو» به ارتفاع 8201 متر، صعود و فتح قله شیشا پانگما به ارتفاع 8012 متر، فتح لوتسه بدون اکسیژن ، صعود  «گاشر بروم یک» تا ارتفاع 7900 متر،  صعود به قله اورست به ارتفاع 8878 متر، فتح قله «ماکالو» بدون ماسک اکسیژن نمونه‌ای کوچک از افتخارات این کوهنورد کُرد است.

این کوهنورد بزرگ و فراموش نشدنی که دارای چند مقام جهانی و آسیایی در رشته کوهنوردی و نیز با کسب مربیگری درجه 1 و چندین عنوان و مقام دیگر بالاخره در سال 1382 هنگام صعود به قله «گاشربروم یک» در پاکستان بر اثر ریزش بهمن سقوط کرد و بعد از چندین روز مقاومت، در بیمارستان «شفا» اسلام آباد پاکستان درگذشت، نام و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

یحیی صمدی- 10 خردادماه 90

 

پی نوشت : حرفها نیمه تمام ماند و برای چندمین بار ... اما سینه ام پر بود از چرا ها و سینه ی کاک معروف هم پر بود از حرفهای ناگفته که دوست داشت بگوید اما موکول کرد به زمانی دیگر و در محفلی خصوصی تر ...

پی نوشت ۲: از دوست عزیزم کاک یحیی صمدی  نیز به خاطر احساس زیبایش و تنظیم این گزارش سپاسگذارم

 

موسیقی : مرا ببوس

نخستين بار از راديو ايران آن‌زمان، و در برنامۀ «شما و راديو»، به گويندگي «کمال مستجاب‌الدعوه» آهنگي پخش شد که سال‌ها و سال‌ها ذهن و زبان جوانان آن روزگاران را به زمزمۀ مکرر خود وا داشت. ترانۀ «مرا ببوس»، اثري با صداي «حسن گلنراقي»، و ساختۀ «مجيد وفادار»، همراه با ويلون «پرويز ياحقي» و پيانوي «مشيرهمايون شهردار». پيش از پخش ترانه، «مستجاب‌الدعوه» اعلام کرد: «اين تصنيف در يک محفل خصوصي ضبط شده، که به‌دليل جذابيت خاص آن به پخش آن مبادرت مي‌ورزيم.»

پرويز خطيبى در مجموعه خاطرات خود از جمع هنرمندان که در کتابي با عنوان «خاطراتي از هنرمندان» به‌چاپ رسيده، درباره ضبط ترانۀ «مرا ببوس» مى‌نويسد:

«. . . يك روز كه اعضاى اركستر بزرگ راديو در استوديو شماره 8 جمع شده بودند و انتظار روح‌الله خالقى را مى‌كشيدند، حسن گلنراقى به ديدار پرويز ياحقى آمد. حسن فرزند يكى از تجار معتبر بازار بود كه با اكثر هنرمندان دوستى و رفاقت داشت. . . او را به استوديو راهنمايى مى‌كنند، در آنجا پرويز ياحقى با ويولن، و يكى از نوازندگان با پيانو مشغول نواختن آهنگ «مرا ببوس» بودند.

پرويز كه چشمش به گلنراقي مي‌افتد، مي‌گويد: به اين آهنگ گوش بده! گلنراقي‌ يكى دو بار به آهنگ گوش مي‌دهد و آن را زير لب زمزمه مي‌كند، و در اين ضمن مسئول ضبط برنامه موسيقي كه پشت دستگاه نشسته بود، دستگاه را به راه مي‌اندازد و اين قطعه را بي‌آنكه كسي متوجه شود، ضبط مي‌كند.

