پاسخ به کامنتگذارنده ها

مدتی هست پس از این پست های آخر تعدادی کامنت چه به صورت خصوصی و چه عمومی برام گذاشتن که تصمیم گرفتم به آنها مختصراً پاسخ بدم .

 پاسخ به آفتاب :

دیگه دارم کم کم به نظرهای شما عادت میکنم ولی خیلی خوشحالم که اون کامنتهای اولیه شما که بیشتر به جنگ شبیه بود الان یه مقدار بهتر شده و رنگ و بوی دوستانه گرفته باید اعتراف کنم که از این بابت خوشحالم . در مورد کامنت 26 دی ماه ، ای کاش اینجوری بود اما متاسفانه نیست شاید باور نکنی ولی بیشترین چیزی که این روزها فکرم رو مشغول کرده همین مسئله هست اما شما بهتر می دونید بسیاری از مسائل در جامعه ی ما هنجار هستند ولی در اصل غیر اخلاقی است و شاید بعضی به اصطلاح ناهنجاریها به حکم مذهب به هنجار تبدیل شده . از اینکه شما هم ، هم عقیده با من هستید بینهایت خوشحالم . هر بار که وارد بلاگفا میشم منتظر پیشنهادها و نظرات و انتقادات ارزشمند شما هستم اگرچه گاهی به ضررم تموم میشه .

 اینهم ایمیل من که فرمودین .  Ramyar2007saqez@yahoo.com

راستی داشت یادم میرفت              من از بازوی خود دارم بسی شکر

                                                                      که زور مردم آزاری ندارم

در پاسخ به دوست عزیزم مهدی :

اگر من از تیم نانگا دفاع می کردم به خاطر فعالیتهای مستقل خوبشون بود... اما باید بگم یک کوهنورد را زمانی می توانی کوهنورد بنامی که اخلاق را رعایت کرده باشد . در غیر این صورت فقط از کوه بالا می رود و هیچ . از این لحاظ منهم با شما موافقم . در ضمن گزارشهاتون هم بسیار عالی بود

مهدی جان شماره تماستو بهم بده . تصمیم دارم یک برنامه استانی و شایدم بزرگتر از طریق هیئت برگزار کنم گفتم در موردش با هم صحبت کنیم . جزئیات رو بعداً بهت میگم

 

پاسخ به دماوندی :

 در رابطه با اینکه شما فرمودین اهل شهر دماوند هستین باید بگم من می تونم موقعیت ماهواره ای بازدید کننده هامو ببینم و شما از دماوند نبودید! در هر صورت شما به شکلی می خواستید از زیر بار این انتقادها فرار کنید منهم در این رابطه ادامه نمی دهم. امیدوارم شما درست فکر کرده باشید و من اشتباه بکنم

            ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنییم

 

پاسخ به ... :

 بدون شک من با قسمت زیادی از مطالب ارزشمند شما موافقم ولی این دلیل نمیشه که من تمامی این شواهد رو در نظر نگیرم و نظرم رو عوض کنم اما از پیشنهاد شما هم سپاسگذارم .

 

پاسخ به زانکو :

دوست عزیز من از شما هیچ گله ای ندارم و برام مهم نیست شما چی نوشتید . همین که اشتباه خودت رو قبول داری برای من کافیه و شما اولین نفری نیستید که این نوع کامنت ها رو برام می گذارن اما من همون لحضه فراموش کردم و شما هم انقدر کشش ندید . فقط خواستم بدونید که وضعیت بازدید کننده هارو می تونم ببینم . دوست دارم همونطوری که من فراموش کردم تو هم فراموش کنی .

 

پاسخ به فردی که نوشته فکر کن کوهنورد:

 

متاسف شدم که تو رو شناختم

چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم

                                     روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم

 در پاسخ به سونیا :

ممنونم از ابراز محبتت مطمئن باشید بی توجه هستم بازهم ممنونم

در پاسخ آقای خواب آلود که میگه مریض بودم  :

بلاخره یکی پیدا شد از من بیشتر بخوابه . قبل از شما من شهره شهر بودم به خوب خوابیدن و خیلی خوشحالم که شما از من خواب آلود تری . اگه اینبار هم خواب بمونی یه کاری می کنم بی بی سی این رو بنویسه پس حواست باشه نمی خوام اسمتو ببرم اما اسم خودشو گذاشته فاتح لنین

 

در پاسخ به اس اس  :

 هر روز یه چیزی می گی به خاطر حرفای تو هم که شده عوضش میکنم ببینم دست از سرم ورمیداری  . یکی از دوستان می گفت من بیشتر به ماهیگیر شبیهم تا کوهنورد  . ببین چه آشی پختی برام که همه اینجوری میگن 

 

 

برای یک دماوندی

 

دماوندی جان

مشک آن است که خود ببوید نه انکه عطار بگوید ...

