برای عباس ایلاقی ...
عباس جان تا جایی که به یاد دارم همیشه از مردانگی و استواری جوپار و مردم کرمان میگفتی! و من چه خوش باور بودم حال نمی دانم دم خروس را باور کنم یا قسم حضرت عباس را؟
واقعا کدامش؟ عباس ایلاقی را آن فردی که همیشه برلبش لبخند داشت را به یاد بیاورم یا این عباس را؟
شاید دیگران ندانند از چه می گویم اما بگذار بازگو کنم بخشی از دردهایم را ، دردهایی که شاید زاده ی خوش باوری و ساده اندیشی ام باشد ...
در جریان اختلاف نظر های عمیقم با عزیزالهی و ایلاقی در وبلاگ کلاغها شاهد بحث هایی بودیم که به غیر از کامنت نخست من که اشاره کرده بود به تجاوز نظامی بیگانگان به کشور ایران هیچ نوع توهینی به شخصی نشده بود اما عباراتی همچون هوچی ، وطن فروش ، زر زر کردن ، گه خوردن ،وحشی ،آدم کش و ... به شکلی بسیار زشت از طرف این دوستان روانه شد و دست آخر این خشم به جایی رسید که آقای عزیزالهی نویسنده ی وبلاگ تهران کوه عملا به خانواده ی من توهین کرد و از واژه ی تجاوز جنسی استفاده کرد . ما حصل این فحاشی ها به غیر فعال شدن کامنتینگ کلاغها منجر شد و در پی آن تماسهای پی در پی عباس ایلاقی به من و اس ام اس هایش روی دیگر ماجرا بود ...
ماجرایی که در این مدت کم ندیده ایم و من با شناخت نصفه نیمه ام از عباس حرفهایش را باور کردم ...
شاید نمونه ی عینی آن را می توان به کامنت آرش نقافی به احسان در وبلاگ برج سینا نام برد که وی را به شکلی مضحک تهدید کرد . اری تهدید به پرونده سازی !!!
عباس را دوست می پنداشتم و حرفهایش مبنی بر تلاش عزیزاللهی بر پرونده سازی برای من را باور کردم اما امروز خود عزیزاللهی این موضوع را شدیدا تکذیب کرده است و عنوان نمود حرفهای عباس ایلاقی صحت نداشته است و این حرفها ساخته ی خود عباس است .
عباس جان بزرگی که از آن کوههای استوار گرفته بودی این دروغ بود؟ واقعا این دوستی که از آن دم میزدی دوستی خاله خرسه نیست؟
و چه ساده بودم که تو را باور داشتم شاید تنها فردی بودی که در میان همفکرانت به صداقتت ایمان داشتم اما باورهایم را برای همیشه از بین بردی با این دورغی که منشاء ش را براستی نمی دانم .
از این تاریخ به خاطر این به ظاهر ترساندن و به اصطلاح ایجاد رعب و وحشت از طرف عباس که به صورت ساختگی آن را به عزیزاللهی نسبت داده بود دوستیم را با عباس ایلاقی برای همیشه کنار می گذارم و لینک رقص توفان دیگر در میان لینک هایم جایی نخواهد داشت و این حنا ها هم دیگر رنگ باخته است .
از تو واقعا انتظار نداشتم ...
بخشی از کامنتهای آقای عزیزاللهی : نه عزیز من پرونده سازی کدومه ! عباس برای خودش گفته اینجا اونقدر آزادی هست که کسی از تهران پا نشه برای پرونده سازی بره سقز و