گلنراقي به دنبال كار خودش مي‌رود و مسئول ضبط، نوار ضبط شده را از طريق رئيس وقت راديو براي معينيان، سرپرست انتشارات راديو مي‌فرستد. وقتى معينيان و ساير مسئولان به نوار گوش مي‌دهند، تصميم مي‌گيرند كه آن را پخش كنند و ماجرا را با پرويز ياحقي در ميان مي‌گذارند. پرويز مي‌گويد، اين كار براي گلنراقي گران تمام مي‌شود، زيرا او از يک خانواده سرشناس مذهبي است، و پدرش با كار هاي هنري به شدت مخالف است.

قرار مي‌شود گلنراقي را به اداره راديو دعوت كنند و موضوع را با خودش در ميان بگذارند. گلنراقي مي‌آيد و گفته‌هاي پرويز ياحقي را تاييد مي‌كند، ولي به علت اصرار دوستان قبول مي‌كند نوار بدون ذكر نام، و با نام مستعار «خواننده ناشناس» پخش شود. . . »

[خاطراتي از هنرمندان، پرويز خطيبي، به کوشش فيروزه خطيبي، صفحۀ 77]

مرا ببوس - مرا ببوس - برای آخرین بار

تو را خدا نگهدار- که میروم به سوی سرنوشت

بهار ما گذشته- گذشته ها گذشته.

منم به جستجوی سرنوشت

در میان طوفان - هم پیمان با قایقران ها

گذشته از جان باید بگذشت از طوفان ها

به تیره شب ها دارم با یارم پیمان ها

که بر فروزم آتش ها در کوهستان....آه

شب سیه سفر کنم . ز تیره ره گذر کنم

دگر تو ای گل من سرشک غم به دامن

برای من میفکن

دختر زیبا امشب بر تو مهمانم

در پیش تو میمانم تا لب بگذاری بر لب من

دختر زیبا آن برق نگاه تو اشک بی گناه تو

روشن سازد یک امشب من

 

 پی نوشت: آنچنان که در کتاب «پان ايرانيست‌ها و پنجاه سال تاريخ» نوشتۀ «ناصر انقطاع» آمده، سرايندۀ ترانۀ «مرا ببوس»، دل در گرو مهر دختري هنرمند شعرشناس داشته که باهم در مبارزات ملي شدن نفت و نهضت مقاومت فعاليت مي‌کردند. دختري که الهام‌بخش شاعر در آفرينش آن ترانه بوده. در بخش مربوط به «داستان ترانۀ مرا ببوس» که در آن کتاب آمده، مي‌خوانيم:

« . . . «رقابي» روزي به نويسنده گفت: «من بيش از 28 امرداد با اين دختر پيمان بسته بودم که پس از پايان دوران دانشگاه با او پيوند زناشوئي ببندم. ولي اکنون بر سر دو راهي ايستاده‌ام. زيرا از يک‌سو به پيمان خود پاي‌بندم، و از سوي ديگر، مسئوليت بزرگ و خطرناکي را نيز پذيرفته و هماهنگ کنندۀ نهضت مقاومت ملي در دانشگاه شده‌ام.»

به او گفتم: عشق تو، از دست نخواهد رفت. هم‌اکنون به ايران بينديش.

دمي خاموش ماند و سپس مرا نگريست و لبخند تلخي زد و گفت: من هم همين‌گونه مي‌انديشم.

چند روز پس از اين گفتگو، در آبان 1332، نخستين تظاهرات ضد رژيم پس از 28 امرداد در چهارراه پهلوي ـ شاهرضا، از سوي دانشجويان دانشگاه انجام شد، که بي‌درنگ زد و خورد با پليس و سربازان فرماندار نظامي را به‌دنبال داشت و گروهي دستگير شدند و «حيدر رقابي» از معرکه جست و از آن‌هنگام زندگي پنهاني خود را آغاز کرد. . . »

در همان کتاب و در ادامۀ اين روايت مي‌خوانيم:

شبي تاريک و سرد بود، و دو تن ياد شده، در حالي که بيم دستگير شدن‌شان مي‌رفت کوچه‌ها و کوي‌هاي يخ‌زده تهران را پشت سر نهاده به سوي خانۀ مورد نظر پيش مي‌رفتند. پيش از رسيدن به خانۀ دلدار، رقابي دو بيت نخست ترانه «مرا ببوس» را که مي‌گويد: «مرا ببوس. مرا ببوس. براي آخرين‌ بار، تو را خدانگهدار، که مي‌روم به‌سوي سرنوشت. . .» را مي‌سرايد و براي دوست همراهش مي‌خواند.