از نظر شما دوستان هیچ کسی هنر کوهنوردی ندارد و همه باید به هنر کوهنوردیشان بیفزایند . اما یک مطلب رو می بایست عرض کنم مطالبی که شما روی وبسایت گذاشتید برای هر فردی مثل من که تازه سر از تخم در آورده(به قول شما ) مشخص است که هیچگونه نشانه ای از اخلاقیات وجود ندارد . من و دیگر دوستان شاید به قول شما هنر کوهنوردی نداشته باشیم اما حداقل وجدانی بیدار داریم و می توانیم بی اخلاقی را تشخیص دهیم .

من از مباحث فنی دماوندی ها و تیم نانگا انتقاد نکرده و نمی توانم بکنم ! اما شما که به هنر کوهنوردی خود افزوده اید و آدم بزرگی ( به قول خودتان) هستید چرا بزرگی خود را حفظ نکردید !!!

برای من خیلی جالب توجه بود که خود بدون توجه به تمام بی احترامی هایی که به منتقدان در وبسایتتان کردید اظهار می کنید که حاظر به دیدن  توهین به سایرین نیستم !!!! 

پس آن طومار دور دراز چیست که نوشته اید از نظر شما توهین نیست ؟

دیدگاه  من و جامعه ی کوهنوردی بچه گانه است ولی مطالبی که شما نوشته اید کاملاً معقول و فیلسوفانه است !!! این را همیشه به خاطر می سپارم 

نقد بازار جهان بنگر آزار جهان                    گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس

شما می توانستید با این صعود برای همیشه در قلب تمام کوهنوردان ایران باشید اما :

قصر فردوس به پاداش عمل می بخشند 

 

این کلمه رو از آقای بشیرگنجی یاد گرفتم ( با دوستی )

 

سقوط از قلل انسانیت !

گاهی فکر می کنم ورزش کوهنوردی نتنها انسان ساز نیست بلکه شاید خلاف اون باشه ! چند روز پیش یه سری به سایت ایرانیان چلنجرز زدم دلم می خواست بازهم خبر صعود ها و پیمایش  غار ها و ... رو ببینم اما مطلبی که دیدم منو یاد یه چیزای بدی انداخت .

می خوام به یه واقعیت اعتراف کنم من همیشه تا حدودی از نانگاپاربات حمایت  می کردم  چون اصولاً اعتقادی به صعود های فدراسیونی و دولتی ندارم و باشگاه دماوند هم فعالیتهای بسیار خوبی رو در این جهت انجام دادند از این جهت همیشه اعضای نانگا رو دوست داشتم   و در چند باری که هم باهاشون برخورد داشتم به نظرم  بچه های مثبت و با اخلاقی بودند . اما متاسفانه مطلبی که توی وبسایتشون در مورد آقای نصیری  نوشتند خیلی دردناک بود!

سهند عقدایی که به با اخلاق بودنش اعتقاد داشتم چطور به خودش اجازه می داد اینچنین شخصیت دیگران رو تخریب بکنه ؟  وقتی به روابط  ادمها و اونهایی که اسم خودشون رو کوهنورد گذاشتند فکر می کنم  فقط حرص می خورم ... حرص

مطمئنم تمام کوهنوردها این ناملایمات رو توی برنامه های گذشته شون تجربه کردند شاید من هم اینجوری بودم برای همین خیلی ناراحت شدم خودمو جای آقای نصیری دیدم . اگه یه نگاهی به تشکلهای کوهنوردی بندازیم می بینیم که فضای گروه کوهنوردیمون بیماره ، هیئت شهرستان بیمار ، استان بیمار ، فدراسیون بیمار ، جامعه ی کوهنوردی بیمار بیمار بیمار .

