حادثه ی اخیر در دائولاگیری بازهم علامت سوالی را در کوهنوردی کشور برجای گذاشت که براستی چرا این گونه حوادث به همین راحتی برای کوهنوردان نامی کشور پیش می آید ؟

ضعف جسمانی ؟ خستگی بسیار ؟ ضعف فنی ؟ دانش اندک ؟ و...

همه ی این موراد در اولین واکنش و اولین لحظات از ذهن ما می گذرد اما ریشه ماجرا در کجاست؟ شاید دلیل مرگ زنده یاد اعتماد فر هنوز به طور دقیق مشخص نباشد اما اگر استناد کنیم به گزارشات همنوردان و کوهنوردانی که در آنجا بودند می توان تا حدودی حدس زد که چه بر سر مهدی اعتماد فر آمده است . تلاش چنیدن ساعته وی برای حمله به قله و خستگی فراوان او را به طرف مرگ کشانیده است . حال باید دلیل این تلاش پر خطر را جست؟ چرا با وجود این خستگی ایشان بازهم به تلاش ادامه دادند ؟ و چراهای دیگری که هر ساله برایمان تکرار می شود .

یک ضرب المثل سرخپوستی هست که می گوید " سرخپوست خوب سرخپوست مرده است " . آیا براستی برای کوهنوردی هم اینگونه است ؟ به زعم من کوهنورد خوب کوهنورد زنده است .

حادثه ی گاشربروم یک برای اوراز ، کی تو برای داود خادم ، نانگاپاربات برای سامان نعمتی ، تیلی چوپیک برای دکتر تیم و تلاشگران لنین ...

این حوادث عمدتاً به دلایل ضعف فنی ، بلندپروازی و ضعف جسمانی صورت گرفته است و تمام حوادث می توانست اتفاق نیوفتد اما اکنون اتفاق افتاده است و شاید این زنده یادان در مرحله ی اول خودشان مقصرند و بیشتر اتهامات متوجه ی خودشان است .در موارد بالا کمتر عوامل طبیعی در مرگشان دخیل بوده است و حتی اشتباه فنی اوراز باعث ریزش بهمن شد اما ... !

 امسال همزمان با مهدی اعتمادفر 4 نفر از کوهنوردان ایرانی در ماناسلو فعالیت می کردند و توانستند موفق به فتح قله نیز گردند اما تنها مسئله ای که باعث خوشحالی فراوان است سلامت اعضای تیم است و این بازگشت دستاورد بزرگی ایست که ثمره ی آن را شاید در چند سال دیگر شاهد باشیم .

با امید اینکه دیگر شاهد از دست دادن هیچ یک از کوهنوردان نباشیم .