«رقابي» براي نخستين بار، در حالي که هيچگاه اين‌گونه به ديدار دلبر خود نرفته بود، به‌ياري دوستش از ديوار خانه بالا مي‌رود و به آن‌سوي مي‌پرد. و اين کار را به‌گونه‌اي انجام مي‌دهد که هيچ آوايي برنمي‌خيزد. مبادا پدر و مادر دختر بيدار شوند. زيرا پدر و مادر دلدارش، از بيم پليس و فرماندار نظامي، غدغن کرده بود که دخترشان ديگر با «حيدر» روبرو نشود. ولي نيروي عشق بسيار نيرومند و کوبنده‌تر از اين غدغن‌ها بود.

دختر که چشم به‌راه او بود. سايۀ وي را در تاريکي مي‌شناسد و آهسته نزد او مي‌رود، تا واپسين لحظه‌هاي ديدار را با ريختن اشک‌هايي که يک جهان سخن در خود داشتند، در سکوت سنگين نيم‌شب در نهايت پاکي و صداقت سپري کنند.

حيدر رقابي، بعدها به نزديکانش گفت: «پس از دهها بار بوسيدن او، از همان راه که آمده بودم بازگشتم و به‌ياري دوست پان‌ايرانيستم که در آن سرماي جانکاه نيم‌شب چشم به‌راه من در تاريکي ايستاده بود از ديوار پايين آمده، همراه با وي به پناهگاه خود رفتم.

ادامه را در این قسمت مطالعه نمایید ...

 

گرمه نون : مهاباد

مردان و زنان کرد با لباسهای محلی، شانه به شانه و دست در دست

 به میان صف می زنم، گرم و صمیمی دستانم را می فشارند، همگام با موسیقی، جلال و جمال شانه به شانه ام می زنند و دستانم را تکان می دهند، گامهایم را با گروه هماهنگ می کنم، حلقه ای شده ام از زنجیری که دستان گاوانی را به سرچوپی می رساند، قلبم با سرچوپی می تپد و پشتم به گاوانی گرم، گاوانی پای در تاریخ دارد و سرچوپی رو به آینده، گاه موسیقی تندتر می شود و خواننده پرشورتر، دستمال سرچوپی در آسمان می چرخد و قدمهایش بلندتر و قویتر می گردد، هیجانی در کالبد گروه دمیده می شود، سراپا شور می شوی و احساس.

هیچ کس با خواهش و توصیه دیگری به گروه نمی پیوندد، زن و مرد، پیر و جوان، کودک و بزرگ با افتخار و داوطلبانه به نوبت به گروه ملحق می شوند، تشریفاتی در کار نیست، تازه نفسها جای خالی خسته شده ها را به سرعت پر می کنند، گروه هزاران سال است همچنان پیوسته و آرام از میان تاریخ به حرکت خود ادامه می دهد، عروس و داماد در میان هلهله و شادی حضار وارد سالن می شوند، نیم ساعتی مراسم استقبال طول می کشد. سرانجام ایشان نیز به گروه ملحق می شوند، همه گروه با واسطه و بی واسطه دستان زوج جوان را در دستانشان گره می زنند، آنها را در حلقه حمایت مادی و معنوی خود می گیرند و با فرهنگ و تمدن نیاکانشان پیوند می دهند.

رقص کردی سوار بر امواج دریاست، گاه آرام و گاه متلاطم همچون روزهای تلخ و شیرین زندگی، گرفتار تعصب مذهبی نشده و با برهنگی به ابتذال نرفته است، رقص کردی دنیایی است از نمادها و پیامها و آیینی است به قدمت تاریخ.

