پاسخ رضا نظام دوست به اظهارات بشير گنجي و فرامرز نصيري
بشیر گنجی جان! قربانت گردم!
اسمت مرا یاد شعری می اندازد! .. می گوید:
اگر گنجی کنی بر عامیان بخش
هجوم آرند و برگیری تو رنجی
چرا نستانی از هر یک جوی سیم
که گرد آید تو را فی الحال گنجی؟!
راستش از تو چه پنهان من که در زندگی به پند این شاعر عمل نکردم و عمرم گذشت! ولی تو عمل کن! و از من می شنوی ، به عوام چیزی مده! چه از سر محبت .. چه از سر فریب!
اگر هم دادی ، بقول نیچه: تنها صدقه ای بده! .. و بگذار آن را هم از تو دریوزه کنند!
دیگر اینکه ، تو راست می گویی .. عوام فریبی موهن و تاسف بر انگیز است. اما تاسف بارتر از آن دیدن جامعه ای مملو از عوام است!
و تاسف بارتر از همه اینکه خودمان هم جزو عوام باشیم و فکر کنیم عوام دیگران اند!
بشیر گنجی جان! میدانی؟ مسئله این است که همه ی آنچه ما از کوهنوردی داریم همین است! همین تلاشهای کوچک! همین آدم های معمولی! همین کوهنوردها! همین فیلم ها! همین حرکت های پر از نقص! (اگر تو بهترش را سراغ داری بگو!)
در شهر کورها یک چشم پادشاه است قربانت گردم! ... و شهر ما دیریست ، شهر کورهاست!
می گویی کاظم فریدیان شهوت شهرت دارد چون با سامان نعمتی از دویست متری قله برنگشته است ..
اظهار نظر کردن راجع به چیزی تا این حد صعب که اطلاعات ناقصی (در حد چند خبر وبلاگی) از آن داریم خود یا از سر غرض ورزی ست یا از سر نادانی! ... من چیزی از قله ی نانگاپاربات و روز سخت صعود تیم ایرانی بیشتر از تو نمی دانم ..
(جز آن که یک ماه پیش پای مسیر کینشهوفر زیر کمپ اول ایستادم و با دیدن آن شیب یک پارچه ی سه هزار متری که حتی جای چادر زدن هم ندارد با خودم گفتم : خودشان به کنار! .. اینها این همه بار را چگونه می خواهند تا آن بالا ببرند؟!)
آری! من چیزی بیشتر از تو از روز صعود نمی دانم ( و که در این میان می داند؟!)
فقط می دانم که شرکت اسپانسر هزینه ی کامل برنامه ی کاظم و لیلا را پرداخته بود و آنها این مبلغ را با چهار نفر دیگر (محمد نورزی خود حمایت کننده ی مجزایی داشت) به اشتراک گذاشتند تا دیگران هم بتوانند در این موقعیت ایجاد شده توان شان را برای اولین بار در هیمالیا بیازمایند! ...
(آدمی که به این حد که تو گفتی شهوت چیزی را دارد با کسی در آن شریک نمی شود برادر!)
دیگر اینکه ..
تمام روزهای این سفر شانزده روزه من با سامان نعمتی هم چادر بودم . پیش از آن نمی شناختمش و آنجا با هم دوست شدیم. حتی توی تهیه گزارش تصویری تیم هم خیلی به من کمک کرد . نمی دانی احساسی که این روزها داشتم وقتی با خودم فکر می کردم: او الان آن بالا تنهاست! چگونه بود..
بهر حال اگر کاظم یا اعضای دیگر تیم (با وجود آنچه از جان و رمق و دارایی خود برای ایستادن بر روی قله هزینه کرده) نتوانسته بر وسوسه ی پیروز برگشتن غلبه کند و از دویست متری قله باز گردد ، او هم نتوانسته!
راجع به فیلم هایی هم که بنده با عوامفریبی تولید کرده ام قبلا توضیح مبسوط داده ام و دیگر لزومی نمی بینم! می توانی به همانها رجوع کنی
فقفط بدان که اگر تو یا آقای فرامرز نصیری یا تیم خراسان یا هر عزیز دیگری کاری در خور عرضه انجام بدهد ، حاضرم آن را با کمل میل ارائه دهم! تا دیگران هم بتوانند چون شما به جملات آن در خصوص شما یا دیگران استناد کنند! ... و به هر حال چیز قابل استنادی در مورد کوهنوردی ما با همین بضاعتی که دارد در رسانه ی تلویزیون تولید شده باشد!
همین