وقتی با هم می ریم توی مقدس جایی مثل کوهستان هم دیگر رو همنورد صدا می کنیم اما دریغ که هیچ رابطه ای پاکی تو این کوهستان وجود نداره همه به فکر تخریبند !  و از همنورد گفتن ها فقط یه ظاهرسازی پوچ رو میبینیم و بس !

نمایش دادن همین عکسهایی که الان روی سایتشون گذاشتند کافی بود برای پاسخ گفتن به انتقادها اما تخریب کردن شخصیت آقآی نصیری فقط اعتبار و ارزش خودشان را کم می کنه .

زمانی که تیم توی پاکستان بود بعضی از وبلاگها نوشتند : نانگا پاربات ، سقوط از قلل انسانیت !

ولی من هیچوقت این رو ننوشتم و فکر هم نمی کردم این رو بنویسم اما امروز به این باور رسیدم که براستی با این گونه مطالبی که می نویسند آنها از قلل انسانیت سقوط کردند !

برای این فاتح نانگا پاربات متاسفم

 

 

حکایت کریس شارما

ای خدا عجب دنیایی یه !

ما کجا و این کریس شارما کجا ؟ اون مسیر 5.15 b   رو صعود می کنه ماهم به زور یه مسیر 5.5 رو اونهم با کلی مشاالله مشاالله گفتن دوستان از من بدتر ...

بعدشم هرکی رو می بینیم می گیم باشگاه سنگ نوردی میریم کارمون درسته ، شاخ فیل میشکنیم و کلی از این حرفا

یاد یه خاطره از دوست عزیزم آقای شریفی افتادم . دوستان رفته بودند مسابقات لیگ اسکی مسیری که توی 45 ثانیه باید طی می کردند اونا طی 4 دقیقه طی کردند ! بعد مسئولین با بلندگو اعلام کردند که شرکت کننده ..... مسیر رو برای اسکی بازان دیگه خالی کنه . حکایت این سنگ نوردی ماست به خدا

تو خوابم فکر نمیکنم یه مسیر 5.15 رو صعود بکنم ، خوابشم سخته !!!

دلمون خوشه ورزش می کنیم ، البته ما ورزشو به خاطر سلامتی میکنیم ! نه قهرمانی

برای یکی از دوستام که اصلاً از سنگ نوردی و دیواره نوردی هیچی نمی فهمه تعریف کردم شارما این مسیر رو صعود کرده گفت خوب شما چه مسیری رو صعود می کنین ؟ گفتم خیلی هنر کنم 5.10 a   می گفت خیلی با هم فرق دارن ؟؟؟؟ راستش روم نشد بگم فرقشون چیه !!!

برای اطلاع بیشتر به لینک های زیر مراجعه کنید

http://englishdailaojeda.blogspot.com

http://daniandrada.blogspot.com

همچنين براي تماشاي فيلم صعود مي توانيد به سايت زير مراجعه كنيد:

http://www.bigupproductions.com

منبع:

http://www.climbing.com

 

 

زنان ( دردسر جنسیت )

 

گاهي «حواشی و مسائل يك برنامه» براي يك زن، از صعود سخت ترين ديواره ها و قله ها دشوارتر است. از لحظه اي كه با كوله و تيپ ورزشي، (البته با مانتو و روسري)، از خانه خارج مي شوي تا لحظه اي كه با تيپ خاكي و گلي به خانه برمي گردي، ماجراهاي زيادي را فقط به حكم زن بودن در چنين جامعه اي تجربه خواهي كرد.  

کمپین یک میلیون امضا از بام افريقا تا بام آسيا

 

 

بعد از انقلاب رئیس فدراسیون وقت در جواب کسب تکلیف زنان سنگ نورد و کوه نورد که بسیار هم حرفه ای بودند گفت زنان هم می توانند در دامنه های کوه ها حرکت و فعالیت داشته باشند! یعنی مجوز صعود به قله به زنان را نداد. ودر عمل هم اینطور شد چون در آن زمان برای صعود به قله باید از فدراسیون اجازه می گرفتی و به زن ها اجازه نمی دادند. ولی زنها کار خودشان را می کردند و مثل جبهه جنگ مسیرهای چهار پنج ساعته ای رو مجبور بودند سینه خیز بروند چون اگر دیده می شدند برایشان مشکل ایجاد می کردند. 

