یک)

تاک، قولدورترین سازمان کردی است. سازمانی که اعضایش برپایه این اصل آموزش می‌بینند که چطور با انجام دادن عملیاتی که خودشان به آن «عملیات فدایی» می گویند و مخالفانشان «عملیات تروریستی» می‌پندارند، قولدورترین لایه های ارتش و نیروهای امنیتی ترکیه را به مبارزه بطلبند. در یک سال گذشته، صدها نیروی امنیتی ترکیه در جریان عملیات‌های اعضای تاک کشته شده‌اند. محکوم کردنِ صرف و یا همدلی صرف با عملیات های تاک، به تنهایی چیزی را تغییر نمی دهد. ماهیت تاک را باید دقیق تر شناخت و شکافت. تاک، اکستریمِ خشمِ بخشی از جامعه است که تنها از یک منطق تبعیت می کند: هر حمله ای علیه کردها را بدون اما و اگر، به شدید‌ترین شکلِ ممکن باید پاسخ داد. در بیانیه‌ این گروه بعد از عملیات استانبول نوشته شده: «هر قطره خونی که در کردستان از سوی دولت ریخته شود، به منزله دستوری برای یک عملیات علیه مواضع نیروهای ترکیه تلقی خواهد شد». کارویژه تاک «انتقام» است. بنابراین، در این معادله، یک دیالکتیک ساده وجود دارد: هرگار بین دولت ترکیه از یک سو و حزب کارگران کردستان و عبدالله اوجالان از سوی‌دیگر، گفتگویی صورت گرفته، تاک، عملیات‌هایش را به حالت تعلیق گذاشته است. هرگاه دولت ترکیه، رویکرد تندی علیه این دو مرجع سیاسی کردهای ترکیه اتخاذ کرده است، تاک هم به سمت تندروی تمایل پیدا کرده است. در جریان «پروسه صلح» عملا تاک از صحنه حذف شده بود. اما دقیقا از زمانی که ارتش ترکیه، عملیات شهری را علیه اعضای پ ک ک که در شهرها سنگربندی کرده بودند، گسترش داد و درست از زمانی که صدها غیرنظامی در مناطقی نظیر نسیبین، سور و شرناخ، توسط ارتش ترکیه کشته شدند، عملیات‌های تاک خونبارتر شدند. در یک جمله، هرگاه اردوغان علیه احزاب و جامعه کردستان فرمان «حمله» می‌دهد، رهبران تاک هم علیه طرف مقابل فرمان حمله می‌دهند. یک پینگ‌‌پُنگ هولناک و مخوف.

دو)

از این منظر که نگاه کنیم، یک پرسش حیاتی مطرح می شود: چه نیرویی باید «تاک» را مهار کند؟ پاسخ این پرسش، تکان‌دهنده است. هیچ نیرویی در کردستان باقی نمانده که بتواند تاک را متوقف کند. رهبران حزب دموکراتیک خلق ها، زندانی شده اند. بیش از پنج هزار از اعضای این حزبِ فراگیر دربند هستند. فعالان مدنی و سیاسی مرعوب شده اند. حزب کارگران کردستان، عملا به این نتیجه رسیده که اردوغان به تنها چیزی که نمی اندیشد، صلح با کردها است. عبدالله اوجالان، مدت هاست در زندان ایزوله شده و کسی از او خبری ندارد. تنها نیرویی که می‌تواند تاک و جریان های تندور را بی اثر کند، دولت ترکیه است. چطور؟ از راه پیشبرد گفتگو با سایر جریان‌های کرد. از راه آغاز روند صلح. روندی که از دید بخش عمده جامعه کردستان، به افسانه شبیه است. درغیراینصورت، تاک نه تنها عملیات‌هایش را متوقف نخواهد کرد، بلکه احتمال آن می‌رود که عملیات هایی نظیر عملیات اخیر استانبول، به امری روزانه مبدل شوند. تنها راهِ توقفِ این حملات، خروج از سیکلِ «کنش- واکنش» است. اما برای خروج از این وضعیت، یک استعداد دوطرفه لازم است. به عبارتی، تا زمانی که انسان هایی در آنکارا باشند که به بهانه مقابله با پ ک ک، راه حل را بمباران خانه های نسیبین و دیاربکر بدانند و کوههای کردستان عراق را بمباران کنند، در ترکیه نیز نیروهایی خواهند بود که راه حل را در انفجارِ هر جنبنده‌ای بدانند که نماد اقتدارِ دولت ترکیه است. آن هم به هر قیمتی. چرا؟ چون از دید آنها اقتدارِ دولت ترکیه، محصول استفاده از زور و خشونت سازمان یافته و زندان و تعلیق هر نوع حقوقی است.

سه)

جدالِ تاک و دولت ترکیه، جدال بر سر زمان است. دولت ترکیه، می‌خواهد کردها را به چند دهه پیش بازگرداند. دوره‌ای که سلطان‌های عثمانی برای سرنوشت و ذهنیت انسان‌ها تصمیم‌ می‌گرفتند. اراده‌ای غیر از اراده آنها وجود نداشت. هویتی غیر از هویتی که آنها تعریف می‌کردند، وجود نداشت. برعکس، تاک، سازمانی است که در واکنش به «بازگشت به گذشته»، «شمارش معکوس»ی رو به جلو را به صدا در می آورد. ثانیه‌هایی که انفجاری در کمینشان است. انفجاری مرگبار. ارتش ترکیه، از راه جاری کردن خون، می‌خواهد جامعه کردستان را به گذشته بازگرداند. و تاک می خواهد از راه خونریزی و انفجار، این روند را مختل کند. یک معادله مخوف و هولناک. وضعیتی که نشان می دهد چطور وقتی گفتگو و تعامل با یکدیگر از صحنه حذف می‌شود، چه فجایعی در کمین خواهد بود. مسئول کیست؟ قطعا آنانی که حاضرند بمب‌گذاری و گلوله باران را تحمل کنند اما گفتگو برای یافتن راه‌حلی صلح آمیز را کفر می پندارند..

سامان رسولپور روزنامه نگار