ران دوش ، پیشکه ش بی رانه که ت / تو بانگ مه که ئه ی گیانه که م / گشت رانه که ت قوربان ئه که م

دختر شیر دوش ، گله ام پیشکشت ، تو گله را صدا نزن من خود رمه ام را فدای تو خواهم کرد 

عاشقانه ای دیگر از استاد مظهر خالقی که عشق را در سالهای دور سرزمین پدریم بار دیگر برای ما نسل امروزی ها زنده کرده است . بی اختیار با شنیدن نوای دلنشین استاد خالقی در کوچه پس کوچه های تاریخ موسیقی کردستان قدم می گذاری که آمیخته است با عشق و دلدادگی و معیشت روستایی سالهای دور کردستان  ! 

در کوهستان قندیل بودم و سرمست از خروش آبشارها و مناظر بی بدیل این کوهستان و در میان سیاه چادرهای عشایر منطقه ؛ این موسیقی آنچنان من را به وجد اورده بود که هنوز با گذشت مدتها هرگاه این ترانه را می شنوم به یاد طعم دوغ در کاسه ی گلی می افتم و نگاه های دختران شیر دوش ( بیری وان ) که در ابتدا به چشم غریبه و سپس مهمان ما را برای دقایقی پذیرفتند ...

وظیفه ی دوشیدن رمه در روستا بر عهده ی دختران  بود و آنها را در زبان کردی ( بیری و بیریوان یا راندوش ) خطاب میشدند . از گذشته ها هرگاه این واژه شنیده می شود کردها به یاد دلدادگی پسران و دختران جوان روستا یا ایل می افتند . خاطراتی که در تاریخ موسیقی این دیار به یادگار مانده است این عشق دلدادگی امیخته است با روزمرگی هایشان  ، نوای کبک ، موسیقی زنگوله ی رمه و نگاه شرمگین جوانان ...

بو به ئیره ده چی له نجه و لاره ئه که / جه حیل به گوشه ی چاو زامدار ئه که

ئای گه ردو گه ردو گه ردانه / یارم شه معه و خوم په روانه / کوشتمی ئه و جووته چاوانه

مه شکه و شیر ت مه خه له شانت / نه کوو ماندوو بی ، دوور بی له گیانت

ئای شوخی رانه بیر گه که م / گولاله ی ناوی میرگه که م / هه ناو و روح و جه رگه که م


  

 عکس: کردستان منطقه ی بالکایتی 

پی نوشت : عاشق سیاه چادرهای کردستانم