زنانی از جنس کمپین بی هیچ ترسی از جاذبه زمین

برای آقای حسن نجاریان

 

 

حسن نجاریان قبل هر چیز از ابراز لطفتون بی نهایت سپاسگزارم . آقای نجاریان عزیز متاسفانه در چند باری که شمارا ملاقات کرده ام فرصت نشد با هم هم صحبت شویم و صعودهایتان را صمیمانه تبریک بگویم . شاید این دنیای مجازی پلی باشد برای قدر دانی از تلاشهایتان در تمام این سالیانی که در کنار همنوردانتان افتخار آفرینی نمودید . شما به عنوان تنها یادگار گاشربروم 1 در قلب من و تمامی کردستانی ها برای همیشه جاودان خواهید بود و موفقیت شما افتخاریست برای ما  . با شنیدن سرود پیروزی امسالتان بر برودپیک یاد مقبل و اوراز افتادم و احساس می کردم  آنها نیز در آنجا بودند .

قطعاً شما بهتر از هر کسی می دانید ،  احساس بازگشت به میهنتان پس از مبارزه ای سخت با مرگ و سرما و دیدن دوستان و استقبالشان و شاید شما بهتر از همه درک بکنید احساس یک قهرمان را زمانی که از او به گرمی استقبال می شود اما چرا قهرمانان ملی ما کمتر این احساس را داشته اند ؟. شما در مراسم مقبل بودید اما جای تاسف داشت که این جمعیت فراوان در زمانی که مقبل از لوتسه ، اسپانتیک ، برودپیک و... باز میگشت کجا بودند؟

شما می فرمائید که آقای جمال محمدی مدیرکل را ملاقات نکرده اید اما باید بگویم این دوستان هیچ یک از اعضای هیئت کوهنوردی استان را ملاقات نکرده اند

به هر حال امیدوارم هرچند اندک اما در زمان حیات شما و تمامی عزیزان قدرتان را بدانند . ترسم از این است که با اینگونه بی مهری ها  شاید دیگر نجاریان های دیگری نبینیم و شاهد ایستادن جوانان برومند این آب و خاک بر روی 5 قله ی هشت هزار متری نباشیم .

 در مورد قالب وبلاگ هم که فرمودید ، من رنگ مشکی را دوست دارم شاید به خاطر هیولاهای سیاهی (ماکالو) که شما زیر پا گذاشته اید این رنگ را دوست دارم  . 

امیدوارم شما را در سقز ملاقات نمایم و یک صعود هم که شده افتخار این را داشته باشم در خدمتتان باشم . به امید سربلندی و موفقیت شما و تمام کوهنوردان شایسته ی این مرزوبوم  

در ضمن داشتم فراموش می کردم امیدوارم زود تر سلامتیتان را بدست آورید

 

 

خوشبختانه هیئت کوهنوردی کردستان رفتنی شدند

 

صعود مقتدرانه و بازگشت غریبانه

 خوشبختانه کم کم شاهد پایان حضور هیئت کوهنوردی استان کردستان هستیم بدون شک آقای موسی مرادیانی معاون استانداری کردستان و رئیس هیت کوهنوردی کردستان برای مدت ها در اذهان باقی خواهد ماند . مرادیانی در این چهار سالی که در این سمت بود خاطره های جالب توجه از خود به جای گذاشت و این خاطرات تلخ ترین خاطرات کوهنوردان کردستانی در طول تمام سالهای کوهنوردیشان است .

شاید برای شما جالب باشد که مرادیانی حتی اعضای هیئت خودش را به درستی نمی شناخت و مسئولیت هیئت را تنها برای تکمیل کارنامه سیاسی خود قبول نمود .

من نمی خواهم زیاد در مورد سالهای قبل صحبت کنم اما در این مدت یکی از مسائلی که برای من و جامعه ی کوهنوردی استان بسیار عذاب آور و دردناک بود را به صورت مختصر بیان می کنم .