اگر به مهاباد می روی، در فقره قاه، اندرقاش، برده کونته، سهولان و ... به دنبال تاریخ و تمدن ایرانی نگرد، تمدن ایرانی در میان کوچه ها، خانه ها و در سینه مردم مهاباد است که پشت به پشت حفظ کرده اند. فقره قاه چنین قدمتی، سهولان چنین گنجی و دریاچه مهاباد هم حتی چنین ابهتی ندارد.

مردم مهاباد باوقارند و صبور و میهمان نواز، آنها که تمکن مالی دارند، امامزاده نمی سازند، سفره های رنگین و پرخرج توسل به ائمه برپا نمی کنند، پولی بابت طبل و باند و الم در رقابت با هیئت همسایه نمی پردازند، بلکه خانه هایی را برای میهمان بنا می کنند و به فقرا کمک می کنند. در مه هاباد مهمانی مانده در راه یا گدایی آواره خیابان نیست.

پی نوشت: متن زیبایی بود از گرمه نون ! گرمه نون دریچه ای است به دست نوشته های حسین ادوسی عزیز که مدتها بود در فضای مجازی محروم از نوشتارش بودیم ...خوشحالم گرمه نون امده است و می نویسد و امیدوارم همواره شاهد حضور حسین عزیز باشیم .

استقبال تاریخی مردم کردستان از حمید دهقان

روز سه شنبه مردم ، ورزشکاران ، کوهنوردان و هنرمندان کردستان حماسه ای باشکوه افریدند ، حماسه ای که فراموش شدنی نیست ! آن زمان که از کودکان خرد سال با شور و اشتیاق شعری را برای بازگشت پیروز مندانه ی حمید دهقان با لباس های محلی می خواندند ! آن زمان که شور و اشتیاق برای تبریک گفتن در میان جمعیت انبوه موج می زد ، آن زمان که قلبها به یاد کودکان سرطانی بود و چشمها به دنبال حمید دهقان !

چه با شکوه بود ...

نمی دانم این شکوه و اشتیاق و شور را مدیون کانون کوهنوردان سنندج باشیم یا مدیون همت حمید دهقان یا اینکه قدرشناسی مردم این دیار ... اما هر چه بود آن چنان شکوهی داشت که بغضها  را بر قلبها نقش زد که ماندگار شد در خاطره ها و آن جایی که حمید بغض کرد و گفت نسلهای بعد از من مدیون این مردم است و اشکهایش نا خواسته سرازیر شد و جمعیتی که به عشق هدفش آمده بودند ، جمعیتی که  می فهمیدند انسانیت را ...

سالخوردگانی دیدم که دستهایشان می لرزید اما قلبشان آکنده از غروری بود که نمی شد وصف کرد و کودکانی که روزها چشم انتظار بازگشت حمید بودند تا به پاس صعودی که به یادشان انجام شده بود اندکی سپاسگذار باشند ...

حمید عزیز !

 چه زیبا به کودکان سرزمینت گفتی در هر لحظه حتی زمانی که نفسهایت به شماره افتاده است به یادشان هستی ... چه زیبا بود آن زمان که اولین بوسه را بر پیشانی کودکان زدی و صعودت را با افتخار تقدیمشان کردی !

کانون کوهنوردان سنندج !

و تو چه زیبا رسم قدرشناسی را به ما و همه ی جوانان این دیار آموختی که برای انسانیت که هدف اصلی این راه است ارزش قائلی و سر سوزنی در قدرشناسی کم نخواهی گذاشت !

هنرمندان مردمی و اسطوره ی کردستان !

شما نیز امروز به ما اموختید در کنار فرزندان سرزمینتان هستید ، و اموختید هنر را برای خدمت به سرزمینتان می خواهید و هنری که در اختیار ارزشهای والا ی انسانی نباشد هنر نیست !

