یک شعر بسیار زیبا از شاعر بزرگ کرد  په شیو

به فر تا جيي بلندتر بي

پتر له هه تاو ده ترسي

ژن تا شوخ و ده لالتر بي

گه شتر چراي ترسي پيري

له نيگايدا داده گيرسي

له م جيهانه

هه ركه س له شتيك توقيوه

كونده بو  له ئاوه دا ني

دز  له سه گ و كوكه ي بيدار.

كه ر  له هه وراز

ديوار  له سينگ

دار  له بزمار

كه له كيو ي  له خره ي به رد، له خشپه ي دار.

منيش زراو رژاوه

ده ترسم له سه ره مه رگا

سييه كا نم بزريكينن

بو توسقاليك هه وا ي ولا ت

ده ترسم بمنينه خاكيك

نه من ئاشنا ي بوني ئه و بم

نه زما نم، ئه وتيي بگا ت!

 زمستان كردستان

 برفها هر چه قدر بالاتر باشند

بيش از همه ترس از گرماي آفتاب دارند

و ماهرويان هر چه زيباترند

ترس پيري در سيمايشان نمايان تر است

در اين دنيا ...

هر كسي را ترسي است ...

 جغد از آباداني

دزدان از سگ و مردم بيدار

احشام از فراز و نشيب كوهستان

آهوان از صداي سنگ و خش خش برگها...

آري من هم ترسيده ام

در اين دوران ترسي سراپاي وجودم را فرا گرفته

ترسم از آن است كه به هنگام وداع

ششهايم تنفس هواي سرزمينم كردستان را آرزو كند

وحشتم از اين است در سرزميني آرام گيرم ...

كه بويش برايم آشنا نباشد

نه من او را بفهمم نه او مرا .

                                      كوهستان مرزي ايران- عراق

كوهستان مرزي ايران - عراق

سوز زمستان و محبت خواهرانه

هوا بس ناجوانمردانه سرد است

دختر يكي از روستا هاي مرزي كردستان ايران

دختر كرد