در کردستان به خاطر موقعیت جغرافیایی و وجود کوه های متعدد و کوهستانی بودن منطقه ؛ ورزش کوهنوردی نزد مردم از جایگاه ویژه ای برخوردار است و گروههای متعدد اعم از بانوان و آقایان در حال فعالیت بوده و ماحصل این تلاشها ؛ پرورش جوانانی توانمند در این رشته ، و معرفی آنان به مردم کردستان و کشور و همچنین راهیابی این جوانان به تیم های ملی بوده است . یکی از این جوانان موفق  تلاشگر که اخیراً در معیت تیم ملی امید کوهنوردی در صعود به قله ی تیلیچوپیک از ارتفاعات نپال شرکت داشته آقای سید واسع سید موسوی بوده است.

این صعود در صدر اخبار ورزشی و رسانه های داخلی و خارجی قرار گرفت اما متاسفانه  در داخل استان و زادگاه این کوهنورد شایسته در این خصوص هیچ گونه اطلاع رسانی لازم انجام نگرفت و مراسم استقبال مردمی به صورت خود جوش در 6:30 صبح در محل ترمینال سنندج انجام پذیرفت !

براستی آیا هیئت کوهنوردی کردستان از بازگشت این دلاور کوهنورد به زادگاهش خبر نداشت؟ آیا نمی شد مراسمی شایسته و با اعلام عمومی به مردم به منظور قدر دانی از زحمات شبانه روزی وی و برای گامهای استوار و دستان سرمازده اش در این صعود سخت ، تدارک دید؟

سوالهای فراوانی از این دست وجود دارد که برای جامعه کوهنوردی استان بی پاسخ هستند. در عین حال عدم حضور حتی یک نفر از متولیان هیئت کوهنوردی در مراسم استقبال در ترمینال موجب شگفتی حاضرین در مراسم بود . امید است این هیئت توجیه و دلیل قانع کننده ای برای افکار عمومی و جامعه ی کوهنوردی استان داشته باشند . اما این بی مهری آنها بدون شک هیچگاه فراموش نخواهد شد .

قهرمانان کردستانی  که امسال در صعود های برون مرزی خویش اعم از برودپیک ، تیلیچوپیک ، لنین ، مستاق آتا ، نانگاپاربات ... شرکت داشتند آیا هیچ ارزشی برای این به اصطلاح مسئولان نداشند ؟

بی مهری های آنان در قبال این دوستان و همنوردان برای تمامی جامعه ی کوهنوردی ثقیل و غیر قابل دفاع هستند.

آیا در زمانی که سامان نعمتی عزیز را در عین ناباوری از دست دادیم توقع بی جایی بود که رئیس هیئت کوهنوردی استان در مراسم یاد بودش نام نانگاپاربات را شنیده باشد ؟ حتی برای چند لحظه هم می توانست از همکارانش واقعه ی نانگاپاربات را بپرسد و بعد سخنرانی نماید !

ایشان زمانی که سامان را از دست داده بودیم و درست پس از یک ماه از فوتش وعده ی استقبال از سامان نعمتی را داد !!!

شما می توانستید از قهرمانان حال حاضر استان استقبال نمایید ، اما سامان دیگر بر نخواهد گشت و هزار حرف ناگفته و هزاران گله از تمامی متولیان کوهنوردی استان .

امیدوارم سرپرست جدید بتواند سهل انگاری های آنان را تاحدودی جبران نماید و دلهای آزرده ی این همنوردان شایسته را بدست آورد .

سامان نعمتی : نانگاپاربات

مختار ناوه : برودپیک

سید واسع موسوی : تیلیچوپیک

ناصر ابراهیمی : لینین

ناصر ابراهیمی : مستاق آتا

عثمان زارعی : مستاق آتا

هیوا دادخواه : لنین

و دوستی دیگر که نامش را فراموش کردم : لنین

با تشکر از عباد زینبی

 

کوه سنگ سیاه (به رده ره ش  جوشن )

 