مردم کردستان ، حمید دهقان ، هنرمندان و کانون کوهنوردان سنندج برای همه ی ان لحظه های شور و بغض ممنون ! فقط همین

 

 کانون کوهنوردان سنندج :

کوهنوردی ورزشی انسان ساز است و هر زمان کوهنوردی را ابزاری جهت رسیدن به اهداف والای انسانی تبدیل ساختیم آن زمان می توان به راه و مرامی که در پیش گرفته ایم افتخار کنیم . امروز به حمیدهای دهقان افتخار می کنیم برای تمام آن لحظاتی که بر بلندا ایستاد و فرزندان سرزمینش را فراموش نکرد .

حمید دهقان دو یادگاری  یکی از کردستان و دیگری از ایران به بام دنیا برد که به گفته ی خودش از هر پرچمی برایش با اهمیت تر بود ! تصویر تندیس اوراز که نمادی از قدردانی و مسیری بود که اوراز در دل می پرورانید و به بهترین شیوه این قدردانی  و شور در هم امیخته شده بود و به عنوان یادگاری کردستان بر فراز اورست نقش بست و دومین یادگاری که نمادی برای ایران عزیز بود پرچم مرکز حمایت از کودکان سرطانی بود کودکانی که شاید محتاج توجه هستند و حمید دهقان به سهم خودش این پرچم مقدس را بر فراز اورست گرفت تا به تمام کسانی که از کودکان سرزمینشان برای اندک زمانی غافل شده اند به یاد بیاورند اشکهای این فرزندان عزیز را .

این صعود را به جامعه ی کوهنوردی ایران ، کودکان سرطانی که چشم انتظار محبت هستند و مردم قدر دان کردستان تبریک می گوییم  و از خانواده ی زنده یاد محمد اوراز ، کانون کوهنوردان اوراز مهاباد ، گروه کوهنوردی قاجر قروه ، هیئت کوهنوردی قروه  ،هیئت کوهنوردی سقز ، هنرمندان و ادیبان کردستان ، مردم قدردان و قدر شناس و یکایک عزیزانی که به پیشواز این هدف والا ی انسانی آمده بودند  یه سهم خود  سپاسگذاریم . امید که همواره به سوی این هدف والا با حضور و همبستگی شما عزیزان گام بر داریم . لبخندهایتان پایدار

کانون کوهنوردان سنندج

 زنجیره ی مردمی که تا بیرون فرودگاه کشیده شده بود

کودکان

گزارش تصویری را در خبرگزاری بین المللی کردپرس مشاهده نمایید . ( با تشکر از دوست عزیزمان آقای یحیی صمدی )

گزارش تصویری را در وبلاگ کاردوخ مشاهده نمایید ( با تشکر از دوست عزیزمان کاک بهنام)

کامنت روز : قلل 4000 متر کردستان (!)

در پست مربوط به مراسم استقبال از حمید دهقان دوستی از گروه ارش سنندج تحت عنوان آقای پیام  عنوان نموده است که مگر هیئت نداریم که کانون کوهنوردان همه کاره ی کوهنوردی کردستان است؟ و در نهایت آخرین کامنتش رو جهت مشاهده ی دوستان عزیز  منتشر می کنم ! قضاوت با خوانندگان ...

دوست من
این به من بگو که کانون چه کار شاخصی از خود دارد که این طور ازش دفاع میکنی و بگو فعایت مثبتش چه بوده که...
این برنامه که کانون میزاره نشد برنامه این گل گشت برنامه هاست عزیز
بعدآ هم من از هیئت و گروه خودم حمایت نکردم اشتباه خواندی دوباره بخوانم .
ثالثآ اگر هم از گروه آرش سنندج بگم حرف زیاد اینو همه میداند که اولین صعود های زمستان در کردستان به اکثر کوههای بالای 4000 متر ارتفاع توسط گروه آرش انجام شده اگر کوهنورد هستی و فعالیت خوبی دارید می توانید این از هر کسی بشنوی اگر هم دوست دارید بیا سنندج تو دفتر ما و تمام عکس ها ومدارک صعود این گروه هستش

اما در پاسخ به دوست عزیز هم استانی !

