موسیقی : چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت !
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت
 پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت
کنج تنهایی… ما را به خیالی خوش کرد
 خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد
 آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت
خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد
 که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت
رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد
 چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت
بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند
 آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت
سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش
 عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت
       + نوشته شده در ۱۳۹۶/۰۱/۱۵ ساعت 20:54 توسط راميار 
        | 
       
   
 محلی برای انتشار دغدغه هایم
	  محلی برای انتشار دغدغه هایم