قله سنگ سیاه (برده رش)کوه سنگ سیاه در 30 کیلومتری جنوب شهرستان سقز واقع است و ارتفاع آن حدود 2600 متر می باشد .. این کوه بسیار زیبا دارای جذابیت های فراوانی در چهار فصل برای کوهنوردان است . از ویژگی های منحصر به فرد این کوه در منطقه می توان به بافت سنگی و مسیر های صعب العبور اشاره کرد . سنگ سیاه داری دو قله تقریباً هم ارتفاع است و قله ای که  در قسمت جنوبی قرار دارد قله ی اصلی محسوب می شود اما در فصل های برفگیر و سرما دست یافتن به قله برای کوهنوردانی که از امکانات فنی استفاده نمی کنند تقریباً غیر ممکن است . دیواره های مخوف و بسیار خطرناک با سنگهای فرسوده و ریزشی مبارزه برای رسیدن به قله ی این کوه را در زمستان بسیار مشکل نموده است . نزدیکترین روستا به این کوه با وقار و مغرور روستای جوشن می باشد که نامش همواره در کنار برده ره ش بکار برده می شود . تنوع گیاهی و جانوری و طبیعت بکر با منابع آبی نسبتاً فراوان ویژگی هایی است که برای کوهنوردان بسیار جذاب است .

 روز پنجشنبه 5/10/1387 درست وقتی که خودم رو برای آغاز فصل امتحانات آماده می کنم و تصمیم به کنسل کردن تمامی برنامه هام داشتم و پیشنهاد همنوردانم رو مبنی بر صعود به کوه بنفشه به همین خاطر لغو کردم . با شنیدن خبر برنامه ی صعود به سنگ سیاه ( به رده ره ش ) از طرف دوستان دیگه نتونستم بگم امتحان دارم و سریعاً با برنامه موافقت کردم . تصمیم بر این شد که فردا راس ساعت 6 صبح حرکت کنیم ، و ساعت 5:50 صبح فردا فرا رسید من وآقای فهیمی سر قرار منتظر بودیم و دو نفر دیگه که در جای دیگری قرار داشتند هنوز پیش ما نیومده بودند . ساعت 6 آقای صالحی اومدن و طبق معمول دوست عزیزم آقای دادخواه خواب مونده بود اما 1 دقیقه تاخیر هم باعث میشد که فرد رو جا بگذاریم ما حرکت کردیم و حدود نیم ساعت به جاده ی فرعی که به طرف روستای گوره قلعه می رفت رسیدیم و بعد از چند دقیقه به این روستا رسیدیم هوا هنوز تاریک بود و جاده در تاریکی مطلق و مه گم شده بود فقط می شد چند متر رو از جاده دید اما تمام این صحنه ها رو بارهای بار توی برنامه های مختلف دیده بودیم ولی این دلیل نمی شد که از جذابیتش کم بشه . 15 دقیقه حرکت توی این جاده اسفالت به یک جاده فرعی خاکی که به روستای عربلنگ می رسید رسیدیم جاده ای که نسبتاً جاده ی خاکی مناسبی محسوب میشد به راهمون ادامه دادیم بعد از مدتی که مسیر رو در اون تاریکی اشتباه رفتیم متوجه شدیم که مسیر رو اشتباه اومدیم و باید این مسیر طولانی رو تا خود روستا برگردیم و بعد از رسیدن به روستای عربلنگ جاده پایینی روستا رو در پیش گرفتیم تا به آخرین آبادی که جوشن نام داشت برسیم . از این به بعد مسیر برای ماشین های سواری نا مناسب بود و ما چون با پاترول رفته بودیم چندان گذر از رود خانه و جاده ی سنگلاخی سخت نبود بعد از 10 دقیقه که از جوشن عبور کردیم ماشین رو پارک کردیم و در همین لحظه گروهی از کوهنوردان همشهریمون به ما رسیدند . دو مسیر پیش روی ما بود یکی مسر خط راس و دومی مسیر دره . اما چون شیب نسبتا زیاد قسمت های انتهای دره کار رو برامون خیلی سخت می کرد و پیش بینی هوا شناسی هم خبر از شرایط ناپایدار جوی می داد تصمیم گرفتیم که از خط راس صعود بکنیم . با گامهای آرام و پیوسته در قسمت تپه ای ابتدای مسیر، خودمون رو به روی خط راس رسوندیم . مسیر خیلی طولانی بود اما زیاد سخت نبود شیبی نسبتاً