دوست عزیز نخست این را عرض نمایم که کار شاخصی را به طور کلی از کوهنوردی ایران ندیده ایم ! اما در خصوص فعالیتهای فرهنگی و فنی کانون همین را بس که اولویت و الگوی رفتاری کانون کوهنوردان سنندج مبتنی بر اخلاق مداری و حفظ کرامت انسانی است که در بسیاری از تشکلاهای کوهنوردی ایران شاهدش نیستیم !

برادر من! کسی منکر فعالیتهای شایسته ی گروه شما نیست اما در سالهای دور چه فعالیتهایی شده است ربطی به امروزه روزمان ندارد ...اما فارغ از سابقه ی طولانی و کوتاه مدت ، فعالیت های امروز شاخص اصلی اظهار نظر در خصوص عملکرد است !

بی رحمانه است ! درست جایی که یک تشکل در این فضای مرده و مسموم به شکلی سالم فعالیت میکند عده ای با هیاهو و جنجال سازی جهت تخریب و حاشیه سازی برای این تشکل سعی در بازتاب دادن فعالیتهای نچندان مهم هیئت و یا دیگر گروهها  دارند و سعی در وتو و بایکوت خبری با اعمال نفوذ عملی  شایسته نیست !

بنده از سال 81 به کوهنوردی پرداخته ام و عمده قلل کردستان را در همان زمستانی که فرموده ای صعود کرده ام اما اگر فرض بگیریم در زمستان کوههای کردستان  حدود 200 متر هم قد بکشند بازهم قله ای 4000 متر در کل کردستان ایران نمی توان یافت ! اگر سراغ دارید عنوان کنید و یا اگر در زمستان کوهها بیشتر قد میکشند ما را از اشتباه بیرون بیاورید !!!!

اگربخواهم منهم اینگونه از خودم و یا کانون دفاع کنم باید بگویم که تمام قلل 9000 متر دنیا را در زمستان صعود کرده ایم ! اسنادش هم موجود است می توانید هر زمان گذرتان به سقز افتاد عکسها را مشاهده نمایید .

شاد باشید

کوهستان با آدرسی جدید!

ramyar.ir

از این به بعد دوستان میتوانند با ادرس http://ramyar.ir به جای ادرس قبلی وارد وبلاگ شوند . این ادرس به نسبت ادرس قبلی کوتاه تر و ماندگار تر است که دوستان در خاطرشون باقی بمونه !

مبحث دامین و یا به تعبیری ادرس وبلاگ از لحاظ ماندگار در اذهان اهمیت زیادی دارد که متاسفانه عموما به این موضوع بی توجهی می شود اما امروزه با قرار گرفتن لینکها در وبلاگهای متعدد و مرتبط این نقص و قصور کم رنگ شده است اما با انتخاب دامینی کوتاه و مشخص در ماندگار شدن ادرس می توان این نقص را به خوبی از بین برد ...

با ارزوی شاد کامی و تداوم حضور برای همه ی مخاطبان این وبلاگ چه انان که همواره در کنار شادی ها و غمهای این کوهستان مجازی بوده اند و دلگرمی برای ماندن در این دنیا ی مجازی هستند و چه انانی که یک بار گذرشان به این کلبه ی  کوهستانی  افتاده است ...

امیدوارم همواره در کنارمان باشید

http://ramyar.ir

اطلاعیه : مراسم استقبال از حمید دهقان

کانون کوهنوردان سنندج :

به اطلاع جامعه ی کوهنوردی کردستان میرساند کوهنورد شایسته ی کردستانی مهندس حمید دهقان روز سه شنبه 10 خرداد ماه ساعت ۱۶:۳۰ از طریق فرودگاه سنندج به کردستان باز خواهد گشت .

در همین راستا مراسم استقبال از این کوهنورد شایسته در فرودگاه سنندج با حضور مردم ، کوهنوردان و ورزشکاران و همچنین برخی از چهره های نام آشنای هنر و ادبیات کردستان برگزار می شود .

