معرفی کتاب
کتابی که دوست دارم معرفی نمایم فقط یک کتاب نیست ! داستان قرنها زندگی بشریت است .
کتاب قلعه ی حیوانات نوشته جورج اورول یکی از بهترین کتابهایی ایست که تا بحال مطالعه کرده ام . این کتاب بند به بند آن ، خط به خط آن کلمه به کلمه ی آن برایمان آشناست . مخاطب اصلی جورج اورول در مزرعه حیوانات ، حکومت کمونیستی شوروی سابق است و نمودار شخصیتهای صحنه داستان همان سردمداران حکومت در سالهای 1930 تا 1950 بودند ولی در واقع نیش تیز قلم او تمامی دیکتاتورهایی را مورد حمله قرار می دهد که چه پیش از آن بوده اند و چه در حال حاضر وجود دارند و چه در آینده خواهند آمد. دیکتاتورهای مورد حمله اورول جغرافیای خاصی ندارند و آنها را می توان در جای جای جغرافیای امروز و لابلای صفحات تاریخ یافت .
در این کتاب که حیواناتی به سرپرستی عده ای خوک تصمیم به برکناری انسان و سرنگونی حکومت آنها در مزرعه ی شان می گیرند و به هدفشان می رسند ، در این کتاب بسیار ارزشمند شرح رهبری خوک ها و سگهای نگهبانشان و گوسفندانی مطیع را به شکلی بسیار زیبا بیان می نماید و داستانی از رنج و مشقت و سختی و حماقت دیگر حیوانات را زیر پرچم رهبری خوک ها بیان می دارد و چگونه گی رنگ باختن شعارهایی که خوک ها را به قدرت رسانیده بود ...
حیواناتی که برای رسیدن به آسایش و زندگی حیوانی شان سالهای سال جنگیدند و مردند و به بیگاری کشیده شدند .
اصولی در بعد از انقلاب حیوانات نوشته می شود :
به سختی کار می کنم
هر چه که رفیق ناپلئون(خوک رهبر آنان ) بگوید حتماً درست است
هر کسی که روی دو پا راه می رود دشمن است و شعار چهار پا خوب و دو پا بد که سالهای بعد به چهار پا خوب دو پا بهتر تغییر می کند ...
هیچ حیوانی حق خوابیدن در بستر را ندارد که بعدها به هیچ حیوانی حق خوابیدن در بستر را با ملافه ندارد تغییر دادند ...
هیچ حیوانی حق نوشیدن مشروب را ندارد که بعدها به هیچ حیوانی حق نوشیدن مشروب بیش از حد را ندارد ...
هیچ حیوانی حق کشتن حیوان دیگری را ندارد که بعدها به هیچ حیوانی حق کشتن حیوان دیگری را بدون دلیل ندارد ...
تمام حیوانات با هم برابند که بعدها به تمام حیوانات با هم برابرند ولی عده ای برابرترند تغییر کرد ...
حیوانات فقط حق خواند سرود انقلابی جانوران سرزمین ما را دارند که بعدها آن هم ممنوع می شود ...
و بسیاری از دردها رنج ها حقارت ها که فقط باید آن را خواند !
در جایی که درقسمتی از کتاب می خوانیم :
هیچ حیوانی در اینجا معنی و مفهوم شادی را نمی داند ! و یا راحتی را پس از سالها در نمی یابد . هیچ حیوانی در اینجا آزاد نیست . زندگی ما حیوانها تمامی غم است و بردگی و این یک حقیقت است . اما آیا این یک قسمت از تقدیر و طبیعت و هدف زندگی ایست ؟
توصیف خصوصیات خوکهای حاکم و شعار ها یشان و همچنین سگهای درنده و وحشی که اطراف این خوکها را احاطه کرده اند گوسفندانی که هر بار کسی انتقادی می نمود شعار ( چهار پا خوب دو پا بد ) را سر می دادند تا اوضاع آرام شود و باقی حیوانات که زیر چتر ستم و ظلم این عده ی قلیل سالهای سال به زنجیر و اسارت و حقارت کشیده می شوند گویی برایم تازگی ندارد نمی دانم اما احساس می کنم آن خوک ها را دیده ام لمس کرده ام و هنوز بدنم از درد زخمهاشان فریاد می کشد گویی صدای این گوسفندان را بارهای بار شنیده ام و جای زخم های روی بدن دیگر حیوانات آشنا تر از هرچیز ...
و جمله پایانی کتاب :
دوازده صدای خشمناک یکسان بلند بود . دیگر اینکه چه چیز در قیافه ی خوکها تغییر کرده ، مطرح نبود . حیوانات از خوک به آدم ، از آدم به خوک و باز از خوک به آدم نگاه میکردند اما دیگر ممکن نبود که بگویی کدام ، کدام است ؟
در نهایت از دوست خوبم آقای شریفی بابت کتاب ممنونم