آرام و هوای خوب کار رو برامون در عین آسانی لذت بخش نمود به گرده ی اولی رسیدیم و درست در همین لحظه هوا نیز رو به بارش خیلی اندکی نمود . دانه های برفی که کم کم خودش رو روی لباسهامون نشون می داد برامون لذت بخش بود . گرده ی اولی رو به آرامی پشت سر گذاشتیم و کم کم به سرعت خودمون اضافه نمودیم . گروه دیگر با اختلاف حدود 50 متر پشت سرما حرکت می کردند که بعد از گرده ها ی اول و دوم فاصله ی ما با اون ها بیشتر و بیشتر می شد ، استراحت های پی در پی گروه دیگر زمان رو از اونها می گرفت . اکنون برف کل مسیر رو سفید پوش کرده بود و در قسمتهای به بیش از 20 سانتی متر می رسید و با اوج گرفتن این برفها بیشتر می شد. 2 ساعت بود که ما مسیر رو با سرعتی مناسب و گامهای پیوسته طی می کردیم تا شاهد رسیدن برف تا زیر زانو هامون شدیم در اون موقعیت زمانی و بارش کم برف حجم زیاد برف در کوه برای من خیلی جالب بود و تا به قله نزدیک تر می شدیم ارتفاع برف هم افزایش می یافت . نوای موسیقی ملایمی که از ابتدای حرکت تا برگشت ادامه داشت ما رو مصمم تر و صعود را لذت بخشتر می کرد . فاصله ما با گروه دیگر بسیار زیاد شده بود تا جایی که به سختی آنها رو می دیدیم . مه کم کم تمامی کوه رو فرا گرفت و با سرعت زیادی عبور می کرد و بارش برف هم  شدید تر شده بود تا جایی که دید ما رو با مشکل مواجه کرده بود باد نسبتا شدیدی گاه گاه ما رو کمی اذیت می کرد اما خیلی زود هوا دوباره خوب شد . ما اکنون به زیر قله رسیده ایم و مسیر بسیار مشکلی که در بین شکافها قرار داشت تنها راهی بود که در این شرایط می توانستیم به قله برسیم و با صرف وقت و انرژی زیاد از این تنگه و شیب حدوداً 75 درجه ای برفی که به یخ بیشتر شبیه با استفاده از تبر یخ گذشتیم این قسمت اوج سختی کار ما بود. تا قله راهی نیست و ما مسیر را به خوبی و طبق برنامه طی کرده بودیم و به قله رسیدیم ، چون هوا رو به خراب شدن می رفت و باد شدیدی می وزید بیش از 1 دقیقه در قله نماندیم ساعت 11:30 بود و به طرف پایین حرکت کردیم  گروه دیگر نیم ساعت بعد از ما به قله رسیدند  . در قسمت های پایینی کوه جای مناسبی برای تمرین صعود یخچال و ترمز کردن در شیب های تند هنگام سقوط بود و پس از تمرین باقی مسیر رو به راحتی طی کردیم و به ماشینمون رسیدیم ، گروه دیگر قبل از ما فرود کرده بودند پس از صرف ناهار به طرف سقز حرکت نمودیم . با رسیدن به سقز تنها چیزی که تو ذهنم بود این بود که کی می شه به سنگ سیاه (به رده ره ش ) برگردم ؟

صعود آخر

گاهی کوهنوردان بعضی از کوهها رو خیلی دوست دارن . منم از این قاعده مستثنی نیستم فردا به همراه چند تا از کوهنوردان منطقه به یکی از این کوههای زیبا می رم ، کوه بردرش (سنگ سیاه ) .

این برنامه آخرین برنامه ی این ترممه ترمی که خیلی بد گذشت تو این ترم هیچ یک از کلاسهای درسی مو نرفتم ، امیدوارم از شنبه دیگه درس بخونم و تا 8 بهمن ماه برنامه ی کوه رو تعطیل می کنم . یه چیزی هم در مورد این شنبه بگم مطمئنم این شنبه حالا حالا ها نمیاد و از این بابت خیلی خوشحالم !!!

 

کوه 53 منتشر شد

پنجاه و سومین شماره ی فصل نامه ی کوه منتشر شد. در این شماره مطالب زیر را بخوانید:
مصاحبه با دوگ اسکات / تاریخچه ی مسابقات یخ نوردی ایران و جهان / هیپوترمی / صعود بانوان به جیاجی کانگ / قله ی تیلیچوپیک / گزارش اکسپدیشن غارنوردی در ایران / اخبار فدراسیون ...