وعده ی دیدار سه شنبه ساعت 16:۳۰ فرودگاه سنندج

حمید دهقان در قلب محمد اوراز

دهقان در قلب اوراز

پناهگاه ابیدر سنندج

ایا در ارتفاع بالای 8000 متر  انسانیت مفهومی دارد؟

انگار این جمله که می گویند بالای 8000 متر انسانیتی وجود ندارد در اعماق افکار جامعه ی کوهنوردی ایران ریشه دوانیده است و خیلی ها مفهوم انسانیت را به فراموشی سپرده اند ! اما بدانید که صعود 6 یا 10 یا 14 قله ی 8000 متری با رد شدن از روی جسد همنوردان و با فراموش کردن مفهوم انسانیت هیچ ارزشی ندارد . و دیر زمانی است که برای من این کلکسیون های 8000 متری بی ارزش شده است کلکسیونی که بوی نفرت می دهد و بوی نا جوانمردی می دهد و بوی حقارت ...

حمید دهقان ثابت کرد دست یافتن بر قله ی 8000 متری و بلندترین آن به راحتی امکان پذیر است اما به جامعه ی کوهنوردی که در شهوت صعود است نشان داد خیلی ها عمیق ترین مفهوم صعود را هنوز نفهمیده اید و نشان داد  که می شود در بلندای 8846 متری بود و کودکان سرطانی را فراموش نکرد !

با عملش نشان داد می شود در بالای 8000 متری انسان بود و قلبت برای انسانیت بتپد !

صعود کوهنوردان به تمامی قلل 8000 متری هیچ افتخاری ندارد اما  مادامی می توان برای آن افتخاری متصور شد که مفهومی عمیق از انسانیت در کالبد ان دمیده شده باشد .  حمید دهقان رفت و ثابت کرد در آن بلندا هم می توان قدر دان بود و از یاد نبرد اخلاق و جوانمردی اوراز ها را و فهماند می توان اشک گوشه ی چشم کودکان سرطانی را هر لحظه در دلهایتان زنده نگه دارید و برایشان در ان اوج ارزوی بهبودی کرد !

باید بر دستان و پاهای انسان بزرگمنشی چون حمید دهقان بوسه زد نه برای فتح اورست بلکه برای انسان بودن و انسان ماندنش در ان بلندای جهان !

 یک قدم مانده به قله ی اورست ..

 yek ghadsam mande be ghole

 به یاد کودکان سرطانی ( مرکز حمایت از کودکان سرطانی - محک )

 مرکز حمایت از کودکان سرطانی - محک

عکسی از تندیس زنده یاد محمد اوراز

ovraz

 زنده باد حمید دهقان و روح بزرگش

پیام حمید دهقان :

salam
in  2 gheteh aks marbot be markaz hemayat az kodakan saratani ast ke man in sood ra be in kodakan aziz taghdim kardeham.
ghorban shoma 
Hamid

بازتاب صعود حمید دهقان در هفته نامه اروپایی rudaw

هفته نامه rudaw که یکی از نشریاتی است که در اروپا چاپ و منتشر می شود در شماره این هفته ی خود خبر مربوط به صعود حمید دهقان کوهنورد کردستانی را به چاپ رسانید که متن خبر را برای مطالعه ی دوستان در وبلاگ قرار می دهم . لازم به ذکر است در شماره بعدی این نشریه این خبر با نوشتار سورانی به همراه عکس قله و مصاحبه ی اختصاصی با حمید دهقان به چاپ خواهد رسید .

Ji zirveya Evereste got “ Alo Kurdistan”

 Rudaw

 با تشکر از دوست بسیار عزیزم جناب آقای منصور صدقی ( هفته نامه rudaw )

همیشه بر فراز همیشه سر افراز

پی نوشت: این بارتاب رسانه ای درحالی است که فدراسیون کوهنوردی ایران حتی کوچکترین اشاره ای به این صعود نکرده است! حتی در حد یک خبر رسانی کوتاه (!)