چقدر خوب است

که ماهم یاد گرفته ایم 

گاه برای نا اشناترین اهل هرکجا حتی

خواب نور و سلام و بوسه می بینیم 

گاه به یک جاهایی  می رویم

دره های دوری از پسین و ستاره

از آواز نور و سایه روشن ریگ

و می نشینیم لب آب

لب آب را می بوسیم

ریحان می چینیم

ترانه می خوانیم

و بی اعتنا به فهم فاصله

دهان به دهان دورترین رویاها

بوی خوش روشنایی روز را می شنویم

باید حرف بزنیم

گفت و گو كنیم

زندگی را دوست بداریم

و بی ترس و  انتظار

اندكی عاشقی كنیم