سلام بانو

می دانی اینجا چه سرزمینی ایست؟

آرام بخواب ...

به دنبال چه می گردی ؟

آری اینجا سرزمین نمایندگان الهی ایست .

صورتت را پاک کن بانو

لبخند بزن ، آرام باش به لبان سرخ خود دست مزن

به یاد داری راز های و بی تابی های عاشقانه ات را ؟

بیاد داری آن روزها و شبها را ؟

به دیگران گوش نده ...

به چه فکر می کنی ؟

آری اینان نوازششان مرگ است مرگ !

ولی تو بخند و صورتت را سرخ کن تا آنان تو را زرد رنگ نبینند .

آنان نفس هاشان ، دستها شان ، قدم هاشان همه بوی نفرت می دهد

نفرت از من نفرت از تو نفرت از انسانیت ...

بخند بانو